eitaa logo
موسسه منتظران مهدی (عج)
821 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
10 فایل
کانال اطلاع رسانی مؤسسه قرآن منتظران مهدی (عج) آدرس: شهریار،شهر فردوسیه،خ امام،ک فروردین،داخل فضای سبز جهت تماس با موسسه ۰۹۱۲۷۶۷۶۳۲۸و۰۲۱۶۵۴۶۳۱۵۱ #هیئت_منتظران_مهدی #قران_حفظ #قران_تجوید #هنری_طراحی #قران_ختم_سی_جزء #مدرسه_گلها_بهشتی #مقر_کتاب
مشاهده در ایتا
دانلود
معرفی کتاب پدر، عشق و پسر📚 کتاب پدر، عشق و پسر نوشته‌ی سید مهدی شجاعی، یکی از زیباترین و درخشان‌ترین رمان‌های مذهبی است که فرازهایی از زندگی حضرت علی‌اکبر (ع) را برای شما به تصویر می‌کشد. درباره این کتاب رویدادها و اتفاقات در این کتاب از زاویه‌ی اول شخص و از زبان اسب حضرت علی اکبر بیان می‌شود و مخاطب راوی در قصه، مادر ارجمند حضرت علی اکبر، لیلی بنت ابی‌مرّه است. کتاب از ده مجلس تشکیل شده که در هر مجلس، راوی با زبانی شیرین و جذاب، پرده‌ای از زندگی حضرت علی‌اکبر (ع) را بازگو می‌کند و مجالس پایانی، شهادت آن حضرت در کربلا را به نمایش می‌گذارند. هر قسمتی از زندگی حضرت علی اکبر (ع) که در مجالس ده‌گانه نشان داده می‌شود، در پایان به واقعه‌ی کربلا مربوط می‌شود و به همین دلیل، تمام مجالس رنگ عاشورایی خود را حفظ می‌کنند.✍️ (مطالعه این کتاب به شدت پیشنهاد میشود) 📚 @sheydaeii💚
❤️ کتاب قصه‌ی دلبری، نوشته‌ی محمدعلی جعفری داستان زندگی و شهادت شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسرش، مرجان درعلی است.✨️🍃 خاطرات «قصه دلبری» از دوران دانشجویی همسر شهید در دانشگاه آغاز می‌شود و پس از آن با ذکر خاطراتی از آغاز زندگی مشترک با شهید محمدخانی، تولد فرزندان و در نهایت شهادت شهید به اتمام می‌رسد. کتاب نثری شیرین و خواندنی دارد؛ مانند اکثر آثاری که روایت فتح در این قالب منتشر کرده است، با این تفاوت که این‌بار حرف از شهیدی است که همانند ما در این شهر نفس کشیده و زندگی کرده است.🌿💐💚 در بخشی از این اثر که توسط نشر روایت فتح به کتاب‌رسان آمده‌است می‌خوانیم:🌙 ((«رفتم مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم حالا که بله نمی‌گید، امام‌رضا از توی دلم بیرونتون کنه، پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم. نشسته بودم گوشهٔ رواق که سخنران گفت: ’اینجا جاییه که می‌تونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن.‘ نظرم عوض شد. دو دههٔ دیگه دخیل بستم که برام خیر بشید!»))💯 📚 @sheydaeii📚
معرفی کتاب آفتاب در حجاب✍️ کتاب آفتاب در حجاب نوشته‌ی سید مهدی شجاعی، یکی از ماندگارترین و درخشان‌ترین کتاب‌های ادبیات مذهبی است که تمامی زوایای مختلف زندگی، رفتار و خلقیات حضرت زینب (س) را مورد بررسی قرار می‌دهد.🌙 کتاب آفتاب در حجاب دریچه‌ای به سوی شما باز می‌کند تا بتوانید غم‌های کربلا را به نظاره بنشینید. اگر صبر و استقامت حضرت زینب (س) نبود، تاریخ امروز هیچ چیزی از گذشته و حادثه‌ی کربلا دربرنداشت تا به مردمان امروزی ارائه دهد.🌷❤️ کتاب روایتی است از زندگی حضرت زینب که او را می‌توان کوه صبر و استقامت دانست، روایتی از کودکی تا حادثه‌ی عاشورا، از اسارت و سختی‌هایش، از غربت و وفات ایشان. سید مهدی شجاعی در این کتاب عشق، حماسه، مهربانی و ادب را با یکدیگر پیوند می‌زند و اثری ناب و دل‌نشین را ارائه می‌کند.💟 📚💌 @sheydaeii💯
معرفی کتاب کاش برگردی✍️ این کتاب به قلم توانای محمد رسول ملاحسنی به نگارش در آمده است به زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری از زبان مادر روایت می‌کند. 🌱🌱🌷🌱🌱 نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشقانه به زندگی مدافعان حرم داشته است این بار در کتاب «کاش برگردی» در نگاهی تازه، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می‌نشیند و در صفحات مختلف نکات تربیتی یک زندگی ساده را با روایتی داستانی و جذاب تقدیم خوانندگان می‌کند. 🌿🌿🌿🌿🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌿🌿🌿🌿 کتاب یادت باشد پنجره‌ای عاشقانه بود برای از خود گذشتن و کتاب کاش برگردی پنجره‌ای مادرانه است کاش برگردی روایت تربیت حمید‌ها و زکریا‌های عصر ماست.🌱 📚 @sheydaeii💯
معرفی کتاب دلتنگ نباش🌱 🌷 کتاب ((دلتنگ نباش))فراز هایی از زندگانی شهید مدافع حرم، روح الله قربانی می باشد. که حاصل مصاحبه های مولف با همسر شهید و نزدیکان ایشان است.🌻 گزیده🕊 نویسنده کتاب می گوید: تقوای شهید که در همه مراحل زندگی از او می بینیم ویژه ترین خصوصیت اوست، اینکه با وجود تمام مشکلات و سختی هایی که در زندگی داشته است باز همیشه خدا را مد نظر قرار می داد، به قول یکی از دوستان شهید که می گفت: روح الله تو زندگی رَنده شد بعد شهید شد. به نظرم این موضوع خیلی شخصیت شهید را جذاب کرده است، در وصیت نامه اش هم نوشته است که « شهادت خوب است و تقوا بهتر، تقوایی که در قلب باشد و در رفتار بروز کند.»💯📚 نویسنده در خصوص چگونگی نامگذاری اسم کتاب چنین می گوید: اسم هایی مطرح شد اما چون خود شهید روحیه ی خاص و هنری داشت بنده و انتشارات دوست داشتیم یک اسم خوب و هنری برای کتاب انتخاب کنیم. بعد از مطرح شدن چند اسم آخر به عنوان «دلتنگ نباش» رسیدیم که اشاره به یکی از خاطرات همسر شهید بعد از شهادت روح الله دارد. وقتی روح الله شهید شد چند وقت بعد زینب که خیلی دلش برای روح الله تنگ شده بود به خانه ی خودش می رود و وقتی کتابی که روح الله به او هدیه داده بود را باز می کند و می بیند روح الله روی برگ گل رز برایش نوشته بود:((عشق من دلتنگ نباش))💯 📚 @sheydaeii✨️
🕊 معرفی کتاب سلام بر ابراهیم🍃 سلام بر ابراهیم» کتابی است که در قالب زندگینامه ای مختصر و ۶۹ خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر «ابراهیم هادی» منتشر شده است. این نوشتار حاصل بیش از پنجاه مصاحبه از خانواده، یاران و دوستان آن شهید است که همگی نگارنده را در گردآوری این مجموعه ارزشمند یاری رساندند.🌷 شهید هادی در یکم اردیبهشت ماه سال ۳۶ دیده به جهان گشود و پس از بیست و..... سال زندگی پر فراز و نشیب، در عملیات والفجر مقدمّاتی در منطقه فکه، بیست و دوم بهمن سال ۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و همانطور که از خداوند می خواست، پیکر پاکش در کربلای فکه گمنام ماند.🌱 ((مطالعه این کتاب‌ پیشنهاد میشود)) 📚 @sheydaeii✨️
معرفی کتاب قدرت و شکوه زن✍️🌻 درباره کتاب قدرت و شکوه زن کتاب قدرت و شکوه زن شامل بیانات حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری دربارهٔ ویژگی‌ها و برتری‌های زنان.🌼🌿 این کتاب را به کسانی که می‌خواهند نظر و بیانات حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری را دربارهٔ مقام زن بدانند پیشنهاد می‌کنیم. بخشی از کتاب قدرت و شکوه زن «امام: «همسر» برای یک مرد بزرگ، کاری را می‌کند که «مادر» برای «یک بچۀ کوچک». در محاسبات نهایی، زن را قوی‌تر از مرد می‌دانم! این یکی از اسرار خلقت است. خانم‌ها بدانند: آقایان تا آخر هم مثل یک «پسربچه» هستند و باید اداره‌شان کنید. زن‌ها می‌توانند با «تدبیر» و با «ظرافت»، مرد را در دست خودشان بچرخانند؛ این واقعیت قابل اثبات است.⚘️🍃 📚💯 @sheydaeii✨️
✍️ این کتاب بر اساس بیانات و سخنرانی‌های آیت‌الله بهجت جمع‌آوری شده است. موضوع اصلی کتاب توضیح فضایل امام حسین (ع) و یاران حضرت است. در کتاب به عشق و توجه عمیق آیت‌الله بهجت به شخصیت امام حسین (ع)، بیانات ایشان پیرو این موضوع و پرسش و پاسخ‌های مرتبط پرداخته شده است.✍️ ✨️💯 @sheydaeii🌹 ‌
معرفی کتاب قرار بی قرار🌼 کتاب قرار بی قرار شامل داستان هایی از نزدیکان و دوستان شهید مصطفی صدر زاده است که به قلم فاطمه سادات افقه نوشته شده است . شهید در آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید.🕊 شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود. او آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید.💌🌷 فاطمیون از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تشکیل شده و همراه شدن مصطفی با فاطمیون روایت عجیبی دارد. همسرش نقل می کند که مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجه ها داشته است. او به مشهد می رود، ریش هایش را کوتاه می کند و به مسئول اعزام می گوید که یک افغانستانی است. مصطفی بیشتر از دو سال در مناطق مختلف سوریه درگیر نبرد با جریان تکفیر بود. و دست آخر به آرزویش که دیدار محبوب بود نائل آمد و عند ربهم یرزقون شد.💐📚 📚 🌷 @sheydaeii💐
بخشی از کتاب سلام بر ابراهیم🌱 ✨️ از مهمترین کار‌هایی که در محل انجام شد ترسیم چهره ابراهیم در سال ۷۶ زیر پل اتوبان شهید محلاتی بود. روز‌های آخر جمع آوری این مجموعه سراغ سید رفتم و گفتم: آقا سید من شنیدم تصویر شهید هادی را شما ترسیم کردید، درسته؟ سید گفت: بله، چطور مگه؟ گفتم: هیچی فقط می‌خواستم از شما تشکر کنم، چون با این عکس هنوز آقا ابراهیم توی محل حضور دارد. سید گفت: من ابراهیم را نمی‌شناختم، برای کشیدن چهره او هم چیزی نخواستم، اما بعد از انجام کار به قدری خدا به زندگی من برکت داد که نمی‌توانم برایت حساب کنم. خیلی چیز‌ها هم از این تصویر دیدم. 🍃🌻🌿 با تعجب پرسیدم: مثلا چی؟ گفت: زمانی که این عکس را کشیدم و نمایشگاه جلوه گاه شهدا راه افتاد یک شب جمعه خانمی پیش من آمد و گفت: آقا، این شیرینی‌ها برای این شهید تهیه شده، همین جا پخش کنید. فکر کردم از بستگان این شهید است. برای همین پرسیدم: شما شهید هادی را می‌شناسید؟ گفت: نه، تعجب من را که دید ادامه داد: منزل ما همین اطرافه، من در زندگی مشکل سختی داشتم چند روز پیش وقتی شما مشغول ترسیم عکس بودید از اینجا رد شدم، با خودم گفتم خدایا اگر این شهدا پیش تو مقامی دارند به حق این شهید مشکل من را حل کن. بعد گفتم: من هم قول می‌دهم نمازهایم را اول وقت بخوانم، سپس برای این شهید که اسمش را نمی‌دانستم فاتحه خواندم. باورکنید خیلی سریع مشکل من برطرف شد! حالا آمدم از ایشان تشکر کنم. سید ادامه داد: پارسال دوباره اوضاع کاری من به هم خورد! مشکلات زیادی داشتم. از جلوی تصویر آقا ابراهیم رد شدیم و دیدم به خاطر گذشت زمان، تصویر زرد و خراب شده من هم داربست تهیه کردم و رنگ‌ها را برداشتم و شروع کردم به درست کردن تصویر شهید. باورکردنی نبود درست زمانی که کار تصویر تمام شد یک پروژه بزرگ به من پیشنهاد شد. خیلی از گرفتاری‌های مالی من برطرف گردید. بعد ادامه داد: آقا این‌ها خیلی پیش خدا مقام دارند. ما هنوز این‌ها را نشناخته‌ایم! کوچکترین کاری که برایشان انجام دهی، خداوند چند برابرش را بر می‌گرداند. 📚 @sheydaeii🍃
بریده ای از کتاب سلام بر ابراهیم💟 در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت.🌼🌹 تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می رفت و دوستانش را صدا می کرد. یکی یکی آ نها را می آورد و می گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و... ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی صدا می خندید. وقتی ابراهیم می نشست، جعفر می رفت و نفر بعدی را می آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می رسه! آخرشب می خواستیم برگردیم.🌻🌿 ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم.🍒 ابراهیم باصدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه های سپاه هستند.🌱⚘️ یک موتور دنبال ما داره میاد که... بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده رو و ایستادم. دوتایی داشتیم میخندیدیم. موتور جعفر رسید.🍃⭐️ چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه میگفت کسی اهمیت نمیداد و... تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت.💐 کلی معذرت خواهی کرد و به بچه های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه های گروه، با خجالت از ایشان معذرت خواهی کردند.💕 جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید.🌻🌻 در پیاده رو ایستاده و شدید میخندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم های جعفر بازشد. او هم خنده اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه چیز تمام شد.💯 🌷🕊 📚 💚 @sheydaeii 💌
✍️ 📕برشی از کتاب : 🔆 کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟ 🍁 به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم، 🍁 حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه 🍁 بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه! 🍁 حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من! 📕کتاب سراسر عاشقانه رو حتما مطالعه بفرمایید. شهید مدافع حرم شادی روح شهدا صلوات🌱 @sheydaeii💕