#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
8️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت هفتم)*💚
(امام باقر علیه السلام به نقل از کتاب امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از جبرئیل علیه السلام ادامه ماجرا را چنین بیان میفرمایند:)
اما یونس علیهالسّلام نظر روبیل را نپذیرفت و به همراه تنوخا از قریه و آبادی خارج شدند و خیلی از آنجا دور نشدند که یونس بهسوی قومش بازگشت و به آنها خبر داد که خداوند به او وحی کرده که عذاب را بر شما در روز چهارشنبه وسط ماه شوال بعد از طلوع آفتاب نازل میکند.
قوم یونس علیهالسّلام سخن او را نپذیرفته و او را دروغگو خواندند و او را با وضعیتی بد و خشن از شهر اخراج کردند.
لذا یونس علیهالسّلام با تنوخا از شهر خارج شدند و زیاد از آنجا دور نشدند و منتظر نزول عذاب ماندند. اما روبیل با قومش در شهر ماند تا آنکه ماه شوال (و هنگام نزول عذاب) فرارسید.
روبیل با بلندترین فریادش از بالای کوه به مردم ندا داد که من روبیل هستم که بر شما دلسوز و مهربانم و این ماه شوال است که بر شما فرارسیده و پیامبر شما یونس علیهالسّلام به شما خبر داده که در ماه شوال و در چهارشنبه وسط ماه بعد از طلوع خورشید عذاب بر شما نازل میشود و خداوند هیچگاه وعدهای که به پیامبرانش داده را تخلف نمیکند پس ببینید چه میکنید.
این کلام روبیل مردم را به وحشت انداخت و باورشان آمد که عذاب حتماً نازل خواهد شد.
پس بهسوی روبیل هجوم آوردند و به او گفتند:
نظر تو چیست؟ میگویی چکار کنیم؟ چون تو مردی عالم و حکیم هستی و پیوسته تو را به دلسوزی و مهربانی بر خودمان شناختهایم و به ما خبر رسیده که تو در مشورتی که یونس علیهالسّلام با تو داشته، به او چه گفتهای [و برای ما دلسوزی کرده و از او خواستهای از خدا بخواهد عذاب را از ما برطرف نماید] پس هر دستوری داری به ما بگو و نظر مشورتی خودت را به ما بده.
در این هنگام روبیل به آنها گفت: نظر من و رای من این است که منتظر باشید وقتی طلوع فجر (اذان صبح) روز چهارشنبه وسط ماه رسید؛ بچهها را از مادرهایشان جدا کنید و در پای کوه
در مسیر رود نگه دارید و زنان را در دامنه ی کوه و تمامی این کارها باید قبل از طلوع خورشید انجام شود
ادامه دارد...
_________
فَأَبَی یُونُسُ (علیه السلام) أَنْ یَقْبَلَ وَصِیَّتَهُ فَانْطَلَقَ وَ مَعَهُ تَنُوخَا مِنَ الْقَرْیَهًِْ وَ تَنَحَّیَا عَنْهُمْ غَیْرَ بَعِیدٍ وَ رَجَعَ یُونُسُ (علیه السلام) إِلَی قَوْمِهِ فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَی إِلَیْهِ أَنَّهُ یُنْزِلُ الْعَذَابَ عَلَیْکُمْ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ فِی شَوَّالٍ فِی وَسَطِ الشَّهْرِ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ فَرَدُّوا عَلَیْهِ قَوْلَهُ فَکَذَّبُوهُ وَ أَخْرَجُوهُ مِنْ قَرْیَتِهِمْ إِخْرَاجاً عَنِیفاً فَخَرَجَ یُونُسُ (علیه السلام) وَ مَعَهُ تَنُوخَا مِنَ الْقَرْیَهًِْ وَ تَنَحَّیَا عَنْهُمْ غَیْرَ بَعِیدٍ وَ أَقَامَا یَنْتَظِرَانِ الْعَذَابَ وَ أَقَامَ رُوبِیلُ مَعَ قَوْمِهِ فِی قَرْیَتِهِمْ حَتَّی إِذَا دَخَلَ عَلَیْهِمْ شَوَّالٌ صَرَخَ رُوبِیلُ بِأَعْلَی صَوْتِهِ فِی رَأْسِ الْجَبَلِ إِلَی الْقَوْمِ أَنَا رُوبِیلُ شَفِیقٌ عَلَیْکُمْ رَحِیمٌ بِکُمْ هَذَا شَوَّالٌ قَدْ دَخَلَ عَلَیْکُمْ وَ قَدْ أَخْبَرَکُمْ یُونُسُ (علیه السلام) نَبِیُّکُمْ وَ رَسُولُ رَبِّکُمْ أَنَّ اللَّهَ أَوْحَی إِلَیْهِ أَنَّ الْعَذَابَ یَنْزِلُ عَلَیْکُمْ فِی شَوَّالٍ فِی وَسَطِ الشَّهْرِ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ رُسُلَهُ فَانْظُرُوا مَا أَنْتُمْ صَانِعُونَ فَأَفْزَعَهُمْ کَلَامُهُ وَ وَقَعَ فِی قُلُوبِهِمْ تَحْقِیقُ نُزُولِ الْعَذَابِ فَأَجْفَلُوا نَحْوَ رُوبِیلَ وَ قَالُوا لَهُ مَا ذَا أَنْتَ تُشِیرُ بِهِ عَلَیْنَا یَا رُوبِیلُ فَإِنَّکَ رَجُلٌ عَالِمٌ حَکِیمٌ لَمْ نَزَلْ نَعْرِفُکَ بِالرِّقَّهًِْ عَلَیْنَا وَ الرَّحْمَهًِْ لَنَا وَ قَدْ بَلَغَنَا مَا أَشَرْتَ بِهِ عَلَی یُونُسَ (علیه السلام) فِینَا فَمُرْنَا بِأَمْرِکَ وَ أَشِرْ عَلَیْنَا بِرَأْیِکَ فَقَالَ لَهُمْ رُوبِیلُ فَإِنِّی أَرَی لَکُمْ وَ أُشِیرُ عَلَیْکُمْ أَنْ تَنْظُرُوا وَ تَعْمَدُوا إِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ فِی وَسَطِ الشَّهْرِ أَنْ تَعْدِلُوا الْأَطْفَالَ عَنِ الْأُمَّهَاتِ فِی أَسْفَلِ الْجَبَلِ فِی طَرِیقِ الْأَوْدِیَهًِْ وَ تَقِفُوا النِّسَاءَ فِی سَفْحِ الْجَبَلِ وَ یَکُونُ هَذَا کُلُّهُ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ ...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_39
9️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت هشتم)
(روبیل در ادامه گفت:) و بزرگ و کوچک شما باید فریاد و گریه زاری به سوی خدا نماید و توبه و استغفار کند و سرهایتان را بسوی آسمان بلند کنید و بگویید پروردگارا ما به خود ظلم کرده و پیامبرت را تکذیب کردیم و اینک به سوی تو بازگشته و از گناهانمان توبه کرده ایم و اگر تو ما را نبخشایی و به ما ترحم نکنی حتماً حتماً از زیانکاران و در عذاب خواهیم بود ؛ پس توبه ما را بپذیر و به ما رحم فرما ای مهربانترین مهربانان.
(روبیل ادامه داد:) سپس از گریه و ناله و زاری و فریاد و توبه به سوی خدا خسته نشوید تا زمانی که خورشید در پس پرده پنهان شود یا آنکه خدا پیش از آن شما را ببخشاید.
پس از آن، نظر همه قوم بر این قرار گرفت که آنچه را که روبیل به آنها مشورت داده، انجام دهند.
وقتی که روز چهارشنبه ای که انتظار عذاب را داشتند فرا رسید ، روبیل از شهر فاصله گرفت بطوری که صدایشان را می شنوید و اگر عذاب نازل میشد آن را میدید.
زمانی که سپیده روز چهارشنبه دمید، قوم یونس به آنچه که روبیل به آنها دستور داده بود عمل کردند و هنگامیکه خورشید طلوع کرد، ناگهان باد زردی که هوا را تاریک کرده بود غرنده و با سرعت و صدای زیاد و زوزه کشان وزیدن گرفت و وقتی قوم آن را دیدند همگی فریاد زنان و گریه کنان و زاری کنان بسوی خدا ضجه زدند و توبه و استغفار کردند و کودکان با سروصدا مادرهایشان را صدا می زدند و بره های تازه به دنیا آمدهی حیوانات سر و صدا به راه انداخته و پستان مادرانشان را می طلبیدند و حیوانات دیگر هم فریاد برآورده به دنبال علوفه بودند و پیوسته چنین حالتی ادامه داشت و یونس و تنوخا هم صدای قوم را می شنیدند و فریادهایشان به گوششان میخورد و دعا می کردند که خدا عذابش را بر آن قوم غلیظتر کند امّا روبیل در جای خود صدای آنها و فریادها و به خود پیچیدنهایشان را می شنید و می دید که عذاب نازل شده و از خدا میخواست که عذاب را از آنان برطرف سازد.
(باد عذابآور بالای سرآنها همچنان جریان داشت) تا آنکه خورشید به وسط روز و زوال شرعی( اول ظهر) رسید که ناگاه درهای آسمان باز و غضب پروردگار فرو نشست و خدای مهربان آنها را مورد ترحّم قرار داده و دعایشان را مستجاب کرد و توبه و درخواست بخشش آنها را قبول فرمود...
... فَعِجُّوا الْکَبِیرُ مِنْکُمْ وَ الصَّغِیرُ بِالصُّرَاخِ وَ الْبُکَاءِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَی اللَّهِ وَ التَّوْبَهًِْ إِلَیْهِ وَ الِاسْتِغْفَارِ لَهُ وَ ارْفَعُوا رُءُوسَکُمْ إِلَی السَّمَاءِ وَ قُولُوا رَبَّنَا ظَلَمْنَا وَ کَذَّبْنَا نَبِیَّکَ وَ تُبْنَا إِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ إِنْ لَا تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ الْمُعَذَّبِینَ فَاقْبَلْ تَوْبَتَنَا وَ ارْحَمْنَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ ثُمَّ لَا تَمَلُّوا مِنَ الْبُکَاءِ وَ الصُّرَاخِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَی اللَّهِ وَ التَّوْبَهًِْ إِلَیْهِ حَتَّی تَتَوَارَی الشَّمْسُ بِالْحِجَابِ أَوْ یَکْشِفَ اللَّهُ عَنْکُمُ الْعَذَابَ قَبْلَ ذَلِکَ فَأَجْمَعَ رَأْیُ الْقَوْمِ جَمِیعاً عَلَی أَنْ یَفْعَلُوا مَا أَشَارَ بِهِ عَلَیْهِمْ رُوبِیلُ فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الْأَرْبِعَاءِ الَّذِی تَوَقَّعُوا الْعَذَابَ تَنَحَّی رُوبِیلُ مِنَ الْقَرْیَهًِْ حَیْثُ یَسْمَعُ صُرَاخَهُمْ وَ یَرَی الْعَذَابَ إِذَا نَزَلَ فَلَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ فَعَلَ قَوْمُ یُونُسَ مَا أَمَرَهُمْ رُوبِیلُ بِهِ فَلَمَّا بَزَغَتِ الشَّمْسُ أَقْبَلَتْ رِیحٌ صَفْرَاءُ مُظْلِمَهًٌْ مُسْرِعَهًٌْ لَهَا صَرِیرٌ وَ حَفِیفٌ وَ هَدِیرٌ فَلَمَّا رَأَوْهَا عَجُّوا جَمِیعاً بِالصُّرَاخِ وَ الْبُکَاءِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَی اللَّهِ وَ تَابُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَغْفَرُوهُ وَ صَرَخَتِ الْأَطْفَالُ بِأَصْوَاتِهَا تَطْلُبُ أُمَّهَاتِهَا وَ عَجَّتْ سِخَالُ الْبَهَائِمِ تَطْلُبُ اللَّبَنَ وَ عَجَّتِ الْأَنْعَامُ تَطْلُبُ الرَّعْیَ فَلَمْ یَزَالُوا بِذَلِکَ وَ یُونُسُ وَ تَنُوخَا یَسْمَعَانِ صَیْحَتَهُمْ وَ صُرَاخَهُمْ وَ یَدْعُوَانِ اللَّهَ عَلَیْهِمْ بِتَغْلِیظِ الْعَذَابِ عَلَیْهِمْ وَ رُوبِیلُ فِی مَوْضِعِهِ یَسْمَعُ صُرَاخَهُمْ وَ عَجِیجَهُمْ و یَرَی مَا نَزَلَ وَ هُوَ یَدْعُو اللَّهَ بِکَشْفِ الْعَذَابِ عَنْهُمْ فَلَمَّا أَنْ زَالَتِ الشَّمْسُ وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ سَکَنَ غَضَبُ الرَّبِّ تَعَالَی وَ رَحِمَهُمُ الرَّحْمَنُ فَاسْتَجَابَ دُعَاءَهُمْ وَ قَبِلَ تَوْبَتَهُمْ وَ أَقَالَهُمْ عَثْرَتَهُمْ ...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
🔟
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت نهم)*💚
(امام باقر علیه السلام در ادامه فرمود: خدای مهربان... درخواست بخشش قوم یونس را قبول فرمود) و به اسرافیل وحی کرد که به سوی قوم یونس فرود آی که آنها با تضرّع و زاری به سوی من رو کرده و توبه و استغفار نمودهاند. و من بر آنان رحمت و توبه کردهام و من خدای بسیار بازگشت کننده به سوی بندگانم و مهربان با آنها هستم و به سرعت توبه بندگانم را می پذیرم. بنده و فرستاده من یونس از من درخواستِ نزول عذاب بر قومش را کرده بود و من عذاب را بر آنها نازل کردهام که در وفا کردن به عهدم از همه سزاوارتر هستم، امّا یونس هنگامی که از من درخواست نزولِ عذاب بر قومش را می کرد با من شرط نکرد که آنها را هلاک کنم. پس تو (ای اسرافیل) بر آنها فرود آی و عذابی را که بر آنها نازل کردهام از آنها بگردان، اسرافیل عرض کرد پروردگار من، عذاب تو تا بالای سرشان و شانههایشان رسیده و نزدیک است هلاکشان کند و چیزی نمانده که به روی زمینشان برسد من چگونه نازل شوم و برطرفش کنم؟ خداوند متعال فرمود: نه، اینطور نیست، من به ملائکهام امر کردم که نگذارند عذاب بر آنان فرود آید و منتظر فرمان من باشند تا تصمیم نهایی خود را دربارهی آنان را به ایشان ابلاغ کنم.
پس ای اسرافیل به آنها فرود آی و عذاب را از آنها بگردان و آن را بر کوههای بلند و سرچشمهها و محل جریان سیلها در کوههایی که بر کوههای دیگر سوارند بزن و آن کوهها را ذلیل آن عذاب کرده و نرم نما؛ به طوری که که به آهنی سرد و جامد تبدیل شوند.
پس اسرافیل بر آنها فرود آمد و بالهایش را گستراند و بوسیله آن، عذاب را از آنها به سوی آن کوهها سوق داد که خداوند فرموده بود به آنجا بزند.
سپس امام باقر علیهالسّلام فرمود: آن کوهها همان کوههایی هستند که امروز در منطقه موصل هستند که تا روز قیامت تبدیل به آهن شدهاند.
قوم یونس وقتی که دیدند عذاب از آنها برطرف شده از روی کوهها به سوی منازلشان بازگشتند و زنانشان و اموالشان و اولادشان را جمع و خدا را به خاطر برطرف شدن عذاب سپاسگزاری کردند.
ادامه دارد... __
(...وَأَقَالَهُمْ عَثْرَتَهُمْ) وَ أَوْحَی إِلَی إِسْرَافِیلَ أَنِ اهْبِطْ إِلَی قَوْمِ یُونُسَ (علیه السلام) فَإِنَّهُمْ قَدْ عَجُّوا إِلَیَّ بِالْبُکَاءِ وَ التَّضَرُّعِ وَ تَابُوا إِلَیَّ وَ اسْتَغْفَرُوا لِی فَرَحِمْتُهُمْ وَ تُبْتُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا اللَّهُ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ أَسْرَعُ إِلَی قَبُولِ تَوْبَهًِْ عَبْدِیَ التَّائِبِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ قَدْ کَانَ عَبْدِی یُونُسُ (علیه السلام) وَ رَسُولِی سَأَلَنِی نُزُولَ الْعَذَابِ عَلَی قَوْمِهِ وَ قَدْ أَنْزَلْتُهُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا اللَّهُ أَحَقُّ مَنْ وَفَی بِعَهْدِهِ وَ قَدْ أَنْزَلْتُهُ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یَکُنِ اشْتَرَطَ یُونُسُ (علیه السلام) حِینَ سَأَلَنِی أَنْ أُنْزِلَ عَلَیْهِمُ الْعَذَابَ أَنْ أُهْلِکَهُمْ فَاهْبِطْ إِلَیْهِمْ فَاصْرِفْ عَنْهُمْ مَا قَدْ نَزَلَ بِهِمْ مِنْ عَذَابِی.
فَقَالَ إِسْرَافِیلُ یَا رَبِّ إِنَّ عَذَابَکَ قَدْ بَلَغَ أَکْتَافَهُمْ وَ کَادَ أَنْ یُهْلِکَهُمْ وَ مَا أَرَاهُ إِلَّا وَ قَدْ نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَکَیْفَ أَنْزِلُ أَصْرِفُهُ فَقَالَ اللَّهُ کَلَّا إِنِّی قَدْ أَمَرْتُ مَلَائِکَتِی أَنْ یَصْرِفُوهُ وَ لَا یُنْزِلُوهُ عَلَیْهِمْ حَتَّی یَأْتِیَهُمْ أَمْرِی فِیهِمْ وَ عَزِیمَتِیَ فَاهْبِطْ یَا إِسْرَافِیلُ عَلَیْهِمْ وَ اصْرِفْهُ عَنْهُمْ وَ اصْرِفْ بِهِ إِلَی الْجِبَالِ بِنَاحِیَهًِْ مَفَاوِضِ الْعُیُونِ وَ مَجَارِی السُّیُولِ فِی الْجِبَالِ الْعَادِیَهًِْ الْمُسْتَطِیلَهًِْ عَلَی الْجِبَالِ فَأَذِلَّهَا بِهِ وَ لَیِّنْهَا حَتَّی تَصِیرَ مُلَیَّنَهًًْ حَدِیداً جَامِداً فَهَبَطَ إِسْرَافِیلُ عَلَیْهِمْ فَنَشَرَ أَجْنِحَتَهُ فَاسْتَاقَ بِهَا ذَلِکَ الْعَذَابَ حَتَّی ضَرَبَ بِهَا تِلْکَ الْجِبَالَ الَّتِی أَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ أَنْ یَصْرِفَهُ إِلَیْهَا قَالَ أَبُوجَعْفَرٍ (علیه السلام) وَ هِیَ الْجِبَالُ الَّتِی بِنَاحِیَهًِْ الْمُوصِلِ الْیَوْمَ فَصَارَتْ حَدِیداً إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ؛ فَلَمَّا رَأَی قَوْمُ یُونُسَ (علیه السلام) أَنَّ الْعَذَابَ قَدْ صُرِفَ عَنْهُمْ هَبَطُوا إِلَی مَنَازِلِهِمْ عَنْ رُءُوسِ الْجِبَالِ وَ ضَمُّوا إِلَیْهِمْ نِسَاءَهُمْ وَ أَوْلَادَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ وَ حَمِدُوا اللَّهَ عَلَی مَا صَرَفَ عَنْهُمْ...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
1️⃣1️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت دهم)*💚
در این بین یونس(علیه السلام) و تنوخا شب را در محلی که رفته بودند به صبح رسانده و روز پنج شنبه[که روز بعد از نزول عذاب بود] شکی نداشتند که عذاب نازل شده و همه قوم را هلاک کرده، زیرا دیگر صدایی از آن مردم به گوششان نمیرسید؛ لذا به طرف شهر آمدند و صبح پنجشنبه هنگام طلوع آفتاب به شهر رسیدند اما دیدند خبری[از نابودی و هلاکت مردم و شهرشان] نیست و هیزم شکنان و چوپانان با گوسفندانشان، همه به کارهای روزمره خویش مشغول هستند.
یونس(علیه السلام) به تنوخا فرمود: ای تنوخا اکنون که دیگر وحی نازل شده به من، در نظر مردم درست از آب در نیامده است و وعده من به قومم انجام نشده، دیگر نزد مردم آبرو و چهرهی مُوَجَّهی ندارم.
(سپس امام باقر علیه السلام فرمود:) لذا یونس در حالی که از گناهان و کفر قومش خشمگین بود، مثل کسی که فرار کند از آنجا دور شد و خود را ناشناس کرد، تا اگر کسى او را دید، به او کذاب و دروغگو نگوید، و به همین جهت خداوند متعال در این باره فرمود: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ ... : و صاحب ماهی آنگاه که غضبناک رفت
پس گمان کرد که هیچگاه به او سخت نمیگیریم» (الانبیاء /٨٧).
(امام علیه السلام در ادامه فرمود:) تنوخا هم به شهر بازگشت و روبیل را ملاقات کرد؛ روبیل به او گفت: ای تنوخا کدام یک از آن دو نظر درستتر و به حق نزدیکتر بود تا پیروی شود نظر من یا نظر تو؟!
تنوخا گفت: بلکه نظر تو درستتر بود که طبق نظر حکماء و علماء حرف زدی و من همیشه فکر میکردم من به خاطر زهد و عبادتم از تو برتر و بالاترم تا آنکه معلوم شد فضیلت تو بخاطر ارزش علمی بالاتری که داری، از من بیشتر است و آن حکمتی که پروردگارت همراه با تقوی به تو داده از زهد و عبادات بدون علم من ارزشمندتر و برتر است. (پس از آن،) آن دو با یکدیگر همراه و در میان مردم بودند و یونس هم به سوی برنامهٔ خود رفت در حالی که به خاطر خدا خشمگين بودو خدا قصهٔ او را در کتابش خبر داد تا آنجا که فرمود: «فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إلی حِین : پس آن قوم ایمان آوردند و لذا ما آنها را تا زمان مشخص(یعنی تا هنگام اجل و مرگشان) از دنیا بهرهمند کردیم».
ادامه دارد...
________
... وَ أَصْبَحَ یُونُسُ وَ تَنُوخَا یَوْمَ الْخَمِیسِ فِی مَوْضِعِهِمَا الَّذِی کَانَا فِیهِ لَا یَشُکَّانِ أَنَّ الْعَذَابَ قَدْ نَزَلَ بِهِمْ وَ أَهْلَکَهُمْ جَمِیعاً لَمَّا خَفِیَتْ أَصْوَاتُهُمْ عِنْدَهُمَا فَأَقْبَلَا نَاحِیَهًَْ الْقَرْیَهًِْ یَوْمَ الْخَمِیسِ مَع طُلُوعِ الشَّمْسِ یَنْظُرَانِ إِلَی مَا صَارَ إِلَیْهِ الْقَوْمُ فَلَمَّا دَنَوْا مِنَ الْقَوْمِ وَ اسْتَقْبَلَتْهُمُ الْحَطَّابُونَ وَ الْحُمَاهًُْ وَ الرُّعَاهًُْ بِأَغْنَامِهِمْ وَ نَظَرُوا إِلَی أَهْلِ الْقَرْیَهًِْ مُطْمَئِنِّینَ قَالَ یُونُسُ لِتَنُوخَا یَا تَنُوخَا کَذَبَنِیَ الْوَحْیُ وَ کَذَبْتُ وَعْدِیَ لِقَوْمِی وَ لَا عِزَّهًَْ لِی وَ لَا یَرَوْنَ لِی وَجْهاً أَبَداً بَعْدَ مَا کَذَبَنِیَ الْوَحْیُ فَانْطَلَقَ یُونُسُ هَارِباً عَلَی وَجْهِهِ مُغَاضِباً لِرَبِّهِ نَاحِیَهًَْ الْبَحْرِ مُسْتَنْکِراً فِرَاراً مِنْ أَنْ یَرَاهُ أَحَدٌ مِنْ قَوْمِهِ فَیَقُولَ لَهُ یَا کَذَّابُ فَلِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ: «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ... الْآیَهْ» وَ رَجَعَ تَنُوخَا إِلَی الْقَرْیَهًِْ فَلَقِیَ رُوبِیلَ فَقَالَ لَهُ یَا تَنُوخَا أَیُّ الرَّأْیَیْنِ کَانَ أَصْوَبَ وَ أَحَقَّ أَنْ یُتَّبَعَ رَأْیِی أَوْ رَأْیُکَ فَقَالَ لَهُ تَنُوخَا بَلْ رَأْیُکَ کَانَ أَصْوَبَ وَ لَقَدْ کُنْتَ أَشَرْتَ بِرَأْیِ الْحُکَمَاءِ الْعُلَمَاءِ فَقَالَ لَهُ تَنُوخَا أَمَا إِنِّی لَمْ أَزَلْ أَرَی أَنِّی أَفْضَلُ مِنْکَ لِزُهْدِی وَ فَضْلِ عِبَادَتِی حَتَّی اسْتَبَانَ فَضْلُکَ لِفَضْلِ عِلْمِکَ وَ مَا أَعْطَاکَ اللَّهُ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهًِْ مَعَ التَّقْوَی أَفْضَلُ مِنَ الزُّهْدِ وَ الْعِبَادَهًِْ بِلَا عِلْمٍ فَاصْطَحَبَا فَلَمْ یَزَالا مُقِیمَیْنِ مَعَ قَوْمِهِمَا وَ مَضَی یُونُسُ (علیه السلام) عَلَی وَجْهِهِ مُغَاضِباً لِرَبِّهِ فَکَانَ مِنْ قِصَّتِهِ مَا أَخْبَرَ اللَّهُ بِهِ فِی کِتَابِهِ إِلَی قَوْلِهِ فَآمَنُوا فَمَتَّعْناهُمْ إِلی حِینٍ...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
قطعهٔ 12
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛ (قسمت یازدهم)* 💚
(بخش پایانی ماجرا)
(بررسی سند حدیث انشاءالله در قطعهٔ بعدی)
(راوی حدیث) ابوعبیده میگوید: به امام باقر علیهالسلام عرض کردم: حضرت یونس علیهالسلام چه مدتی از قومش غائب بود تا آنگاه که بار دیگر با نبوت و رسالت الهی به قومش بازگشت که به او ایمان آوردند و تصدیقش کردند؟
حضرت فرمودند: چهار هفته که یک هفته آن در رفتنش به سوی دریا بود و یک هفته در بازگشت به سوی قومش.
عرض کردم: آیا این هفتهها ماههایی بودند یا روزهایی یا فقط ساعاتی؟
فرمود:ای عبیده؛ عذاب در روز چهارشنبه نیمه ماه شوال به سراغ آنها آمد و همان روز از آنها برطرف شد و یونس علیهالسلام که غضبناک بود روز پنجشنبه حرکت کرد که یک هفته آن در مسیر رسیدن به دریا و یک هفته در شکم ماهی و یک هفته زیر درخت در ساحل بدون سایه و یک هفته هم در حال بازگشت بسوی قومش؛ بنابراین رفت و برگشتش ۲۸روز طول کشید که وقتی به قومش رسید آنها به او ایمان آوردند و تصدیقش کرده و از دستوراتش پیروی کردند و به همین خاطر خداوند متعال فرمود:
✨فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ قریهای ایمان نیاورد تا ایمانش به نفعش باشد ﻣﮕﺮ ﻗﻮم ﻳﻮﻧﺲ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ما ﻋﺬﺍﺏ خوار کننده ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺁنها را تا موقع مشخصی (زمان مرگشان) از نعمتهای خود بهرهمند کردهایم.(٩٨)
(پایان روایت)
______________
... قَالَ أَبُوعُبَیْدَهًَْ قُلْتُ لِأَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) کَمْ کَانَ غَابَ یُونُسُ (علیه السلام) عَنْ قَوْمِهِ حَتَّی رَجَعَ إِلَیْهِمْ بِالنُّبُوَّهًِْ وَ الرِّسَالَهًِْ فَآمَنُوا بِهِ وَ صَدَّقُوهُ قَالَ أَرْبَعَهًَْ أَسَابِیعَ سَبْعاً مِنْهَا فِی ذَهَابِهِ إِلَی الْبَحْرِ وَ سَبْعاً مِنْهَا فِی رُجُوعِهِ إِلَی قَوْمِهِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا هَذِهِ الْأَسَابِیعُ شُهُورٌ أَوْ أَیَّامٌ أَوْ سَاعَاتٌ فَقَالَ یَا عُبَیْدَهًُْ إِنَّ الْعَذَابَ أَتَاهُمْ یَوْمَ الْأَرْبِعَاءِ فِی النِّصْفِ مِنْ شَوَّالٍ وَ صُرِفَ عَنْهُمْ مِنْ یَوْمِهِمْ ذَلِکَ فَانْطَلَقَ یُونُسُ (علیه السلام) مُغَاضِباً فَمَضَی یَوْمَ الْخَمِیسِ سَبْعَهًَْ أَیَّامٍ فِی مَسِیرِهِ إِلَی الْبَحْرِ وَ سَبْعَهًَْ أَیَّامٍ فِی بَطْنِ الْحُوتِ وَ سَبْعَهًَْ أَیَّامٍ تَحْتَ الشَّجَرِ بِالْعَرَاءِ وَ سَبْعَهًَْ أَیَّامٍ فِی رُجُوعِهِ إِلَی قَوْمِهِ فَکَانَ ذَهَابُهُ وَ رُجُوعُهُ مَسِیرَهًَْ ثَمَانٍ وَ عِشْرِینَ یَوْماً ثُمَّ أَتَاهُمْ فَآمَنُوا بِهِ وَ صَدَّقُوهُ وَ اتَّبَعُوهُ فَلِذَلِکَ قَالَ اللَّهُ فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إِیمانُها إِلَّا قَوْمَ یُونُسَ لَمَّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلی حینٍ.
(تمت الروایة بحمدالله تعالی)
بحارا لأنوار، ج۱۴، ٣٩٢ - ۳۹٩
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_سی_و_نهم
قطعهٔ 13
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
💚 *تحقیق سند حدیث ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش؛*💚
روایت مفصلی را که در قطعات گذشته نقل کردیم، مرحوم علامه مجلسی (رضوانالله تعالی علیه) در بحارالأنوار، جلد ۱۴، ص ٣٩٢ - ۳۹٩، به نقل از تفسیر عیاشی آورده و نیز مرحوم بحرانی در تفسیر البرهان آن را نقل کرده و همچنین صاحب «قصص الانبیاء» آنرا به سند دادن از مرحوم شیخ جلیل القدر تاریخ شیعه، مرحوم صدوق (رحمت الله علیه) ذکر کرده است و مرحوم صدوق آن را از شخصیت های زیر نقل فرموده است که به ترتیب عبارتند از:
«ابن المتوکل» ، «الحمیری» ، «ابن عیسی» ، «ابن محبوب» ، «جمیل بن صالح» و «ابوعبیده حذّاء».
از آنجا که بیان همهی تحقیقات ما در رجال این حدیث طولانی و برای اکثر خوانندگان محترم شاید خسته کننده بنظر برسد و بیان شخصیت آنان فقط جهت اتقان و محکم بودن مطلب، آن هم در کتاب و بصورت چاپی است، لذا خلاصهی تحقیقاتمان را از:
*«معجم رجال الحديث» نوشتهی مرحوم «آیت الله العظمی سید ابوالقاسم موسوی خوئی» (رحمت الله علیه) ؛*
*و «معجم رواة الحديث و ثقاته» مرحوم «آیت الله العظمی سید محمد باقر موحد ابطحی الموسوی الاصفهانی ره (نوهٔ صاحب مکیال المکارم و ستون استوار علم و فقاهت و ورع)*،
ذکر می کنیم.
وضعیت اعتبار و وثاقت (مورد اعتماد بودن نزد علماء شیعه) شخصیتهای سند فوق، به شرح زیر است:
١ *- مرحوم شیخ جلیل القدر صدوق ره:*
ایشان مشهورتر از آن است که بخواهیم او را توصیف کنیم و او رییس حدیث کنندگان تاریخ شیعه و در اعلا درجه عدالت و وثاقت است.
٢ *- ابن المتوکل ره:*
او: ثقة(راستگو و مورد اعتماد) است و مرحوم صدوق از او بسیار روایت نقل کرده است و سیدبن طاوس فرموده: «بر وثاقت او اتفاق نظر وجود دارد».
٣ *- الحمیری ره:*
او: «عبدالله بن جعفر بن الحسن بن مالک بن جامع الحمیری ابوالعباس القمی» عالم مورد اعتماد و بزرگ علماء قم و چهرهی موَجَّه آنان بوده و کتابهای بسیار تألیف فرموده است.
۴ *- ابن عیسی ره:*
او: «محمدبن عیسی بن عبید بن یقطین بن موسی» است که در میان اصحاب ما (علماء شیعه) جلیل القدر، ثقه(مورد اعتماد) ، عین(شخصیت مهم شیعه) و ناقل روایات بسیار، دارای کتابهای نیکو و ارزشمند شیعی
است و از امام جواد علیه السلام نقل روایت کرده است.
۵ *- ابن محبوب ره:*
او: « ابوعلی، حسن بن محبوب بن وهب بن جعفر بن وهب الزرّاد(السرّاد)» ثقه(مورد اعتماد) جلیل القدر بوده و در عصر خودش از چهارستون و تکیه گاه شیعه بشمار میرفته و از سه امام معصوم «الکاظم، الرضا، الجواد علیهم السلام» نقل حدیث کرده است.
۶ *- جمیل بن صالح ره:*
او: «جمیل بن صالح الاسدی الکوفی» است؛ ثقة(مورد اعتماد) و وجه(شخصیت مهم جامعه شیعه) بوده و از حضرت صادق و امام کاظم، علیهماالسلام، حدیث نقل کرده است.
٧ *- ابی عبیدة الحذّاء ره:*
او: «زیاد بن ابی رجاء = زیاد بن عیسی» ثقة(مورد اعتماد) و صحیح و از امام باقر و صادق علیهماالسلام حدیث نقل کرده است.
این بود خلاصهی تحقیات ما از مهمترین کتابهای رجالی شیعه؛ بنابر این سند حدیث معتبر و مورد وثوق و صحیح میباشد.
انشاءالله در قطعهی بعد به بیان درسهای مهمی که از ماجرای حضرت یونس علیه السلام و قومش در ارتباط با وظیفهی فردی و اجتماعی منتظران و وظائف خطیر مبلّغان نام امام زمان ارواحنافداه میشود گرفت پرداخته و در انتهای مطلب به علت وقوع این ماجرا برای حضرت یونس (علی نبینا وآله وعلیه السلام) خواهیم پرداخت، انشاءالله.
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_چهلم
1️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
چنانچه بخاطر داشته باشید، در قطعهٔ دوم از درس 39 گفتیم:
از قضیه حضرت یونس (علی نبينا وآله وعليه السلام) چهار درس مهم و عمده میشود گرفت:
*درس اول: ظهور عمومی.*
*درس دوم: ظهور شخصی.*
*درس سوم: صبر و مدارا در امر تبلیغ دین.*
*درس چهارم: مقامات و درجات انبیاء علیهمالسّلام.*
💦 *درس اول: «ظهور عمومی» :* 💦
این درس از آیه ٩٨ سوره مبارکه یونس(علیه السلام) استفاده میشود که میفرماید:
*فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَىٰ حِينٍ*
*:ﭼﺮﺍ ﺍﻫﺎﻟﻲ ﻫﻴﭻ ﻛﺪﺍم ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺑﻪﻭﻗﺘﺶ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻪﺩﺭﺩﺷﺎﻥ ﺑﺨﻮﺭﺩ؟! ﺟﺰ ﻗﻮم ﻳﻮﻧﺲ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻥ ﻧﺸﺎﻧﻪﻫﺎی ﻋﺬﺍﺏ، ﺑﻪﻣﻮﻗﻊ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﻔﺖﻭﺧﻮﺍﺭی ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﭼﺎﺭﺷﺎﻥ ﻧﻜﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖﻫﺎی ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻬﺮﻩﻣﻨﺪﺷﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ».*
خلاصه و فشردهی درسی که از این آیه و ماجرای بیان شده بر زبان مبارک امام باقر علیه السلام در روایتی که در قطعات گذشته مفصلا نقل شد این است که:
*اگر مؤمنین عصر غیبت بمانند قوم یونس از گناه اجتماعی خود در حق حجت خدا، امام زمان ارواحنافداه توبه کنند، خداوند عذاب محرومیت از رهبری آشکار امام زمان ارواحنافداه را از آنها برطرف خواهد کرد و امام زمان علیه السلام را به آنان و همه افراد بشر باز خواهد گرداند همانگونه که حضرت یونس را پس از غیبتش به قومش بازگرداند و آن مردمان از زندگی زیر سایه پیامبر خدا تا آخر عمر بهرهمند شدند.*
*مهمترین دردی* که امروز در جامعهٔ شیعه(از بعد اجتماعی، نه فردی) حس میشود، درد بی توجهی اجتماعی شیعیان به امام زمانشان است.
وقتی هر شب به مسجد میروم و نماز میخوانم، به یاد قضیه تشرف شهید محراب مرحوم آیتالله سید اسدالله مدنی ره به محضر حضرت ولی عصر ارواحنافداه می افتم که فرموده بود آن زمان که در عتبات عالیات (کربلا یا نجف اشرف) بودم، یک روز وقتی نماز جماعت تمام شد، دیدم وجود مقدس آقا امام زمان علیه السلام به من میفرمایند:
*«آقای مدنی، دیدی این شیعیان من بعد از نماز رفتند و برای فرج من دعا نکردند».*
در قضیهٔ تشرف حاج محمد علی فشندی تهرانی هم شبیه همین مطلب را فرمودند؛ حاج محمد علی گفتند: در صحن حیاط مسجد جمکران هوا گرم بود، دیدم روحانی سیدی دارد می آید؛ گفتم هوا گرم است لیوان آبی به این سید بدهم، هوا گرم است و تشنه است.
وقتی آب را به او دادم گفتم آقا دعا بفرمائید خدا فرج امام زمان علیه السلام را برساند.
آن سید بزرگوار که هنوز من او را نشناخته بودم که خود حضرت هستند، فرمودند:
*«شیعیان ما به اندازهی لیوان آبی تشنهی ما نیستند؛ اگر بودند، دعا میکردند و فرج میرسید».*
*هنوز درد را حس نکردهایم*
آری، هنوز جامعهی شیعه درد خانه نشینی یا همان غیبت امام زمان ارواحنافداه را حس نکرده و کسی که درد را حس نمیکند، به خود نمیپیچد و فریاد و ناله سر نمی دهد و ندبه(گریه با صدای بلند) نمیکند.
قوم یونس هم تا درد را حس نکردند و فریادشان بلند نشد، به ساحل نجات نزدیک نشدند و نزدیک بود که هلاک شوند.
آری، گفتم که وقتی به مسجد میروم، دائما کلام دردآلود و صدای بغض فروخفتهی امام زمانم را در گوش جانم میشنوم که از همهی شیعیانش گله میکند که آمدند نماز خواندند و رفتند اما برای فرج من دعا نکردند.
شاید بگویید: ما که دعای اللهم کن لولیک را میخوانیم؛
ما که خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما را میخوانیم.
ما که صلوات با عجل فرجهم بعد از نماز جماعت میفرستیم.
اما چرا همچنان گلایهی حضرت پابرجا است؟!
پاسخ یک جمله است:
این نحوه دعاها، دعای یک دردمند، دعای یک تشنهی واقعی نیست؛ این نحوه دعاها فقط دعای اظهار علاقه به آن حضرت است.
این دعاها دعای یک مضطر به خود پیچیده و تشنهی روز ظهور امام زمان علیه السلام نیست.
ماها با این نحوه دعاهایمان، فقط میگوییم ما مسلمانیم و امام زمانمان را دوست داریم اما نه آنقدر که از دوریاش مانند تشنهای که به دنبال آب میدود، خود را اینطرف و آنطرف بزنیم تا راه چارهای بیابیم و آن حضرت را از غیبت به در آوریم.
این گونه بگویم که بسوزید و قلبتان بدرد آید: او را از تبعید و زندانی که با دست خودمان برایش تدارک دیدهایم خارج کنیم و به وطن بازش گردانیم.
یک شب در مسجد شبیه این حرفها را می گفتم؛ یکی از نمازگزاران محترم بعد از سخنرانی بمن گفت: حاج آقا شما جوری صحبت میکنید که گویا ما همهاش مقصر در غیبت امام زمانیم...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_چهلم
2️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
... (ادامهی قطعه قبل:)
آری، یکی از نمازگزاران محترم بعد از سخنرانی بمن گفت: حاج آقا شما جوری صحبت میکنید که: *گویا ما همهاش مقصر در غیبت امام زمانیم...*
چه بگویم که به گونهای شیطان با استفاده از جهل خودمان، بر افکار ما مسلط شده که خودمان را در امر غیبت امام زمان علیه السلام مقصر ندانیم و به شکل قابل قبولی ادامهی زمان غیبت یا پایان آن را به خواست خداوند متعال بدانیم و در هنگام یاد کردن از مدت غیبت امام زمان علیه السلام این جمله را بگوییم که: «آن حضرت غایب است و هروقت خدا بخواهد ظهور میکند».
به نظر شما این جمله ایرادی دارد؟
میگویید: نه، مگر غیر از این است؛ خب خود خدا دستور خانه نشینی و ناشناس زندگی کردن (که همان معنای غیبت است) را به امام زمان علیه السلام داده و طبعا خاتمه دادن به این امر هم به دست خداست و ما دخالتی نمیتوانیم داشته باشیم.
*حالا خوب دقت کنید:*
این مطلب،(که امر غیبت آن حضرت به دست خداست و ما کارهای نیستیم) یک روی سکه است که از اصیلترین موضوعات اعتقادی ما است که بله، همهی امور عالم از حرکت یک مورچه تا کهکشانهای عظیم و هر آنچه در آنهاست به ارادهی پروردگار عالم است زیرا: *«لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم»؛* (هیچ امری در عالم صورت نمیگیرد ولو افتادن برگی از درخت باشد، مگر به خواست و ارادهی پروردگار عالم)؛ اما این یک روی سکه است *و روی دیگر سکه آن است* که خداوند متعال به ما میگوید: غیبت امام زمان علیه السلام نتیجه بی وفایی اجتماعی شما شیعیان نسبت به آن حضرت است که نمرهٔ منفی این بیوفایی را ما میدهیم و دستور غیبت و خانه نشینی و زندگی ناشناس گونه را به حجت خود صادر می کنیم مانند معلمی که در اثر تنبلی و درس نخواندن دانشآموزش به او نمره منفی و عدم قبولی میدهد.
*یا مانند زندان*
در مثال زندان هم وقتی گروهی تخلف میکنند، دولت آنها را به زندان می اندازد و هرگاه بخواهد آنها را آزاد میکند اما دولت بخاطر اعمال خود آن افراد آنها را مستحق زندان دانسته و آنها، خودشان باید رضایت دولت را حاصل کنند و از زندان آزاد شوند.
غیبت امام زمان ارواحنافداه، در حقیقت زندانی شدن ما شیعیان بطور دسته جمعی در زندانی بنام غیبت است که از دیدار امام زمان و رهبری مستقیمش محروم شدهایم؛ اما خدا این نمرهٔ منفی و زندان تاریک پر از فساد را برای ما نخواسته است همانطور که دولت عادل این زندان را برای گروه متخلف نمیخواهد اما چارهای هم جز تربیت و بازگرداندن آنان به راه درست ندارد جز با محروم کردن آنها از آنچه که دیگر لیاقتش را موقتا از دست دادهاند و باید خود را به جاده و راه خدا بازگردانند و به صورت دسته جمعی و یکپارچه امام زمانشان را از خدا طلب کنند.
✈️ *فرودگاه ظهور*
اگر ظهور و تشریف فرمایی آقا امام زمان ارواحنافداه را به هواپیمایی تشبیه کنیم، فرودگاهی که باید این هواپیما بر آن بنشیند، *جامعهی شیعه با دلهایی یکپارچه* نام دارد، آن هم دلهایی یکپارچه، نه تک تک افراد که تک تک افراد ولو هزاران نفر باشند، باند فرود این هواپیما نیستند.
به کلام راهگشای آن حضرت در این باره دقت کنیم:
*ولو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا...*
*اگر شیعیان ما* که خدا آنها را به طاعت خود موفقشان بدارد *با دلهایی یکپارچه* به عهدی که از ما بر دوش دارند، *وفا میکردند* ، میمنت دیدار ما از آنها هیچگاه به تأخیر نمی افتاد.
این یعنی هواپیمای ظهور، بیش از هزارسال است که به *آسمان شهر شیعه* رسیده و چون باند فرود را آماده نمیبیند، در آسمان آن دور میزند (بیش از هزار سال از صدور این کلام که نامه مبارک آن حضرت به شیخ مفید اعلی الله مقامه است میگذرد) اما دلهای تکه پاره و متروک آنان از هم، مانند باندی قطعه قطعه شده است که امکان فرود بر آن فراهم نیست و هواپیما را دچار سقوط و حادثه میکند.
*زندانی به وسعت یک جامعه*
از کلام مبارک حضرت ولی عصر ارواحنافداه در نامه به شیخ مفید به خوبی و روشنی استفاده میشود که در اثر بی وفایی اجتماعی ( ونه فردی) شیعیان، خداوند متعال آن حضرت را از ارتباط مستقیم اجتماعی با شیعیان ممنوع فرموده است و اگر شیعیان خواستار دیدار اجتماعی با آن حضرت یا همان پایان عصر غیبت هستند، باید حرکتی وسیع و یکپارچه کنند؛ حداقل مانند حرکت و قیام یکپارچهی مردم مسلمان ایران برای پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ ه.ش که خواستار پایان عصر ستمشاهی شدند و خداوند متعال مملکت را به دست خود آنان داد تا در حرکتی وسیعتر و در پلهای بالاتر، دلهای خود را برای وفای به عهد با امام زمان خود یکپارچه نمایند...
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم_درس_چهلم
3️⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اباصالح المهدی ادرکنی
منتظران عزیز آقا امام زمان ارواحنافداه، از ماه مبارک رمضان تاکنون مبحث قضيهی حضرت یونس پیامبر (علی نبینا وآله وعلیهالسلام) را مطرح کردیم و بخاطر مشغلهی زیاد و سفرها و منبرهای این چندماه، فرصت نگارش این درسها و جمع بندی آنها فراهم نشد چراکه نگارش یک موضوع، آن هم با این حجم از مطالب ناب که قریب پنجاه روایت از ائمه اطهار علیهمالسّلام پیرامون آن نقل شده، نیازمند سکون و آرامش و تمرکز خاصی است که نویسندگان آن را خوب می شناسند.
حیفم آمد که این موضوع بسیار سازنده و مهم را ناقص رها کنم و لذا قصد دارم آن را به اتمام برسانم.
چنانچه به خاطر داشته باشید، چهار درس اساسی و مهم بر اساس چهار قسمت از آیات قرآن کریم که هریک در قسمتی از سورههای مختلف قرآن نازل شده، از قضایای مربوط به حضرت یونس و قومش بدست میآید که حقیقتا هم برای جامعه، هم برای فرد، هم برای اولیاء و دوستان خدا، سازنده و رشد دهنده و سعادت بخش است:
✍️ *درس اول* ظهور امام زمان علیه السلام برای عموم مردم است که از آیه ٩٨ سوره مبارکه یونس: *«فلولا قریة آمنت...»* بدست می آید.
✍️ *درس دوم* ظهور معنوی و ملکوتی آن حضرت است برای آنانکه طالب ظهور آن حضرتاند اما با جامعهای غافل روبرو میشوند که امام زمانشان را از یاد بردهاند و آنان بخاطر توبه و پیمودن راه اهل بیت و اطاعت و تزکیه نفس، به مزایای زندگی زمان ظهور با امتیازاتی والاتر از زمان غیبت میرسند بدون آنکه جسم امام زمانشان را ببینند.
این درس از آیه ٨٨ سوره مبارکه انبیاء علیهمالسّلام: *«وذاالنون اذ ذهب مغاضبا...»* گرفته میشود که در نماز غفیله این آیه را در رکعت اول بعد از حمد میخوانیم.
✍️ *درس سوم* درسهای تربیتی و تکاملی برای کسانی است که مرحله قبلی را طی کرده و به امتیازات زندگی زیر سایه امام زمان ارواحنافداه رسیده و مانند انبیاء علیهمالسّلام، معلمین ایتام آل محمد عليهم السلام(شیعیان عصر غیبت) شدهاند و باید دارای صبر و شرح صدر والایی شوند که این درسها را از معلم این کلاس، حضرت یونس علیه السلام میگیرند ؛ آیات ١٣٩ - ١۴٨ سوره مبارکه والصآفات: *«و ان یونس لمن المرسلین...»* گویای این حقیقت مهم است.
✍️ و بالاخره *درس چهارم*، درس مقامات انبیاء علیهم السلام است که به تناسب شباهت و تقربشان به خاندان رسالت حضرت محمد وآل محمد علیهم السلام، درجه بندی و رتبه و مقام میگیرند که این درس، معرفتی والا از پیامبر خدا حضرت یونس علیه السلام به ما میدهد که در آیات ۴٨ - ۵۰ سوره مبارکه قلم: *«ولاتکن کصاحب الحوت...»* اشاره و توسط ائمه اطهار علیهمالسّلام تفسیر و تأویل شده است.
یادآوری: در درس سی و نهم و دو قطعه گذشته از درس چهلم، پیرامون درس اول مطالب مفصلی را بیان کردیم که امیداورم همین مقدار برای تذکر و بیداری جامعهای که از امام زمانش بصورت اجتماعی غافل است کافی باشد.
علامت این غفلت اجتماعی هم تداوم غیبت آن حضرت است؛ خصوصا آنکه آن حضرت در بعضی از پیامهای عصر غیبتشان فرمودهاند که اگر شیعیان ما با دلهایی یکپارچه و دعاهایی دلسوزانه ما را میخواستند، سعادت دیدار ما از آنها سلب نمیشد و به تأخیر نمی افتاد(مضمون نامه آن حضرت به شیخ مفید اعلی الله مقامه).
بنابر این با ارائه این مطلب، درس اول از چهار درس ماجرای قوم حضرت یونس علیه السلام به پایان میرسد و روایت مفصلی که در درس سی و نهم در حدود ده قطعه ارائه دادیم گویای آن است.
به یاری خدای تعالی و دعای آقا امام زمان ارواحنافداه در قطعه بعدی، به تشریح درس دوم خواهیم پرداخت، انشاءالله.
لینک کانال درسهائی از مکیال در ایتا:
@darse_mekyal
=========================
لینک کانال درسهائی از مکیال در تلگرام
https://t.me/darse_mekyal
=========================
لینک کانال درسهائی از مکیال در سروش
http://splus.ir/darse_mekyal
یادآور میشود که فعالیت این کانال در پیام رسان سروش از درس بیستم ببعد متوقف شده بود؛ بنابراین بقیه درسها تا درس فعلی(چهلم) بتدریج بارگزاری خواهند شد انشاءالله
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهایی_از_مکیال_المکارم
#درس_۴١
#ظهور_شخصی1⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اباصالح المهدی ادرکنی
دومین درسی که از ماجرای حضرت یونس علیه السلام میگیریم، بحث ظهور شخصی است.
ظهور شخصی به معنای برخورداری از نعمتهای معنوی و احیانا مادی زمان ظهور امام زمان ارواحنافداه است بدون آنکه انسان اختیار دیدار جسمی امام زمانش را در دست داشته باشد و مثلا هروقت دلش خواست آن حضرت را حضورا ملاقات کند، بتواند این کار را انجام دهد، نه چنین نیست و ظهور شخصی به این معنا است که مؤمن اهل تقوا و تزکیه نفس، با حال و روحیه چشم انتظاری امام زمانش، با آنکه در عصر غیبت زندگی میکند و مانند بقیه مردم این عصر از دیدار امام زمانش محروم است، اما از خشنودی و رضایت آن حضرت که محوریت زندگی زمان ظهور است، محروم نیست و حتی ممکن است از لحاظ ظاهر، زندگی پرمشقت و سختی داشته باشد اما در باطن، قطعا از نعمت امامت امام زمانش بهرهمند است و حتی ممکن است از تربیت شدگان بدست امام زمان علیه السلام در عصر ظهور هم بافضیلتتر باشد.
این درس در آیهٔ ٨٧ و ۸۸ سوره مبارکه انبیاء مطرح شده که فرموده است:
«وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (٨٧) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَٰلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ(٨٨)؛
:ﻭ ﺫﺍﺍﻟﻨﻮﻥ ( ﻳﻮﻧﺲ) ﺭﺍ (ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭ) ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﻨﮕﺎم ﻛﻪ ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﺭﻓﺖ؛ ﻭ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲ ﭘﻨﺪﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺗﻨﮓ ﻧﺨﻮﺍﻫﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ؛ (ﺍﻣﺎ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﺎم ﻧﻬﻨﮓ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ) ﺩﺭ ﺁﻥ تاریکیها ﺻﺪﺍ ﺯﺩ: «(ﺧﺪﺍیا!) ﺟﺰ ﺗﻮ ﻣﻌﺒﻮﺩﻱ ﻧﻴﺴﺖ! تو ﻣﻨﺰﻫﻲ! ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩم! (٨٧)
پس ﻣﺎ ﺩﻋﺎﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﺭﺳﺎﻧﺪﻳﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻧﺠﺎﺗﺶ دادیم ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺆمنین ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﻣﻲ ﺩﻫﻴﻢ! (٨٨)».
آنچه در قضیه حضرت یونس علیه السلام درس است، نجات از زندان غم و اندوه ناشی از خطاهای انسان مؤمنی است که از امام زمانش فاصله گرفته و خداوند برای تنبیه او، او را دچار غم و اندوه میکند که حقیقتا زندان انفرادی و تنگی برای انسان باایمان است که در عصر غیبت امام زمان علیه السلام، تبدیل به یک زندان عمومی بزرگ شده که نامش همان عصر غیبت کبری است و نمونه کوچک آن در ٢۵ سال خانه نشینی امیرالمؤمنین علیه السلام در صدر اسلام شکل گرفت و اکثریت قریب به اتفاق مسلمانها در آن زندان محبوس شدند و با اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام را میدیدند اما از او محروم بودند.
آنها با بی وفایی و سستی در یاری امامشان، با دست خود این زندان را ساخته و خود را در آن محبوس کرده بودند.
زندانی پر از غم و اندوه و نابسامانی فردی و اجتماعی؛ زندانی که فقط چندنفر انگشت شمار از آن نجات یافتند مانند سلمان و ابیذر و مقداد و عمار یاسر.
در آن زمان تاریک مسلمانها یا از روی ترس یا بخاطر بی معرفتی و بی وفاییشان به امیرالمؤمنین علیه السلام، از سلام کردن در کوچه و خیابان نیز به آن حضرت ترس داشته و از آن بزرگوار دوری میکردند و بدین گونه خود را از امتیازات زندگی زیر نور عقل محروم کردند زیرا امیرالمؤمنین علی علیه السلام همان جایگاهی که مغز در بدن دارد و به هدایت تمامی اعضاء بدن مشغول است، امام علیه السلام نیز مغز جامعهی بشریت است و محرومیت از ارتباط با او، محرومیت از نعمت عقل است.
اگر بشر آن روز و بشر نسلهای بعد عقل میداشتند که ارتباطشان را با عقل حقیقی که حجت خداست، قطع نمیکردند.
همین اتفاق در طول تاریخ پس از امیرالمؤمنین علیه السلام نیز تا الان ادامه داشته و مسلمانها هنوز نتوانستهاند خود را از این محرومیت و زندان مخوف جهل نجات دهند و نه تنها نتوانستهاند خود را نجات دهند، بلکه خود را زندانی نمیدانند و اگر زندانی بدانند، خود را در محرومیت از امام زمانشان مقصر نمیدانند و اگر هم مقصر بدانند، خود را بر آزادشدن از این زندان ناتوان میبینند و گوشهای کِز میکنند تا زمان مرگشان فرا برسد.
بیش از چهارده قرن است که چنین حالی دارند و به فکر نامه نوشتن و درخواست عفو از صاحب زندان، یعنی خداوند متعال نیستند و چون خود را در غائب شدن امام زمانشان گنهکار نمیدانند، خدا هم تا زمانی که صلاح بداند، آنها (جامعهی شیعه) را در این زندان نگه میدارد و با دستور به خواندن نماز غفیله به آنان میفهماند خودتان در غیبت امام زمانتان مقصر هستید و مانند حضرت یونس نیستید که گناه خود را به گردن گرفت و ساحت قدسی پروردگار عالم را از این که بدی و ظلمی برای او خواسته باشد منزه دانست و خداوند متعال هم او را نجات داد و فرمود: «وکذلک ننجی المؤمنين : و این چنین ما مؤمنین را نجات میدهیم».
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب الزمان ادرکنی
مدتی است پیرامون تأمین هزینههای مالی کانالهای ما:
کانال: «منتظران»؛
کانال: «درسهائی از مکیال»؛
کانال: «پرسش منتظران»؛
کانال: «صوتی منتظران»؛
و سایر فعالیتهای تبلیغیمان، صحبتها و پیشنهاداتی از طرف برخی از عزیزان مطرح میشود.
آنها میگویند شما باید برای سهیم بودن همهی دوستان امام زمان ارواحنافداه در امر تبلیغ و ترویج نام مقدس آن حضرت، راهی را باز کنید تا هرکس بخواهد، به میل و اختیار خودش در این امر مشارکت کند و آنها به نیت صدقات که صرف امور خیریه میشود، این مشارکت را انجام دهند و چه امر خیری بالاتر از امر تبلیغ و ترویج نام مبارک امام زمان علیه السلام؟.
لذا مقرر شد عزیزانی که مایل به یاری ما در این امر هستند، هدایای نقدی خود را به کارت (6104337888186259 بنام علیرضا نعمتی) واریز فرمایند.
مشارکت کنندگان در این امر، دو دسته هستند:
اول: کسانی که بطور جدی به مسائل تزکیه نفس می پردازند و تلاش برای ترویج نام مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مهمترین وظیفه شرعی و عقلی خود میدانند.
این افراد که سؤالات معنوی و سیر و سلوکی خود را از ما میپرسند، انتظار دارند ما هم بطور جدی با آنها کار داشته باشیم و برای پیشرفت روحی آنها تلاش کنیم.
دوم: عموم کسانی که فعالیتهای ما در فضای مجازی را در مسیر تبلیغ دین و نام مقدس امام زمان ارواحنافداه مفید و مؤثر می بینند.
شاید آنچه اینجانب را بیشتر به این امر ترغیب کرد، موضوعی است که در آیه شریفه ١٠٣ سوره مبارکه توبه مطرح شده است که خداوند متعال به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور میدهد که از مؤمنین صدقاتی (برای صرف در امور خیر) اخذ شود تا در پی آن، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای صدقه دهندگان صلوات بفرستند (یعنی رحمت خاصه الهی را برایشان از خدا درخواست نمایند) که آثار مادی و معنوی فراوانی برایشان درپی خواهد داشت؛ آنجا که میفرماید:
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَ اللَّهُسَمِيعٌ عَلِيمٌ (۱۰۳) أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (۱۰۴)؛: از اموال آنان صدقه بگیر؛ که بهوسیلهی آن پاکشان میکنی و آنان را رشد میدهی و برایشان دعا کن که دعای تو مایهی آرامش آنان است. خداوند، بسیار شنوا و داناست. (۱۰۳) آیا ندانستهاند که این خداست که توبه را از بندگانش میپذیرد و (در حقیقت، اوست که) صدقات را میگیرد، و این خداوند است که بسیار توبهپذیر و مهربان است (۱۰۴)».
لذا عزیزانی که به درستی کار ما در امر تبلیغ فرهنگ انتظار و تزکیه نفس اعتقاد قلبی دارند، شرکت آنها در این امر، به قدر توان مالیشان، امری لازم و یاری امام زمان ارواحنافداه محسوب میشود و به حسب آیات فوق، مورد توجه آن حضرت قرار گرفته و صلوات و دعای آن بزرگوار را برایشان در پی خواهد داشت؛ هرچند همهی کسانی که میخواهند ما را در این راه یاری کنند نیز میتوانند با پرداخت داوطلبانهی صدقات در این امر مشارکت و خود را مورد توجه و دعای امام زمانشان قرار دهند.
و در خاتمه، چه خبر مسرت بخش و خوشحال کنندهای که طبق آیه فوق، خداوند متعال خود را مستقیما دریافت کننده این صدقات میداند تا کسی گمان بد به مروجین دین نبرده و خود را با خداوند متعال مواجه ببیند؛ از این رو میفرماید:
« آیا آنها (پرداخت کنندگان صدقات) نمیدانند که این خداوند است که توبه را از بندگانش قبول کرده و صدقات را از آنان میگیرد و این خداست که بسیار توبهپذیر و مهربان است؟».
ولینصرن الله من ینصره ان الله لقوی عزیز
۵ ربیع الثانی ١۴۴۴
٩ آبان ١۴٠١
علیرضا نعمتی
#درسهائی_از_مکیال_المکارم
#درس_۴١
#ظهور_شخصی 2⃣
حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اباصالح المهدی ادرکنی
در ماجرای حضرت یونس علیه السلام، آنچه به تصریح قرآن کریم موجب نجات آن پیامبر بزرگ از زندان غم و از شکم ماهی شد اعتراف به ترک اولی (انجام ندادن آنچه بهتر بود انجام میداد) بود.
هرچند تقصیر او در حد ترک اولی بود و حتی به حد ترک مستحب هم نمی رسید، اما نقطهی مشترک ما با حضرت یونس علیه السلام زندانی شدن در زندان غم و اندوه است؛ آن بزرگوار چند روزی در شکم ماهی عظیم الجثه و ما هم در شکم ماهی بزرگی بنام زمان غیبت و محرومیت از امام زمان ارواحنافداه.
توضیح آنکه: حضرت یونس علیه السلام با دیدن شدت مهربانی خداوند متعال نسبت به مردمی که ٣٣ سال پیامبری او را انکار و او را اذیت و آزار داده بودند، وقتی دید خدای مهربان چقدر نسبت به بندگانش مهربانی دارد و منتظر بازگشت آنان بسوی خود است و در عذاب نازل نکردن و عقب انداختن آن، حتی پیامبر رنجدیدهی خود را نصیحت میکند و این که او خود را از این درجه مهربانی نسبت به قومش محروم کرده و برای آنها درخواست عذاب از خداوند متعال داشته است، از کم صبری خود (با وجود صبری ٣٣ ساله) پشیمان و دچار غم و اندوه شدو در آن تاریکیهای سه گانهی شب و اعماق دریا و شکم ماهی، ندا کرد که: «خدایا تو پاک و منزهی، این من بودم که به خودم ظلم کردم که از عبادتی برتر که با عفو و بخشش گنهکاران بدست می آید، خودم را محروم کردم»، (خلاصهی روایتی از حضرت رضا علیه السلام).
این تنها گوشهای از تصویر اندوهی است که حضرت یونس علیه السلام دچارش شد و خداوند داستان او را درسی اساسی برای پیامبران و مبلغین دین قرار داد تا صبر خود را در برابر کفر و اذیت مردم بی ایمان بالا ببرند و مردم هم با دیدن شدت و عمق مهربانی خدا نسبت به خود، بیدار شده، به راه راست بازگردند.
حضرت یونس علیه السلام نبخشیدن مردمی که او را ٣٣ سال اذیت کرده و تنها دو نفر از حدود صد و سی هزار نفر به او ایمان آوردهاند را ابتدا تکلیف شرعی خود میدانست و از خداوند متعال برای آنها درخواست عذاب میکرد اما وقتی نهنگی که او را به امر پروردگار بلعیده و به اعجاز الهی درون شکم آن نهنگ عظیم زنده مانده بود، وقتی او را در دریاها گردش میداد، به دریای آتش رسید؛(شاید دریایی که از زیر آن گدازههای آتش فشانی بالا می آید بوده) و در آنجا خداوند عذاب شدن قارون (ثروتمندترین شخص در کنار فرعون و یاور او) سالها پس از مرگش را دید، در آنجا قارون با حضرت یونس به اذن خداوند هم کلام شد و از آن حضرت احوالات حضرت موسی و هارون علیهماالسلام و نیز احوال کُلْثُم خواهر حضرت موسی علیه السلام که نامزد قارون بود پرسید، حضرت یونس علیه السلام هم فرمود آنها همه از دنیا رفتند.
قارون که در عذاب بود و مقرر شده بود تا روز قیامت هر روز به قدر قامت یک انسان به زمین فرو برده شود، باشنیدن خبر وفات حضرت موسی و هارون و کُلْثُم، آه عمیقی از تأسف کشید و بر آنان گریه کرد.
در این حال حضرت یونس علیه السلام دید خداوند به مَلَک موکل عذاب قارون فرمان داد بخاطر این اظهار تأسفی که قارون بر بستگانش کرده، عذاب را تا روز قیامت از او بردارد.
وقتی حضرت یونس علیه السلام این صحنه از لطف و مهربانی خدا را نسبت به قارون دید، همانجا اعتراف کرد که خدایا من خطا کردم و به خودم ظلم کردم (که چرا قوم کافرم را بیش از ٣٣ سال خون دل خوردن از انان واذیت و آزارشان نبخشیدم؛ پس من به خودم با ترک این عبادت(بخشش گنهکاران) ظلم کردم و لذا با این اعتراف و آمادگی برای مدارای با قومش و پذیرش صبر درجهی بالاتر، از زندان غم که در شکم ماهی دچارش شده بود، نجات یافت و ماهی او را به ساحل انداخت و خداوند درخت کدو حلوایی برایش رویاند و باصطلاح جیبش را پر از پول رسالت و معجزه برای هدایت قومش کرده، مجددا بسوی آنان بازگردانید. (خلاصه و فشردهای از روایات حضرت یونس علیه السلام در جلد ١۴ بحارالأنوار).
در جایی که حضرت یونس چنین وضعیتی را ظلم خودش بر خودش میبیند، ما که غرق در غفلت و گناه
هستیم چه بگوییم؟!!
درسی که این پیامبر عظیم الشأن به ما میدهد طریقهی نجات از غم و اندوه ناشی از اعمال ناپسند خودمان است که شاید مهمترین آن اعمال ناپسند تأثیر گذاری در غیبت امام زمانمان ارواحنافداه باشد.
ما با سستی خود در حق امام زمانمان کاری کردهایم که آثار شوم دوری از امام زمان ارواحنافداه تمام جامعهی ما و نیز تمام بشر را فراگرفته و تمامی غمها و غصههای افراد بشر از غیبت امام زمان علیه السلام آب میخورد.
لذا آثار این ظلم به خودمان برگشته و ما را دچار غم و اندوه عمیقی به وسعت تمام عمرمان کرده است.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
بسمه تعالی
درس 41 فعلا ادامه خواهد داشت اما گاهی درسهائی مستقل که از ما سؤال میشود را هم در بین این مباحث قرار خواهیم داد که مورد زیر یکی از آنهاست
#درسهائی_از_مکیال_المکارم
#درسهای_مستقل
#دعا_برای_فرج
#صله_رحم
✍ حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
سؤال شما:
در کتاب ارزشمند «مکیال المکارم» یکی از فواید دعا برای فرج امام زمان ارواحنافداه، ثواب و پاداش «صله رحم» عنوان شده است؛ اگر میشود بفرمایید چه ارتباطی بین دعا برای فرج امام زمان ارواحنافداه و صله رحم وجود دارد؟
پاسخ ما :
«صله» در اصل «وصل» بوده که به جهت دستور زبان عربی، تبدیل به صله شده است.
در واقع، صله رحم، وصل شدن به رحمت خدا است به این تفسیر که خداوند بین کسانی که به یک رحم وصل میشوند، رحمت خاصی قرار داده است اما روشن است این اتصال رحم، حقیقت و روحش اتصال به رحمت خدا و اتصال عدهای به هم برای مهربانی و کمک به یکدیگر و فعال شدن صفات انسانی در میان آنها است که همهی ما این حقیقت را لمس کرده و کمابیش چشیدهایم هرچند متأسفانه در عصر ما، زندگی ماشینی و ترویج سبک زندگی غیر اسلامی در میان خانوادهها، آنان را از صله رحم دور کرده با آنکه وسایل ارتباطی و مسافرتی و دید و بازدید افراد یک فامیل که هیچ، حتی نزدیکان یک خانواده هم دچار مشکل شده است.
در هر صورت، افراد متصل به یک رَحِم، ولو با چندین پشت فاصله، هنگام اتصال و ارتباط جسمی و خونی آنها با یکدیگر، جوشش خاصی از محبت و صمیمیت در آنها ایجاد می شود کما اینکه نقل است وقتی هارون الرشید که چشم دیدن حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را نداشت و دست آخر هم آن حضرت را به شهادت رساند، در یکی از دفعاتی که آن حضرت را برای کشتن یا زندان کردن احضار کرده بود، آن حضرت حدیثی از جدشان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل فرمودند که (فامیل هم) رحم وقتی با (فامیل هم) رحم تماس جسمی پیدا میکند، صمیمیت و محبت بین آنها در بدنشان و وجودشان به حرکت در می آید (و به یکدیگر از عمق وجودشان محبت پیدا میکنند).
سپس آن حضرت پیشنهاد اتصال جسمی (دست در دست هارون و اتصال جسمی و در آغوش گرفتن یکدیگر) را مطرح و او هم موافقت کرد و این دو نفر که در واقع یکی دشمن دیگری است، دست بهم فشرده و یکدیگر را در اغوش گرفتند.
هارون ملعون پس از این اتصال جسمی به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام گفت: جدت راست گفته است و محبتی عمیق در وجودش نسبت به آن حضرت حس کرد که موجب شد در کمال محبت آن حضرت را بجای مجازات سخت(اعدام یا حبس) با تکریم بسیار روانهی منزل کند.در این اتصال دو هم رحم که در هفت پدر و جد یکدیگر (یعنی حضرت عبدالمطلب علیه السلام) به هم متصل میشوند، خداوند متعال این همه رحمت خلق فرموده که یکی از خون دیگری درمیگذرد؛ حال اگر به معدن اصلی این رحمت برسیم که این رحمت جسمی فامیلی قطرهای از آن بیش نیست، چه میزان رحمت یافت میشود؟.
آن معدن رحمت، حضرت محمد و آل محمد عليهم السلام هستند؛ زیرا خداوند متعال، ایشان را محل ریزش علم و حکمت و معدن خوبیها و اخلاق انسانی قرار داده و چنان عالم را نظم داده که اگر آنان نباشند، انسانها مانند بدنی بدون مغز خواهند شد و روشن است بدن بدون مغز، رفتار عاقلانهای از او دیده نمیشود مانند همهی بیماران در تیمارستان روانی هرچند آن بیماران گمان کنند عاقلند.
اگر چهارده معصوم علیهم السلام از نظام خلقت حذف شوند، گویا علم و عقل از نظام خلقت حذف شده و مانند بدنی بدون مغز هیچ کار مفیدی از دست و پا و چشم و گوش و... برنمی آید مگر تخریب و دیوانگی که متأسفانه از وقتی که جامعهی بشری ارتباط خود را با آل محمد عليهم السلام قطع کرد و علی علیه السلام و امامان پس از او تا همین الان(امام زمان علیه السلام) را خانه نشین کرد، بشر در زندگی فردی و اجتماعیاش دچار اختلال مغزی شد و روز خوش به خود ندید و دنیا پر از ظلم و جور شد.
این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در روایاتی است که حتی اهل سنت هم آن را نقل کردهاند؛ آن حضرت میفرمایند:
«اذا مات عَلِيٌّ فسد الدین و لایصلحه الا المهدی علیه السلام»
آنگاه که علی علیه السلام از دست برود (قدرش را ندانند و او را بکشند) دین فاسد میشود (زیرا او و فرزندان معصومش حافظ دین و مربی مردم و مانع آنها از فساد و خونریزی هستند و وقتی مصلح دین، علی علیه السلام از دست رفت) جز حضرت مهدی علیه السلام کسی دیگر نمیتواند نجات دهنده و اصلاح کنندهی دین در جهان باشد(چراکه او وعدهی خدا برای اصلاح جهان و توجیه خلقت بشر است).
(احقاق الحق، ج١٣، ص ٢۶٠، به نقل از منابع اهل سنت، توضیحات فوق که با مثال مغز در بدن بیان شد، تفسیر جملهٔ «و معقل المؤمنين» در زیارت اربعین سیدالشهداء علیه السلام میباشد)
لذا در روایات اهل بیت علیهم السلام، محور صلهی رحم، صلهی رحم آل محمد علیهم السلام است که همهی وصلها و ریزش رحمت الهی به آن برمیگرددچراکه آنان اصل و اساس سفرهی خلقت هستند که به دعایایشان خدا می آفریند و میمیراند؛ بهشتی میکند یا جهنمی؛ پس هرکس هرچه بیشتر خود را
به
محمد وآل محمد علیهم السلام نزدیک کند، به محوریت صله رحم نزدیک شده و آثار فراوان آن را بدست می آورد.
تلاش برای برپایی حکومت واحد جهانی به رهبری منجی عالم بشریت، اصل و اساس
صلهی رحم و مغز آن است و با فرج امام زمان علیه السلام است که بشر به عقل و عدالت و سعادت وصل میشود و روح زندگی در کالبد بیجانش دمیده و عقل (حجت خدا) به پیکرهاش برمیگردد و لذا در تفسیر آیه شریفه: «اعلموا ان الله یحیی الارض بعد موتها: بدانید خدا زمین را پس از مرگش زنده خواهد کرد» (سوره مبارکه حدید، آیه ۱۷) روایات اهل بیت علیهم السلام میفرمایند: «خدا جهان بشریت را پس از مرگش که کفر است با ظهور امام زمان علیه السلام به زندگی حقیقی که ایمان است برمیگرداند.
اگر ما در صلهی رحم معمولی یک پاداش از خدا بگیریم، در دعا برای فرج امام زمان علیه السلام میلیاردها برابر ثواب و پاداش بیشتر از سوی خداوند کریم دریافت میکنیم چراکه با ظهور آن حضرت، همه هشت میلیارد انسان با صلح و صفا و عدالت و معنویت، به دور از فساد کنار یکدیگر زندگی خواهند کرد.
با ظهور امام زمان ارواحنافداه همه انسانها مانند ميلياردها سلول بدن به مغز مرکزی بشر، حجت خدا، امام زمان علیه السلام، متصل میشوند تا آن مغز سرشار از علم و حکمت و قدرتی فوق بشری، جهان را یکپارچه نسبت به هم مهربان و ظلم و فساد را ریشه کن کند و اتصال همهی ارحام با یکدیگر شکل گیرد.
این است که دعا برای فرج امام زمان ارواحنافداه ثوابش با صله رحم معمولی افراد یک خانواده و فامیل، از زمین تا آسمان متفاوت و درجهاش بالاتر است.
(پایان)
https://eitaa.com/darse_mek
بسمه تعالی
پیرو این مطلب(ارتباط صله رحم با دعا برای فرج امام زمان علیه السلام) بنظرم رسید مسابقهای بگذاریم که هرکس مقالهی ما را در کوتاهترین پیام که جملاتش از خود شخص مسابقه دهنده باشد و گویای همهی مطلب ما هم باشد، بهترین و گویاترین و کوتاهترین نوشتهی یک تا سه نفر برنده را در کانال منتظران و درسهایی از مکیال با نام خود ایشان قرار میدهیم تا انشاءالله از محتوای آن خوانندگان محترم کانالهایمان بهره مند شوند و چون این کار فعالیت فکری در مسیر رضای آقا امام زمان ارواحنافداه است، مشمول دعا و صلوات آن حضرت قرار میگیرند و البته نیت شرکت کنندگان باید برای تعجیل در ظهور و فرج امام زمان ارواحنافداه باشد، انشاءالله
متنهای خود را به خصوصی اینجانب
09121223355
در پیام رسان ایتا ارسال فرمایید. متشکرم
#درسهائی_از_مکیال_المکارم
#درس_۴١
#درسهای_یونسیه
#ظهور_شخصی 3⃣
✍ حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا اباصالح المهدی ادرکنی
💟 کامپیوتر مرکزی زندگی بشر
خداوند متعال در آیهٔ ٨٧ و ٨٨ سوره مبارکه انبیاء(علیهمالسّلام) راه برون رفت از زندان غم و اندوه را بیان فرموده است.
منظور ما از زندان غم و اندوه در این مقاله، محرومیتهای عصر غیبت امام زمان ارواحنافداه است که از بُعدِ اجتماعی، از نعمت حضور آشکار امام زمان ارواحنافداه در رهبری جامعه محروم شدهایم و آثار سوء این محرومیت، زندگی بشر را مانند زمستانی سخت به حالت مرگ برده است و لذا خداوند متعال ظهور امام زمان ارواحنافداه را زنده شدن زمین میداند و میفرماید:
«اعلموا أن الله یحیی الأرض بعد موتها قد بینا لکم الایات لعلکم تعقلون؛
: بدانید که خدا زمین را پس از مرگش زنده میکند؛ قطعا ما آیات و نشانههای حق را برایتان واضح و آشکار بیان کردیم، شاید بر اساس آن تعقل و عمل کنید» (سوره مبارکه حدید، آیه ١٧)
به تفسیر و بیان امام باقر و امام صادق علیهما السلام، منظور از مردن زمین، ظلم و ستم و کفر اهل زمین است و منظور از زنده شدن زمین برپایی عدالت و ایمان به دین خدا در آن بوسیله قائم آل محمد (علیه وعليهم السلام) است»
(المحجة فیما نزل فی القائم الحجة للبحرانی ره، آیه نود و هفتم).
💚حجت خدا روح و جان زندگی بشر است💚
این که میگوییم بدون امام زمان ارواحنافداه، زمین مرده است، به خاطر این است که حجت خدا به عنوان جایگاه علم و عقل مرکزی در میان خلق خدا حضور دارد و هر انسانی باید مانند یک کامپیوتر به این کامپیوتر مرکزی الهی متصل و از آن اطلاعات صحیح بگیرد تا به درستی کار کند و خدای ناکرده به کامپیوتر دشمن(وسوسههای شیطان) یا کامپیوتری پر از اطلاعات نادرست(جهالت خود یا افراد جاهل دیگر) متصل نباشد و مطالب نادرست و مخرب در صفحه نمایشگر خود(قلم و زبان و اعمالش) ظاهر نکند.
آری، هر انسانی زمانی انسان است و صفحه نمایشگرش(گفتار و رفتارش) آسمانی، که سخن حق را نمایش دهد و به کامپیوتر مرکزی خدا (حجت خدا، امام زمان علیه السلام) متصل و با آن مطابقت داشته باشد همانطور که هر شعبهی بانک باید به کامپیوتر مرکزی آن بانک متصل و با آن هماهنگ باشد و این مثالی گویا برای فرمایش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است که فرمود:
«يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً، فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ ، وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ؛ (بحارالأنوار ج١، ص ١٣٧)
:ای هشام، برای خدا بر مردم دو حجت است؛ حجتی آشکار و حجتی درونی؛ پس آن حجت آشکار، پیامبران و انبیاء و ائمه علیهم السلام هستند و اما حجت باطنی، عقلها است».
◀️ هر تفکری عقل نیست
از آنجا که انسانها عقل را با تفکر و خیالات خود مخلوط میکنند و نمیتوان به همه آنچه حتی متفکرین و دانشمندان بشر میگویند، عقل گفت و دلیلش هم این است که نظرات دانشمندان بلکه بزرگترین آنها باهم اختلاف دارد و هرکدام هم مدعی هستند آنچه میگویند، عقل است در حالی که عقل وقتی حجت و نمایندهی خدا در باطن انسان باشد، نبایستی با حجت دیگر، یعنی نظر دانشمند دیگر اختلاف داشته باشد.
به همین خاطر آنچه فلاسفهی بشری میگویند که سخن ما عقل است و مطالب خود را «معقول» میگویند، یک تسامح در نامگذاری بیش نیست و باید نام آن را «تفکرات بشری» بگذارند.
در هر صورت، چون تفکرات بشر گاهی عقل و گاه خیال و گاه مخلوطی از عقل و جهالتهای بشری است، خداوند متعال باید برای تشخیص عقل از فکر و خیال بشر، حجت آشکار و ترازویی دقیق برای سنجش افکار بشر قرار دهد که این کار را کرده و آن ترازوی دقیق و بی خطا، عقل آشکار یا همان پیامبران و انبیاء و ائمه اطهار علیهمالسّلام هستند که هم معدن علم صحیح در میان بشرند و هم معصوم از خطا تا همهی عقلها به آن متصل باشند و زندگی فردی و اجتماعی بشر با آن علم آسمانی، سر و سامان یابد.
او به اصطلاح کامپیوتر زنده و مرکزی خدا در میان جن و انس است و هرکس میخواهد بفهمد آنچه در فکر او آمده عقل واقعی هست یا نه، باید افکار خود را با این ترازوی بی خطای الهی توزین و سنجش نماید و لذا خداوند متعال بطور مکرر در کتاب راهنمای خود یعنی قرآن کریم دستور این سنجش را داده است، مانند این آیه:
وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً؛
:هنگامی که پیمانه میکنید، کامل و دقیق پیمانه کنید و با ترازوی درست وزن کنید. این (روش)، بهتر و خوشعاقبتتر است».(إسراء : ٣۵)
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهائی_از_مکیال_المکارم
#درس_۴١
#ظهور_شخصی 4⃣
✍ حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا صاحب الزمان ادرکنا
◀️ نهنگ بزرگ غیبت
سخن در زندانی بودن ما انسانهای عصر غیبت در این عصر است.
باید بفهمیم چگونه میتوان از این زندان پر از غصه و غم نجات یافت همانطور که خداوند متعال حضرت یونس را از زندان غم و حبس در شکم ماهی عظیم نجات داده و به ما هم بشارت داد که: «همچنان که یونس را از غم نجات دادیم، مؤمنین را هم نجات میدهیم».
این، یعنی هر کس که بخواهد از عصر غیبت به عصر ظهور منتقل شود، خدا راهش را باز میکند.
شرط اولش آن است که از خواب غفلتی که در اثر دوری از امام زمان علیه السلام مردم این زمان را فراگرفته، برخیزیم و دنیای دور از امام زمان علیه السلام را دنیای دور از انسانیت ببینیم همانطور که به چشم خود این واقعیت را می بینیم.
چرا انسانها چنین شدهاند و لااقل عدهی بسیاری از آنها چنین به ظلم و ستم خو کردهاند که یا ظالمند و یا مظلوم ساکت و ناتوان در پاسخ به ظلم؟!
چرا؟!
چون انسانها از مغز هدایتگری که خدا آن را در پیکرهی بشریت قرار داده دور شده و با او ارتباطی ندارند.
نظام خلقت خداوند چنین است که در هر زمان امامی معصوم از خطا و دانا به همهی رموز خلقت را در میان بشر میگذارد تا بشر نگوید خدایا ما را بدون راهنما گذاشتی.
خداوند متعال علم حقیقی را در وجود او به عنوان نماینده خود در زمین می ریزد و او را مانند مغزی راهنما در پیکرهی بشریت قرار میدهد.
لذا شرط رهایی از چنین عصری، یعنی رهایی از زمان و مکان فیزیکی آن نه، بلکه رهایی از محرومیتهای آن، این است که زندگی به دور از آن حجت خدا و مغز هدایتگر بشریت را مانند زندگی سلولهای بدنی بدانی که ارتباطشان با مغز آن بدن مختل یا قطع شده و از آن بدن رفتار نابخردانه و غیر معقول سر میزند که این را همه بالعیان در رفتار عمومی بشریت امروز و دیروز میبینیم که چگونه به جان هم افتاده و چه فسادهای وسیعی تمام زندگی آنها را فراگرفته و حقیقتا مصداق دنیای پر از ظلم و فساد شدهاند.
لذا اولین قدم در مسیر رهایی از این زندان پر از غصه و غم آن است که عصر غیبت را عصر زندگی ندانی و به آن دلخوش نکنی چراکه دیدن ظلم و فساد و پایمال شدن فراگیر حقوق انسانها در سطح جهان، کام یک انسان واقعی را برای زندگی تلخ میکند و انسان نمیتواند در اتاقی (جهان امروز مانند یک اتاق است که همه از حال هم خبر دارند) پُر از دود خفه کننده زندگی کند مگر آنکه از آن دود (ظلم و ستم و دروغ و فریب گسترده جهانی) خودش نیز بیهوش یا خفه شده باشد که به همین خاطر خداوند متعال ظهور امام زمان ارواحنافداه را زنده شدن اهل زمین از مرگ انسانی میداند چنانکه در قطعه قبل آیهاش را ذکر کردیم.
آری، شرط رهایی از دل تاریک نهنگ بزرگ عصر غیبت که همهی ما را در کام خود فرو برده آن است که مانند حضرت یونس علیه السلام وقتی میبینیم روزگار وفق مرادمان نیست و مانند ماهی یونس دنیا را برایمان تیره و تار کرده، مانند این پیامبر بزرگ خدا، خودمان را مقصر بدانیم نه کس دیگر را؛ نه روزگار را؛ نه مردم را؛ نه پدر ومادر و نه هیچکس دیگر را؛ در حالی که ما غالبا چنین نیستم و جز خود، همه کس را مقصر میدانیم و از زمین و زمان طلبکار و گلایه مندیم.
آیا نمی بینیم حضرت یونس علیه السلام با آنکه
حق داشت قومش را بخاطر یک عمر اذیت و آزار (٣٣ سال شکنجه روحی و جسمی که از آنان دید) نفرین کند اما وقتی در شکم ماهی عظیم گرفتار شد، نگفت خدایا مردم مقصرند، چرا مرا در این جای تاریک و خطرناک انداختی، بلکه گفت و به درگاه خدا ناله زد: خدایا من مقصرم، من گنهکارم، من به خودم ظلم کردم(که در برابر قوم کافرم صبر بیشتری مانند حضرت نوح که ٩۵٠ سال صبر کرد، نداشتم و از درجات بالاتر صبر و امتیازات آن بازماندم) و لذا چنین گرفتار شدم زیرا هیچ برگی از درختی نمی افتد و هیچ جنبندهای تکانی نمیخورد مگر به اذن تو و این حرکت عظیم که روی من انجام شده(در دهان ماهی افتاده و زنده ماندهام) قطعا به اراده تو بوده و من خطایی کردهام که باید چنین مجازات شوم.
آری، شرط نجات از این محرومیت بزرگی که همهی ما را فراگرفته، اعتراف به تقصیر خودمان است که بگوییم: پروردگارا، جز تو خدایی نیست و هیچ ذرهای در جهان بی اذن تو تکانی نمیخورد، پس اینکه مرا در عصری بدنیا آوردهای که از امام زمانم محروم باشم، بواسطه اعمال خودم است زیرا تو خدایی حکیم و عادلی و ظلم به کسی نمیکنی، این من هستم که برخودم ظلم کردهام تا تو به من نمرهٔ منفی بدهی و مرا در دل نهنگ بزرگ غیبت قرار دهی؛ خدایا تو پاک و منزهی، پس مرا از این محرومیت بزرگ نجات ده و از چشمهی آب حیات امام زمانم مرا بهرهمند فرما.
ادامه دارد...
https://eitaa.com/darse_mek
#درسهائی_از_مکیال_المکارم
#درس_۴١
#ظهور_شخصی 5⃣
✍ حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
یا صاحب الزمان ادرکنا
مهمترین نکته کلیدی در ماجرای حضرت یونس پیامبر صلوات الله علیه، مناجات و ندای او با پروردگار عالم، آن هم در دل نهنگی بود که او را به امر خدای حکیم بلعیده بود اما مأمور بود او را هضم نکند تا زنده بماند.
او در آن تاریکیهای سه گانهی: شب، دریا و شکم نهنگ چنین ندا کرد:
« لاإله إلا أنت سبحانک إنی کنت من الظالمين، (الانبیاء : ٨٧).
اگر بخواهیم ترجمهی این آیه راهگشا را با چکیدهی روایات مربوطه، داخل علامت [ ] بیان کنیم، باید چنین بگوییم:
خدایا [ من میدانم و معترفم که ] جز تو خدائی نیست [ و هیچ موجودی در این عالم بی اذن تو حتی برگ درختی را نمیتواند تکان دهد و همه امور عالم به ارادهٔ تو و حول و قوهی توست و قطعا به اذن تو من در کام نهنگ قرار گرفتهام اما ] تو پاک و منزهی [ از اینکه مصیبتی را برای من بخواهی همانطور که یک معلم شایسته، نمیخواهد نمره منفی به دانشآموزش بدهد، اما نمرهی منفی را هم، کسی دیگر جز آن معلم به دانشآموز نمیدهد؛ پس این خود آن دانشآموز است که موجب شده معلمش به او چنین نمرهای بدهد. خدایا خدایی جز تو نیست که بتواند کاری در این عالم انجام دهد؛ پس همهی مصیبتها چه خوب، چه بد، به اذن تو نازل میشود اما نوع بد آن، نمرهٔ تنبیهی خطاکاران است و خوب آن (مانند آنچه به اولیاءت وارد کرده و میکنی)، برای پرورشهای بالاتر و ارتقاء درجات آنان است تا در امر تبلیغ رسالتهای تو شرح صدر و تحمل و صبر بالایی داشته و خسته نشوند؛ به راستی که تو خدایی حکیم و عزیز هستی] و من [ که یونس و پیامبر توأم، می بایست با صبر و مدارای بیشتری با قوم کافرم ادامهی کار بدهم اما پس از ٣٣ سال تلاش بیوقفه و اذیت و آزار بسیار کشیدن از این قوم، دیگر از آنان ناامید شده و با درخواست عذاب برای آنان از عبادتی والاتر بازماندم، عبادتی که در دل صبر و مدارای بیشتر نهفته است و لذا من] از ظالمین به خودم بودم».
این درس پیامبر والامقام دستگاه هدایت الهی، حضرت یونس بن متی (علی نبینا وآله و علیه السلام) بود که مدت زیادی است مانند دریایی عمیق هرچه جلوتر میرویم عمق حکمتهای آن بیشتر میشود و در اخلاق و روحیات سالکین پرسابقهی مکتب اهل بیت علیهم السلام تأثیرات رژفی باقی میگذارد.
💚احیاء دین خدا و اهل آن💚
اگر یادتان باشد از درس ٣۶ مکیال تا اینجا که درس چهل و یکم است، وارد بحث: «احیاء دین خدا و اهل آن» شدیم که هر درس قطعات متعدی داشت و مجموع قطعات این شش درس تا اینجا، ۴٨ قطعه میشود.
مرحوم صاحب مکیال، یکی از کمالات وجود نازنین حضرت ولی عصر ارواحنافداه را احیاء دین خدا و اهل آن برشمردند و گویا این عنوان، خود کتابی بود که دریایی از معارف زنده کننده روح و جان به روی ما گشوده است.
💚تسبیح، کلید گشایش قفلهای عصر غیبت💚
خداوند متعال درباره حضرت یونس علیه السلام فرمود:
«فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (الصافات:١۴٣ و۱۴۴)
:اگر او از کسانی نبود که (خدا را از عیب و نقص) پاک و منزه میشمرند، (۱۴۳) بیگمان تا روزی که (مردگان) زنده میشوند، در شکم آن ماهی میماند(١۴۴)».
بنابراین کلید نجات از غم و اندوه، «تسبیح» است؛ منزه دانستن خداست؛ تقصیر زندگی در عصر غیبت را به گردن خدا نینداختن است؛ به گردن گرفتن مصیبت غیبت امام زمان ارواحنافداه از سوی جامعهی زمان غیبت است همانطور که زندانیان باید مصیبت زندان را از جرائم خود بدانند نه آنکه بگویند دولت خواسته است ما اینجا باشیم در حالی که دولت میگوید ما نخواستهایم اینها در زندان باشند؛ این خود آنها بودند که خلاف قوانین ما عمل کردند و ما برای نجات خودشان از هلاکت و تیرهروزی آنها را به زندان انداختیم تا تربیت شوند.
آری، این سخنگوی دولت الهی، امام زمان ارواحنافداه است که غیبت خود از شیعیان را «حبس» آنان نامیده و میفرماید:
«فما یحبسنا عنهم الا ما يتصل بنا مما نکرهه
و لانؤثره منهم والله المستعان؛
پس چیزی ما را از شیعیانمان محبوس نکرده مگر اعمالی که از آنها به ما گزارش میشود که ما از آن اعمال ناخشنودیم و از ایشان انتظارش را نداریم و خدا تنها یاری کننده و پناه ما است»؛ (قسمتی از نامه آن حضرت به شیخ مفید ره، الاحتجاج، جلد ٢، باب توقیعات آن حضرت، توقیع به شیخ مفید، ره).
پس برای زنده شدن حقیقت انسانی خود، باید از تسبیح کنندگان شویم، چه فرد، چه اجتماع.
ادامه دارد...
@darse_mekyal
#درسهائی_از_مکیال_المکارم
#درس_۴١
#ظهور_شخصی 6⃣
✍ حجتالاسلام والمسلمین علیرضا نعمتی
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا مولای یا صاحب الزمان ادرکنی
💚 راه خروج از زمان غیبت
درس حضرت یونس پیامبر (علی نبینا وآله وعلیه السلام) به ما، درس تسبیح است؛ درس تسبیح خدا و دادن کلید آزادی ما از زندان بزرگ زمان غیبت است.
عصری که در اثر گناه بزرگ اجتماعی خودمان زندانی و حبس شدهایم؛ حبسی که اگر بسوی خدا بازنگردیم و از تسبیح کنندگان نشویم، حبس ابد است کما اینکه برای تمام حداقل سی نسل قبل(حداقل هزار و صد سال گذشته) حبس ابد بوده و ما هم اگر همانطور که تاکنون نسبت به غیبت امام زمانمان بی تفاوت بودهایم، بی تفاوت باقی بمانیم و علت ادامه غیبت را از آثار گناه بی توجهی اجتماعمان به امام زمانمان ندانیم، حبسمان، حبس ابد (تا نسل بعدی) خواهد بود تا ببینیم نسل بعدی آیا قفل این زندان را میشکند یا نه.
در عصری که افراد بشر مانند سلولهای یک بدن بهم پیوسته هستند اگر یک مغز و عقل مرکزی که خطا و اشتباه و جهل در او راه نداشته باشد، بر این سلولها حاکم نباشد، از دو حال خارج نیست:
یا خلقت خدا ناقص است که چنین مغزی در رأس رهبری بشر نگذاشته است(مانند آنکه بدنی را بدون مغز بیافریند)؛
یا اگر چنین مغزی در میان آنها گذاشته، پس این مغز چرا بشر را هدایت نمی کند؟!
چرا اکثر رفتارهای جامعهی بشری (همهی اختلافات و ظلمها و فسادهایی که در زندگی بشر مشاهده میشود) بشدت خلاف عقل است؟.
همه میدانیم که قطعا کار خدا ناقص نیست؛ چطور میشود در بدن یک انسان، برای مدیریت صحیح بر چند عضو بدن و سلولهای آن یک مغز متفکر و قوی گذاشته و او را بر تمام چندین هزار میلیارد سلول بدن حاکمیت ببخشد، اما در میان چند میلیارد انسان که بشدت با هم اختلاف دارند، یک مغز قوی و قدرتمند و بدون خطا قرار نداده و انسانها را آزاد گذاشته تا هرکار خلاف عقلی را مرتکب شوند؛ باهم بجنگند، بر سر یکدیگر کلاه بگذارند و صدها نوع فساد را به نمایش بگذارند و هیچ نیازی هم به عقل مرکزی نداشته باشند؟!
نه، این یک خلقت حکیمانه نیست و ذات مقدس پروردگار از این کار بیهوده و ظالمانه مبرا و منزه است.
اگر من و شما یک آدم، فقط یک آدم را اینچنین ببینیم که هر عضوی از اعضاء بدنش یک رفتار مخالف با عضو دیگر دارد، آیا نمیگوییم این شخص عقل درست و حسابی ندارد؟!.
اگر از خارج از کرهٔ زمین به بشر چندین ميلياردی نگاه کنیم و رفتار آنها را به عنوان یک مجموعهی بهم مرتبط (مانند اعضاء یک بدن) بنگریم، نمیگوییم این شخص (یعنی بشر چند میلیارد نفره) گویا عقل درست و حسابی ندارد، پس عقلش کجا رفته؟!
آری، هر کس ما هشت میلیارد انسان کرهٔ خاکی را ببیند، میگوید عقلش کجا رفته؛ چرا رفتارش اینقدر دور از عقل است؟.
درست است؛ باید بگوییم عقلش کجا رفته؛
اگر کسی از خدای متعال بپرسد: این بشری که آفریدهای مگر عقل ندارد؟!.
خداوند متعال میگوید چرا ندارد، من مغز و عقلی کامل در میان بشر آفریدهام.
میگوییم: پس این عقل درست و حسابی بشر کجا رفته؟!
خداوند پاسخ میدهد:در میان همین بشر مخفی شده؛ اگر پیش از زمانی که صلاحش بدانم آشکار شود، همین بشر دو پا، او را می کشد و سرش را میبُرَد و اینکار را با عقلهای پیش از او کرد و حتی علنا سر یکی از آنها را در صحرای کربلا از تن بشریت جدا کرد و بقیه عقلها را هم مسموم کرد و کُشت.
می پرسیم: خدایا پس چرا این انسانها از این عقل محروم شدهاند؟
خداوند میفرماید: من محرومشان نکردهام؛ من بدن بدون مغز خلق نمیکنم چه یک فرد باشد چه هشت یا ده یا صد میلیارد یا بیشتر.
این انسانها، هنوز حاضر نشدهاند از عقل مرکزی که در میانشان قرار دادهام(یعنی حجت و نمایندهام، امام زمانشان) پیروی کنند و لذا زندگیشان در بعد اجتماعی و حتی فردی، خلاف عقل است و این مطلب را همهی انسانها حس میکنند و درد و رنج ناشی از بی عقلی عدهای که سردمدار ظلم و ستم به بقیه هستند را هر روز میچشند.
اشکال اصلی انسانها (و لااقل شیعیان) این است که خود را در این محرومیت، مقصر و گنهکار نمیدانند و این همان «عدم تسبیح» آنها است؛ مانند زندانیایی که خود را مجرم نداند و زندگی در زندان را زندگی عادی تصور کند. در حالی که اگر حداقل شیعیان در رفتار اجتماعی خود از مسبحین شوند، خداوند خورشید جمال امام زمان علیه السلام را از پشت افق غیبت بدر خواهد آورد زیرا خداوند متعال زمین را برای محرومیت از نور خورشید و تاریکی شب (غیبت امام علیه السلام) خلق نکرده است.
ادامه دارد...
@darse_mekyal