eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
727 عکس
2.1هزار ویدیو
29 فایل
💢 ما اینجا هستیم که با روشهای متنوع مفاهیم #مهدوی و #دینی را به فرزندان و دانش آموزان دلبند شما آموزش دهیم و پاسخ گو سوالات اعتقادی عزیزان شما باشیم💢 ارتباط با خادم کانال : @afsaneiranpour1372 @Layeghi_313
مشاهده در ایتا
دانلود
16.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚عنوان: نامه های ماریه 📽قسمت: دهم ☘🥀☘🥀☘🥀 این آخرین نامه 💌ماریه است. اون از بدترین😔 روز زندگی‌‌ش نوشته📝 از روزی که آدم بدها آقای امام حسین علیه السلام🌹 و یارانشون رو شهید کردن و به دست‌های همه مادرا و بچه‌ها زنجیر زدن😭 ‌ اون به کبوترش🕊 گندم سپرده تا داستان امام حسین علیه السلام🌹 رو برای همه پرنده‌های جهان تعریف کنه و به گوش👂 همه آدم‌های دنیا برسونه📠 ‌ 🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🥀 امام حسین علیه السلام✨ توانست ان شب از بیعت با یزید👹 شانه خالی کند ..... مروان در قصر شروع به سرزنش ولید کرد😏 _گوش به حرفم ندادی😤 به خدا دیگر به او دست پیدا نخواهی کرد❗️ ولید جواب داد: وای بر تو میخواهی دینم را نابود کنی ⁉️ به خدا قسم گمان نمیکنم کسی که دستش به خون حسین علیه السلام✨ آغشته شود روز قیامت مجازات کمی داشته باشد😟 @montazer_koocholo
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤 میخواهیم از الان تا پایان و هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و بخوانیم از شما التماس دعا داریم🤲 🏴 ▪️ @montazer_koocholo
27.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 📽 📺انیمیشن ناسور_قسمت هفتم بچه های عاشورایی؛ در این قسمت ماجرای شهادت حضرت عباس علیه السلام رو با هم میبینم😭 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 قسمت سوم: بچه‌ها می‌گفتند دو تا بچه‌ی کوچولو👶👦 دارد که همراه زنش و بقیه‌ی جنگ‌زده‌ها، در اردوگاه‌های پشت جبهه هستند. 😊 دوباره تنها نشستم تو سنگرِ اضطراریِ کنارِ کانال. کناره‌های کانال را هر بیست سی متر، یک سنگرِ اضطراری زده بودند تا وقتی آتشِ توپ و خمپاره🔥 زیاد شد، آن‌هایی که توی کانال رفت‌وآمد میکردند آنجا پناه بگیرند🙄 یک طرف کانال را عمیق‌تر کرده بودند و روی آن را چند تا تیر‌آهن و چوب کلفت انداخته بودند و بالایِ آن هم یک عالمه خاک بود. این را به‌اش می‌گفتند سنگرِ اضطراری.😉 از دور صدای چند تا گلوله آمد و بعد سکوت شد. رفتم تو فکر. این آذرخش کی بود که فرمانده آن‌طور درباره‌اش پنهان‌کاری می‌کرد⁉️ حتی وقتی داشتم راه می‌افتادم، ازش پرسیدم طرف از کجا می‌آید و قیافه‌اش چه شکلی است که بتوانم بشناسمش. اصلاً جوابم را هم نداد😒 و فقط با تشر😠 گفت: «این چیزها به تو مربوط نیست. وقتی برسد، خودش را آذرخش معرفی می‌کند و می‌گوید از طرف سروان فروزان آمده و با من کار دارد. یک‌راست برش دار بیار این‌جا پیشِ من‼️ خسته شده بودم، از بس نشسته بودم یک جا😩 پا شدم از سنگر اضطراری زدم بیرون. یک‌کم همان جا زیر باران🌧 ایستادم. دور تا دورمان، ساختمان‌ها و خانه‌های🏠 نیمه‌مخروب بخشِ غربی خرمشهر بود. قسمت دیگر شهر، یعنی سمت دیگرِ کارون، اشغال شده بود. ما این‌ورِ کارون سنگر گرفته بودیم، آن‌ها آن‌ورِ کارون🙂 کانال، از کنارِ خیابان کنده شده بود و کمی عقب‌تر، پیچ می‌خورد و می‌رفت توی یکی از کوچه‌ها. آن‌جا کانال تمام می‌شد 😊 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 قسمت هفتم: باید عمویم را پیدا کنم❗️ می دوم! عمه دنبالم میدود ، فریادش را میشنوم" "عبدالله برگرد.. برگرد... عمویم دیگر کسی را ندارد کمکش کند 😞 هنوز می دوم ! عمه به دنبالم است ، به من میرسد ، دستم را میگیرد تا مرا برگرداند ، میخواهد بغلم کند من نمیخواهم برگردم، داد میزنم " عمه جان ولم کنید عمو تنهاست😞 میخواهم بروم ❗️ دستم را از دست عمه بیرون میکشم ، می دوم عمه به من نمیرسد می ماند❗️ صدای عمو از لابه لای گرد و خاک ها به گوشم میرسد بریده بریده میگوید: "زینب جان! نگذار عبدالله به میدان بیاید😟 دلم برای عمویم پر میزند، عمویم زخمی شده😢 است ، میدانم از صدایش میفهمم 😟 عمه دوباره میرسد مرا میگیرد داد میزنم "من بزرگ شده ام ، ولم کنید، عمو دیگر کسی را ندارد که کمکش کند من باید بروم" فکر میکنم در این دو روز خیلی بزرگتر شده ام ، زورم هم زیادتر شده است❗️ بازویم را از دست عمه در می اورم ، می دوم عمه نمیتواند مرا نگه دارد ❗️ دیگر دنبالم هم نمیتواند بیاید❗️ پرده های خاک را عقب میزنم عمو را میبینم روی خاک افتاده خاک الود و خون الود 😞 تیری به سینه اش زده اند 😭 _عمو جان.... عمو جان❗️ یکی با شمشیر🗡 بالای سر عمویم ایستاده 😟 صورتش را با شال سرش پوشانده فقط چشمهایش👀 پیداست ، چشم هایش قرمز قرمز است انگار خون توی چشمایش پاشیده اند 😣 شمشیرش🗡 را بالا برده میخواهد عمویم را بزند😣 میخواهد عمویم را بکشد😢 عمویم تنهاست عمویم زخمی است، عمویم روی خاک افتاده😭 @montazer_koocholo