❇️ ناامید و پریشان نشوید؛ در مسیر مبارزه تردید نکنید
✅ مقام معظم رهبری:
▫️ مهمترین پیام گفتاری و عملی او (شهید سید حسن نصرالله) در حیات دنیاییاش برای شما ملّت وفادار لبنان این بود که با از دست دادن شخصیّتهای برجستهای چون امام موسیٰ صدر و سیّدعباس موسوی و دیگران، ناامید و پریشان نشوید؛ در مسیر مبارزه تردید نکنید؛ بر تلاش و توان خود بیفزایید؛ همبستگی خود را دوچندان کنید؛ در برابر دشمن متجاوز و متعرّض با تقویت ایمان و توکّل مقاومت کنید و او را ناکام بگذارید.
▫️ عزیزان من! ملّت باوفای لبنان! جوانان پُرشور حزبالله و امل! فرزندان من! امروز هم خواستهی سیّد شهید ما از ملّتش، و از جبههی مقاومت، و از همهی امّت اسلامی همین است.
🗓 ۱۴۰۳/۰۷/۱۳
خطبههای نماز جمعه تهران
❇️ اگر نماز را حفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند
✅ قسمتی از وصیت نامه عالم و عارف بزرگ آیت الله سید علی قاضی (ایشان استاد بزرگان بینظیری مثل آیت الله بهجت و علامه طباطبایی بودند):
💎 نماز را بازاری نکنید،
اول وقت به جا بیاورید
با خضوع و خشوع!
اگر نماز را تحفظ کردید، همه چیزتان محفوظ میماند؛
و تسبیحه صدیقه کبری سلام الله علیها و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود؛
🏷 #تهذيب_نفس #خودسازی #نماز_اول_وقت
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🌻 #قضای_نمازشب 🌻
🔸️رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
خداوند به کسی که نمازشب ترک شده را در روز قضا کند، افتخار می کند و می فرماید: ای فرشتگان من! بنده من قضای چیزی را که من بر او واجب نکرده ام به جا می آورد، شاهد باشید که من او را آمرزیدم.
📚بحارالانوار، ج۸۴، ص۲۰۲
💢مقدّمه هزار واجب!!
آیت الله بهجت رضوان الله علیه : نماز شب مستحبّى است نظير روضه خوانى، كه وقتى در زمان رضاخان منع كردند، يكى از اطرافيان حاج شيخ عبدالكريم حايرى رضوان الله علیه به ايشان عرض كرد: چيزى نيست، روضه خوانى يك عمل مستحبّ است كه پهلوى آن را منع كرده است.
حاج شيخ فرمود : بله مستحبّى كه هزار واجب در آن است. (همچنین نماز شب، مستحبی است که هزار واجب را به دنبال دارد)
📖در محضر آیت الله بهجت؛ ج 1 ؛ نکته 332
مردان میدان...
شهید نیلفروشان
شهید حاج قاسم
شهید زاهدی
شهید نصرالله
مبادا فکر کنیم که اینها رفتهاند و ما ماندهایم. آنها ماندهاند و زمان مارا با خود میبرد...
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
#رمان: قلبم برای تو
نویسنده: سید مهدی بنی هاشمی
💛با ما همـــراه باشیـــــن
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
🕊👣🕊👣🕊🕊👣🕊👣🕊👣🕊👣رمان جذاب، عاشقانه و شهدایی
🕊 #قلبم_برای_تو
✍قسمت ۱ و ۲
🍃از زبان سهیل:🍃
+سهیل اونجا رو نگاه کن...نوشته ثبت نام راهیان نور...به نظرم بریم بد نیستا..
_ول کن بابا جون عزیزت...کجا بریم اخه با این بسیجی مسیجیا؟!
+ای بابا تو هم که همش ضد حالی.میریم سر به سرشون میزاریم میخندیم دیگه حسن تو نظرت چیه؟؟
~•من حرفی ندارم وحید جان اگه داش سهیل بیاد منم میام
+سهیل بیا بریم دیگه سهتایی خوش میگذره ها
_نمیدونم...بیا اول یه سر بریم تا محل ثبت نامش اگه پولی مولی باشه من
نمیام... از الان گفته باشم...برا رفتن تو خاک و خل من پول بده نیستما
+باشه بریم...زده به دفتر بسیج مراجعه کنید.. فک کنم بدونم کجاست.
_باشه...بریم
_سلام
+سلام علیکم...بفرمایین
_علیکم السلام برادر خوبی اخوی؟!
+الحمدلله..شما خوبید؟؟ بفرمایید؟؟
_خوبی ما که برا کسی مهم نیست...شماها باید خوب باشید.
میخواستیم بپرسیم کی میپرین؟!
+ببخشید...متوجه نشدم...میپریم؟؟
_اره دیگه...کی از ظلمات دانشگاه به سمت نور میپرید.
+فک کنم منظورتون تاریخ اعزام راهیان نوره؟!
_افرین به ادم چیز فهم...اره همون...کی قراره برید؟؟
+اگه عمری باقی بمونه انشاالله هفته بعد.
_خب شرایطش چیه؟؟ خلوص نیت میخواد؟!
+شرایط خاصی که نداره فقط ثبت نام و تعهد اخلاقی رو پر کنین.
_باشه...مشکلی نی...ما اخلاقمون به این خوبی. پس فعلا خدافظ...بعدا مزاحم میشیم.
+یاعلی...خدا نگهدار
_علی کی بودن اینا...صدا خندشون تا اون اتاق میومد؟!
+اومده بودن راهیان ثبت نام کنن.
_اوه اوه...پس امسال با اینا داستان داریم.
+به دلت بد راه نده...همینکه اومدن ثبت نام یعنی شهدا صداشون زدن.
_لاالهالاالله...امیدوارم همه چی به خوبی ای که تو میگی باشه.
🍃از زبان مریم:🍃
+مریم شنیدی دانشگاه میخوان راهیان نور ببرن؟؟
_اره زهرا..خیلی دلم میخواد بیام ولی مامانم میگه نرو که گرد و خاک اونجا برات خوب نیست...باید از دکترم اجازه بگیرم.
+خب کار نداره که بعد دانشگاه یه نوبت بگیر با هم بریم اگه اجازه داد کتباً بنویسه که مامانت قبول کنه.
_باشه...خدا کنه قبول کنه.
🍃یک هفته بعد🍃
🍃از زبان سهیل:🍃
+سهیل بدو که جا نمونیم...
_باشه بابا الان میام...مگه بدون ما جرات دارن جایی برن.
+اینایی که من دیدم سایه ما رو با تیر میزنن چه برسه منتظرمون بمونن.
_اونوقت ما سایشونو با شمشیر میزنیم.
+سلام اخوی..تقبلالله... اتوبوس ما کدومه؟!
-علیک سالم...اتوبوس شماره دو..بفرمایین
+بخوایم شماره یک بشینیم چی؟!
-شماره یک ماله خواهرامونه ...
+یعنی شما یه اتوبوس خواهر دارین؟؟اونوقت ما که خواهرمون نیومده چیکار کنیم ؟؟
-لاالهالاالله...بفرمایین ساکاتون رو سریع تر بزارید که باید حرکت کنیم.
+باشه...اینم به خاطر شما
سوار اتوبوس شدیم و یه راست رفتیم آخر اتوبوس و با بچه ها شروع کردیم به خوندن انواع آهنگها و ترانهها تا خود دوکوهه.. صدای نچ نچ بچه بسیجیا بلند شده بود.
ما این ته اتوبوس آمنه آمنه میخوندیم و میرقصیدیم اونا جلوی اتوبوس با نوای کاروان میخوندن و سینه میزدن...توی اتوبوس یک وضعی شده بود که بیا و ببین...چند بار بهمون تذکر دادن ولی گوشمون بدهکار نبود.
-حاجی اینا آبروی اردوی ما رو میبرن...
_خب چیکارشون کنیم؟؟کاری نمیشه کرد الان
-من میگم برشون گردونیم.
_خدا رو خوش نمیاد سید...تا اینجا اومدن بزار این چند روزم بمونن...مهمون شهدان...
-من نمیدونم...پس هرچی پیش اومد مسئولیتشون با شما.
به من ربطی نداره...
_انشاالله چیزی نمیشه...
-خود دانید...
چند روز اول اردو گذشت و ما هم صحبت شیطنتهامون تو کل اردو پیچیده بود.
همه بچههای کاروان میگفتن امسال راهیان نور با وجود اینا اصلا حال و
هوای سابق رو نداره...
شبها موقع خاموشی بلند بلند میخندیدیم و جشن پتو میگرفتیم...روزها هم که توی اتوبوس برنامه بزن و بکوب داشتیم و از غذا و خوراکیها
هم همیشه انتقاد میکردیم...
چندین بار اومدن بهمون تذکر دادن ولی گوش هیچکدوممون بدهکار نبود... چون ما به این بهانه اومده بودیم تفریح کنیم... خلاصه همه از دستمون کلافه شده بودن و ناراضی بودن..
🍃از زبان مریم:🍃
سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم...خیلی استرس داشتم...در مورد راهیان نور خیلی چیزا شنیده بودم ولی به خاطر مشکلم تا حالا فرصت نشده بود که برم.
بابا و مامانم تا کنار اتوبوس برای بدرقم اومده بودن و به مسئوالی اردو
کلی سفارش میکردن که حواسشون بهم باشه.
-دخترم قرصاتو یادت نره ها.
+باشه مامان...چند بار میگی...حواسم هست.
-اخه تو خونه......
👣ادامه دارد....
✍ نویسنده؛ سیدمهدی بنی هاشمی
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c