🌹 منتظران ظهور 🌹
روایت دلدادگی قسمت ۱۲۰🎬: روزها به سرعت برق و باد می گذشت ،فرنگیس بدون اینکه از گذشته اش چیزی به خاط
هاشمی:
روایت دلدادگی
قسمت ۱۲۱🎬:
هر دو نفس زنان بر سر زمین ایستادند، عبدالله که گرم چیدن علف های هرز بین گندمزار بود ، با دیدن همسر و آن دختر ، علف ها را به کناری ریخت و گفت : چه شده ضعیفه؟! آفتاب از کدام طرف درآمده که خانه را ترک کردید هااا...
ننه صغری همانطور که از ته دل خنده می کرد گفت : مژده بده عبدالله...مژده بده که به مراد دلم رسیدم...
عبدالله نیشخندی زد وگفت : به مراد دلت ، دختر یکی یک دانه ات که مدتی ست رسیدی...
ننه صغری همانطور که بر روی زمین خاکی می نشست تا نفسی تازه کند ،گفت : اون که بله...اما موعد ادای نذرم رسیده...انگار امام شهید طلبمان کرده، اگر دست بجنبانیم تا فرداشب به کاروانسرای بیرجند میرسیم به جمع زوار کربلا ملحق می شویم...
عبدالله که گویی خشکش زده بود ، خیره به اوحرف نمی زد...
ننه صغری که حال غریب شوهرش را دید گفت : آهان...تو هم شوکه شدی هاا؟! همین الان مش باقر خبرش را برایم آورد...
عبدالله آهی کشید و گفت : زن..تو کی مش باقر را دیدی و او را مأمور پیدا کردن کاروان به کربلا کردی؟! اخر با کدام عقلت تصمیم به رفتن به زیارت آنهم کربلا گرفتی؟؟ ما خیلی هنر کنیم تا همین خراسان به پابوس امام غریب برویم...کربلا سرمان را بخورد...
ننه صغری که انتظار نداشت ،شوهرش به این راحتی از زیر بار سفر به کربلا در برود گفت : مرد ، توکل کن ...امام شهیدمان قبولت کرده...برات زیارت داده و تومی خواهی این سعادت را از خودت بگیری؟! وچون دید عبدالله حرف نمی زند ادامه داد: من نمی دانم چه در سر تو می گذرد، اما من نذر کردم مرد...نذر کردم می فهمی؟ اگر نیایی ،مجبورم با همین دخترک بروم ، سفر به زیارت به عشق حرم امام ، سخت تر از فرار از چنگ از ما بهتران برای این دختر نیست...بلکه بسیار هم شیرین است...
عبدالله که از حرفهای زنش انگار کفری شده بود ،با دو دست بر سرش زد و گفت : من چه کنم از دست تو زن مجنون؟! هر سازی زدی به آن رقصیدم ،اما این یکی نمی شود ، رفتن به زیارت ،آنهم به عراق عرب ..پول می خواهد، توشه می خواهد..کو پول، کو مال؟! کو سرمایه؟! بده به من تا همین الان راهی شویم...
عبدالله به گمان خود سنگ بزرگی پیش پای زنش انداخته بود و ننه صغری هم مبهوت و حیران دور دست ها را مینگریست ومدام آه می کشید و جوابی نداشت بدهد ...که ناگهان....
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨
روایت دلدادگی
قسمت۱۲۲🎬:
در همین اثنا ناگهان صدای لطیف مظلوم ،فرنگیس بلند شد و درحالیکه دست زیر چارقد سفید و بلندش می برد وکلاه کوچکی که مرسوم آنزمان بود از زیر روسری بر سر می کردند که هم مانع بیرون زدن موها شود و هم نوعی زیور محسوب میشد را از سر بیرون آورد.
کلاهی که دور تا دورش با سکه های طلا و مرواریدهای سفید و گرانبها دور دوزی شده بود و قیمتی زیاد داشت و نشان میداد که این دخترکی که فراموش کرده کیست و اینجا چه می کند ، از خانواده ای متمول و ثروتمند است.
فرنگیس کلاه را بیرون آورد و سپس دسته النگویی را که بر دست داشت ، به زحمت بیرون آورد و داخلش گذاشت و دست برد سمت گردنش...
ننه صغری که کاملا می فهمید ، قصد فرنگیس چیست ، دستش را چسپید و گفت : نه دخترم اینها مال توست...نه..
فرنگیس کلاه را به سمت عبدالله داد وگفت : من به اینها احتیاجی ندارم ، فقط دوست دارم ،ننه صغری نذرش را ادا کنه و خودمم خیلی دوست دارم برم حرم...فکر میکنم حرم جای خوبیه و میتونه حال من را بهتر کنه...
عبدالله تا این حرف را که فرنگیس در کمال مظلومیت و صداقت گفته بود ، شنید. آه بلندی کشید و با خود گفت : نمی دانم ...شاید هم امام طلب کرده و کلاهی را که مشخص بود با فروشش به تنهایی ،خرج سفرشان در می آید ، گرفت و رو به ننه صغری گفت : بلند شو زن...میبینی چه آتشی به پا کردی...پاشو باید فکری به حال زمین و آن گاو و گوسفندها کنیم.
ننه صغری همانطور که از جا بر می خواست به سمت فرنگیس رفت و ماچی آبدار از گونه دخترک گرفت و گفت : قربانت شوم که آمدی و با آمدنت نور و روشنایی و شادی را به خانه ام آوردی و سپس رو به عبدالله گفت : برای زمین وگاو و گوسفندها هم نگران نباش ، با خواهرم کبری ،صحبت کردم و قبول کرده در نبود ما مراقب تمام زندگی ما باشد و کار زمین هم به دست پسرش جواد بدهد ، از بابت چیزی نگران نباش...
عبدالله همانطور که سرش را تکان می داد گفت : داد از دست تو که زیر زیرکی تمام کارهایت را می کنی و آخرین نفر خبرش به عبدالله بیچاره می رسد ،هعی....هعی...
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨
روایت دلدادگی
قسمت۱۲۳🎬:
گرگ و میش صبح بود که کاروان کوچک قصهٔ ما به سمت شهر رهسپار شدند ، تا سفر عشقی شیرین را آغاز کنند.
عبدالله برای سفرشان دو الاغ و یک قاطر تهیه کرده بود و کلی بار و بنه و خوراکی و خشکبار را در لنگه های خورجین هر حیوان انبار کرد تا در آینده آذوقهٔ سفر دور و درازشان شود ،سفری که معلوم نبود چقدر طول می کشد و آیا واقعا برگشتی در کار باشد یا نه...
ننه صغری از شادی در پوست خود نمی گنجید و این سفر تقریبا جزء اولین مسافرت های عمرش بود ، او را سرحال آورده بود و احساس جوانی به او دست داده بود .
فرنگیس هم سوار بر الاغی خاکستری ، در تاریک روشن هوا ، اطرافش را می نگریست، او احساس خاصی داشت ، یک نوع شور و شوقی مبهم ، شاید هم شادی و شعف ننه صغری در او هم اثر کرده بود.
عبدالله ، این مرد مهربان و سردو گرم چشیده هم دست کمی از همراهانش نداشت و قلب او هم به عشق امام حسین علیه السلام که در عین ناباوری او را طلب کرده بود ، چونان گنجشکی لرزان در سینه بی قراری می کرد، اما مرد بود و خوی مردانه اش اجازه نمی داد که از احساساتش چیزی به زبان آورد و بروز دهد.
فرنگیس همانطور که اطراف را از نظر میگذراند ، ساعتی قبل را به یاد آورد که اهالی روستا که تازه متوجه سفر رفتن انها شده بودند، گروه گروه به خانهٔ عبدالله می آمدند و همانطور که به حال انها غبطه می خوردند ، هریک با اشک چشمشان ،التماس دعای مخصوص داشت...
یکی می گفت ، من هم آرزوی زیارت دارم ، آن دیگری پیغام میداد که شفاعت می خواهد و یکی دیگر برای روی کفن و لباس آخرتش، اندکی تربت حسین علیه السلام، سفارش میداد و وقت بیرون آمدن از روستا هم ، هر خانواده ،قرآن و منقل اسپند به دست ،به بدرقهٔ آنها آمده بودند...
هیچکدامشان باور نداشتند که ننه صغری که مجنون روستا قلمداد میشد، اینقدر لیاقت داشته باشد که امام شهید او را طلب نماید...
فرنگیس از یاد آوری تمام اینها ،سرشار از احساسات رقیق و حال خوش شده بود...
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨
روایت دلدادگی
قسمت۱۲۴🎬:
روح انگیز ،در عالم بیهوشی فرو رفته بود و حاکم خراسان هم، که اینک متوجه قضایا شده بود ، مانند مرغی سرکنده ،بی قرار در حال قدم زدن در کنار تخت همسرش بود .
حاکم خراسان از شدت عصبانیت و نگرانی ،گویی که مغزش قفل کرده بود و نمی دانست که چه کند و براستی چه می تواند بکند ، او با خود می گفت : اگر می دانستم که ازدواج فرنگیس ،چنین ضربه عظیمی به حکومت می زند و از آن گذشته، جان تنها دخترم را می گیرد ، حاضر به این کار نمی شدم. حاکم خراسان که به گوشش رسیده بود ، احتمالا تمام قضایا زیر سر بهادرخان است ،خون خودش را می خورد ، پس دستور داد که تا بهادر را هر کجا هست و در هر سوراخی که پنهان شده ، پیدا کنند و به خراسان بیاورند.
شاهزاده فرهاد نیز، با همراهی دسته ای از سربازانش راهی شکار گاه شدند، آنها آنقدر عجلهٔ رسیدن را داشتند و شتابان حرکت می کردند که راه یک روزه را در چند ساعت پیمودند.
سایه های شکارگاه از دور پدیدار شد و فرهاد که دیگر طاقتش طاق شده بود ، با سرعتی بیشتر ، همراهانش را پشت سر گذاشت و با شتاب به سمت عمارت حاکم نشین تاخت.
نزدیک عمارت بود که همزمان با حرکتش شروع به فریاد زدن کرد : دایه سرو گل هااای....رجب آی رجب...
با صدای شاهزاده فرهاد که در کوه و کمر شکار گاه می پیچید ، ساکنان عمارت هراسان خود را به بیرون انداختند.
ننه سرو گل در حالیکه خراشهایی از خون خشک شده روی صورتش پیدا بود ، بر سر زنان جلو آمد و هنوز نرسیده به فرهاد بر زمین خاکی نشست و مشت مشت خاک بر می داشت و بر سرش میریخت.
شاهزاده فرهاد با یک جست از اسب به زیر آمد ، کنار دایه سروگل زانو زد و همانطور که افسار رخش را در دست داشت و نفس نفس می زد گفت :...
ادامه دارد...
📝 به قلم : ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨💦
روایت دلدادگی
قسمت۱۲۵🎬:
فرهاد سرش را پایین آورد و با لحنی که سعی می کرد آرام باشد گفت : این چه خبرهایی ست که به خراسان می رسد ، بگو که همه دروغ است و نقشهٔ فرنگیس است تا بدین وسیله ، ترحم پدرم را برانگیزد تا از خطایش چشم پوشی شود.
بگو که درستش همین است.
ننه سرو گل در حالیکه صورتش را دوباره چنگ می انداخت و از جای زخم های قبلی اش خون تازه بیرون می زد گفت : نه ننه...کدام نقشه...کاش اینچنین بود که تو می گویی...کاش خدا جانم را می گرفت این روز را نمی دیدم ، دخترک سالم و سرحال به طرف رودخانه و کنار تخته سنگ سفید راه افتاد ، مرا نیز قاصد کرد که به بهادر خان بگویم ،به همان مکان برود...من اولش که بهادر را اینجا دیدم فکر کردم این دو بهم دلداده اند و نقشهٔ فرار را با هم کشیده اند ، اما بعد از دیدن عصبانیت فرنگیس و شنیدن آن سخنان نیشدارش ،فهمیدم که علاقه ای و نقشه ای بین آنها نیست.
شاهزاد فرهاد نیشخندی زد و گفت :اه...اه...علاقه؟ فرنگیس به خون این بشر تشنه بود ، بهادرخان مکاری ست که در این دنیا نمونه ندارد...
ننه سروگل سرش را تکان داد و ادامه داد: البته من چند نفر را مأمور کردم ،تا از دور مراقب دخترک باشند اما بعد از ساعتی که از رفتن فرنگیس گذشت و نیامدند ، دلشوره ای عجیب به جانم افتاد.
یکی دیگر را روانه کردم و....خبری آوردند که دنیا پیش چشمم رنگ باخت ، خاک بر سرم شد ، در پیش شما و حاکم ، روسیاه شدم...
شاهزاده فرهاد که حالا سربازان همسفرش به او رسیده بودند از جا بلند شد و دستی به زانوی خاک آلودش کشید و همانطور که بر اسب می نشست به اطرافیان اشاره کرد و گفت : سریع...به سمت رودخانه و تخته سنگ سفید حرکت می کنیم...باید وجب به وجب رودخانه و اطرافش را بگردیم...
سریعا...زود...شاید جایی بین بوته ها و زیر درختی و...بی هوش افتاده باشد...
باید شاهزاده خانم را پیدا کنیم و آرام تر زیر لب ادامه داد: حتی اگر شده ، لنگ کفشی، تکه لباسی...یک اثری کوچک از او بیابیم ......بعد از آنهم نوبت بهادرخان است، اگر اینجا مانده باشد و او را بیابم نامردم اگر سرش را نبرم و روی سینه اش نگذارم.
با این فرمان شاهزاده فرهاد ، همه به طرف جنگلی اسرار آمیز حرکت کردند ..
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
🌨💦🌨💦🌨💦🌨
🌹 منتظران ظهور 🌹
⚡️وظایــــــــــف منتظـــــــــــــران⚡️ 💢تکلیــف هشتم🔻 تکلیف دیگر❣حضور و شرکت در مجالس و محافلی ا
⚡️وظایــــــــــف منتظـــــــــــــران⚡️
💢تکلیـــف نهم🔻
تکلیف دیگر❣برپایی مجالس و محافل ذکر و یاد امام زمان علیه السّلام است.❣
💎این نیز از علایم محبّت صادقانه ی مؤمن به آن حضرت می باشد.
⚠️اگر مؤمن این توانایی را دارد که مجالس یاد و ذکر آن حضرت و فضایل او را بر پا نماید، نباید در این امر، از خود غفلت نشان دهد.
🔅امام صادق علیه السَّلام به فضیل فرمودند:
💠آیا شما گرد هم می نشینید و حدیث نقل می کنید؟
فضیل عرض کرد: آری! فدایت شوم.
امام علیه السَّلام فرمودند:
من این مجالس را دوست دارم. ای فضیل! امر (اعتقاد به ولایت و معارف) ما را زنده کنید. خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده نماید .💠1
✨بی شک، برپایی این گونه محافل و مجالس، یاری و نصرت دین خدا و ولیّ خداوند متعال، و حجّت وقت است و سبب ترویج، نشر و توسعه ی دین حق خواهد شد.👌
💥حتّی در بعضی زمان ها و مکان ها، اقامه و برپایی این گونه مجالس واجب خواهد بود؛ تا جلوی خطر گرفته شده و گمراهان از گمراهی و ضلالت نجات یابند.☝
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚1- بحار ج44، ص282، باب 34ح 14.
#وظایف_منتظران را نشر دهید و قدمی برای کسب معرفت امام زمان علیه السلام بردارید...
🕹 اللهم عجـــل لولیـــک الفـــرج...
🌺سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات...
🔅امام زين العابدين علیه السلام:
⚡️در قائم ما شش نشانه از شش پيامبر هست...
🔸نشانه ی او از حضرت نوح، عمر طولاني اوست.
🔹نشانه ی او از حضرت ابراهيم، تولد پنهانی و کناره گيری او از ميان مردم است.
🔸نشانه ی او از حضرت موسي، ترس و وحشت و غيبت اوست.
🔹نشانه ی او از حضرت عيسی، اختلاف مردم در حق اوست.
🔸نشانه ی او از حضرت ايوب، فرج بعد از شدت است.
🔹و اما نشانه ي او از حضرت محمد ﷺ قيام به شمشير اوست.
📚المحجة البيضاء ج۴ ص۳۳۸
💫بازنشر🙏
✨اللهم عجـــل لولیـــک الفـــرج✨
🌺سلامتی و تعجیل در فرجش صلوات...
#پـرســش و پـاســـخ مهدوی
سوال🔻
⁉️چرا نام امام زمان علیه السلام را با حروف مقطع (م.ح.م.د) می نویسند؟!
⚡️در بعضی روایات نهی شده نام حضرت برده شود.
در برخی دیگر، این محدود به زمان غیبت است، و در برخی روایات، نهی به دلیل تقیه و ترس مطرح شده است.👌
✨بعضی از عالمان گفته اند تا زمان ظهور امام، بردن نام ویژه حضرت که همان نام پیامبر ﷺ است، جایز نیست و تنها میتوان از لقب های گوناگون ایشان بهره برد که معروف ترین آنها "مهدی"،"قائم"،"صاحب الامر" علیه السلام است.
🖇البته در میان عالمان گذشته و حال،کسانی بر این باورند که نهی از نام بردن، مخصوص به دوره غیبت صغری است که جان حضرت در خطر بوده و اکنون منعی برای نام بردن نیست.
🔅امام هادی علیه السلام میفرمایند:
💠برای شما حلال نیست که او را به اسم یاد کنید.💠1
🖇و در روایتی دیگر فرمودند:
💠به اسم یاد کردن آن حضرت حلال نیست تا زمانی که ظهور کند و زمین را از عدل و داد پر سازد...💠2
💭مرحوم کلینی میگوید "شخصی از محمد بن عثمان پرسید، آیا جانشین امام عسکری علیه السلام را دیده ای؟
او گفت: آری به خدا سوگند.
پس از نام حضرت پرسید؟!
گفت: پرسیدن نام حضرت مهدی علیه السلام حرام است، این را از خودم نمیگویم حکم امام را گفتم.
هرگاه نام حضرت برده شود نتیجه اش طلب کردن دشمنان از اوست.☝
⛔️بپرهیزید از خدا، و از این مطلب دم فرو بندید." 3
💥این روایت با صراحت و روشنی دلالت دارند بر اینکه نهی از نام بردن حضرت، به خاطر🔻ترس از رسیدن ضرر به آن بزرگوار🔺است. چه آنکه وقتی نام او شناخته شد، دنبالش به جستجو خواهند پرداخت.
👈از این رو امام علیه السلام از بردن نام آن حضرت نهی فرموده تا کسی که آنرا نمیداند به آن مطلع نشود. لذا کسی که میداند، بر او اظهار آن نام حرام است.☝
📌با توجه به این مطلب روشن که نزد عده ای از عالمان بردن نام امام حرام است؛ به همین دلیل نام ویژه حضرت را با حروف مقطعه (م.ح.م.د) می نویسند تا هنگام خواندن حدیث یا مطلبی که نام ویژه امام در آن آمده است، انسان ناخودآگاه آن اسم را تلفظ نکند و به کلمه ی (م.ح.م.د) که رسید بداند نام ویژه امام است و نباید به زبان بیاورد.👌
.
.
.
📚1. اصول کافی. ج 1. ص 332.
📚2. وسائل الشیعه. ج 7. ص 488.
📚3. همان. ج 11. ص 478.
🌹اللهم عجـــل لولیـــک الفـــرج🌹
🌹 منتظران ظهور 🌹
راز پیراهن قسمت سی و نهم: چندین روز بود که ژینوس در این خانه که هیچ شباهتی با خانه های آدمیزاد نداش
راز پیراهن
قسمت چهلم:
روزها در پی هم میگذشت و ژینوس هر روز بیشتر با آداب این خانه مخوف آشنا میشد .
و هیچ امیدی به نجات خود نداشت ،اصلا هدفی از آزادی نداشت ، چرا که احساس می کرد تا گردن در گنداب این خانه پر از کثافت دفن شده است.
حالا می دانست خیلی افراد به این خانه رفت و آمد دارند ،اما ساکنان اصلی خانه ،زری و ژینوس و آن مرد بد هیبت که استاد صدایش می کردند، بود.
او طبق دستور استاد، هر روز میبایست با مخلوط آب و کثافت سگ ، غسل کند ، اولین باری که اینکار را کرد ، از شدت تعفن آن آب ، گویی دل و روده اش از دهانش بیرون می آمد،اما کم کم و به مرور عادت کرد و حتی به جایی رسیده بود که منتظر رسیدن آن لحظه بود.
زری موقع غسل به او لبخندی میزد و میگفت : ژینوس جان ، بدان که دنیا به تو رو آورده و به زودی به جاهایی میرسی که خیلی ها آرزویش را دارند و کارهایی میکنی که از عهده هر کسی بر نمی آید .
ژینوس با خود فکر می کرد ،من قرار است با این کارهای کثیف به چه مقامی برسم ؟ و هر بار که این فکر به ذهنش خطور میکرد ،نیرویی از درون به گلوی او فشار می آوردو تنگی نفس به او دست می داد ،طوریکه این احساسات او را از تفکر باز میداشت...
ژینوس غسل هرروزه اش را کرد و همانطور که حوله ای قرمز رنگ بر سر کرده بود به سمت اتاقی رفت که به او داده شده بود ، حالا دیگر برایش عادی بود ، درب خود به خود باز میشد ...وسایل جابه جا میشد ، لامپ های کم نور ، گاهی خاموش و روشن میشدند ،اما دیگر این چیزها برای ژینوس ترسناک نبود.
وارد اتاق شد و ناهار را روی میز دید، مثل همیشه مخلوطی از سبزیجات...
گویا اجنه خوش نداشتند که آدمیان اطرافشان از گوشت و پروتئین استفاده کنند، زیرا گوشت بدن را تقویت می کند ومپاد غذایی سبک بدن را ضعیف می کنند و آنها آدمیانی ضعیف می خواستند تا بتوانند بر آنها تسلط پیدا کنند و با استفاده از تسخیر شدگانشان ، دیگرانی را به سمت خود کشانند و حزب شیطان را تقویت نمایند.
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
راز پیراهن
قسمت چهل و یکم:
ژینوس تکه ای از کلم روبه رویش را کند و در دهانش گذاشت، بی مزه تر از همیشه بود اما انگار نیرویی به زور این مواد را در دهانش می چپاند.
ژینوس در حین خوردن نگاهی به اطراف کرد و سپس از جا برخاست و به سمت دوبنده ای که روی تخت بود رفت و همانطور که موهای پر از تعفنش را بالای سرش میبست نگاهی دیگر کرد و طبق معمول خبری از لباس دیگه ای نبود ، الان میدانست که اجنه از برهنگی خوششان می آید و شیاطین دوست دارند ،انسان ها را لخت و با پوششی نامناسب ببیند.
ژینوس پیراهن دو بنده را بر تن کرد
روی تخت نشست و نگاهش به ظرفی افتاد که بوی مشمئز کننده ادرار از آن بلند بود و داخل این ظرف نوشته هایی قرار میگرفت که به نظر میرسید آیات قران هست، وقتی برای اولین بار ژینوس این ظرف را دید و از زری راجع به آن سؤال کرد که چیست و برای چه اینجاست ،زری گفت : اینها باعث می شوند تمام نیروها به سمت تو جلب شوند ، آخر اگر بخواهیم انسان خارق العاده ای شویم باید از این اعمال انجام دهیم تا نیرویی فوق تصور پیدا کنیم.
ژینوس می خواست بخوابد که درب اتاق باز شد و زری خنده کنان داخل آمد و گفت :...
ادامه دارد..
📝به قلم : ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فریب دشمن رو نخورید...
🔹اعترافات وحشتناک دو دانش آموز فریب خورده که قصد حمله به مامورین امنیتی و نیروی انتظامی زنجان را داشتند.
🔥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لیدر دانشگاه آزاد مشهد رو گرفتن 200 بار در ثانیه میگه 💩 خوردم 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ویدیو #کلیپ
#دکتر_علی_تقوی
🔵 مقــام معظــم رهبــرے میفرماینـد: امــر بہ معــروف همــه جـا با زبـان خــوش، در برخی جاهـا هــم با زبـان تنــد😖
تجــویز ڪلی نداره، هر جــا یڪ روش❗️
بی_تفاوت_نباشیم
☑️ امام محمد باقر علیه السلام میفرمایند:
⬅️ آخرالزمان مردم ریاکاری پیدا میشوند که دائماً آیه قرآن و دعا میخوانند «وَ یَتَنَسَّکُونَ» اظهار مقدسی مآبی میکنند « حُدَثَاءُ سُفَهَاءُ » یک مردم تازه به دوران رسیده احمقی هم هستند. تنها چیزی که این مقدس مآبها به آن اعتنا ندارند، امر به معروف و نهی از منکر است.
⬅️ « لا يُوجِبُونَ أَمْراً بِمَعْرُوفٍ وَ لا نَهْياً عَنْ مُنْكَرٍ إِلا إِذَا أَمِنُوا الضَّرَرَ » اینها تا مطمئن نشوند که امر به معروف و نهی از منکر کوچکترین ضرری به ایشان نمیزند، به آن تن نمیدهند.
⬅️ « يَطْلُبُونَ لأَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعَاذِيرَ » دائم دنبال این هستند که یک راه فراری برای امر به معروف و نهی از منکر پیدا کنند، یک عذری بتراشند که خوب دیگر نمیشود، دیگر ممکن نیست.
⬅️ « يُقْبِلُونَ عَلَى الصَّلاةِ وَ الصِّيَامِ وَ مَا لا يَكْلِمُهُمْ فِي نَفْسٍ وَ لا مَالٍ » دنبال آن عبادتهایی هستند که نه به جان، نه به مال و نه به حیثیتشان ضرر میزند (مثل نماز و روزه) اما اگر وظیفهای ضرری به جایی میزند، دیگر آن را قبول ندارند. تا آنجا که میفرماید اگر نماز هم به کار یا حیثیت یا جانشان ضرر میزد، آن را رها میکردند.
⬅️ « كَمَا رَفَضُوا أَسْمَی الْفَرَائِضِ وَ أَشْرَفَهَا » همان طور که عالیترین وشریفترین فریضهها را رها کردند نماز را هم رها میکردند. آن عالیترین و شریفترین فریضهها کدام است؟ « إِنَّ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الاَْنْبِيَاءِ وَمِنْهَاجُ الصَّالِحِينَ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ » امر به معروف و نهی از منکر فریضه بزرگی است که سایر فرایض به وسیله آن بپا میشود.
🔸شهید آیت الله مرتضی مطهری
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قدم به قدم با اغتشاشگران
🔹دوربینهای نظارتی از صفر تا صد یک اغتشاش را به تصویر کشیدند.
( نماز شب )
دستور خواندن نماز شب
🍏نماز شب يازده ركعت است:
چهار تا دو ركعت (مثل نماز صبح)
به نيت نماز نافله شب
و يك نماز دو ركعت به نيت
نماز نافله شَفْعْ
و يك نماز يك ركعتي به نيت
نماز وَتْر
🍑🍋🍇
1⃣ نيت نماز های چهارتایی
(دو رکعته شب):
دو ركعت نماز شب ميخوانم
قُربة اِلي الله
🍊🍉🍓
- در ركعت اول: يك بار سوره حمد +
يك بار سوره قل هو الله احد +
ركوع + سجده
- در ركعت دوم: يك بار سوره حمد +
يك بار سوره قل هو الله احد +
قنوت + ركوع + سجده + تشهد + سلام.
🍓🍊🍇
✅(نماز شبي كه در قست بالا آمده است
را چهار بار تكرار كنيد كه جمعاً هشت ركعت
نافله شب ميشود).
🍏🍑🍋
2⃣ نماز نافله شفع:
نيت: دو ركعت نمازنافله شَفْعْ ميخوانم
قُربة اِلي الله
- در ركعت اول: يك بار سوره حمد +
يك بار سوره قل اعوذ برب الناس +
ركوع + سجده.
🍓🍉🍊
- در ركعت دوم: يك بار سوره حمد +
يك بار سوره قل اعوذ برب الفلق +
قنوت + ركوع + سجده + تشهد + سلام.
🍏🍇🍑
3⃣نماز وتر:( یک رکعت)
نيت: يك ركعت نماز وَتْر
ميخوانم قُربة اِلي الله
- در ركعت اول: يك بار سوره حمد +
سه بار سوره قل هو الله احد +
يك بار سوره قل اعوذ برب الفلق +
يك بار سوره قل اعوذ برب الناس
🍋🍓
- در قنوت: خواندن كامل قنوت +
در حاليكه دست چپ به قنوت و
در دست راست تسبیح است،
1⃣ چهل نفر( هر کسی میتواند باشد)
را دعا کنید ( مثلا اَللّهُمَّ اِغْفِر ل +
رضارضایی.. اَللّهُمَّ اِغْفِر لحسن ابراهیمی
و....
و در آخر بگوييد ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنينَ
وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمينَ وَ اَلْمُسلِماتْ )
2⃣و بعد از آن هفتاد بار بگوييد
( اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبي وَ اَتُوبُ اِلَيه)
3⃣سپس هفت بار بگوييد
(هذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ اَلْنار)
«اين است مقام كسي كه از آتش
قيامت به تو پناه ميبرد»
4⃣سپس سيصد مرتبه بگوييد ( اَلْعَفو )
5⃣و سپس يك بار بگوييد
( رَبّ اغْفِرْلى وَ ارْحَمْنى وَ تُبْ عَلىََّ
اِنَّكَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحيم )
«پروردگارا ببخش مرا و رحم كن به
من و توبه مرا بپذير به راستي كه تو،
توبه پذيرنده، بخشنده و مهرباني».
+ ركوع + سجد + تشهد + سلام
🍏🍊🍎
(تسبيحات حضرت زهرا س:
(34 مرتبه، الله اكبر، 33 مرتبه،
الحمد لله و 33 مرتبه، سبحان الله)
✳️ در حديثي آمده: خواندن
تسبيحات فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
از هزار ركعت نماز مستحب،
نزد خداوند بهتر است...
🍓🍋🍉
آمرزش اموات مومنین ومومنات
فراموش نشود.
🍋اللهم عجل لولیک الفرج
🍃علامه حسن زاده آملی:
من نمی گویم چه دارید و چه ندارید،
اگر میل شب و سحر دارید،
همه چی دارید؛
خدا شما را دعوت کرده،
مهمان یارید.
#اهمیت_شب_زنده_داری_و_سحر🌙
#نماز_شب
⚜نمازشب و ایمنی جامعه
🌿✨🌿#امام على عليه السلام میفرمایند:
🌾هنـگامى كه خـداوند بزرگ اراده مى كند مردم روى زمين را گرفتار عـذاب كنـد مـى گويـد:
🌾اگـر نبـودند كـسانى كه مـرا بخـاطر جـلال و جبروتم دوست مى دارند و مساجد مرا آباد مى كنند و سحـرگاهان اسـتغفار مى كـنند عـذابم را بر زمـينيان نازل مى كـردم.
📚بحارالأنوار، ج ۸۷ ص۱۵۰
*🌇 هفتاد و پنج فایده و فضیلت با نماز شب*
1. نماز شب، باعث نابودی گناهان در روز است.
2. نماز شب، سبب نور در قیامت است.
3. نماز شب، افتخار مؤمن در دنیا و آخرت است.
4. ثواب همه چیز در قرآن بیان شده به جز نماز شب، به خاطر زیادی ثواب آن.
5. نماز شب، خلوت با خداوند است.
6. نماز شب خوان در بهشت با اسبهای بالدار پرواز می کند.
7. بهشتیان به نماز شب خوان غبطه می خورند.
8. شریف ترین افراد امت پیامبر صلی الله علیه و آله نماز شب خوانان هستند.
9. شرافت هر فردی به قیام شبانه و شب زنده داری اوست.
10. خداوند به خاطر نماز شب خوانان، عذاب نازل نمی کند.
11. نُه صف از فرشتگان در پشت سر نماز شب خوان می ایستند که به تعداد آنان خداوند به نماز شب خوان، مقام و درجه می دهد.
12. خداوند به نماز شب خوان، افتخار و مباهات می کند.
13. نماز شب موجب زوال وحشت قبر می شود.
14. نماز شب، نور در قبر است.
15. نماز شب، انیس و مونس در قبر است.
16. انسان با خواندن نماز شب جزو بهترین مردم می شود.
17. نماز شب موجب شادمانی مؤمن در دنیاست.
18. نماز شب، زینت آخرت است.
19. نماز شب، نسیم و رایحه ای است از خداوند به سوی مؤمن.
20. نماز شب، موجب صحت و سلامتی بدن است.
21. نماز شب، باعث رضایت پروردگار است.
22. نماز شب، سبب نزول رحمت خداوند است.
23. نماز شب، تمسک به اخلاق پیامبران و امامان است.
24. حضرت ابراهیم علیه السلام به خاطر نماز شب خواندن، خلیل خدا شد.
25. نماز شب، انسان را از انجام گناهان باز می دارد.
26. مغبون کسی است که نماز شب نخواند.
27. نماز شب، سبب نورانیت صورت می شود.
28. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله : دو رکعت نماز خواندن در دل شب برای من از دنیا و مافیها بهتر و دوست داشتنی تر است.
29. نماز شب، سیره مستمره پیامبران و امامان و صالحان است.
30. نماز شب، بوی خوشی در نماز شب خوان به وجود می آورد که همه از معاشرت با او خوششان می آید.
31. شبهای بلند، بهار مؤمن است برای نماز شب خواندن و تهجد.
32. نماز شب، باعث وفور نعمت و برکت است.
33. نماز شب، سبب رفع فقر و ناداری است.
34. نماز شب، اخلاق نماز شب خوان را نیکو می کند.
35. نماز شب، دین و قرض نماز شب خوان را ادا می کند.
36. نماز شب، غم و اندوه را برطرف می کند.
37. نماز شب، نور چشم را زیاد می کند.
38. از خانه هایی که در آنها نماز شب خوانده می شود، نوری به اهل آسمان متصاعد می شود، همانند نوری که از ستارگان آسمان برای اهل زمین می تابد.
39. دروغ می گوید کسی که ادعا دارد نماز شب می خواند اما فقیر و گرسنه و نادار است.
40. نماز شب، ضامن روزی نماز شب خوان در روز است.
41. طولانی بودن وقوف در حال نماز وتر، موجب کوتاهی توقف در قیامت است.
42. نماز شب، قبر نماز شب خوان را تبدیل به باغی از باغ ها و نخلستان های بهشت می کند.
43. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را مکررا سفارش به نماز شب می کردند.
44. کسی که برای نماز شب بلند شود و خانواده و بچه هایش را هم بلند کند و با هم نماز شب بخوانند، همه آنان جزو ذاکران خداوند نوشته می شوند.
45. نماز شب، باعث داخل شدن به بهشت می شود.
46. خداوند از نور خودش به نماز شب خوان می پوشاند.
47. نماز شب، سبب دوستی ملائکه و انبیا است.
48. نماز شب، سبب ناراحتی شیطان است.
49. نماز شب، باعث ازدیاد ایمان است.
50. نماز شب، موجب قبولی اعمال است.
51. نماز شب، سبب برکت رزق و روزی است.
52. نماز شب، باعث معرفت و شناخت خداوند است.
53. نماز شب، اسلحه مؤمن است بر ضد دشمنان (رزمندگان با نماز شب، بر دشمنانِ تا بن دندان مسلح، غالب و پیروز شدند).
54. نماز شب، شفیع نزد ملک الموت است.
55. نماز شب، سبب اجابت دعاست.
56. نماز شب، سبب راحتی جان کندن است.
57. نماز شب، چراغ و فرشِ قبر است.
58. نماز شب، جواب نکیر و منکر در قبر است.
59. نماز شب، سایه بالای سر انسان در قیامت است.
60. نماز شب، تاجی است بر سر انسان در قیامت.
61. نماز شب، لباسی است بر بدن انسان در قیامت.
62. نماز شب، نوری است در جلو پای نماز شب خوان در قیامت.
63. نماز شب، ساتری است بین نماز شب خوان و سایر مردم در قیامت.
64. نماز شب، دلیل و حجت مؤمن است در پیشگاه پروردگارش.
65. نماز شب، باعث سنگینی میزان اعمال انسان است در قیامت.
66. نماز شب، سبب عبور از پل صراط است.
67. نماز شب، کلید درب های بهشت است.
68. نماز شب، باعث رهایی از آتش جهنّم است.
69. نماز شب، موجب طولانی شدن عمر است.
70. نماز شب، سبب گشایش و وسعت زندگی است.
71. به فرموده امام صادق علیه السلام : نماز شب خوان، جزو شیعیان ماست.
72. نماز شب، به انسان عزّت و آبرو می دهد (و قرب و منزلت او را نزد مردم بالا می برد).
73. بهترین قیام ها، قیام برای نماز شب است.
74. بهترین بیتوته ها و شب زنده داری ها، مشغول شدن به نمازدر دل ش
ب است.
75. خداوند در بهشت بر نماز شب خوانان تجلّی می کند و پاداش آنها را خودش می دهد.
📚کتاب نماز شب، کلید حل مشکلات