🌹 منتظران ظهور 🌹
🌸🌸🌸🌸🌸 💖رمان داستانی رابطه 💖 قسمت سی و هفتم وقت گذشته بود و باید می رفتم سمت خونه... در طول مسیر ذه
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت سی وهشتم
عصر با یلدا بیاین پیشم با جفتتون کار دارم...
اتفاقا مهدیه آنلاین بود و سریع برام تایپ کرد اتفاقا رایحه جان منم با شما کار دارم ولی نمیشه تنها بیام!
آخه یه کم کارم خصوصیه!!!!
نوشتم انشاالله که خیره باشه پس عصر خودت بیا من خودم با یلدا هماهنگ میکنم.
پیش خودم گفتم حتما خودش متوجه اشتباهش شده و احتمالا برای همین میخواد تنها بیاد باهام صحبت کنه، اما قضیه چیزی نبود که من به این راحتی فکر میکردم!!!
عصر شد خانم امیری رفته بود و خودم تنها بودم مهدیه در زد ...
در رو باز کردم خیلی شاد و شنگول اومد داخل...
نشست روی صندلی و بعد از احوالپرسی گفت: بگو رایحه جان بگو که میشنوم!
گفتم: شما بسم الله رو بگو تا ببینیم چی میشه شاید حرفی دیگه برای گفتن من باقی نمونه!
گفت: ای دختر زرنگ الحق که روانشناسی خوندی!
پس قیافم اینقدر تابلو که معلومه نیت کردم قاطی متاهل ها بشم ! برای لحظاتی به عینه شوکه شدم و نزدیک بود چشمهام از حدقه بزنه بیرون!!!
گفتم: قاطی متاهل ها بشی! تو که چند وقت پیش به مریم گفتی این حرفها زوده!!! حالا بسلامتی کیه این شاخ شمشاد که با این سرعت عمل اینقدر زود دل رفیق ما رو برد!!!
لبخندی زد و کمی سرخ و سفید شد و بالاخره با من من گفت: راستش یه هفته بعد از اینکه شروع به فعالیت داخل فضای مجازی کردیمیه برادری مرتب برای پست هامون کامنت می گذاشت البته همونطوری که قرار گروهمون بود من هیچ کدوم از کامنت ها رو جواب نمیدادم! اینم بگم که آقا ابوذر هم به جز راجع به خود مطلب چیز دیگه ای نظر نمیداد!
همینطور که مهدیه حرف میزد مو به تنم سیخ میشد آخه من که میدونستم ته این ماجرا چی میشه !!!!
آخر ش این دختر کار دست خودش داد!!!
مهدیه ادامه داد: تا اینکه هفته ی گذشته داخل دایرکت شخصیم خیلی محترمانه بهم پیام داد که شماره منزلتون رو لطف کنید من تصمیم دارم برای امر خیر با خانوادم مزاحمتون بشم!
هیچی دیگه! منم به خانوادم گفتم و بعد هم شماره ی خونه رو دادم...
حالا قراره فردا شب بیان خواستگاری بخاطر همین گفتم قبلش با تو صحبت کنمکه چی بگم؟! چکار کنم؟! حقیقتا رایحه دلم یه جوریه هم استرس دارم هم...
چی می تونستم به مهدیه بگم! اصلا چی میخواستم به مهدیه بگم و حالا چی باید می گفتم!!!
گفتم: مهدیه قرار بود توی فضای مجازی کار فرهنگی کنیم ها!!!!
من رو باش هنوز میخواستم توبیخت کنم چرا عکس خودت رو گذاشتی پروفایلت!!!
چشمهاش رو ریز کرد و با شیطنت گفت: اینم خوب کار فرهنگیه دیگه عکس به اون محجبه ای تبلیغ حجابه خااانم! تازه باعث کار فرهنگی و خیر ازدواج هم شده چی بهتر از این!!!!
طبیعتا مهدیه اون موقع پذیرش حرفهای من رو برای اینکه کار درستی نکرده رو نداشت!
تنها چیزی که می تونستم با گفتنش به مهدیه کمک کنم این بود که ملاک هات رو برای ازدواج مشخص کردی؟!
گفت: تقریبا!!!!
گفتم: تقریبا نمیشه جواب!!!
حرف از یه عمر زندگیه! باید دقیق مشخص کنی تا به چالش نخوری! مثلا قیافه چقدر برات مهمه! اخلاق چقدر برات مهمه! اعتقادات چقدر برات مهمه! استقلال چقدر برات مهمه! خانواده چقدر برات مهمه! و کلی ملاک مهم که توی زندگی نقش اساسی داره!
لبخندی زد و گفت: همه ی اینا حله رایحه جان! قیافش رو که دیدم، اونم که دیده! اعتقادات و اخلاقشم که از برادر و خواهر گفتنش معلومه دیگه یکی از نوع دیووونه های هم تیپ خودمونه ! استقلال هم بهش نمیخوره بچه ی لوس و وابسته ای باشه!!! خانواده ی منم که خودت میدونی از هر دو جهان آزاد، اصلا اهل گیر بازار و این حرفها نیستن اینطوری هم که متوجه شدم خانواده ی اون بنده ی خدا هم همینطوری هستن!
متعجب و متحیر از حرفهای مهدیه نگاهم رو متمرکز چشمهاش کردم و گفتم: مهدیه آشنایی شما از فضای مجازیه ها!!! قیافه و این حرفها ممکنه فیک باشه! متوجهی دختر!
هر چی من گفتم، مهدیه هی توجیه کرد!!!
باورش خیلی سخت نبود که حتی از بچه های خودمون درگیر چنین پروژه ای بشن چون اونها هم دخترند و سرشار از احساس! اما حداقل با احتیاط بیشتر که مهدیه خانواده رو در جریان گذاشته، هر چند با خانواده ای که مهدیه داشت خیلی چیزها مهم نبود مثل نوع آشنایی!!!
آخرش تنها حرفی زدم این بود که مهدیه جان توی جلسه ی خواستگاری احساسی برخورد نکن!!! درست حساب و کتاب کن! رابطه ها رو درست بسنج و اینکه به قول خودت اگه میخوای زیر رادیکال نری عاقلانه انتخاب کن، عاشقانه زندگی...
نویسنده: سیده زهرا بهادر
🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه💖
قسمت سی ونهم
قرار شد مهدیه آدرس پیج آقا ابوذرشون رو برام بفرسته تا پیج اینستاگرامش رو یه بررسی کنم...
شب شد نفرستاد! چون ذهنم درگیر بود فردا صبح بهش یادآوری کردم منتظرم...! اما دم دمای غروب بود که جواب داد و عذرخواهی کرد که سرش شلوغ بوده و بعد آدرس پیج رو برام فرستاد.
وقتی رفتم داخل پیج آقا ابوذر در همون نگاه اول با دست محکم کوبیدم روی میز و گفتم: مهدیه! مهدیه! چرا انقدر ساده انگارانه عمل کردی دختر!
عکس پروفایل این به اصطلاح آقا ابوذر تصویر یکی از هنر پیشه های معروف لبنانی بود!
حالا این دختر ساده امشب قراره با چه قیافه ای و چه وضعی رو به رو بشه خدا میدونه!
سریع گوشی رو برداشتم که بهش بگم حداقل با دیدنش جا نخوره و واکنش نشون نده اما جواب نداد... دوباره تماس گرفتم باز جواب نداد...
تمام ساعت های شب رو به اندازه ی مهدیه شاید هم بیشتر نگران بودم که الان مهدیه در چه حاله!
فردا صبح باهاش تماس گرفتم اما متاسفانه جواب نداد!
بهش پیامک زدم که در اولین فرصت با من تماس بگیر، ولی باز هم جواب نداد...
دو سه روزی از این ماجرا گذشت و خبری از مهدیه نبود!
سرکار بودم که مریم زنگ زد جواب دادم: بعد از سلام و علیک،از لحن صداش مشخص بود همون مریم سر حال خودمونه گفتم: چه خبر؟
گفت: خداروشکر با کمک های شما مسئله حل شد بعد از کمی صحبت گفت: راستی رایحه از مهدیه خبری داری! یلدا میگه دو سه روز هر چی زنگ میزنم جواب نمیده! ظاهرا قرار بوده مطلب و محتوا برسونه دستش!
گفتم: نه حقیقتا خودم هم کارش دارم ولی خبری ازش نیست!
گفتم: مریم یلدا بهت زنگ زد؟ اتفاقا با اون هم کار دارم!
مریم گفت: نخیر ایشون الان کنارمه خیلی اصرار کرد با هم بریم گلزار شهدا ما هم که خراب رفاقت اگه خدا بخواد داریم میریم گلزار...
دیدم این بهترین فرصته با یلدا صحبت کنم گفتم: اگه تا نیم ساعت دیگه راه میفتید من هم کارم تموم میشه باهاتون میام.
مریم گفت: به به! چی از این بهتر پس منتظرت می مونیم...
کارهام رو جمع و جور کردم و راه افتادم سمت بچه ها...
با هم وارد گلزار شهدا شدیم چون وسط هفته بود خلوت بود و تک و توکی آدم که هر کسی گوشه ای نشسته بود.
مریم متوجه شد من با یلدا کار دارم به بهانه ی اینکه میخواد بره سر مزار یه شهید دیگه از ما جدا شد.
یلدا این دختر نوجوان قوی و هدفمند با چنان حسرتی به عکس شهدا خیره میشد که آدم به حالش غبطه میخورد! همینطور که قاب عکس رو به روم را نگاه میکردم یلدا گفت: خیلی دوست دارم شبیه شون باشم! مفید و موثر برای اسلام!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: یلدا جان میدونی ما که دنبال تاثیر گذاری و کار فرهنگی هستیم باید رابطه ی بین اینها رو دقیق بدونیم در صورتی تاثیر گذار خواهیم بود که اولین کار فرهنگی توی زندگی شخصی و رفتار خودمون باشه! اگر اونجا درست بود بعد بقیه ی جاها موثر میشیم!
خیلی باید حواسمون باشه به اسم شهدا ولی به کام دل خودمون کار نکنیم!
سری تکون داد و گفت: واقعا سخته مثل این آدمها زندگی کردن! آخه اینا چه جوری عبادت کردن که اینجوری به خدا رسیدن!
بلند حرف خودش رو تکرار کردم: چه جوری عبادت کردن که اینجوری به خدا رسیدن؟!
بعد ادامه دادم: علی آقا ماهانی رو میشناسی؟ کسی که عشقت و فرماندت حاج قاسم راجع به اش میگه علی برکت گردان است همین که علی رو ما تو گردان داریم نیاز به امکانات نداریم! این آدم با این عظمت فکر میکنی عزتش رو از کجا آورده؟ جایگاهش رو از کجا اورده!
جوابش خیلی ساده است یلدا!
اگه خودمون برای خودمون عبادت کردن رو سختش نکنیم! واصل عبادت رو با فرعش اشتباه نگیریم!
سوالی نگاهم کرد ومتعجب گفت: اصل و فرع؟!
لبخندی زدم و گفتم: اصل عبادت از اونجایی که وقتی با دست مجروح میره خونه اول لباسهای مادرش رو میشوره بعد داخل اتاقش میشه با دست مجروح ها!حالا من باشم چکار میکنم!
اینکه درست بفهمیم شهدا چه جوری رفتار میکردن و عبادت کردن رو فهمیدن، خیلی تفاوت داره با اینکه اونجوری دلمون میخواد شهدا رو بفهمیم و خدا رو عبادت کنیم!
با اشاره به یلدا گفتم: متن تابلوی رو به روت چقدر حرف داره!
بلند خوند: عکس شهدا را می بینیم اما عکس شهدا عمل میکنیم!
گفتم میدونی یعنی چی! سکوت کرد...
ادامه دادم: البته این جمله برای امسال منه شما که کارت درسته یلدا جان ولی به من میگه: چه در فضای مجازی و چه واقعی: زمانی که اتیکت خادم الشهدا و فعال فرهنگی رو به سینه ام میچسبونم، اما خادم پدر و مادر و خانواده ی خودم نیستم!
زمانی که اسمم توی لیست تمام اردوهای جهادی هست، ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!
زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم، اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!
زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم اما مدل زندگی کردنشون رو نمی بینم و راحت ازش میگذرم یعنی هنوز خیلی مونده رابطه و فرق با شهید بودن تا شهید بودن رو بفهمم!
رفت توی فکر...
نویسنده: سیده زهرابهادر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💖رمان داستانی رابطه 💖
قسمت چهلم
یلدا دختر تیز و باهوشی بود، انگار درست متوجه مطلبی که می بایست بشه شد!
زمانی که نکته ای رو مد نظرم بود بهش گفتم: جهت حرکتمون رو به سمت مریم تغییر دادیم. مشغول زیارت شهدا بودیم که مهدیه بهم زنگ زد سریع گوشی رو جواب دادم صداش گرفته بود احوالپرسی مختصری کرد و گفت: میخوام ببینمت! چون میدونستم الان وضعیت روحی خوبی نداره
گفتم: مشکلی نیست تا نیم ساعت دیگه بیا مطب...
بدون اینکه توضیحی بدم از بچه ها خداحافظی کردم و گفتم کاری پیش اومده باید برم، با کلی انرژی از همدیگه جدا شدیم...
امیدوار بودم مهدیه خیلی داغون نشده باشه و تونسته باشه خودش رو جمع و جور کنه...
خیلی از رسیدنم نگذشته بود که مهدیه اومد...
حالش دیدنی بود! فکر نمیکردم در این حد متلاشی شده باشه! شروع کرد حرف زدن: من اشتباه کردم رایحه! ابوذر اونی نبود من فکر میکردم! نه قیافش نه حرفهاش نه خانوادش!!! مدام بغضش رو فرو میداد...
بعد یکدفعه لحنش عوض شد خیلی جدی گفت: من دیگه نمیخوام توی فضای مجازی فعالیت کنم خسته شدم و دیگه نمی تونم ادامه بدم!
نگاه معنی داری کردم خیلی جدی تر از خودش بهش گفتم: اگه خسته شدی برو استراحت کردن رو یاد بگیر نه تسلیم شدن!
زد زیر گریه گفت: من تغییر نمی کنم رایحه! واقعیت اینه خانواده خیلی مهمه من اگه توی خانواده ی مقیدی بزرگ شده بودم دچار چنین اشتباهاتی نمیشدم!
چشمهام رو ریز کردم و گفتم: از کی تا حالا اشتباهات خودت رو میندازی گردن خانوادت مهدیه خانم! چرا یادت نیست همسرفرعون تصميم گرفت که عوض بشه، و شُد یکــی از زنــان والای بهشتی ...
پسرنوح هم تصميمی برای عوض شدن نداشت،
غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان...
اولی همسر يک طغيانگـــــر بود!!!
و دومی پسر يک پيامبـــــر...!!!
برای عوض شدن هيچ بهانهای قابل قبول نيست...
اين خودت هستــی که تصميم میگيری تا عوض بشی! آدم هم زمانی عوض میشه که پا روی هوای نفسش بذاره...
مهدیه جان اشتباهت از اونجایی شروع شد که شما قوانین رابطه رو یادت رفت و با دست خودت عکست رو گذاشتی پروفایلت و یاد رفت که تقوا توی فضای مجازی دو برابر باید باشه! یادت رفت این فضا مجازیه!
ادای عاشق ها رو درمیارن اما رسم عاشقی رو بلد نیستن! یادت رفت دنیایی مجازی جای عاشق شدن نیست چون طرف عکس خودش نیست! حرفهاش واقعی نیست! وعده هاش واقعی نیست!
آروم گفت: قبوله اشتباه از من بود اما... اما... خانم دکتر پس اگه واقعی نیست چرا ما داریم داخلش کار میکنیم چرا خودمون رو حیرون یه فضای فیک کردیم!
تن صدام آروم شد گفتم: مهدیه ما یاد گرفتیم کلان بیانیدیشیم، بعد به اندازه ی توان خودمون کاری کنیم و اگه هر کسی به اندازه ی توان خودش قدمی برداره و ویرانه های اطراف خودش رو بازسازی کنه جهان آباد میشه! حالا فرصتی پیش اومده بتونیم این حرفها رو خیلی راحت به همه برسونیم چه این طرف دنیا چه اون طرف دنیا چرا انجامش ندیم! فقط مهم اینه اشتباهی داخل جاده فرعی نپیچیم همین!
لحظاتی ساکت شد...
بعد نفس عمیقی کشید و گفت: واقعا چطور میشه رابطه ی فضای مجازی و فضای واقعی رو مدیریت کرد که اینجوری مثل من بیچاره ضربه نخورد؟!
گفتم:تنها با برنامه ریزی و نقشه ی راه که از قبل برای موقعیت ها و حالت های روحی متفاوتمون راه حل داشته باشیم!
در حالی که اشک هاش رو پاک میکرد گفت: یعنی چجوری!!!
گفتم: یعنی گاهی یوسف وار باید از صحنه گناه فرار کنی و راه گریز را انتخاب کنی...
گاهی باید مانند موسی در کاخ فرعون صبر کنی و فقط خودت را حفظ کنی...
و گاهی هم باید در صحنه بمانی ابراهیم وار با گناه و شرک مقابله کنی تا محیطی سالم ایجاد بشه...
صحبتمون که به اینجا رسید بدون اینکه چیزی بگه بلند شد و خداحافظی کرد و رفت...
با شناختی که ازش داشتم میدونستم نیاز به فرصت داره تا حساب و کتاب کنه تا با خودش با فضای مجازی با اهدافش کنار بیاد...
چند روز بعد وقتی پیج بچه ها رو بررسی میکردم با دیدن عکس پروفایل مهدیه که زیرش نوشته بود دایرکت و پی وی پاسخگو نیستم، تغییر کرده بود خیلی خوشحال شدم که خودش رو درست شناخته و متوجه شده بود اولش شاید یک پاسخ دادن یه کار عادی باشه اما انتهایش یه اتفاق تلخ و سخته اما خداروشکر تصمیم درستی گرفته، به مریم پیامک زدم الان موقعیت خوبیه تا با مهدیه راجع به آقای اشرف نیا صحبت کنی...
عکس پروفایلش حدیث زیبایی از امام هادی بود که با خط زیبایی نوشته شده بود: به جای حسرت واندوه برای عدم موفقیت های گذشته با گرفتن تصمیم واراده ی قوی جبران کن.
والعاقبه للمتقین
نویسنده: سیده زهرا بهادر
#پایان
💠بسته ی معنوی کانال منتظران ظهور در روز سه شنبه💠
🔹صلوات بر چهارده معصوم علیهم السلام
🔸دعای عهد با مولایمان حضرت ولی عصر (عج)
🔹صلوات و دعاهای مجرب و روزانه
🔸نکند شب و روزی از شما بگذرد و این چهار آیه را تلاوت نکنید
🔹عهد ثابت روز سه شنبه
🔸نماز و دعا و زیارت مخصوص روز سه شنبه
خشنودی قلب نازنین مولایمان صلوات🙏❤️🙏
لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم
🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنیم:
📖حدیث امروز:
✳️ امام صادق (علیه السلام):
همه شیعیان من با شفاعت او حضرت معصومه (سلام الله علیها)وارد بهشت خواهند شد ..
📚 کاملالزیارات؛ص۲۲۸
🪧تقویم امروز:
📌 سهشنبه
☀️ ۲۴ مهر ۱۴۰۳ هجری شمسی
🌙 ۱۱ ربیعالثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
🎄 15 اکتبر 2024 میلادی
🔖مناسبت امروز:
🧑🦯روز جهانی نابینایان (عصای سفید )
👨👩👧👧 روز پیوند اولیا و مربیان
🕌 سالروز واقعه به آتش کشیدن مسجد جامع شهر کرمان به دست دژخیمان رژیم پهلوی سال (۱۳۵۷ ه ش)
🏆روز ملی پارالمپیک
سلام امام زمانم✋🌸
تلخترین فاصله گذارے، فاصلهاے است که بین ما و شما افتاده؛ قدمتش به درازاے هزار سال و دلیلش غفلت و دل بیمار ماست!!
طبیب دلها ...
ما اینجا، کنج مریضخانه غیبت و غفلت،
بسترے شدهایم؛نفسهایمان به شماره افتاده و مرگ، انتظار دل خستهمان را میکشد؛ چشمان منتظر از پشت این همه فاصله فقط تو را آرزو میکند؛
کاش که این فاصله را کم کنی ... ای کاش باور میکردیم که منشا و تمام مصیبتهاے عالم بخاطر غیبت حجت خداست ...
▫️براے روز ظهورش براے درک حضورش
▫️شـويـم جملـه مهـيا، دعـا كنيـم بيـايـد.
🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌷
خواص #اسماء_ادریسیه
🗝 اگر کسے در رنج و بلا و شدت باشد
این اسم را بخواند و اگر بخت کسے بستہ
شده باشد به این اسم مداومٺ نماید و اگر
کار کسے بسته شده باشد بگیرد دل گوسفند
سیاه نر را بر آن ۷۰۰ بار بخواند و فوت کند و
اسم را بنویسد و اندر میان دل بگذارد و در
زیر سقف مسجدے دفن کند گشاده شود
#رزق_و_روزی
✍🏼 این عمل برای رزق فراوان
بسیار مجرب است در سه شب
متوالی هرشب بعد از نماز عشا
چهل بار سوره «قدر» بخوانید.
📚 کشکول سیاح۲ /۳۸۸
#ایمن_شدن و فرو ریختن ترس و حشت
✳️در برکات این سوره از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده:
✍هر کس سوره «سبأ» را بنویسد و بر خود بیاویزد هیچ حیوان و جنبنده آزار دهنده ای به او نزدیک نمی شود
👈 و اگر نوشته این سوره را بشوید و از آن بنوشد و مقداری از آن را بر خود بپاشد، اگر از چیزی می ترسد، ایمنی یافته و ترسش می ریزد و اگر صورتش را با آن بشوید نیز ترس و هراسش از بین می رود
📚 تفسیرالبرهان، ج۴، ص ۵۰۴
@montazeraan_zohorr
﷽🕊♥️ 🕊﷽
همسر شهید نواب صفوی:
بعد از افطار به آقا گفتم:
دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم
حتی نان خشک
فقط لبخندی زد
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت
شبانه آقا تکرار کردم
سحر برخاست آبی نوشید
گفتم: دیدید سحری چیزی نبود
افطار هم چیزی نداریم
باز آقا لبخندی زد
بعد از نماز صبح هم گفتم
بعد از نماز ظهر هم گفتم
تا غروب مرتب سر و صدا کردم
که هیچی نداریم
اذان مغرب را گفتند
آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود:
امشب افطارى نداریم؟
گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم
نداریم، نیست!
آقا لبخند تلخی زد و فرمود: یعنی
آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم:
صد البته که هست
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم
بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم
گذاشتم جلوی آقا
هنوز لیوان پر نکرده بود كه در زدند
طبقه پائین پسرعموی آقا که مراقب ایشان
بود رفت سمت در
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند
سلام و تحیت و نشستند
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید
آقایان روزه خود را باز کنند
من هم گفتم: بله آب در لولهها به اندازه
کافی هست، رفتم و آوردم
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد
تا روزه خود را باز کنند
در همین هنگام باز صدای در آمد
به آقا یوسف همان پسرعموی آقا گفتم
برو در را باز کن این دفعه حتماً از مشهدند
الحمدلله آب در لولهها هست فراوان
مرحوم نواب چیزی نگفت
یوسف رفت در را باز کرد
وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه
پر از غذا آمده است
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند
و به علتی مهمانی آنان به هم خورده است
آقا نگاهى به من کرد خندید و رفت
من شرمنده و شرمسار
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم
ميل کردند و رفتند
آقا به من فرمود:
یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی
تأخیر شد چقدر سر و صدا کردی؟!
وقتی هم نعمت رسید چقدر سکوت کردی؟!
از آن سر و صدا خبری نیست
بعد فرمود: مشکل خیلیها همین است
نه سکوتشان منصفانه است
و نه سر و صدایشان
وقت نداشتن، داد میزنند
وقت داشتن، بخل و غفلت دارند
❇️ تقویم نجومی
🗓 سه شنبه
🔹 ۲۴ مهر / میزان ۱۴۰۳
🔹 ۱۱ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🔹 ۱۵ اکتبر ۲۰۲۴
🌓 امروز قمر در «برج حوت» است.
✔️ برای امور زیر خوب است:
امور تجاری
معامله کردن
شروع به کار
قرض و وام
امور زراعی
امور عمرانی
شکار و صید
نوشیدن دارو
دیدار با بزرگان
دنبال حوائج رفتن
آغاز درمان
امور آموزشی
سفارش دادن کالا
از شیر گرفتن کودک
مهمانی
امور مربوط به حرز
🚖 مسافرت
خوب است.
👶 زایمان
نوزاد دارای عمری طولانی و مبارک است.
👨👩👧👦 انعقاد نطفه
🔹 امشب (شب سه شنبه)
فرزند از غیبت و تهمت مبرا باشد.
💇 اصلاح سر و صورت
موجب اندوه میشود
🩸حجامت، خوندادن، فصد
باعث مشکلات مغزی میشود.
✂️ ناخن گرفتن
روز مناسبی نیست.
باید بر هلاکت خود بترسد.
👕 دوخت و دوز
روز مناسبی نیست.
شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید
به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد.
خرید لباس اشکال ندارد.
کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر، آن را تکمیل کنند.
😴 تعبیر خواب
رویایی که امشب (شب سهشنبه) دیده شود، تعبیرش طبق آیه ۱۱ سوره مبارکه « هود علیهالسلام» است.
﴿﷽ الا الذین صبروا و عملوا الصالحات﴾
کاری برای خواب بیننده پیش آید که در نظر مردم سخت باشد ولی اگر صبر کند، موجب نیکنامی و آرامش ایام عمرش میگردد. ان شاءالله
مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
📿 وقت استخاره
از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲
از ساعت ۱۶ تا عشای آخر (وقت خوابیدن)
📿 ذکر روز سه شنبه
«یا ارحم الراحمین» ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح
۹۰۳ مرتبه «یا قابض» موجب رسیدن به آرزوها میگردد.
☀️ ️روز سهشنبه متعلق است به:
💞 امامسجاد علیهالسلام
💞 امامباقر علیهالسلام
💞 امامصادق علیهالسلام
اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان کند
🌹 تقویم شیعه🌹
شمسی: سه شنبه ۲۴ مهرماه ۱۴۰۳ هجری شمسی
میلادی:Tuesday 15 october 2024
قمری: الثلاثاء ۱۱ ربیع الثانی ۱۴۴۶ هجری قمری
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
📿 اذکار روز:
👈صد مرتبه یا ارحم الراحمین
👈۹۰۳مرتبه یا قابض بگوید تا به حاجت خود برسد.
🙏بارالها در فرج حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تعجیل فرما و گره از مشکلات همه مردم باز کن
✅ وقایع روز:
🇮🇷روز ملی پارالمپیک
🇮🇷روز پیوند اولیاء و مربیان
🇮🇷◼️سالروز به آتش کشیدن مسجد جامع شهر کرمان به دست دژخیمان رژیم پهلوی (۱۳۵۷ ه ش)
🌍روز جهانی نابینایان (عصای سفید)
🗓روزشمارتاریخ:
💐⏳۲۳ روز تا ولادت باسعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها (۰۵ ه ق) روز پرستار
⬛️⏳۳۱ روز مانده به سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها (۱۱ ه ق) به روایتی
💐⏳۳۳ روز مانده به ولادت حضرت امام سجاد علیه السلام به روایتی (۳۸ه ق)
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
#لبیک_یا_خامنه_ای
@montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌘 اللهم صل على محمد و آل محمد
🖤 تلاوت امروزمان را هدیه می نماییم به ساحت مقدس سه امام معصوم علیهم السلام :
حضرت سجاد زین العابدين(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) 🌷
🌌 قرآن ص ۴۴۵
عثمان طه
🌌 آیات نورانی قرآن
صوت ترتیل و ترجمه وتفسیر
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌴🌴🌴🌴🌴
🌹 منتظران ظهور 🌹
این دعاهای زیبا تقدیم به شما هم گروهی های ....💕 🌸اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن 📖 اللّهُمّ
این دعاهای زیبا تقدیم به شما
هم گروهی های ....💕
🌸اللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
📖 اللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🌸اللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
📖اللّهُمَّ اغْفِرلَنا ذُنُوبَنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ اَکْرِمْنا بِکَرامَةَ الْقُرآن
📖اللّهُمَّ ارْحَمْنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ اخْذُلِ الْکُفّارَ وَالْمُنافِقینَ بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ اشْفِ مَرضانا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ ارْحَم مَوْتانا بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوفیقَ الطّاعَةَ بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ ارْزُقنا حَجَّ بَیتِکَ الْحَرامَ بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ تَقَبَّل صَلاتَنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ تَقَبَّل تِلاوَتَنا بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ اسْتَجِب دُعاءَنا بِالْقُرآن
🌸اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الْمُصَلّینِ بِالْقُرآن
📖اللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنَ الْمُتَّقینِ بِالْقُرآن
#منتظران_ظهور
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یِکمُحِبَتمیکُنـےمآرآحَرَمدَعوَتکُنـے؟
گِریِهکَردَنبَرشُمآگُفتـےاَثَردآرَدحُسین..♥️!
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اقامه نماز شهید «عباس نیلفروشان» در حرم امام حسین علیهالسلام توسط «شیخ عبدالمهدی الکربلایی» نماینده آیتالله سیستانی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
قرب به اهل بیت ۱۲.mp3
9.06M
√ کسی که قصد میکند به خدا و اهل غیب نزدیک شود، قدم اول کجاست؟
✘ باید از کجا شروع کند؟
مجموعه #قرب_به_اهل_بیت (علیهماالسلام) ۱۲
#استاد_شجاعی | #استاد_فرحزاد
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
ان شاءالله روزی برسه که همه مون از شنیدن این خبرها ذوق کنیم... خوشحال بشیم ... بهشون هدیه بدیم... هر جور میتونیم بهشون کمک کنیم و خلاصه برای ورود یک فرشته هر کاری از دستمون بر میاد بکنیم....😊
ان شاءالله تمام بشه دورانی که خانومی بگه من میترسم مادرم بفهمه....فامیلم بفهمه.... دوستم بفهمه.....
ان شاءالله روزی برسه که هممون بابت این اتفاق مبارک که باعث شادی پیامبره.... ما هم شاد بشیم ☺️
#مشوق
#رسانه_موثر
#موهبتِ_فرزندآوری
❌هفت اشتباه تربیتی؛
که نباید انجام بدین😉
۱- دستش نباش
برای اینکه بچه ات مسئولیت پذیر باشه از همون بچگی سعی کنید دستش چیزی ندید بذارید روی میز یا روی زمین تا خودش بیاد و برداره اگر هم نمیاد جلوش بذارید تا برداره.
۲- زبانش نباش
به جاش شعر نخونید سلام ندید خداحافظی نکنید و اجازه بدید خودش اگر دوست داشت این کارها را انجام بده و اگر هم نخواست سرکوفت نزنید.
۳- حمایت گر افراطی نباش
درسته که ما باید در بعضی از مواقع از کودکمان حمایت کنیم ولی این که در همه موقعیت ها از حق و حقوق کودک مان باید دفاع کنیم اشتباهه. در خانه نمایش بازی کنید و قصه در این موارد بخونید تا کم کم یاد بگیره از حقش دفاع کنه.
۴- بلندش نکن
وقتی افتاده زمین و یا خورده به جایی سریع بلندش نکنید و سریع بغلش نکنید بذارید خودش تلاش کنه و بلند بشه و باهاش همدردی کنید.( البته اگر محکم نیفته)
۵- کنترل گر نباش
بازی کردن غذا خوردن مرتب بودن اتاق رفتن و آمدن و همه چیز کودک را بیش از حد کنترل کردن بچه را کاملاً ناامید از خودش میکنه.
۶- پاهاش نباش
بچه های بالای دو سال رو زیاد تو بغلتون اینور اونور نبرید و تشویق کنید خودشان راه برن.
۷- به جاش تصمیم نگیر
تو ۵۰ درصد موارد انتخابی مخصوصاً در بچه های بالای ۳ سال اجازه بدید خود کودک تون هم انتخاب گر باشه ، مثلاً دوست داری مامان امشب قیمه درست کنه یا قورمه سبزی؟
میتونید چند روز در هفته ازش نظرسنجی کنید.
#تربیت_کودک
#فرزند_پروری
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
😭 آینده ایران...اگر هر خانواده کمتر از سه فرزند بیاورند !
3️⃣ سه فرزند یعنی خط بقای یک جامعه !
🖋 قطعا خانواده های هستند که #تک_فرزند دارند !
✅ دوستان #جهاد_فرزند_آوری یعنی کم کاری دیگران رو هم جبران کنید !
5️⃣ پنج فرزند به بالا یعنی نجات ایران !
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 خود دانید!!
#جهاد_فرزند_آوری
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🍁🍁
*شاخه تا آمد،*
*به برگش خو کند*
*پاییز شد* …
*دلنوشته ای برای انان که همسن هستیم*
هیچ میدونید بین ۵۰ تا ۷۵ سالگی فصل پاییزی زندگی انسانه...
داشتم فکر میکردم واقعا اگر طول متوسط زندگی انسان رو خوشبینانه ۱۰۰ سال در نظر بگیریم و هر ۲۵سال رو به یک فصل نسبت بدیم،
فصل سوم دقیقا میشه همین سن ما بین ۵۰ تا ۷۵ سالگی وزیباترین وعاشقانه ترین فصل زندگیمون میتونه باشه...
همینه هر تار موی ما به یک رنگ در میاد
صورتمون چینهای نه عمیق ولی محسوس پیدا میکنه دست و پامون کم و بیش بی حس و حاله ولی میتونیم هنوز ازشون کار سخت بکشیم و....
عزیزان از زیباییهای این فصل زندگیتون لذت ببرید و بدیده شکر نگاه کنید چون همونطور که بهارو تابستونش تموم شد و دیگه برنمیگرده پاییزشم تکرار ناشدنیه...
پس تا میتونین تو این فصل رنگارنگ خوشگل زندگیتون عاشق باشید وعشق ببخشید درست مثل درختا که برگاشونو به زمین میبخشند تا زمین زیباتر از قبل به نظر بیاد...
نمیدونم چرا ولی تواین هوای پاییزی دلم خواست اینارو بنویسم ....
*دفتر نقاشی خدا همیشه زیباست*
اما فصل پاییز را
برای دل خودت
آرام تر ورق بزن
و تمامی رنگ ها را به خاطر بسپار
که عشق ومحبت لابلای همین رنگهای زیباست...
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c