🔴 دعای امام رضا علیه السلام در روز عرفه
🔵 از دعاهای امام رضا علیه السلام در روز عرفه عبارت است از:
🌕 «اللَّهُمَّ كَمَا سَتَرْتَ عَلَيَّ مَا لَمْ أَعْلَمْ، فَاغْفِرْ لِي مَا تَعْلَمُ، وَ كَمَا وَسِعَنِي عِلْمُكَ فَلْيَسَعْنِي عَفْوُكَ، وَ كَمَا بَدَأْتَنِي بِالْإِحْسَانِ فَأَتِمَّ نِعْمَتَكَ بِالْغُفْرَانِ، وَ كَمَا أَكْرَمْتَنِي بِمَعْرِفَتِكَ فَاشْفَعْهَا بِمَغْفِرَتِكَ، وَ كَمَا عَرَّفْتَنِي وَحْدَانِيَّتَكَ فَأَكْرِمْنِي بِطَاعَتِكَ، وَ كَمَا عَصَمْتَنِي مِمَّا لَمْ أَكُنْ أَعْتَصِمُ مِنْهُ إِلَّا بِعِصْمَتِكَ، فَاغْفِرْ لِي مَا لَوْ شِئْتَ عَصَمْتَنِي مِنْهُ، يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ، يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ.»
📚 اقبال الاعمال، ص ۶۵۱
🌺 «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» 🌺
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔴 دعای اسم اعظم در روز عرفه
🔵 مرحوم سید بن طاووس در «اقبال الاعمال»، دعایی شامل اسم اعظم را برای روز عرفه نقل می کند. این دعا، چنین است:
🌕 «اللَّهُمَّ إِنِّي أَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ. اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي نَجَّيْتَ بِهِ مُوسَى حِينَ قُلْتَ بآهيّاً شَراهِيّاً فِي الدَّهْرِ الْبَاقِي وَ الدَّهْرِ الْخَالِي، وَ أَسْأَلُكَ بِعِلْمِكَ الْغَيْبِ، وَ قُدْرَتِكَ عَلَى الْخَلْقِ، فَإِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، وَ بِأَسْمَائِكَ الْمُتَعَزِّزَاتِ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَغْفِرَ لَنَا، وَ تَفْعَلَ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ، فَإِنَّكَ أَهْلُ الْعَفْوِ. يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ، إغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ، وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ، وَ مَا أَبْدَيْتُ وَ مَا أَخْفَيْتُ، وَ مَا خَفِيَ عَلَى الْخَلَائِقِ وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْكَ، فَإِنَّكَ أَهْلُ التَّجَاوُزِ وَ الْإِحْسَانِ، أَسْأَلُكَ يَا جَوَادُ يَا كَرِيمُ، أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ، آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ، وَ سَلَّمَ تَسْلِيماً كَثِيراً. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً دَائِماً مَعَ دَوَامِكَ، وَ خَالِداً مَعَ خُلُودِكَ، وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا أَمَدَ لَهُ دُونَ مَشِيَّتِكَ، وَ لَكَ الْحَمْدُ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ رِضَا نَفْسِكَ، وَ لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً لَا أَجْرَ لِقَائِلِهَا دُونَ رِضَاكَ. وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ قُوَّةِ كُلِّ ضَعِيفٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ عِزِّ كُلِّ ذَلِيلٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ عَوْنِ كُلِّ مَظْلُومٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مُونِسِ كُلِّ وَحِيدٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ فَكَاكِ كُلِّ أَسِيرٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مَلْجَإِ كُلِّ مَهْمُومٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ دَافِعِ كُلِّ سَيِّئَةٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ كَاشِفِ كُلِّ كُرْبَةٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ صَاحِبِ كُلِّ سَرِيرَةٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ مَوْضِعِ كُلِّ رَزِيَّةٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْفَعَّالِ لِمَا يُرِيدُ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ رَازِقِ الْعِبَادِ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ عَدَدَ مَا خَلَقَ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ غَايَةَ كُلِّ طَالِبٍ، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ سَرْمَداً أَبَداً لَا يَنْقَطِعُ أَبَداً، وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ عَدَدَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ. اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحُرْمَةِ هَذَا الدُّعَاءِ، وَ بِحُرْمَةِ هَذَا الْيَوْمِ الْمُبَارَكِ، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ، وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ، وَ مَا أَبْدَيْتُ وَ مَا أَخْفَيْتُ، وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي، وَ أَنْ تُقَدِّرَ لِي خَيْراً مِنْ تَقْدِيرِي لِنَفْسِي، وَ تَكْفِيَنِي مَا يُهِمُّنِي، وَ تُغْنِيَنِي بِكَرَمِ وَجْهِكَ عَنْ جَمِيعِ خَلْقِكَ، وَ تَرْزُقَنِي حُسْنَ التَّوْفِيقِ، وَ تَصَدَّقَ عَلَيَّ بِالرِّضَا وَ الْعَفْوِ عَمَّا مَضَى، وَ التَّوْفِيقِ لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى، وَ تُيَسِّرَ لِي مِنْ أَمْرِي مَا أَخَافُ عُسْرَهُ، وَ تُفَرِّجَ عَنِّي الْهَمَّ وَ الْغَمَّ وَ الْكَرْبَ، وَ مَا ضَاقَ بِهِ صَدْرِي، وَ عِيلَ بِهِ صَبْرِي، فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ، وَ تَقْدِرُ وَ لَا أَقْدِرُ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
📚 بحارالأنوار، ج ۹۸ ص ۲۷۰ به نقل از اقبال الاعمال
🟢 تذکّر: از عزیزان و سروران گرامی تقاضا می شود که این دعا ... استغفار و تمام دعاهایمان را در این روز اجابت دعا برای فرج مولایمان حضرت صاحب الزّمان ارواحنافداه بخوانیم..
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔴 امام غائب، حاضر در عرفه
🔵 امام صادق عليه السلام فرمودند:
مردم امام خود را گم میکنند. امام در موسم حج حاضر میشود و مردم را میبيند ولى آنها او را نميبینند. (۱)
🌕 محمد بن عثمان (دومین نایب خاص امام) میگوید:
به خدا قسم صاحب الامر هر سال در موسم حج حاضر مى شود و مردم را مىبیند و آنها را میشناسد، مردم هم او را مىبینند ولى نمیشناسند. (۲)
🙏 اباصالح التماس دعا
هر کجا هستی یاد ما هم باش
#امام_زمان
📚 (۱) کافی، ج۲، ص۱۳۶
📚 (۲) من لايحضر، ج۲، ص٥۲۰
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
دعاء عرفه - نگارش آسان.pdf
1.19M
🔹 متن دعای عرفه
🔺 همراه با ترجمه
#عرفه
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🟢 اعمال شب و روز عید قربان
🔴 اعمال شب عید قربان
① احیاء و شب زنده داری
② زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام
③ خواندن دعای: یا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَی الْبَرِیةِ یا بَاسِطَ الْیدَینِ بِالْعَطِیةِ یا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِیةِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَیرِ الْوَرَی سَجِیةً وَ اغْفِرْ لَنَا یا ذَا الْعُلَی فِی هَذِهِ الْعَشِیةِ.
🌺 ای کسیکه جود و بخشش توبه آفریدگان همیشگی است!ای آنکه دو دست سخاوت خود را برای عطا گشودهای!ای صاحب عطاهای گرانبها!بر محمّد و خاندان او،نیکوخوترین مردمان درود فرصت،و ما راای خدای بلندمرتبه در چنین شبی بیامرز.
🔵 اعمال روز عید قربان
① غسل کردن
② نماز عید قربان
③ خواندن دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه
④ خواندن دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه
⑤ خواندن دعای ندبه
⑥ قربانی کردن
⑦ تکبیرات مشهور را پس از نماز ظهر روز عید تا پس از ده نماز (نماز صبح روز دوازدهم) بخواند
🌺 اللّهُ اَکْبَرُ اللّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ اَللّهُ اَکْبَرُ و لِلّهِ الْحَمْدُ اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا
🌺خداى بزرگتر است خدا بزرگ است نيست معبود حقى جز پروردگار و خداى بزرگ است خدا بزرگتر است و ستايش مخصوص خداست خدا بزرگ است بر آنچه ما را راه نموده خداى بزرگتر است بر آنچه به ما روزى كرده از چهار پايان بى زبان و ستايش خدا راست بر اين آزمايش
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔴 زیارت امام حسین علیه السلام در شب و روز عید قربان و فطر
🔵 بدان که علما برای این دو عید شریف، دو زیارت نقل کردهاند: یکی زیارتی که برای «شبهای قدر» ذکر شده و دیگر این زیارت است که ذکر میشود و از کلمات ایشان ظاهر میگردد که زیارتی که گذشت برای روزهای عید فطر و عید قربان است و زیارتی که ذکر میشود برای شبهای عید فطر و قربان؛ _
🔻 زیارت حضرت اباعبداللّٰه الحسین علیه السلام در شب عید قربان و فطر:
👉
🔻 زیارت حضرت اباعبداللّٰه الحسین علیه السلام در روز عید قربان و عید فطر:
👉
از کتاب شریف مفاتیح الجنان
عید قربان آمدومن هم شدم قربانیت
گرچه من دعوت ندارم آمدم مهمانیت
مفلسم آهی ندارم در بساطم ناگزیر
این دل صدپاره و چشمان تر ارزانیت
🌹عیدتان مبارک🌹
هرچه حضرت امام حسین (ع)
در دعای عارفانه عرفه اش
ازخدا طلبید
ارزانی گل وجودتان 🌸🍃
التماس دعا🙏
┄┄┅┅┅❅🌷❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
حاجمیثم_مطیعی_تنگ_غروب_عرفه،_غم_تو_دلم_پا_میگیره.mp3
8.23M
مناجات
📝 تنگ غروب عرفه ، غم تو دلم پا میگیره
🎤 حاجمیثم مطیعی
▪️ #امام_زمان #عرفه
🏴 منتظران ظهور 🏴
رمان آنلاین زن، زندگی، آزادی قسمت هفتاد و هشتم: جولیا با لرزشی در صدایش گفت: تو..تو کی هستی؟ و بعد
رمان آنلاین
زن ، زندگی ،آزادی
قسمت هفتاد و نهم:
راننده هر کار کرد ماشین روشن نشد، به ناچار همه مان پیاده شدیم تا ماشین را هل بدیم،البته ما دو تا زن از هل دادن معاف بودیم
راننده پشت فرمان مدام استارت میزد و دو مرد هم همزمان ماشین را هل میدادند.
جولیا که با چشمان شیطانی اش به آنها خیره شده بود به طوریکه ادم فکر می کرد این تکان نخوردن ماشین از قدرت نگاه جولیا بود.
جولیا قهقه ای زد و گفت: خودتون را خسته نکنید این ماشین حرکت نمیکنه،تا این حرف از دهانش خارج شد، همون مردی که کنار ما نشسته بود به طرفش آمد و همانطور که ما را به سمت جاده باریک سمت راستمان هدایت می کرد، شمرده شمرده گفت: روشن نشد،نشد..باید به عرضتون برسانم ما نزدیک مقصد هستیم ای ابلیس...
جولیا بالاجبار شروع به حرکت کرد و من هم در کنارش و آن مرد هم پشت سر ما، گویا راننده و آن یکی مرد همانجا کنار ماشین ماندند.
جولیا همانطور که آهسته قدم برمی داشت و انگار منتظر معجزه ای بود که نجات پیدا کند گفت: من از این مخمصه نجات پیدا می کنم اما قبلش باید بدونم تو کی هستی و این نیروهایی که حمایتت میکنند چه کسانی هستند..
خنده ام گرفت آخه منم یه اسیر بودم مثل جولیا و شک نداشتم این افراد ربطی به من ندارند چون من خوب می دانستم به جایی وصل نیستم و حدس میزدم این کارها از طرف گروهی که با انجمن جولیا به نوعی رقیب هستند می باشد و جولیا فکر می کند به من ربط دارد.
یک لحظه وسوسه شدم کمی دق دلی ام را خالی کنم و جولیا را بترسانم ، پس آرام گفتم: توی بد تله ای گیر افتادی، اسم سازمان اطلاعات ایران را شنیدی؟ من یکی از مامورین مخفی آنها هستم..
جولیا که انگار برق چند فاز بهش وصل شده بود ، مشتش را گره کرد وزیر لب گفت: لعنتی و من خنده ام گرفته بود از اینهمه بلاهت...چرا که جولیا هم میدید هیچ حرفی مبنی بر رفاقت وهمکاری بین من و آن مردهایی که ما را اسیر کرده بودند رد و بدل نشد ، حالا چطوری حرف منو قبول کرد؟ نمیدانم !
ان مرد درست می گفت و بعد از چند دقیقه پیاده روی به خانه ای رسیدیم که مثل بقیهٔ ساختمان های اطراف با سقف شیروانی و دیوا هایی به رنگ چوب که انگار در زمین چمن بزرگی بنا شده بود،جلویمان خود نمایی می کرد.
با اشاره مرد جلوی در خانه ایستادیم.
جولیا که انگار از حمایت نیروهای شیطانی دست شسته بود،دیگر وردی زیر لب نمی خواند.
ان مرد کلید را داخل قفل در چرخاند و در باز شد و من باز وارد خانه ناشناختهٔ دیگری شدم.
ادامه دارد..
📝به قلم : ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🏴 منتظران ظهور 🏴
رمان آنلاین زن ، زندگی ،آزادی قسمت هفتاد و نهم: راننده هر کار کرد ماشین روشن نشد، به ناچار همه مان
رمان آنلاین
زن، زندگی، آزادی
قسمت هشتاد:
انگار کسی داخل خانه نبود، خانه ای ساکت و تاریک، به محض ورود، آن آقا برق را روشن کرد و جلوی چشمم خانه ای کوچک با مبلمانی ساده به رنگ آبی نفتی نمودار شد.
هالی که کف آن با سرامیک های سفید و دیوارهایش هم سفید بود و انتهای هال آشپزخانه بود و طرف راست و ورودی آشپزخانه راهرویی کوچک که دو در روبه روی هم نمایان بود.
همانطور که خیره به جلویم بودم با صدای مرد که با زبان انگلیسی صحبت می کرد به خود آمدم: خانم بفرمایید بنشینید.
نه خصومتی در کلامش بود و نه تحکمی، برعکس بقیه افرادی که باهاشون برخورد داشتم، بسیار با احترام برخورد کرد.
بله ای گفتم و روی نزدیک ترین مبل نشستم.
به پشتی مبل تکیه دادم، با ریختن موهای جلوی سرم روی گونه ام، تازه متوجه شدم که یادم رفته بود روسری ندارم، احساس شرم می کردم و این احساس و سرمای هوا باعث شد با دو دست خودم را بغل کنم و درهم بکشم.
جولیا همانطور که زیر لب چیزی میگفت روی مبل کنارم نشست و رو به آن مرد که روبه روی مانشسته بود کرد و گفت: این مسخره بازیها چی هست؟ من از شما شکایت می کنم، به چه حقی ما را گروگان گرفتین و اینجا آوردین؟! اصلا شما کی هستین؟
مرد که انگار چیزی نمیشنود مشغول کار با گوشی اش شد.
جولیا که از آن مرد ناامید شده بود با نگاه خصمانه اش به من خیره شد و گفت: ای دخترهٔ نکبت! هرچه هست زیر سر توست.
وقتی که این حرف را زد، به خاطر عصبانیتی که در صدایش موج میزد ، من غرق شادی بودم، دلم می خواست از خشم بمیرد. برایم مهم نبود در چنگ چه کسانی اسیر شده ام، چون در هر حال اسیر بودم، چه در دست جولیا و چه این ناشناس ها، الان مهم این بود که جولیا عذاب می کشد.
چند دقیقه گذشت، انگار پیامکی برای مرد آمد، به سرعت از جا بلند شد و گفت: باید بریم، پاشین..
من و جولیا از روی مبل بلند شدیم که مرد به جولیا اشاره کرد وگفت: فقط شما همراه من می آیید.
جولیا که احساس خطر می کرد، به سرعت دست مرا قاپید و گفت: یا ما دوتا با هم میریم یا من تنهایی جایی نمی آیم.
انگار وجود من یک نوع برگ برنده بود براش..
آن مرد بدون تعلل اسلحه کمری اش را از زیر لباسش بیرون آورد و با نهیب محکمی گفت: خفه شو و حرکت کن..
جولیا به ناچار راه افتاد ، اما تا آخرین لحظه و آخرین قدمی که برمی داشت و از من دور میشد، نفرت را در چشمانش میدیدم، انگار با نگاهش برایم خط و نشان می کشید.
جولیا و آن مرد از در بیرون رفتند، اما در ساختمان نیمه باز مانده بود.
من هم بلا تکلیف، نمی دانستم چه کنم..یعنی چه؟؟
می خواستم به سمت در بروم و ببینم چه خبر است که صدای قدم هایی که به ساختمان نزدیک میشد ، نشان از آمدن کسی داشت، پس مثل مجسمه ای سنگی سر جای خودم ایستادم.
در کاملا باز شد و...
خدای من!! باورم نمیشد..
این....این..
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
بعد از یه روز شلوغ پلوغ و پر از آموزش های عجق وجق که نمیتونیم کنترلشون کنیم!!🤯
فقط یه قلُپ کتاب میتونه دنیای رنگی و امن بچه هامون رو بسازه !!😊
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
یک آیه یک قصه (4).mp3
2.99M
قسمت 4️⃣
📜سوره مبارکه نحل آیه ۱۸
🔹و إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ🔹
#یک_آیه_یک_قصه
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس دعا
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c