eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
9.5هزار ویدیو
298 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن حلال با ذکر صلوات برای فرج🌱 مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِم موضوع امروز: «» روز شنبه ١۴٠٢/١٠/٠٩ مناسبت روز: امروز سالروز حماسه ملت بصیر ایران در ماه ١٣٨٨ است، که در تقویم به‌عنوان « و میثاق امت با ولایت» نامگذاری شده، لذا ضمن گرامیداشت این حماسه بزرگ، سخن امروز را آغاز می‌نمائیم؛ بی‌شک حماسه نهم دی ماه و خروش عاشورایی میلیون‌ها نفر از امت حماسه‌ساز و ولایت‌مدار ایران اسلامی در این روز به یاد ماندنی، نقطه عطفی درتاریخ انقلاب و برگ زریّن دیگری در افتخارات ملت بزرگ و متدین ایران اسلامی به حساب می‌آید؛ این حماسه، نماد عزّت و بصیرتِ دینی و انقلابی ملتی است که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمان‌های انقلاب ایستاده‌اند و با صدای رسا اعلام می‌کنند که اگر دشمنان در برابر دینِ و انقلاب آنها بایستد، در برابر تمام دنیای دشمنان خواهند ایستاد؛  روز نهم دی را باید، روز غلبه جنود الهی بر جنود شیطانی، و روز خروش ملت متدین ایران و آشکار ساختن خشم مقدس آنها در برابر اهانت و حرمت‌ شکنی عده‌ای غافل و عده‌ای مزدورِ وابسته به اجانب، نسبت به مقدسات اسلامی در روز عاشورای حسینی دانست؛ که حکایت تلخ آن، از این قرار بود که بعد از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ٨٨، متأسفانه برخی از یاران دیرین انقلاب، شکست در انتخابات را برنتافتند و تصمیم به ابطال آن گرفتند و کلید واژه این حرکت شرم‌آور خود را «تقلب در انتخابات» قرار دادند؛ در همین زمان، دشمنان قسم خورده‌ی اسلام و انقلاب نیز وارد میدان شدند و در زمان کوتاهی، اعتراضات دو کاندید ریاست‌جمهوری و طرفداران آنان را به آشوبی همه‌گیر در تمام کشور تبدیل نمودند؛ ✍️ مردم ایران نیز تحت تأثیر شرایط ویژه‌ی این فتنه بزرگ قرار گرفته و به سه دسته تقسیم شدند: 1️⃣ دسته‌ای از مردم با بصیرت دینی و انقلابی، مثل همیشه بلافاصله دشمن را شناسایی و در روبروی فتنه قرار گرفتند؛ 2️⃣ دسته دوم متأسفانه مغرضانه یا غافلانه در کنار دشمنان، مزدوران و آشوبگران قرار گرفتند؛ 3️⃣ اما دسته‌ سوم سکوت کرده و در هیچ یک از صفوف فتنه‌گران و انقلابیون قرار نگرفتند و با کمال تأسف تحت تأثیر تبلیغات رسانه‌ای دشمنان فکر می‌کردند، که این فتنه، باعث گسترش آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در ایران اسلامی خواهد شد! لذا از قرار گرفتن در روبروی فتنه، خودداری کردند؛ و همین موضوع باعث شد که این فتنه چند ماه به طول انجامد و خسارت‌های مالی و جانی غیر قابل جبرانی را در کشور به بار آورد؛ اما بالاخره فتنه‌گران چهره واقعی خود را در جریان عاشورای حسینی در همان سال نمایان کرده و آشکارا به مقدسات مردم شریف ایران و به اصل ولایت فقیه حمله‌ور شدند و نسبت به حضرت سیدالشهداء (ع) و ایام عاشورای حسینی هتک حرمت نمودند؛ این موضوع باعث شد تا گروه سوم از مردم نیز که فریب تبلیغات دشمن را خورده بودند متوجه شوند که فتنه‌گران هرگز به‌دنبال آزادی‌های سیاسی یا حقوق اجتماعی ملت نیستند، بلکه آنها اصل دین و مکتب اهل‌بیت (ع) و رهبر و مرجعیت دینی آنها را نشانه رفته‌اند و در یک کلام به دنبال براندازی حکومتِ جمهوری اسلامی در کشور ایران هستند؛ لذا این دسته از مردم نیز به جمع انقلابیون پیوستند و به یک‌باره ملت بزرگ ایران که عاشق اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) و امام و رهبر و نظام اسلامی خود هستند، یکصدا و یکپارچه شور و حماسه ‌و خروش شد و بساط فتنه و فتنه‌گر را به طور کلی برانداخت و بار دیگر به دشمنان اثبات نمود که ملت مسلمان و انقلابی ایران، هیچگاه اجازه کوچکترین تعرض و بی‌حرمتی به مقدسات دینی و انقلاب اسلامی که ثمره خون صدها هزار شهید است را به کسی، نخواهد داد؛ با این حرکت خودجوش ملت قهرمان ایران، یکبار دیگر، انقلاب اسلامی، بیمه شد و به همین دلیل این حماسه بزرگ به «انقلاب سوم» مردم ایران پس از «پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷» و «تسخیر لانه جاسوسی و انقلاب دوم در ۱۳ آبان ۱۳۵۸» مشهور شد. ✍️ و سخن امروز را با کلام ارزشمند رهبر فرزانه انقلاب به پایان می‌بریم که فرمودند: «فتنه‌ی ۸۸ تنها آن چیزی نبود که توی خیابان به وسیله‌ی تعدادی آدم دیده شد؛ این یک چیز ریشه‌داری بود، یک بیماری عمیقی درست کرده بودند، اهدافی داشتند، زمینه‌ها و مقدمات فراوانی برایش چیده شده بود، کارهای بزرگی شده بود و هدف‌های بسیار خطرناکی دنبال این کار بود که با این برخوردهای گوناگون سیاسی و امنیتی و این‌ها حل نمی‌شد؛ یک حرکت عظیم مردمی لازم داشت؛ که این حرکت، حرکت ۹ دی بود؛ (مردم) آمدند بساط فتنه و فتنه‌گران را در هم پیچیدند لذا حادثه‌ی ۹ دی یک حادثه‌ی ماندنی در تاریخ ماست... حادثه‌ای شبیه حوادث اول انقلاب؛ این حماسه بایستی حفظ شود و گرامی داشته شود» (۱۳۹۰/۰۹/۲۱) https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 هشدر آیت الله ناصری (ره) در مورد حوادث آینده ✅ آیت الله ناصری (ره): ⚠️ « مخصوصاً در آینده یک مقداری شاید مشکلات باشد؛ سعی و کوششتان باشد از مقام رهبری جدا نباشید؛ خدا می داند. اگر صحبت هایی شد، حرف هایی شد، - بنده بین خودم و خدای خودم این را احساس کردم که تذکر بدهم- از مقام رهبری جدا نشید؛ خدا می داند. 🗣 اگر صدایی، حرفی جایی شنیدید اعتنا نکنید. ⭕️ بِینی و بین الله من خودم این را احساس کردم و از بعضی از بزرگان هم شنیدم و به شما هم دارم نقل می‌کنم. » 🏷 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانی از سقراط حکیم روزی سقراط، حکیم نامی یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتی‌اش را پرسید. پاسخ داد: در راه که می‌آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم، جواب نداد و با بی‌اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم. سقراط گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت‌کننده است. سقراط پرسید: اگر در راه کسی را می‌دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می‌پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می‌شدی؟ مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی‌شدم. آدم که از بیماربودن کسی دلخور نمی‌شود. سقراط پرسید: به‌جای دلخوری چه احساسی می‌یافتی و چه می‌کردی؟ مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می‌کردم طبیب یا دارویی به او برسانم. سقراط گفت: همه این کارها را به‌خاطر آن می‌کردی که او را بیمار می‌دانستی، آیا انسان تنها جسمش بیمار می‌شود؟ آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدی از او دیده نمی‌شود؟ بیماری فکر و روان نامش «غفلت» است و باید به‌جای دلخوری و رنجش، نسبت به کسی که بدی می‌کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ‌کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می‌کند، در آن لحظه بیمار است. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6003723698320706226.mp3
11.56M
↩️قصه تلخ است چه تلخ است بگویم یا نه⁉️ 〰 روایتگری از فتنه88 〰 حتما گوش کنید... https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 منتظران ظهور 🌹
سامری در فیسبوک #قسمت_نهم 🎬: چند هفته بود که احمد همبوشی تحت درمان قرار داشت اما متوجه شده بود همزم
سامری در فیسبوک دهم🎬: نزدیک یک هفته از زمانی که کتاب بدون اسم به دست احمد همبوشی رسیده بود می گذشت، یک هفته ای که او کلا گیج و منگ شده بود و حس کنجکاوی اش بیش از قبل تحریک شده بود که در چنگ چه کسانی گرفتار شده، درست است به او خوش می گذشت اما از اینکه نمی دانست با چه کسی طرف هست ناراحت بود، اما از اولین برخوردهایش که با بازجو داشت می توانست حدس بزند که سر این رشته به کجا می رسد، اما فقط در حد حدس بود. همبوشی تمام وقتش را صرف خواندن کتاب پیش رویش می کرد، کتابی که اسمی بر ان نوشته نشده بود اما بعضی احادیث شیعه را نوشته بود و بعد از توضیح حدیث با استناد به آیات قران سعی کرده بود حدیث را به سمتی ببرد که مد نظر نویسنده بود. درست است که احمد هیچ وقت درس حوزه و دین نخوانده بود اما آنقدر می فهمید که این کتاب میتواند مشکوک باشد و کاسه ای زیر نیم کاسه است، هر روز محافظ احمد همبوشی به او تذکر می داد که کتاب را خوب به خاطر بسپارد و گویی قرار بود اولین امتحان احمد همبوشی از این نوشته ها باشد تا با مشاهده نتیجه این سنجش ببینند مورد قبول صاحب کارش قرار می گیرد یا نه؟ پس او هم سعی می کرد کلمه به کلمه کتاب را حفظ کند، گرچه بعضی جاها به واقع معنای مطلب را درک نمی کرد اما سعی می کرد آن را به خاطر بسپارد. صبح زود بود و طبق معمول در اتاق باز شد و همبوشی در کمال تعجب متوجه شد محافظ اقامتگاهش تغییر کرده. مردی بلند قد و استخوانی که سعی می کرد با نگاهش از زیر عینک، احمد همبوشی را آنالیز کند. مرد وارد شد، سینی غذا را روی میز گذاشت و برخلاف قبل که بیرون میرفت، روی مبل کرم رنگ روبه روی احمد نشست و گفت: سریع صبحانه ات را بخور که باید جایی برویم. احمد که در این مدت یاد گرفته بود که غیر از کلمه «چشم» چیزی بر زبان نیاورد چشمی گفت و سریع تر از همیشه مشغول خوردن صبحانه که خیلی هم مفصل بود شد، انگار طرف همبوشی کاملا اخلاق او را می دانست و پی برده بود که احمد همبوشی به شکمش خیلی اهمیت می دهد. صبحانه صرف شد و او از جا بلند شد، به سمت کمد لباس رفت، او بارها کمد را زیر و رو کرده بود و لباس های رنگارنگی را که میزبانش دقیقا به اندازه قد و قامت او تهیه کرده بود، امتحان نموده بود و حالا برای اولین بار بود که می خواست بعد از مدتها پایش را از اقامتگاهش بیرون بگذارد، یکی از شیک ترین لباس ها را انتخاب و به تن کرد. احمد همبوشی قد بلند خودش را با پیراهن آبی رنگ و شلوار لی سورمه ای داخل آینه دید و بعد به سمت محافظی که از او چشم بر نمی داشت رفت و گفت: من آماده ام برویم. نزدیک در ورودی شدند و قبل از اینکه پا به بیرون بگذارد، مرد که شانه به شانه احمد راه میرفت،دست در جیبش کرد و با دست دیگر در را فشاری داد و گفت: صبر کن، باید چشم بند بزنی و با زدن این حرف چشم بند سیاهرنگی را که از جیب لباسش بیرون اورده بود به چشم های احمد زد. انگار هنوز وقت آن نرسیده بود که احمد بفهمد طرف مقابلش چه کسانی هستند. هر دو از اقامتگاه بیرون آمدند و مرد محافظ، همبوشی را به سمت ماشین راهنمایی کرد و بعد ازسوار شدن او در را بست. ماشین حرکت کرد، از صداهای اطراف بر می آمد که در شهر هستند، بعد از تقریبا یک ربع از حرکت، ماشین متوقف شد و به او امر شد تا پیاده شود. محافظ در حالیکه دست او را گرفته بود، از چندین پله بالا رفتند و بعد صدای باز شدن دری آمد و آنها وارد ساختمان شدند، کمی به جلو رفتند از طنین صدای قدم های آنها که در فضا می پیچید بر می آمد که آنها وارد جایی سالن مانند شدند. کمی جلوتر، مرد محافظ چشم بند را از چشم های احمد همبوشی باز کرد، میز چوبی پیش رویش که چهار صندلی در اطرافش بود را نشان داد و گفت: اینجا بنشین و منتظر باش و با زدن این حرف به سمتی رفت. احمد دستی به چشم هایش کشید و در کمال تعجب خودش را در مکانی یافت که به نظر میرسید کتابخانه باشد، قفسه هایی زیاد در اطرافش به چشم می خورد که مملو از کتاب بود، اما از ظاهر کتاب ها بر می آمد که کتب قدیمی در اینجا نگهداری می شوند و چیزی که برایش عجیب می آمد این بود که نام هر کتاب با زبان عبری بالای آن کتاب چسپانیده شده بود. احمد هنوز مشغول دید زدن بود که صدای قدم هایی که از پشت سرش می آمد در فضا پیچید ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی براساس واقعیت https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c 🎞🎞🎞🎞🎞🎞🎞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹💠🔹بسم ربِّ مولانا مهدی (عج)🔹💠🔹 آنچه که به خاطرش به ، دعوت شدید💌 📣 توجه📣 🔻ارزاق معنوی روزانه : 🌕روز شنبه 🌖روز یک شنبه 🌗روز دوشنبه 🌘روز سه شنبه 🌑روز چهارشنبه 🌒روز پنج شنبه 🌓روز جمعه 🌔عصر جمعه تلاوت سوره های مبارکه واقعه و ملک نماز شب را به نیت ظهور بخوانیم 🔹🔸💠🔸🔹 🔻خداشناسی ۲۸ جلسه صوت شناور 🔸️🔹️💠🔹️🔸️ 🔻مرگ پژوهی ۹۵ جلسه صوت شناور ۱۶ جلسه صوت شناور ☆به همراه ۴ جلسه ی پرسش و پاسخ 🔹🔸💠🔸🔹 🔻معادشناسی ۶۱ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻شیطان شناسی ۵۴ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻مباحث معرفتی ☆۴۵ جلسه صوت شناور 🔹️🔸️💠🔸️🔹️ 🔻مباحث اخلاقی ۲۷ جلسه صوت شناور ۴۸ جلسه صوت شناور ۵۸ جلسه صوت شناور ۷۶ جلسه صوت شناور 🔹🔸💠🔸🔹 🔻 کتاب صوتی جان فدا، ۱۰ قسمت 🔹🔸💠🔸🔹 🔻کلیپ های عبرت آموز ☆چهار عمل عالی برای حذف عذاب ☆کاملا واقعی،جسد ۳ هزار ساله فرعون مصر! ☆داستان جوانی که از غیب خبر میداد!یک مانع در انسان که اجازه نمیدهد تقدیرات مثبت و بلند شب قدر را جذب کندتوبه مصطفی دیوانه، به نقل از شهید کافی 🔰 ادامه دارد با منتظران ظهور همراه بمانید🙏🌱 ◇💠◇💠◇💠◇💠◇ @montazeraan_zohorr ◇💠◇💠◇💠◇💠◇