⚫️⚫️⚫️⚫️
#بامن_بمان_17
#نویسنده_محمد_313
در همین حین صدای زنگ بلند شد.
در را باز کرد که قامت مادر منصور جلوی رویش نقش بست.
اخم ریزی کرد و گفت:
_سلام خاله
شرمسار به زمین نگاه کرد:
_سلام پسرم.
خیلی با خودم کلنجار رفتم که بیام یا نه روم نمیشد بیام.
گفتم شاید به خاطر نادونی پسرم منو خونه راه ندید و سنگ روی یخ بشم.
کمیل نگاهی به صورت چروک افتاده خالهاش انداخت که در نگاه نگران مادرانه اش گره خورد.
لبانش را به اجبار کش داد و سعی کرد لبخند بزند:
_این چه حرفیه خاله، تو که تقصیری نداشتی.
منصور سه چهار ساله که دیگه با شما رفت و آمد نداره.
-درسته دیر اومدم ولی، باور کن خیلی شرمندم کمیل جان.
منصور اگه اون کوفت و زهرماری هاشو کنار میذاشت که الان کنار پدرش بود نه کنار دوستای لات و لوتش.
بغضش را فرو خورد وچادرش را جلوتر کشید:
-هوا یکم سرده خاله،بیا داخل.
مهم خود منصوره که اگه گیرش بیارم ...
خاله اش با گریه جلوی در زانو زد و گفت:
_درسته پسرم خطاکاره
درسته سرت کلاه گذاشته، ولی منم مادرم
توروخدا ببخشش، تورو به جدت قسم.
مادر کمیل که دورتر ایستاده بود دیگر نتوانست طاقت بیاورد و سمت او خیز برداشت:
_چی از جون پسرم میخوای خواهر.
پسرت حسابی حقشو گذاشت کف دستش.
من جای تو بودم اسم همچین بچه ای رو از شناسنامم خط میزدم تا اینکه براش طلب بخشش کنم.
در را محکم کوبید و با تشر گفت:
_تا وقتی من نخوام کمیل حق نداره کسی رو ببخشه.
یبار از مهربونی پسرم سواستفاده کردید بسه.
کمیل دو زانو روی زمین نشست که مادرش گفت:
_کمیل؟ پسرم خوبی؟
سرش را تکان داد و گفت:
_میخوام تنها باشم.
سینی چایی را برداشت و به استکان دست نخورده کمیل خیره شد.
***
نرگس با شنیدن صدای بهم خوردن در از جایش بلند شد و پرسید:
_خاله رفت؟
-اره.
-مامان کو؟
-تو آشپزخونهس، نیم ساعته با استکانا ور میره.
من که میگم اصلا حواسش اینجا نیست.
صدای زنگ گوشی نرگس بلند شد که سراسیمه قطع کرد.
کمیل متعجب پرسید:
_چرا جواب ندادی؟
دست پاچه گفت:
_هیچکی نبود داداش، من میرم تو اتاقم.
#ادامه_دارد...
⚫️⚫️⚫️⚫️
#بامن_بمان_18
#نویسنده_محمد_313
سمت اشپزخانه رفت و رو به مادرش:
_چرا اینقدر کلافه شدی مامان جان،
فکر نمیکردم با اومدن خاله اینقدر بهم بریزی.
غصه ی چیزی رو نخور مادر من،مهم منم که بعد گذشت یه ماه سعی دارم فراموش کنم همه چی رو،هرچند خیلی سخته
مادرش با بغض سمتش برگشت :
_به خاطر یه چیز دیگه بهم ریختم
-چی شده
باز کسی چیزی گفته؟
-سمانه.. داره نامزد میکنه!!
انقدر جا خورد... فکر کرد اشتباه شنیده:
-چی؟
-قراره سوم فروردین با پسرعموش نامزد کنه.
دایی جلال زنگ زد خبر داد.
سعی کرد احساساتش را مخفی نگه دارد، برای همین با بی تفاوتی گفت:
_خوشبخت بشه!
-فقط همین کمیل؟ اون قرار بود زن تو بشه، قرار بود عروس من باشه،حالا میخوان به یکی دیگه بدنش.
-گفتن این حرفا دردی رو دوا نمیکنه مادر، من فراموشش کردم ،فعلا ذهنم فقط سمت پیداکردن منصوره.
کمیل از اشپزخانه خارج شد خواست سمت اتاقش برود که با آزاده رو به رو شد.
پس او هم حرف های آنها را شنیده
از کنار آزاده گذشت وارد اتاقش شد در را محکم بست و به آن تکیه داد.
احساس میکرد چیزی از وجودش جدا شده.
تحمل این فشار روحی برایش سخت بود.
دعا میکرد که در این کشمکش روحی ایمانش را از دست ندهد.
پشت میزش نشست و سرش را میان دستانش گرفت.
تمام خاطراتش با سمانه از کودکی تا به ان روز را مرور کرد.
سمانه برایش نقطه ای نامفهوم بود که دیگر معنایی نداشت.همه چیز تمام شده بود.
گاهی وقت ها به ذهنش میرسید از این سرنوشت تلخش به خدا شکایت کند و بگوید، چرا درست یک ماه قبل ازدواجش با دختری که عاشقش بود باید منصور آن بلا را سرش بیاورد و مجبور شود با آزاده ازدواج کند.؟!
اما بعد خودش را تسلیم حکمت و امر خداوند میکرد و برای حفظ ایمانش دعا.
#ادامه_دارد...
⚫️⚫️⚫️⚫️
#ادامه_قسمت_هجدهم
#نویسنده_محمد_313
چندروز گذشت
حال کمیل خراب تر از گذشته به نظر میرسید.
دیگر شب وروزش فقط شده بود کار و به هیچ چیز دیگر اهمیت نمیداد.
از خانه فراری بود چون دیدن آزاده داغ اورا تازه میکرد.
تازه بعد از یک ماه داشت همه چیز برایش کم رنگ میشد که با شنیدن خبر ازدواج سمانه دنیایش بهم ریخته بود.
حوریه خانوم که این وضع کمیل را میدید تصمیم گرفت اورا برای سفر مشهد راضی کند، تا حال و هوای قلبش آرام بگیرد.
با آنکه خودش حال وروز خوبی برای مسافرت نداشت.
در اتاقش نیمه باز بود.
به داخل اتاق سرک کشید که با دیدن کمیل پشت میز لبخندی زد:
_اجازه هست؟
-بیا تو عزیزجون.
داخل اتاق رفت و کنار کمیل روی تخت نشست.
به یاد کودکی دست گرم و پر محبت خود را نثار مو های پسرش کرد.
چشمانش را بست و دست مادرش را بوسید.
-الهی بمیرم ولی پسرمو با این حال وروز نبینم!!
-خدا نکنه مادر، من خوبم!
-خوب نیستی عزیزم، من مادرتم میفهمم
سعی نکن ازم قایم کنی.
کمیل گذشته کجا، و کمیل حالا کجا؟؟
باید بریم پابوس اقا امام رضا(ع).
پسرم باید هوای دلتو اونجا سبک کنی از غصه ، اینطوری ارامش میگیری.
فردا میریم سمت مشهد
که به امیدخدا سال تحویلم اونجا باشیم که نذر پدرتو ادا کنیم
باشه؟؟
سرش را پایین انداخت:
_چشم مادر، هرچی شما بگی!
پیشانی پسرش را بوسید و از جایش بلند شد:
_زندگی خیلی بالاپایین داره پسرم،
همیشه اونطور نمیشه ک ما دلمون میخواد،
منم خیلی ناراحتم که به سمانه نرسیدی ولی حالا چه میشه کرد!
بهتره بریم زیارت تا آقا خودش راه درستو نشونمون بده به لطف خدا.
#ادامه_دارد...
⚫️⚫️⚫️⚫️
#بامن_بمان_19
#نویسنده_محمد_313
چمدان هارا پشت ماشین گذاشت و در صندوق عقب را محکم کرد.
حوریه خانوم اسفند دود کنان سمت او و نرگس آمد و ظرف را دور سرشان چرخاند.
نرگس با خنده گفت:
_با این رانندگی کمیل کل اسفند های دنیارو هم دود کنی بازم سالم نمیرسیم!.
کمیل بااخم گفت:
-ناراحتی پیاده دنبالمون بدو کن.!
مادرش خندید که نرگس با چشم به آزاده اشاره کرد.
ظرف اسفند را روی سر اوهم چرخاند و گفت:
_دخترم لباساتو برداشتی سرما نخوری؟؟
کمیل و نرگس هردو با شنیدن لفظ دخترم چشمانشان از تعجب باز شد.
آزاده سرش را تکان داد و گفت:
_بله،
ممنون که وسایل مورد نیازمو خریدین!
_خوب دیگه مادر باید راه بیفتیم تا قبل اذان مغرب برسیم مشهد. میخوام نمازمو اونجا اول وقت بخونم.
_ان شاالله پسرم، بریم.
.
.
.
ساعاتی از حرکتشان گذشته بود
نرگس بعد از پرحرفی های همیشگی اش خسته شد و خوابید.
حوریه خانوم هم که همان اول پلک هایش را روی هم گذاشت.
کمیل چشمانش را مدام میمالید و سعی میکرد با دقت رانندگی کند.
از آینه جلو رو به آزاده که درسکوت منظره ی بیرون را تماشا میکرد نیم نگاهی انداخت و گفت:
_شما چرا نخوابیدی؟؟
-وقتی داخل ماشین هستم سخت خوابم نمیبره.
-پس مثل منی!
چشمان آزاده حس و حال عجیبی داشتند.
دقیقا نمیدانست چه حسی، ولی هربار که به انها نگاه میکرد احساس خاصی به او دست میداد!
با یاد آوری سمانه نگاهش را ناخودآگاه گرفت و اخم کرد.
بازهم بغض خفته قلبش داشت اورا آزار میداد.
چرا این غم دست از سر او برنمیداشت
او که دیگر مجرد نبود که فکر و خیال رسیدن به سمانه به سرش بزند.
دست خودش نبود هفت سال عاشق سمانه بود و پای او ایستاده بود
حق داشت که وقتی زندگی فراموش کردنش را تحمیل کند ،احساس غم از او جدا نشود.
دلش بیتاب زیارت بود تا از شر این غم خلاصی یابد.تنها دیدن گنبد طلایی امام رضا معجزه ی آرامش قلب او بود.
بعد از توقف برای ناهار و کمی استراحت
بی وقفه تا مشهد حرکت کردند تا اینکه نزدیک های غروب وارد دیار عشق شدند.
با اصرار زیاد کمیل تصمیم گرفتند اول به زیارت امام رضا بروند سپس استراحت کنند.
خیابان ها شلوغ بود
زائران دل خسته برای دیدن گنبد حرم از دور لهله میزدند.
#ادامه_دارد...
⚫️⚫️⚫️⚫️
#بامن_بمان_20
#نویسنده_محمد_313
به درب ورودی حرم که رسید از شدت خوشحالی ، لحظه ای پلک هایش را روی هم گذاشت و دانه های درشت اشک روی گونه اش غلطیدند.!
مادرش آرام گفت:
_کمیل؟؟
-شما برید مادر، من خودم میام!
بعد از رفتن انها بغضش ترکید و با حال خراب، درحالی که اشک میریخت قدم برمیداشت.
کفش هایش را در آورده بود و پا برهنه و دیوانه وار دنبال ضریح میرفت.
چشمانش را از اشک پاک کرد و لحظه ای به خود آمد که دید مقابل ضریح ایستاده
انقدر حال دلش خراب بود ک اصلا نفهمید کی و چگونه رسید!
به دیواری تکیه داد و تا میتوانست اشک ریخت.
_"آقا سلام،آقای خوبی ها سلام.
فکر کنم بدونی تو این مدت چه بلاهایی سرم اومد.
آقاجان کلی تهمت و حرف های ناروا شنیدم.
از کسی که حقم بود، سهم دل و زندگیم بود، مجبور شدم بگذرم.
حالم خرابه آقاجون، خیلی دلم شکسته،
اومدم واسم دعا کنی آروم بگیرم.
واسم دعا کنی بشم کمیل سابق،
سمانه رو برای همیشه فراموش کنم
اون دیگه میخواد ازدواج کنه
کمکم کن آقا، واسم دعا کن.
خدا دعاهای تورو زودتر از من قبول میکنه..
حال دلم بارونیه، آفتابیش کن.
روی زمین نشست وسرش را روی زانو هایش گذاشت.
مدت ها در دلش راز و نیاز کرد و تا میتوانست درد و دل!
با احساس دستی روی شانه اش از جا پرید، که پیرمرد خمیده ای که تعداد زیادی کتاب در دستش بود،
یکی از آنها را سمتش گرفت و گفت:
_بیا پسرم.
یکی از کتاب های دعارا برداشت و ورق زد، احساس سبکی میکرد.
به صفحه ی گوشی اش نگاه کرد که متوجه شد چند ساعت است انجا نشسته و گریه میکند، چشمانش قرمز شده بودند
با مادرش تماس گرفت که متوجه شد آنهاهم در گوشه ای از حرم مشغول دعا هستند.
#ادامه_دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پیکر شهید رئیسی فردا پیش از مغرب به خاک سپرده خواهد شد
معاون اجرایی رئیس جمهور:
🔹از ساعاتی دیگر مراسم روسای عالی رتبه کشورها در سالن اجلاس سران برگزار خواهد شد.
🔹حدود ۶۰ مقام عالی رتبه اعلام آمادگی کردند و انشاالله میزبانشان هستیم و برای عرض تسلیت به رهبر انقلاب و مسئولین کشور از کشورهای دیگر حضور پیدا کردند.
🔹فردا اوایل صبح به استان خراسان جنوبی سفر میکنیم و از ساعت ۷:۳۰ صبح برنامهها آغاز میشود و ۸ صبح پیکر در جمعیت قرار میگیرد.
🔹علت انتخاب استان خراسان جنوبی این است که آیت الله رئیسی به این استان تعلق خاطر داشتند و نماینده خبرگان این حوزه بودند.
🔹پیش از ظهر به سمت مشهد حرکت میکنیم و بلافاصله بعد از اقامه نماز ظهر و عصر از میدان ۱۵ خرداد مشهد مراسم استقبال از کاروان شهدا به سمت حرم مطهر آغاز میشود.
🔹پیکر آیتالله رئیسی پیش از اذان مغرب در جوار مولا و مقتدای خودشان آقا علی بن موسی الرضا به خاک سپرده خواهد شد.
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پایان بخش برنامه کانال
#زمزمه دعای#فرج
#تصویری
شب خوش
التماس دعا
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔹💠🔹بسم ربِّ مولانا مهدی (عج)🔹💠🔹
آنچه که به خاطرش به #کانال_منتظران_ظهور، دعوت شدید💌
📣 توجه📣
🔻ارزاق معنوی روزانه
#اعمال_و_ادعیه_روزانه:
🌕روز شنبه
🌖روز یک شنبه
🌗روز دوشنبه
🌘روز سه شنبه
🌑روز چهارشنبه
🌒روز پنج شنبه
🌓روز جمعه
🌔عصر جمعه
#حجةالاسلام_قرائتی
#تفسیر_صفحه_ای_قرآن
#قرار_شبانه
☆تلاوت سوره های مبارکه واقعه و ملک
#نماز_شب
☆نماز شب را به نیت ظهور بخوانیم
🔹🔸💠🔸🔹
🔻خداشناسی
#استاد_شجاعی
#مجموعه_لا_اله_الا_الله
☆۲۸ جلسه صوت شناور
🔸️🔹️💠🔹️🔸️
🔻مرگ پژوهی
#استاد_امینی_خواه
#سه_دقیقه_در_قیامت
☆۹۵ جلسه صوت شناور
#مستند_صوتی_شنود
☆۱۶ جلسه صوت شناور
☆به همراه ۴ جلسه ی پرسش و پاسخ
🔹🔸💠🔸🔹
🔻معادشناسی
#استاد_شجاعی
#سفر_پر_ماجرا
☆۶۱ جلسه صوت شناور
🔹🔸💠🔸🔹
🔻شیطان شناسی
#استاد_شجاعی
#شیطان_شناسی
☆۵۴ جلسه صوت شناور
🔹🔸💠🔸🔹
🔻مباحث معرفتی
#استاد_شجاعی
#راضی_به_رضای_تو
☆۴۵ جلسه صوت شناور
🔹️🔸️💠🔸️🔹️
🔻مباحث اخلاقی
#استاد_شجاعی
#مهارتهای_کلامی
☆۲۷ جلسه صوت شناور
#کارگاه_انصاف
☆۴۸ جلسه صوت شناور
#تنبلی_و_بی_حوصلگی
☆۵۸ جلسه صوت شناور
#این_که_گناه_نیست
☆۷۶ جلسه صوت شناور
🔹🔸💠🔸🔹
#تشرفات
#تشرف_علما
☆مجموعه ی مستند با ارزش از مشرَّف شدن محضر امام عصر (عج)
🔹🔸💠🔸🔹
🔻 کتاب صوتی
#حاج_قاسم
☆جان فدا، ۱۰ قسمت
🔹🔸💠🔸🔹
🔻کلیپ های عبرت آموز
☆چهار عمل عالی برای حذف عذاب
☆کاملا واقعی،جسد ۳ هزار ساله فرعون مصر!
☆داستان جوانی که از غیب خبر میداد!
☆یک مانع در انسان که اجازه نمیدهد تقدیرات مثبت و بلند شب قدر را جذب کند
☆توبه مصطفی دیوانه، به نقل از شهید کافی
🔰 ادامه دارد
با منتظران ظهور همراه بمانید🙏🌱
◇💠◇💠◇💠◇💠◇
@montazeraan_zohorr
◇💠◇💠◇💠◇💠◇
💠بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز پنج شنبه💠
🔸 صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔹دعای عهد با حضرت صاحب الزمان
🔸عهد ثابت روز پنج شنبه
🔹دعای روز پنج شنبه
🔸صلوات و زیارت مخصوص در روز پنج شنبه
🔹تعقیبات نماز صبح
التماس دعا از همه ی شما یاوران و ارادتمندان مولایمان مهدی🙏🌸🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_صبحگاهی
💠السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَدَلِيلَ إِرادَتِهِ
🌹سلام بر تو ای حجّت خدا و راهنما به سوی ارادهاش
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 تصاویر تازهای از اقامهٔ نماز بر پیکر شهدای خدمت توسط رهبر انقلاب
#رئیسی
#شهید_جمهور
#سید_شهیدان_خدمت
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 دولتمردان دولت کریمه،
قبل از ظهور انتخاب میشوند!
#کلیپ | #استاد_شجاعی
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعزت شرف لااله الاالله....💔
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
به جمع🏴#منتظران_ظهور 🏴بپیوندید
🔹💠🔹🔹💠🔹
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🔸آمادهباش ۱۰ هزار خادم بارگاه منور رضوی برای استقبال از پیکر مطهر رئیس جمهور شهید در حرم مطهر
امین بهنام، معاون اماکن متبرکه حرم مطهر رضوی:
🔹 فردا سوم خردادماه، پیکر مطهر حجتالاسلام والمسلمین شهید رئیسی، حوالی ساعت ۳ عصر از میدان ۱۵ خرداد به سمت حرم امام رضا(ع) تشییع میشود؛ مراسم وداع و عزاداری با پیکر مطهر ایشان در صحن مقدس پیامبر اعظم(ص) حرم مطهر رضوی تدارک دیده شده است. مراسم خطبه نیز در صحن مقدس آزادی با حضور مسئولین کشوری و لشکری برگزار میشود و پس از آن مراسم تدفین پیکر مطهر ایشان در حرم مطهر رضوی برگزار خواهد شد.
🔹 ۱۰ هزار نفر از خدام بارگاه منور رضوی برای استقبال از پیکر مطهر رئیس جمهور شهید و وداع با ایشان در حرم مطهر رضوی، در آماده باش کامل هستند./
"خون شهدا گیرا است. کسی که در تشییع شهدا شرکت میکند، گرفتار این خون می شود؛ این خون او را جذب میکند؛ او را منقلب میکند؛ او را از دنیا میکَند، دنیا را در نظر او کوچک میکند، خدا در نظر او بزرگ میشود، این مراسمی است که امام زمان (علیه السلام) به آن نظر دارد...".
مرحوم آیت الله حائری شیرازی
وعده همه ما، حضور در مراسم تشییع ساعت پانزده عصر ، میدان پانزده خرداد
دوستان خراسانی التماس دعا😢
💎 تقویم نجومی 💎
✴️پنجشنبه 👈 3 خرداد/جوزا 1403
👈14 ذی القعده 1445 👈23 می 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🔷آزاد سازی خرمشهر از لوث وجود بعثی ها.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛امروز ساعت 11:54 قمر از برج عقرب خارج می شود ولی تا غروب از امور اساسی و زیر بنایی پرهیز گردد.
🚖سفر : مسافرت در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
👶 زایمان مناسب و نوزاد علاقمند به علم و سلیم النفس است.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج عقرب و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️خرید زمین کشاورزی و مزرعه.
✳️آبیاری.
✳️بذر پاشی و کاشت.
✳️حفریات از قبیل چاه و کانال و آبراه.
✳️جراحی چشم.
✳️کشیدن دندان.
✳️ختنه نوزاد.
✳️سوراخ کردن گوش.
✳️از شیر گرفتن کودک.
✳️خارج ساختن خال و زگیل و زوائد بدن.
✳️و درختکاری نیک است.
📛ولی امور اساسی و زیر بنایی مثل ازدواج خوب نیست.
🟣نگارش ادعیه و حرز و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست.
👩❤️👨 انعقاد نطفه و مباشرت.
امشب و فردا مباشرت مکروه و ممکن است فرزند و مادرش دیوانه یا دچار جذام شود.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری،باعث شادی می شود.
💉💉 حجامت.
فصد زالو انداختن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ،سلامتی در پی دارد
😴😴 تعبیر خواب امشب:
خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 15 سوره مبارکه "حجر " است.
لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم....
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حدو حساب با خواب بیننده گفتگویی باطل کند ولی به جایی نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن:
🔵 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است.
👕👚 دوخت و دوز:
پنجشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
✴️️ وقت استخاره :
در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه #یارزاق موجب رزق فراوان میگردد.
💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
🌸زندگیتون مهدوی