eitaa logo
منتظران
387 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
3.5هزار ویدیو
81 فایل
در این کانال کلیه مطالب یا آثاری که به نحوی دلها را متوجه حجت خدا امام زمان ارواحنافداه کند(بخصوص آثار گوناگون حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی) ارائه میشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از درسهائی از مکیال
۴١ 2⃣ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی در ماجرای حضرت یونس علیه السلام، آنچه به تصریح قرآن کریم موجب نجات آن پیامبر بزرگ از زندان غم و از شکم ماهی شد اعتراف به ترک اولی (انجام ندادن آنچه بهتر بود انجام می‌داد) بود. هرچند تقصیر او در حد ترک اولی بود و حتی به حد ترک مستحب هم نمی رسید، اما نقطه‌ی مشترک ما با حضرت یونس علیه السلام زندانی شدن در زندان غم و اندوه است؛ آن بزرگوار چند روزی در شکم ماهی عظیم الجثه و ما هم در شکم ماهی بزرگی بنام زمان غیبت و محرومیت از امام زمان ارواحنافداه. توضیح آنکه: حضرت یونس علیه السلام با دیدن شدت مهربانی خداوند متعال نسبت به مردمی که ٣٣ سال پیامبری او را انکار و او را اذیت و آزار داده بودند، وقتی دید خدای مهربان چقدر نسبت به بندگانش مهربانی دارد و منتظر بازگشت آنان بسوی خود است و در عذاب نازل نکردن و عقب انداختن آن، حتی پیامبر رنج‌دیده‌ی خود را نصیحت میکند و این که او خود را از این درجه مهربانی نسبت به قومش محروم کرده و برای آنها درخواست عذاب از خداوند متعال داشته است، از کم صبری خود (با وجود صبری ٣٣ ساله) پشیمان و دچار غم و اندوه شدو در آن تاریکی‌های سه گانه‌ی شب و اعماق دریا و شکم ماهی، ندا کرد که: «خدایا تو پاک و منزهی، این من بودم که به خودم ظلم کردم که از عبادتی برتر که با عفو و بخشش گنهکاران بدست می آید، خودم را محروم کردم»، (خلاصه‌ی روایتی از حضرت رضا علیه السلام). این تنها گوشه‌ای از تصویر اندوهی است که حضرت یونس علیه السلام دچارش شد و خداوند داستان او را درسی اساسی برای پیامبران و مبلغین دین قرار داد تا صبر خود را در برابر کفر و اذیت مردم بی ایمان بالا ببرند و مردم هم با دیدن شدت و عمق مهربانی خدا نسبت به خود، بیدار شده، به راه راست بازگردند. حضرت یونس علیه السلام نبخشیدن مردمی که او را ٣٣ سال اذیت کرده و تنها دو نفر از حدود صد و سی هزار نفر به او ایمان آورده‌اند را ابتدا تکلیف شرعی خود می‌دانست و از خداوند متعال برای آنها درخواست عذاب می‌کرد اما وقتی نهنگی که او را به امر پروردگار بلعیده و به اعجاز الهی درون شکم آن نهنگ عظیم زنده مانده بود، وقتی او را در دریاها گردش میداد، به دریای آتش رسید؛(شاید دریایی که از زیر آن گدازه‌های آتش فشانی بالا می آید بوده) و در آنجا خداوند عذاب شدن قارون (ثروتمندترین شخص در کنار فرعون و یاور او) سالها پس از مرگش را دید، در آنجا قارون با حضرت یونس به اذن خداوند هم کلام شد و از آن حضرت احوالات حضرت موسی و هارون علیهماالسلام و نیز احوال کُلْثُم خواهر حضرت موسی علیه السلام که نامزد قارون بود پرسید، حضرت یونس علیه السلام هم فرمود آنها همه از دنیا رفتند. قارون که در عذاب بود و مقرر شده بود تا روز قیامت هر روز به قدر قامت یک انسان به زمین فرو برده شود، باشنیدن خبر وفات حضرت موسی و هارون و کُلْثُم، آه عمیقی از تأسف کشید و بر آنان گریه کرد. در این حال حضرت یونس علیه السلام دید خداوند به مَلَک موکل عذاب قارون فرمان داد بخاطر این اظهار تأسفی که قارون بر بستگانش کرده، عذاب را تا روز قیامت از او بردارد. وقتی حضرت یونس علیه السلام این صحنه از لطف و مهربانی خدا را نسبت به قارون دید، همانجا اعتراف کرد که خدایا من خطا کردم و به خودم ظلم کردم (که چرا قوم کافرم را بیش از ٣٣ سال خون دل خوردن از انان واذیت و آزارشان نبخشیدم؛ پس من به خودم با ترک این عبادت(بخشش گنهکاران) ظلم کردم و لذا با این اعتراف و آمادگی برای مدارای با قومش و پذیرش صبر درجه‌ی بالاتر، از زندان غم که در شکم ماهی دچارش شده بود، نجات یافت و ماهی او را به ساحل انداخت و خداوند درخت کدو حلوایی برایش رویاند و باصطلاح جیبش را پر از پول رسالت و معجزه برای هدایت قومش کرده، مجددا بسوی آنان بازگردانید. (خلاصه و فشرده‌ای از روایات حضرت یونس علیه السلام در جلد ١۴ بحارالأنوار). در جایی که حضرت یونس چنین وضعیتی را ظلم خودش بر خودش می‌بیند، ما که غرق در غفلت و گناه هستیم چه بگوییم؟!! درسی که این پیامبر عظیم الشأن به ما میدهد طریقه‌ی نجات از غم و اندوه ناشی از اعمال ناپسند خودمان است که شاید مهم‌ترین آن اعمال ناپسند تأثیر گذاری در غیبت امام زمانمان ارواحنافداه باشد. ما با سستی خود در حق امام زمانمان کاری کرده‌ایم که آثار شوم دوری از امام زمان ارواحنافداه تمام جامعه‌ی ما و نیز تمام بشر را فراگرفته و تمامی غم‌ها و غصه‌های افراد بشر از غیبت امام زمان علیه السلام آب می‌خورد. لذا آثار این ظلم به خودمان برگشته و ما را دچار غم و اندوه عمیقی به وسعت تمام عمرمان کرده است. ادامه دارد... @darse_mekyal ( لینک کانال در ایتا)
هدایت شده از درسهائی از مکیال
✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی سؤال شما: در کتاب ارزشمند «مکیال المکارم» یکی از فواید دعا برای فرج امام زمان ارواحنافداه، ثواب و پاداش «صله رحم» عنوان شده است؛ اگر می‌شود بفرمایید چه ارتباطی بین دعا برای فرج امام زمان ارواحنافداه و صله رحم وجود دارد؟ پاسخ ما : «صله» در اصل «وصل» بوده که به جهت دستور زبان عربی، تبدیل به صله شده است. در واقع، صله رحم، وصل شدن به رحمت خدا است به این تفسیر که خداوند بین کسانی که به یک رحم وصل می‌شوند، رحمت خاصی قرار داده است اما روشن است این اتصال رحم، حقیقت و روحش اتصال به رحمت خدا و اتصال عده‌ای به هم برای مهربانی و کمک به یکدیگر و فعال شدن صفات انسانی در میان آنها است که همه‌ی ما این حقیقت را لمس کرده و کمابیش چشیده‌ایم هرچند متأسفانه در عصر ما، زندگی ماشینی و ترویج سبک زندگی غیر اسلامی در میان خانواده‌ها، آنان را از صله رحم دور کرده با آنکه وسایل ارتباطی و مسافرتی و دید و بازدید افراد یک فامیل که هیچ، حتی نزدیکان یک خانواده هم دچار مشکل شده است. در هر صورت، افراد متصل به یک رَحِم، ولو با چندین پشت فاصله، هنگام اتصال و ارتباط جسمی و خونی آنها با یکدیگر، جوشش خاصی از محبت و صمیمیت در آنها ایجاد می‌ شود کما اینکه نقل است وقتی هارون الرشید که چشم دیدن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را نداشت و دست آخر هم آن حضرت را به شهادت رساند، در یکی از دفعاتی که آن حضرت را برای کشتن یا زندان کردن احضار کرده بود، آن حضرت حدیثی از جدشان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل فرمودند که (فامیل هم) رحم وقتی با (فامیل هم) رحم تماس جسمی پیدا می‌کند، صمیمیت و محبت بین آنها در بدنشان و وجودشان به حرکت در می آید (و به یکدیگر از عمق وجودشان محبت پیدا می‌کنند). سپس آن حضرت پیشنهاد اتصال جسمی (دست در دست هارون و اتصال جسمی و در آغوش گرفتن یکدیگر) را مطرح و او هم موافقت کرد و این دو نفر که در واقع یکی دشمن دیگری است، دست بهم فشرده و یکدیگر را در اغوش گرفتند. هارون ملعون پس از این اتصال جسمی به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام گفت: جدت راست گفته است و محبتی عمیق در وجودش نسبت به آن حضرت حس کرد که موجب شد در کمال محبت آن حضرت را بجای مجازات سخت(اعدام یا حبس) با تکریم بسیار روانه‌ی منزل کند.در این اتصال دو هم رحم که در هفت پدر و جد یکدیگر (یعنی حضرت عبدالمطلب علیه السلام) به هم متصل می‌شوند، خداوند متعال این همه رحمت خلق فرموده که یکی از خون دیگری درمیگذرد؛ حال اگر به معدن اصلی این رحمت برسیم که این رحمت جسمی فامیلی قطره‌ای از آن بیش نیست، چه میزان رحمت یافت می‌شود؟. آن معدن رحمت، حضرت محمد و آل محمد عليهم السلام هستند؛ زیرا خداوند متعال، ایشان را محل ریزش علم و حکمت و معدن خوبی‌ها و اخلاق انسانی قرار داده و چنان عالم را نظم داده که اگر آنان نباشند، انسان‌ها مانند بدنی بدون مغز خواهند شد و روشن است بدن بدون مغز، رفتار عاقلانه‌ای از او دیده نمی‌شود مانند همه‌ی بیماران در تیمارستان روانی هرچند آن بیماران گمان کنند عاقلند. اگر چهارده معصوم علیهم السلام از نظام خلقت حذف شوند، گویا علم و عقل از نظام خلقت حذف شده و مانند بدنی بدون مغز هیچ کار مفیدی از دست و پا و چشم و گوش و... برنمی آید مگر تخریب و دیوانگی که متأسفانه از وقتی که جامعه‌ی بشری ارتباط خود را با آل محمد عليهم السلام قطع کرد و علی علیه السلام و امامان پس از او تا همین الان(امام زمان علیه السلام) را خانه نشین کرد، بشر در زندگی فردی و اجتماعی‌اش دچار اختلال مغزی شد و روز خوش به خود ندید و دنیا پر از ظلم و جور شد. این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روایاتی است که حتی اهل سنت هم آن را نقل کرده‌اند؛ آن حضرت می‌فرمایند: «اذا مات عَلِيٌّ فسد الدین و لایصلحه الا المهدی علیه السلام» آنگاه که علی علیه السلام از دست برود (قدرش را ندانند و او را بکشند) دین فاسد می‌شود (زیرا او و فرزندان معصومش حافظ دین و مربی مردم و مانع آنها از فساد و خونریزی هستند و وقتی مصلح دین، علی علیه السلام از دست رفت) جز حضرت مهدی علیه السلام کسی دیگر نمیتواند نجات دهنده و اصلاح کننده‌ی دین در جهان باشد(چراکه او وعده‌ی خدا برای اصلاح جهان و توجیه خلقت بشر است). (احقاق الحق، ج١٣، ص ٢۶٠، به نقل از منابع اهل سنت، توضیحات فوق که با مثال مغز در بدن بیان شد، تفسیر جملهٔ «و معقل المؤمنين» در زیارت اربعین سیدالشهداء علیه السلام می‌باشد) لذا در روایات اهل بیت علیهم السلام، محور صله‌ی رحم، صله‌ی رحم آل محمد علیهم السلام است که همه‌ی وصل‌ها و ریزش رحمت الهی به آن برمی‌گرددچراکه آنان اصل و اساس سفره‌ی خلقت هستند که به دعای ایشان خدا می آفریند و می‌میراند؛ بهشتی میکند یا جهنمی؛ پس هرکس هرچه بیشتر خود را
هدایت شده از درسهائی از مکیال
۴١ 3⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی 💟 کامپیوتر مرکزی زندگی بشر خداوند متعال در آیهٔ ٨٧ و ٨٨ سوره مبارکه انبیاء(علیهم‌السّلام) راه برون رفت از زندان غم و اندوه را بیان فرموده است. منظور ما از زندان غم و اندوه در این مقاله، محرومیت‌های عصر غیبت امام زمان ارواحنافداه است که از بُعدِ اجتماعی، از نعمت حضور آشکار امام زمان ارواحنافداه در رهبری جامعه محروم شده‌ایم و آثار سوء این محرومیت، زندگی بشر را مانند زمستانی سخت به حالت مرگ برده است و لذا خداوند متعال ظهور امام زمان ارواحنافداه را زنده شدن زمین میداند و می‌فرماید: «اعلموا أن الله یحیی الأرض بعد موتها قد بینا لکم الایات لعلکم تعقلون؛ : بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده میکند؛ قطعا ما آیات و نشانه‌های حق را برایتان واضح و آشکار بیان کردیم، شاید بر اساس آن تعقل و عمل کنید» (سوره مبارکه حدید، آیه ١٧) به تفسیر و بیان امام باقر و امام صادق علیهما السلام، منظور از مردن زمین، ظلم و ستم و کفر اهل زمین است و منظور از زنده شدن زمین برپایی عدالت و ایمان به دین خدا در آن بوسیله قائم آل محمد (علیه وعليهم السلام) است» (المحجة فیما نزل فی القائم الحجة للبحرانی ره، آیه نود و هفتم). 💚حجت خدا روح و جان زندگی بشر است💚 این که می‌گوییم بدون امام زمان ارواحنافداه، زمین مرده است، به خاطر این است که حجت خدا به عنوان جایگاه علم و عقل مرکزی در میان خلق خدا حضور دارد و هر انسانی باید مانند یک کامپیوتر به این کامپیوتر مرکزی الهی متصل و از آن اطلاعات صحیح بگیرد تا به درستی کار کند و خدای ناکرده به کامپیوتر دشمن(وسوسه‌های شیطان) یا کامپیوتری پر از اطلاعات نادرست(جهالت خود یا افراد جاهل دیگر) متصل نباشد و مطالب نادرست و مخرب در صفحه نمایشگر خود(قلم و زبان و اعمالش) ظاهر نکند. آری، هر انسانی زمانی انسان است و صفحه نمایشگرش(گفتار و رفتارش) آسمانی، که سخن حق را نمایش دهد و به کامپیوتر مرکزی خدا (حجت خدا، امام زمان علیه السلام) متصل و با آن مطابقت داشته باشد همانطور که هر شعبه‌ی بانک باید به کامپیوتر مرکزی آن بانک متصل و با آن هماهنگ باشد و این مثالی گویا برای فرمایش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است که فرمود: «يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ؛ (بحارالأنوار ج١، ص ١٣٧) :ای هشام، برای خدا بر مردم دو حجت است؛ حجتی آشکار و حجتی درونی؛ پس آن حجت آشکار، پیامبران و انبیاء و ائمه علیهم السلام هستند و اما حجت باطنی، عقل‌ها است». ◀️ هر تفکری عقل نیست از آنجا که انسانها عقل را با تفکر و خیالات خود مخلوط می‌کنند و نمیتوان به همه آنچه حتی متفکرین و دانشمندان بشر می‌گویند، عقل گفت و دلیلش هم این است که نظرات دانشمندان بلکه بزرگترین آنها باهم اختلاف دارد و هرکدام هم مدعی هستند آنچه می‌گویند، عقل است در حالی که عقل وقتی حجت و نماینده‌ی خدا در باطن انسان باشد، نبایستی با حجت دیگر، یعنی نظر دانشمند دیگر اختلاف داشته باشد. به همین خاطر آنچه فلاسفه‌ی بشری میگویند که سخن ما عقل است و مطالب خود را «معقول» می‌گویند، یک تسامح در نامگذاری بیش نیست و باید نام آن را «تفکرات بشری» بگذارند. در هر صورت، چون تفکرات بشر گاهی عقل و گاه خیال و گاه مخلوطی از عقل و جهالتهای بشری است، خداوند متعال باید برای تشخیص عقل از فکر و خیال بشر، حجت آشکار و ترازویی دقیق برای سنجش افکار بشر قرار دهد که این کار را کرده و آن ترازوی دقیق و بی خطا، عقل آشکار یا همان پیامبران و انبیاء و ائمه اطهار علیهم‌السّلام هستند که هم معدن علم صحیح در میان بشرند و هم معصوم از خطا تا همه‌ی عقلها به آن متصل باشند و زندگی فردی و اجتماعی بشر با آن علمی آسمانی، سر و سامان یابد. او به اصطلاح کامپیوتر زنده و مرکزی خدا در میان جن و انس است و هرکس می‌خواهد بفهمد آنچه در فکر او آمده عقل واقعی هست یا نه، باید افکار خود را با این ترازوی بی خطای الهی توزین و سنجش نماید همان‌طور که خداوند متعال این سفارش را بطور مکرر در کتاب راهنمای خود یعنی قرآن کریم بیان فرموده است، مانند این آیه: وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً؛ :هنگامی که (چیزی را برای فروختن) پیمانه می‌کنید، کامل و دقیق پیمانه کنید (و چیزی کم نگذارید) و با ترازوی درست وزن کنید. این (روش)، بهتر و خوش‌عاقبت‌تر است».(إسراء : ۳۵) ادامه دارد... @darse_mekyal
هدایت شده از درسهائی از مکیال
۴١ 4⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا صاحب الزمان ادرکنا ◀️ نهنگ بزرگ غیبت سخن در زندانی بودن ما انسانهای عصر غیبت در این عصر است. باید بفهمیم چگونه میتوان از این زندان پر از غصه و غم نجات یافت همانطور که خداوند متعال حضرت یونس را از زندان غم و حبس در شکم ماهی عظیم نجات داده و به ما هم بشارت داد که: «هم‌چنان که یونس را از غم نجات دادیم، مؤمنین را هم نجات می‌دهیم». این، یعنی هر کس که بخواهد از عصر غیبت به عصر ظهور منتقل شود، خدا راهش را باز میکند. شرط اولش آن است که از خواب غفلتی که در اثر دوری از امام زمان علیه السلام مردم این زمان را فراگرفته، برخیزیم و دنیای دور از امام زمان علیه السلام را دنیای دور از انسانیت ببینیم همانطور که به چشم خود این واقعیت را می بینیم. چرا انسانها چنین شده‌اند و لااقل عده‌ی بسیاری از آنها چنین به ظلم و ستم خو کرده‌اند که یا ظالمند و یا مظلوم ساکت و ناتوان در پاسخ به ظلم؟! چرا؟! چون انسانها از مغز هدایتگری که خدا آن را در پیکره‌ی بشریت قرار داده دور شده و با او ارتباطی ندارند. نظام خلقت خداوند چنین است که در هر زمان امامی معصوم از خطا و دانا به همه‌ی رموز خلقت را در میان بشر می‌گذارد تا بشر نگوید خدایا ما را بدون راهنما گذاشتی. خداوند متعال علم حقیقی را در وجود او به عنوان نماینده خود در زمین می ریزد و او را مانند مغزی راهنما در پیکره‌ی بشریت قرار میدهد. لذا شرط رهایی از چنین عصری، یعنی رهایی از زمان و مکان فیزیکی آن نه، بلکه رهایی از محرومیت‌های آن، این است که زندگی به دور از آن حجت خدا و مغز هدایتگر بشریت را مانند زندگی سلولهای بدنی بدانی که ارتباطشان با مغز آن بدن مختل یا قطع شده و از آن بدن رفتار نابخردانه و غیر معقول سر میزند که این را همه بالعیان در رفتار عمومی بشریت امروز و دیروز می‌بینیم که چگونه به جان هم افتاده و چه فسادهای وسیعی تمام زندگی آنها را فراگرفته و حقیقتا مصداق دنیای پر از ظلم و فساد شده‌اند. لذا اولین قدم در مسیر رهایی از این زندان پر از غصه و غم آن است که عصر غیبت را عصر زندگی ندانی و به آن دل‌خوش نکنی چراکه دیدن ظلم و فساد و پایمال شدن فراگیر حقوق انسانها در سطح جهان، کام یک انسان واقعی را برای زندگی تلخ میکند و انسان نمیتواند در اتاقی (جهان امروز مانند یک اتاق است که همه از حال هم خبر دارند) پُر از دود خفه کننده زندگی کند مگر آنکه از آن دود (ظلم و ستم و دروغ و فریب گسترده جهانی) خودش نیز بیهوش یا خفه شده باشد که به همین خاطر خداوند متعال ظهور امام زمان ارواحنافداه را زنده شدن اهل زمین از مرگ انسانی میداند چنانکه در قطعه قبل آیه‌اش را ذکر کردیم. آری، شرط رهایی از دل تاریک نهنگ بزرگ عصر غیبت که همه‌ی ما را در کام خود فرو برده آن است که مانند حضرت یونس علیه السلام وقتی می‌بینیم روزگار وفق مرادمان نیست و مانند ماهی یونس دنیا را برایمان تیره و تار کرده، مانند این پیامبر بزرگ خدا، خودمان را مقصر بدانیم نه کس دیگر را؛ نه روزگار را؛ نه مردم را؛ نه پدر ومادر و نه هیچ‌کس دیگر را؛ در حالی که ما غالبا چنین نیستم و جز خود، همه کس را مقصر می‌دانیم و از زمین و زمان طلبکار و گلایه مندیم. آیا نمی بینیم حضرت یونس علیه السلام با آنکه حق داشت قومش را بخاطر یک عمر اذیت و آزار (٣٣ سال شکنجه روحی و جسمی که از آنان دید و چشید) نفرین کند اما وقتی در شکم ماهی عظیم گرفتار شد، نگفت خدایا مردم مقصرند، چرا مرا در این جای تاریک و خطرناک انداختی، بلکه گفت و به درگاه خدا ناله زد: خدایا من مقصرم، من گنه‌کارم، من به خودم ظلم کردم(که در برابر قوم کافرم صبر بیشتری مانند حضرت نوح که ٩۵٠ سال صبر کرد، نداشتم و از درجات بالاتر صبر و امتیازات آن بازماندم) و لذا چنین گرفتار شدم زیرا هیچ برگی از درختی نمی افتد و هیچ جنبنده‌ای تکانی نمیخورد مگر به اذن تو و این حرکت عظیم که روی من انجام شده(در دهان ماهی افتاده و به قدرت خود مرا در این مکان کشنده، زنده نگه داشته‌ای) قطعا به اراده تو بوده و من خطایی کرده‌ام که باید چنین مجازات شوم. آری، شرط نجات از این محرومیت بزرگی که همه‌ی ما را فراگرفته، اعتراف به تقصیر خودمان است که بگوییم: پروردگارا، جز تو خدایی نیست و هیچ ذره‌ای در جهان بی اذن تو تکانی نمی‌خورد، پس اینکه مرا در عصری بدنیا آورده‌ای که از امام زمانم محروم باشم، بواسطه اعمال خودم است زیرا تو خدایی حکیم و عادلی و ظلم به کسی نمی‌کنی، این من هستم که برخودم ظلم کرده‌ام تا تو به من نمرهٔ منفی بدهی و مرا در دل نهنگ بزرگ غیبت قرار دهی؛ خدایا تو پاک و منزهی: «لااله الا انت سبحانک إني کنت من الظَّالِمِین»؛ پس مرا از این محرومیت بزرگ نجات ده و از چشمه‌ی آب حیات امام زمانم مرا بهره‌‌مند فرما. ادامه دارد... @darse_mekyal
هدایت شده از درسهائی از مکیال
۴١ 6⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی 💚 راه خروج از زمان غیبت درس حضرت یونس پیامبر (علی نبینا وآله وعلیه‌ السلام) به ما، درس تسبیح است؛ درس تسبیح خدا و دادن کلید آزادی ما از زندان بزرگ زمان غیبت است. عصری که در اثر گناه بزرگ اجتماعی خودمان زندانی و حبس شده‌ایم؛ حبسی که اگر بسوی خدا بازنگردیم و از تسبیح کنندگان نشویم، حبس ابد است کما اینکه برای تمام حداقل سی نسل قبل(حداقل هزار و صد سال گذشته) حبس ابد بوده و ما هم اگر همان‌طور که تاکنون نسبت به غیبت امام زمانمان بی تفاوت بوده‌ایم، بی تفاوت باقی بمانیم و علت ادامه غیبت را از آثار گناه بی توجهی اجتماعمان به امام زمانمان ندانیم، حبسمان، حبس ابد (تا نسل بعدی) خواهد بود تا ببینیم نسل بعدی آیا قفل این زندان را می‌شکند یا نه. در عصری که افراد بشر مانند سلولهای یک بدن بهم پیوسته هستند اگر یک مغز و عقل مرکزی که خطا و اشتباه و جهل در او راه نداشته باشد، بر این سلولها حاکم نباشد، از دو حال خارج نیست: یا خلقت خدا ناقص است که چنین مغزی در رأس رهبری بشر نگذاشته است(مانند آنکه بدنی را بدون مغز بیافریند)؛ یا اگر چنین مغزی در میان آنها گذاشته، پس این مغز چرا بشر را هدایت نمی کند؟! چرا اکثر رفتارهای جامعه‌ی بشری (همه‌ی اختلافات و ظلمها و فسادهایی که در زندگی بشر مشاهده میشود) بشدت خلاف عقل است؟. همه میدانیم که قطعا کار خدا ناقص نیست؛ چطور می‌شود در بدن یک انسان، برای مدیریت صحیح بر چند عضو بدن و سلولهای آن یک مغز متفکر و قوی گذاشته و او را بر تمام چندین هزار میلیارد سلول بدن حاکمیت ببخشد، اما در میان چند میلیارد انسان که بشدت با هم اختلاف دارند، یک مغز قوی و قدرتمند و بدون خطا قرار نداده و انسانها را آزاد گذاشته تا هرکار خلاف عقلی را مرتکب شوند؛ باهم بجنگند، بر سر یکدیگر کلاه بگذارند و صدها نوع فساد را به نمایش بگذارند و هیچ نیازی هم به عقل مرکزی نداشته باشند؟! نه، این یک خلقت حکیمانه نیست و ذات مقدس پروردگار از این کار بیهوده و ظالمانه مبرا و منزه است. اگر من و شما یک آدم، فقط یک آدم را این‌چنین ببینیم که هر عضوی از اعضاء بدنش یک رفتار مخالف با عضو دیگر دارد، آیا نمی‌گوییم این شخص عقل درست و حسابی ندارد؟!. اگر از خارج از کرهٔ زمین به بشر چندین ميلياردی نگاه کنیم و رفتار آنها را به عنوان یک مجموعه‌ی بهم مرتبط (مانند اعضاء یک بدن) بنگریم، نمی‌گوییم این شخص (یعنی بشر چند میلیارد نفره) گویا عقل درست و حسابی ندارد، پس عقلش کجا رفته؟! آری، هر کس ما هشت میلیارد انسان کرهٔ خاکی را ببیند، می‌گوید عقلش کجا رفته؛ چرا رفتارش اینقدر دور از عقل است؟. درست است؛ باید بگوییم عقلش کجا رفته؛ اگر کسی از خدای متعال بپرسد: این بشری که آفریده‌ای مگر عقل ندارد؟!. خداوند متعال می‌گوید چرا ندارد، من مغز و عقلی کامل در میان بشر آفریده‌ام. می‌گوییم: پس این عقل درست و حسابی بشر کجا رفته؟! خداوند پاسخ می‌دهد:در میان همین بشر مخفی شده؛ اگر پیش از زمانی که صلاحش بدانم آشکار شود، همین بشر دو پا، او را می کشد و سرش را می‌بُرَد و این‌کار را با عقلهای پیش از او کرد و حتی علنا سر یکی از آنها را در صحرای کربلا از تن بشریت جدا کرد و بقیه عقلها را هم مسموم کرد و کُشت. می پرسیم: خدایا پس چرا این انسانها از این عقل محروم شده‌اند؟ خداوند می‌فرماید: من محرومشان نکرده‌ام؛ من بدن بدون مغز خلق نمی‌کنم چه یک فرد باشد چه هشت یا ده یا صد میلیارد یا بیشتر. این انسانها، هنوز حاضر نشده‌اند از عقل مرکزی که در میانشان قرار داده‌ام(یعنی حجت و نماینده‌ام، امام زمانشان) پیروی کنند و لذا زندگی‌شان در بعد اجتماعی و حتی فردی، خلاف عقل است و این مطلب را همه‌‌ی انسانها حس می‌کنند و درد و رنج ناشی از بی عقلی عده‌ای که سردمدار ظلم و ستم به بقیه هستند را هر روز می‌چشند. اشکال اصلی انسانها (و لااقل شیعیان) این است که خود را در این محرومیت، مقصر و گنه‌کار نمی‌دانند و این همان «عدم تسبیح» آنها است؛ مانند زندانی‌ایی که خود را مجرم نداند و زندگی در زندان را زندگی عادی تصور کند. در حالی که اگر حداقل شیعیان در رفتار اجتماعی خود از مسبحین شوند، خداوند خورشید جمال امام زمان علیه السلام را از پشت افق غیبت بدر خواهد آورد زیرا خداوند متعال زمین را برای محرومیت از نور خورشید و تاریکی شب (غیبت امام علیه السلام) خلق نکرده است. ادامه دارد... @darse_mekyal
هدایت شده از درسهائی از مکیال
١ 9⃣ ✍ حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی بسم الله الرحمن الرحیم یا اباصالح المهدی ادرکنی 💚 «غیبت امام زمان علیه السلام خواست خدا است یا نمرهٔ صفر ما، یا هردو؟!» آیا دیده‌اید وقتی که معلم به برخی از دانش آموزان نمرهٔ صفر میدهد، بعضی از آنها می‌گویند معلم به ما صفر داد اما وقتی نمرهٔ بیست می‌گیرند، می‌گویند بیست گرفتیم؟! اکنون در مدرسه‌ی توحیدی قرآن و عترت علیهم السلام، آیا ما غیبت امام زمان علیه السلام را بوجود آورده‌ و نمره‌ی صفر گرفته‌ایم یا خدا غیبت آن حضرت را برای ما خواسته است، یا هردوی اینهاست؟. این حکایت ما مردم عصر غیبت امام زمان علیه السلام است که عده‌ای از ما می‌گوییم خدا خواسته که امام زمان علیه السلام غائب باشد (یعنی ما تقصیری نداریم؛ خدا خواسته است این‌طور باشد) اما عده‌ای که دانای به حقيقت‌اند، می‌ گویند غیبت امام علیه السلام نمرهٔ صفری است که معلم خلقت(خدای تعالی) به ما داده است و اگر جامعهٔ شیعه بطور یکپارچه به عهدش با امام زمان علیه السلام عمل می‌کرد، خداوند نمره تلخ محرومیت از امام زمان علیه السلام که نمرهٔ مردودی اجتماعی شیعه است را به ما نمی داد همان طور که وقتی دانش آموزان درسشان را بخوانند و به معلم احترام کنند و باعث خارج شدن او از کلاس نشوند، با آنها کار میکند و کلاسشان تعطیل نمی‌شود. دلیل بر این مطلب (که ما نمرهٔ مردودی گرفته‌ایم) نامه امام عصر ارواحنا فداه به شیخ مفید (اعلی الله مقامه) است که در سال ۴١٢ هجری (یعنی ١٠٣٢ سال قبل) مرقوم فرمودند: «اگر شیعیان ما که خداوند آنها را به طاعت خویش موفق بدارد، با دلهایی یکپارچه، همه با هم به عهدی که از ما بر دوششان است وفا می‌کردند، میمنت دیدار با ما از آنها به تأخیر نمی افتاد و قطعا با عجله و سرعت، سعادت مشاهده‌ی ما، با معرفتی حقیقی از سوی آنان به ما، نصیبشان میشد؛ بنابراین، تنها چیزی که موجب حبس شدن ما از آنها می‌شود، گزارش اموری نادرست از آنهاست که به ما می‌رسد که ما از آنها کراهت داشته و از ایشان انتظارش را نداریم و خدا برای ما کافی است» (ولو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته.../ بحارالأنوار، ج۵٣، ص١٧۶) نمونه‌ای دیگر: آیا خدا مردم پس از وفات و شهادت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را از رهبری امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام محروم کرد یا آن مردم خودشان این محرومیت را بوجود آوردند؟. در آنجا هم همین مطلب صادق است که محرومیت از رهبری امیرالمؤمنین علیه السلام، نمرهٔ صفری بود که معلم خلقت به مردم داد زیرا آنها درسی را که خداوند متعال در روز غدیر خم توسط رسول گرامی‌اش به مردم داد که علی علیه السلام را امام و پیشوای خود پس از وفات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قرار دهند، آنها چون این درس را نخواندند، (امیرالمؤمنین علیه السلام را یاری نکردند) خداوند متعال هم آنها را مردود کرد. لذا امام باقر علیه السلام در روایتی فرمودند: «تمامی مردم پس از پیامبر از دین خارج شدند بجز سه نفر... (و در انتهای روایت فرمود:)... و بعدا چند نفر اضافه شدند و به هفت نفر رسیدند» (عن الباقر عليه السلام : ارتد الناس الا ثلاثة نفر سلمان و ابوذر الغفاری و المقداد.../ الاختصاص : ج١، ص ١٠). در موضوع غیبت امام زمان علیه السلام هم عینا همین مطلب است. غیبت یا زندگی ناشناس امام زمان علیه السلام، نمرهٔ صفری است که در دست معلم خلقت است که آن را به هرکس که درس وفاداری به امام زمانش را عمل نکرده باشد، می‌دهد؛ چه آن کس جامعه‌ی شیعه به صورت اجتماعی و یکپارچه باشد و چه تک تک افراد جامعه‌ی شیعه باشند. یعنی گاهی جامعه از بعد اجتماعی از امام زمانش غائب (و باصطلاح امام زمان علیه السلام از آنها غائب) می‌شود مانند زمان ما و با اندکی تفاوت عصر زندگی مظلومانه‌ی ائمه اطهار علیهم‌السّلام که همگی خانه نشین یا در زندان بودند؛ و گاهی جامعه در محضر امام زمان علیه السلام و باصطلاح زمان ظهور موفور السرور آن حضرت است اما گوشه و کنار هم افرادی پیدا می‌شوند که خود را از نور وجود امام علیه السلام محروم می‌کنند و بصورت فردی از امام علیه السلام غائبند و اگر بخواهیم مثالی برگرفته از قرآن و روايات بزنیم، می گوییم: حجت خدا وقتی آشکار و حاکم بر جامعه باشد، دنیا مانند روز روشن است (سوره مبارکه والشمس و تأویل آن از روایات)؛ و آنگاه که امام علیه السلام خانه نشین یا غائب باشد، دنیا مانند شب تاریک و همراه با آسیب‌های فردی و اجتماعی بیشماری است که در روایات، از آن با عنوان پُرشدن زمین از ظلم و ستم یاد شده است (تفسیر سوره اللیل و روایات آن در البرهان). ادامه دارد... @darse_mekyal