❣ #سلام_امام_زمانم❣
ای بلندترین واژه هستی
شما در اوج💫 حضور ایستاده ای
و #غیبت_ما را می نگری
و بر غفلت ما می گریی😔
از خدا میخواهیم🤲
پرده های جهل و #غفلت از
دیدگان ما کنار رود
تا جمال دلربای شما💖 را بنگریم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
16 Mostanade Soti Shonood.mp3
18.28M
🔉#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه پایانی
* جریان بیماری همسرم
* هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند.
* دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد.
* خدا به چه کسانی بدهکار است؟
* افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم.
* آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت
* وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است.
* برای اموات باقیات صالحات بفرستید.
* مواظب بدیهیات زندگی ام بودم
* در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او
* سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی.
* اثر تقوای چشم
* نباید شیاطین را به زندگی راه داد
* چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟
* شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان.
* غفلت، کار اصلی شیطان
⏰مدت زمان:۴۴:۵۷
📆1401/03/20
#امیر_المومنین
#ابراهیم_هادی
#غفلت
❗️برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
16 Mostanade Soti Shonood.mp3
18.28M
🔉#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه پایانی
* جریان بیماری همسرم
* هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند.
* دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد.
* خدا به چه کسانی بدهکار است؟
* افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم.
* آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت
* وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است.
* برای اموات باقیات صالحات بفرستید.
* مواظب بدیهیات زندگی ام بودم
* در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او
* سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی.
* اثر تقوای چشم
* نباید شیاطین را به زندگی راه داد
* چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟
* شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان.
* غفلت، کار اصلی شیطان
⏰مدت زمان:۴۴:۵۷
📆1401/03/20
#امیر_المومنین
#ابراهیم_هادی
#غفلت
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
16 Mostanade Soti Shonood.mp3
18.28M
🔉#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه پایانی
* جریان بیماری همسرم
* هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند.
* دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد.
* خدا به چه کسانی بدهکار است؟
* افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم.
* آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت
* وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است.
* برای اموات باقیات صالحات بفرستید.
* مواظب بدیهیات زندگی ام بودم
* در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او
* سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی.
* اثر تقوای چشم
* نباید شیاطین را به زندگی راه داد
* چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟
* شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان.
* غفلت، کار اصلی شیطان
⏰مدت زمان:۴۴:۵۷
📆1401/03/20
#امیر_المومنین
#ابراهیم_هادی
#غفلت
🌦#تلنگر_تذکر_تفکر...
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!😭
تمام شد...
#تمام
.
🥀🕊از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
#وصیت_شهدا
❣متوسلین به شهدا❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت آیت الله بهجت « رضوان الله علیه »:
🔹آنِ #غفلت ، آنِ مهیا شدن برای شیاطین انس و جن است..
#امام_زمان_عج
.
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
.
اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
.
.
دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
.
.
به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
.
به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
.
.
به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
.
ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم...
.
.
هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
.
.
هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
.
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
.
.
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
#شهدا
گاهی،نگاهی...
https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c