هدایت شده از شهدا شهرک ولیعصر (عج)
گرامی باد یاد شهداء عملیات پدافندی چزابه ...
این عملیات در تاریخ 60/11/17 بود .پس از عملیات موفق طریق القدس ازاد سازی بستان توسط رزمتدگان سپاه اسلام. دشمن بعثی عقب نشینی بزرگی داشت لذا اشغال مجدد بستان را در سر پروراندوخود صدام حسين در منطقه فرماندهی حمله وعملیات سنگین از چزابه رو فراهم اورد .اما رزمندگان اسلام با رشادت وپایمردی این تلاش مذبوهانه لشگر بعثی عراق را ناکام گذاشت
هدایت شده از شهدا شهرک ولیعصر (عج)
شهید علیرضا آخوندی اسدی تاریخ ومحل شهادت 61/11/17 گیلانغرب ,ساکن محله زاهدی مزار شهید قطعه 28 ردیف 20 شماره 6
هدایت شده از شهدا شهرک ولیعصر (عج)
مختصری از زندگینامه شهید علیرضا آخوندی :
شهید از زبان برادر : دلسوز و مهربان بود. نه فقط نسبت به پدر و مادر و خانواده بلکه نسبت به همه مردم. ده ساله بود که پایش به مسجد باز شد. نسبت به سن و سالش قد و قامتی بلند داشت و خیلی زود در جمع بزرگترها پذیرفته شد. با اینکه به سن تکلیف نرسیده بود مدام در نماز جماعت و فعالیتهای مسجد شرکت می کرد. همانجا بود که تحت تاثیر روحانی مسجد وارد فعالیتهای انقلابی و سیاسی شد. مبارزات انقلاب که گرمتر شد فعالیتهای علیرضا هم رنگ جدی تری به خود گرفت. به قم می رفت و اعلامیه های امام را به تهران می آورد و در محله پخش می کرد. دیوار نویسی و مشارکت در آزادسازی پادگانها از دست رژیم از دیگر فعالیتهای او بود. با پیروزی انقلاب به نهاد کمیته انقلاب اسلامی ملحق شد و در مبارزه با منافقان و ضد انقلاب شرکت کرد. وقتی در کمیته فعالیت داشت خانواده های نیازمند را شناسایی می کرد و در حد توان آنها را تحت حمایت قرار می داد. اوایل انقلاب که مردم با کمبود نفت مواجه بودند علیرضا ساعتها در صف نفت می ایستاد و بعد پیتهای نفت را به کمک بچه های مسجد به درب خانه نیازمندان مخصوصا خانواده هایی که سرپرست سالخورده و از کارافتاده داشتند می بردند و تقدیم آنها می کردند . جنگ که شروع شد 16 ساله بود. از همان روزهای اول عزم رفتن داشت اما با مخالفت خانواده روبرو شد. وقتی خبردار شدیم که علیرضا در جبهه بود. او به گروه جنگهای نامنظم شهید چمران پیوسته و به خرمشهر رفته بود. بعد از مدتی در درگیری با متجاوزان بعثی از ناحیه پا، دست و شکم مجروح و مجبور به بازگشت شد اما دست از فعالیت برنداشت و مدتی در گروه حفاظت بانک مشغول کار شد. دیگر جبهه رفتنش عادی شده بود و هیچکس هم مانعش نمی شد. می گفت : اگر من نروم ، شما اینجا آسایش نخواهید داشت. می گفتم : بیشتر بمان. می گفت : بگذار آنها که زن و بچه دارند بمانند. این همه گرگ مملکتمان را محاصره کرده اگر ما نرویم مملکتمان را به نابودی می کشانند. در گروه حفاظت بانک که کار می کرد شرایط مطلوبی داشت اما این چیزها اصلا برای علیرضا مهم نبود. آخرین بار که می خواست برود مُجابم کرد و گفت: اگر نرویم، آن جنایتکاران از خدا بی خبر، زن و بچه هایمان را هم به اسارت می برند. دیگر جوابی نداشتم. خواست دلم را بدست بیاورد گفت: ناراحت نباش پیروز می شویم و برمی گردیم آنوقت شما هرچه بگویید همان کار را می کنم. همسر برادر نیز می گوید: وقتی برای آخرین بار می خواست برود، برای خداحافظی به خانه ما آمد. ساعتش را از مچش باز کرد و گفت: زن داداش! این ساعت را یادگاری نگه دار برای پسرت. یک دفعه دلم آشوب شد. با ناراحتی گفتم: یعنی چه ؟ مگر خدای نکرده قرار است برنگردی؟ آنقدر اصرار کرد که به اجبار قبول کردم اما تا وقتی خبر شهادتش نیامد آن ساعت روی طاقچه بود و دلم نمی آمد به آن دست بزنم. برادر دنباله حرف همسر را می گیرد و می گوید: نمی دانستم از همه خداحافظی کرده و حلالیت طلبیده. آخر کاملا از علاقه من به خودش آگاه بود و این کارها را دور از چشم من انجام داده بود. خودم او را به راه آهن رساندم. وقتی برگشتم و فهمیدم ساعتش را به پسرم داده قلبم لرزید و گفتم علیرضا دیگر برنمیگردد. آن ساعت خیلی برایش عزیز بود. آخر پدرم از مکه برایش آورده بود. وقتی دیدم آن یادگاری با ارزش را از خودش جدا کرد فهمیدم دلش آگاه شده دیگر برگشتی در کار نیست. یک روز در حال جمع آوری دارو برای جبهه بودم که یک دفعه قلبم تیر کشید. ناخودآگاه گفتم علیرضا رفت. من اولین کسی بودم که خبر شهادت علیرضا را شنیدم. علیرضا آرپی جی زن بود و همیشه رو به دشمن می ایستاد. اما وقتی فرمانده شان شهید شد، علیرضا که نمی خواست پیکر او به دست دشمن بیافتد او را بر روی دوش گرفت و با خود به سمت نیروهای خودی برد. در همان حال که پشت به دشمن بود با تیربار آنها هدف قرار گرفت و به شهادت رسید. علیرضا همیشه به مادرم می گفت: دعا کن اسیر نشوم و به دست صدامیان نیفتم و اگر شهید شوم هم پیکرم اسیر دست آنها نشود. دعای مادرم مستجاب شد.
هدایت شده از شهدا شهرک ولیعصر (عج)
گرامی باد یاد شهدا عملیات والفجر مقدماتی.
این عملیات درتاریخ 61/11/17 در منطقه فکه با رمز یا الله یا الله یا الله توسط رزمندگان سپاه وارتش در کنار هم آغاز نمودند.
طرح اولیه عملیات در حال شور وبررسی اولیه بوداما بدلیل اجلاس قریب الوقوع کشورهای غیر متعهد در بغدادوجلوگیری از برگزاری ان ونبود زمان مورد نیاز جهت لحاظ کردن تاکتیک وشور مناسب عملیات اغاز شد اما پس از 4 روز تلاش در منطقه عمومی فکه بدون نتیجه پایان یافت .
یکی از دلایل شکست در این عملیات لو دادن عملیات توسط منافقین بود" اسناد همکاری بنی صدر و مجاهدین خلق با رژیم صدام کشف شد...بر اساس اسناد به دست آمده از مرکز سری استخبارات رژیم صدام در مرکز آندلس بغداد، آخرین بخش از اطلاعات نظامی مهم ایران، پیش از آغاز عملیات بزرگ نیروهای ایرانی در منطقه مرزی فکه-العماره(نبرد والفجر مقدماتی) در زمستان 1361 توسط بنی صدر، با واسطه گری اعضای گروهک مجاهدین خلق، به منابع اطلاعاتی سفارت رژیم عراق در کشور بلغارستان تحویل داده شده است. اسناد مالی و رسیدهای بانکی موجود در مرکز آندلس استخبارات بغداد، نشان دهنده این موضوع است
هدایت شده از شهدا شهرک ولیعصر (عج)
حسن باقری از فرماندهان سپاه چند روز قبل از عملیات در این منطقه بشهادت رسیدند
چند روز بعد از اتمام عملیات والفجر مقدماتی و شهادت اعضای گردان کمیل رژیم بعث عراق داخل کانال را پر میکند و شهدا در آن کانال مدفون میشوند. استخوانهای پیدا شده از پیکرهای شهدا در جریان تفحص دارای آسیب دیدگی شدید بوده که نشان از شکستگی بر اثر تانک و لودر عراقیها برای پر کردن کانال و عبور از روی پیکرها دارد. رژیم بعث عراق، حماسه بچهها در این عملیات را با مدفون کردن شهدای کانال کمیل و حنظله، مخفی کرده بود. زمانی که شهید «محمودوند» تصمیم گرفت به همراه گروه تفحص، شهدا را بیرون بیاورد، یک ماه در آن هوای گرم، منطقه فکه را مثل دیوانهها میگشتند ولی پیکر شهدا را پیدا نمیکردند که درنهایت اتفاقاتی افتاد و این شهدا پیدا شدند.
هدایت شده از شهدا شهرک ولیعصر (عج)
پاسدار شهید ولی الله طالبلو تاریخ ومحل شهادت 61/11/17 فکه عملیات والفجر مقدماتی ,رجعت پیکر شهید 78/11/17
هدایت شده از شهدا شهرک ولیعصر (عج)
مختصری از زندگینامه شهید ولی الله طالبلو: شهید از زبان مادر و برادر : درباره او چه بگویم؟ خداوند متعال خودش شهیدان را گلچین کرد. اخلاق و رفتار و کردارش قابل وصف نیست. خیلی دلسوز و غیرتمند بود و صداقت داشت. آنچه برای خودش نمی خواست واقعاً برای همسایه هم نمی خواست. برادر شهید در این باره می گوید: یکسال بی هیچ چشمداشتی مسئولیت رسیدگی به امور مردم در تعاونی مسجد محله را برعهده گرفت و در راه خدا به مردم محله خدمت کرد. خیلی مقید به رعایت عدالت و انصاف بود. یادم می آید از تعاونی محله یک کولر به اسم خانواده ما درآمده بود اما قبول نکرد. چند بار قرعه کشی کردند و باز هم اسم ما درآمد. به اعضای تعاونی گفته بود بشرطی می پذیرم که وقتی من در خانه نیستم کولر را به خانواده ام تحویل دهید و ساعت 12 شب به بعد باشد که هیچ کس نبیند تا این شائبه پیش نیاید که چون من مسئول تعاونی هستم از موقعیتم سوء استفاده کرده ام. مادر در ادامه کلام فرزندش می گوید: یک روز اعلام کردند تعاونی ارزاق توزیع می کند. با خودم گفتم پسرم آنجا مسئول است. می روم و راحت می گیرم. رفتم جلوی صف اما با لحنی خاص به من گفت: خانم! آخر صف آنجاست! رفتم ته صف. وقتی نوبتم رسید آرام در گوشم گفت: مادر! خواستی به واسطه من حق مردم را ضایع کنی؟ اینجا شما با مردم فرقی ندارید. در بازار خیاطی می کرد. یک روز در آن محدوده از جوانان برای جابجایی شهدایی که از منطقه آورده بودند کمک خواستند. دیدن پیکر شهدا خونش را به جوش آورده بود و همان موقع تصمیمش را برای رفتن به جبهه گرفت. 7 تیر و شهادت دکتر بهشتی نقطه عطف و آغاز حرکت انقلابی ولی بود. سال 61 وارد جبهه شد و گردان آنها بعنوان نیروهای پشتیبانی وارد عملیات آزادسازی خرمشهر شد. با فتح خرمشهر به فاصله چند ساعت وارد خرمشهر شد بدون اینکه من از حضور او در منطقه اطلاع داشته باشم. برادر شهید در ادامه سخنان مادر نقل می کند: اواخر خرداد ماه برادرم به لبنان رفت و تا پایان تابستان در این کشور بود. او به فرمان امام(ره) بعنوان بهیار مدت شش ماه به ماموریت اعزام شد و در جبهه های لبنان در شهر بعلبک علیه رژیم غاصب صهیونیستی مبارزه کرد و همرزم شهید متوسلیان بود. اوایل بهمن 61 که لشکر حضرت رسول(ص) برای عملیات والفجر مقدماتی آماده می شد، برای آخرین بار به جبهه رفت. 15 بهمن که عملیات شروع شد من آبادان بودم. به سمت محل استقرار نیروها در فکه حرکت کردم اما آنجا هرچه جستجو کردم نتوانستم از ولی خبری بگیرم. به طرف خط مقدم رفتم و گردانشان را پیدا کردم. برایم تعریف کردند عراقی ها در مسیر حرکت نیروها یک کانان بزرگ و عمیق پر از مین و سیم خاردار و موانع خورشیدی حفر کرده بودند. بچه های ما به سختی از آن کانال گذشتند اما متاسفانه آن طرف کانال گرفتار شدند. فرمانده دسته شان گفت: آخرین بار وقتی ولی را دیدیم پیشانی اش با... می گفتند پیشانی اش با اصابت ترکش مجروح شده و صورتش پر از خون بوده و در معرض موج انفجار هم قرار گرفته بود اما هنوز سرپا بوده. گفتند دیگر ولی را ندیده اند اما به صراحت هم نگفتند شهید شده. گفتند از گردان حتی یک نفر هم در منطقه نمانده. یک درصد احتمال دارد به تهران رفته باشد. به این امید به تهران برگشتم اما او در تهران هم نبود. دیگر مطمئن شدم برادرم مفقودالاثر شده. در تمام این سالها پدر امیدوار بود ولی زنده باشد. در آن سالها دائم برای گرفتن خبر به صلیب سرخ و معراج شهدا می رفتیم تا اینکه روز موعود فرا رسید. بعد از مبادله اسرا که عملیات تفحص شروع شد در سال 78اعلام کردند بقایای پیکر شهدای عملیات والفجر مقدماتی پیدا شده که بقایای پیکر برادرم ولی اله هم میان آنها بود و پس از سالها انتظار 78/11/17به آغوش میهن و خانواده بازگشت.
13.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 استقبال شیعیان پاکستان از حاج مهدی رسولی
حاج مهدی رسولی که به مناسبت ایام ولادت امیرالمومنین (ع)، شهادت حضرت زینب(ع) و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت آیت الله سید جواد نقوی از علمای بزرگ پاکستان به این کشور دعوت شده بود، در میان استقبال پرشور شیعیان پاکستان وارد این کشور شد و درجمع آنها مداحی کرد.
این مداح اهل بیت قرار است دوشنبه و سه شنبه در مراسم عزاداری حضرت زینب (س) در شهرهای اسلام آباد و کراچی به مداحی و روضه خوانی بپردازد
❥↬ @Estadedarghobar•❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید| خدا امیرالمؤمنین علیهالسلام را چگونه معرفی میکند؟
👤 #آیت_الله_سیدحسن_عاملی
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
❤️آقا جان شما كه مستاجر نيستيد
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
عبدالكريم كفاش ؛ پيرمرد كفاشي بود كه وجود نازنين بقيه الله هر هفته به مغازه او مي آمدند
روزي از او سوال كردند كه اگر يك هفته نيايم چه مي كني ؟ عرضه داشت : آقا قطعا دق مي كنم .
آقا فرمودند : اگر غير از اين بود نمي آمدم
مرحوم سید عبدالکریم کفّاش اجاره نشین بود. روزی صاحب خانه ایشان را جواب کرد.
وی بلافاصله اسباب و اثاثیه خود را از منزل بیرون آورده و در کنار کوچه ای گذارده بود و از این بابت بسیار نگران به نظر می رسید.
در همان حال خدمت امام زمان – ارواحنا فداه – مشرّف می شوند. مرحوم آقا سید عبدالکریم می گوید: حضرت به من فرمودند: صابر باش.
عرض کردم: چَشم! اما مصیبت اجاره نشینی مصیبتی است که شما خانواده گرفتار آن نشده اید. آقا [لبخندي زدند و] فرمودند: برای تو منزل فراهم می شود. چیزی نگذشت که برخی از اهل خیر برای او منزلی خریدند و خیال ایشان از این جهت آسوده گردید.
منبع:کتاب روزنه هایی از عالم غیب / نویسنده:آیت اللَّه سید محسن خرازی
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
بسمه تعالی
با احترام به اطلاع کلیه اعضای بسیج پایگاه منتظران شهادت می رساند برابر تدابیر فرماندهی پایگاه ،تمام اعضای عادی و فعال می بایست با مراجعه به معاونت نیروی انسانی ضمن پیگیری وضعیت پرونده خود،نسبت به تعیین تکلیف نحوه حضور و فعالیت خود و سازماندهی در ارکان پایگاه تا تاریخ ۳۰بهمن ۱۴۰۱ اقدام نمایند.
عدم حضور و پیگیری توسط افراد به منزله انصراف از عضویت در پایگاه می باشد و برابر مقرارت اقدام خواهد شد.
ضمنا روز چهار شنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ جمع باش نیروهای فعال و عادی جهت سازماندهی در حلقه های صالحین و گروه های عملیاتی پایگاه بعد از نماز مغرب و عشا در محل پایگاه برگزار خواهد شد.
معاونت نیروی انسانی پایگاه منتظران شهادت
۱۴۰۱/۱۱/۱۶
May 11
14.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو دهنی محکم داریوش سجادی از آمریکا به علی کریمی!
کانال فقط تحلیل
🆔 @only_analysis
تسلیم و رضا نگر که آن دُخت بتول
در مقتل کشتگان چو فرمود نزول
شکرانه سرود، که ای خداوند جلیل
قربانی ما به پیشگاه تو قبول
مراسم دعای توسل روز سه شنبه مورخ ۱۸ بهمن ماه ۱۴۰۱ راس ساعت ۱۹:۳۰ در نیم طبقه اول مسجد امام هادی علیه السلام برگزار می گردد.
بسمه تعالی
تغییرات اعضای شورای پایگاه منتظران شهادت به شرح زیر بوده؛حضور برادران معرفی میگردنند:
برادر اسماعیل مهرداد مسئول محترم معاونت عملیات پایگاه
برادر محسن عروجی مسئول محترم معاونت تربیت بدنی پایگاه
برادر مهدی یکدله پور مسئول محترم معاونت فناوری اطلاعات و ارتباطات پایگاه.
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
🌷فضائل امیرالمومنین🌷
⚪️ثواب بی پایان و بی نظیر نوشتن یا شنیدن یکی از فضائل امیرالمومنین
💎کانال نهجالبلاغه 💎
@nahjol_balagheh
┅═✧❁🍁🌸🍁❁✧═┄
فرازهایی از وصيتنامه شهید حسن رضا گودرزى : با سلام و درود به پيشگاه ولى عصر امام زمان (عج) و درود به روان پاك و مطهر سالار شهيدان امام حسين (ع) و يارانش و با سلام به محضر نايب امام زمان اين پير طريقت ، امام امت و درود به ارواح پاك شهدا از صدر اسلام تا كربلاى جنوب و غرب كشور ايران بالخصوص شهداى مسجد امام هادى (ع) كه با ريختن خون خود درخت انقلاب را آبيارى مى كنند و با سلام و آرزوى پيروزى براى رزمندگان و با آرزوى شفاى عاجل براى تمامى مجروحين و جانبازان انقلاب و جنگ تحميلى عراق عليه ايران و با آرزوى صبر و اجر براى خانواده هاى شهدا و اسرا و ... با سلام به پدر و مادر عزيزم ، پدر و مادر عزيز! انشا الله كه مرا مى بخشيد هرچند به حرفهاى شما گوش نكردم مرا حلال نمائيد. اگر از طرف من به شما آزار و اذيتى رسيده به بزرگوارى خود حلالم كنيد. شما دوست نداشتيد فرزندتان به راههاى بد و ناشايست برود پس خدا را شكر مى كنم كه به راه بد نرفتم. پدر و مادر عزيزم! اگر من لياقت شهادت را پيدا كردم و به اين سعادت نائل گشتم و اگر جنازه من به دست شما رسيد كه هيچ ، ولى اگر جنازه ام به مانند امام حسين(ع) و يارانش قطعه قطعه شد و يا مفقود الاثر شدم و جنازه ام نرسيد ناراحت نباشيد و بدانيد كه شهدا هرگز مرده نيستند و نزد خدا روزى مى خورند ( ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون ). پدر و مادر! برايم گريه كنيد زيرا گريه دردها را تسكين مى دهد ولى در پنهان ، نه در انظار همه از طرفى هم از شما تقاضا دارم برايم بى تابى نكنيد زيرا راه من راه حسين (ع) بود. توصيه مى كنم اگر جنازه ام آمد ، آنهائى كه پيرو خط امام و اسلام نيستند زير تابوت من نيايند و گريه نكنند و اگر خواستند در مراسمم شركت كنند از خداوند طلب مغفرت و آمرزش كنند و توبه كنند كه خداوند توبه پذير و آمرزنده است . برادران بسيج مسجد امام هادى (ع) مرا ببخشيد و حلالم كنيد. برادران هوشيار باشيد با شهادت من و همسنگرانم ، بار مسئوليت شما سنگين تر مى شود. با استقامت و صبر ميتوان بر مشكلات پيروز شد. با جديت و اخلاق خوب با مردم برخورد كنيد. از شوخيهاى بى مورد خوددارى كنيد و به نماز و دعا اضافه كنيد( دعاى توسل و كميل و زيارت عاشورا بخوانيد ). برادران! اگر من شهيد شدم كه انشاء الله مورد رضايت خدا قرار گيرد حلالم كنيد . ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه درود بر پيكرهاى بى سر و قطعه قطعه كه به ديار عشق رفتند از برادران تيم 22 بهمن حلاليت مى طلبم مرا ببخشيد اگر از من آزار و اذيتى به شما رسيده. از وصيتهاى من به شما اين است كه در اول هر تمرين ده يا پانزده دقيقه درباره مسائل دينى جلسه بگذاريد ، امام را فراموش نكنيد. از برادران همكلاسی نيز حلاليت مى طلبم و اگر از طرف من به آنها آزار و اذيتى رسيده به بزرگوارى خود مرا مى بخشند. به عنوان نصيحت، شما را به خواندن درسهايتان توصيه مى كنم امیدوارم در آينده فرد مفيدى براى اسلام و ايران باشيد.
🌼خسارت بزرگ
مردی تصمیم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق(علیه السّلام) که رسید درخواست استخاره ای کرد، استخاره بد آمد، آن مرد نادیده گرفت و به سفر رفت اتفاقاً به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد اما از آن استخاره در تعجب بود پس از مسافرت خدمت امام رسید و عرض کرد:
یابن رسول الله ! یادتان هست چندی قبل به خدمت شمارسیدم، برایم استخاره کردید و بد آمد، استخاره ام برای سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراوانی کردم و به من خوش گذشت.
امام صادق(علیه السّلام) تبسمی کرد و به او فرمود: (در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی نماز مغرب و عشایت را خواندی شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدارشدی که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟
عرض کرد آری . حضرت فرمود: اگر خداوند دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمی شد. ۱
قال امیر المومنین علیه السلام:
لَا یَخْرُجِ الرَّجُلُ فِی سَفَرٍ یَخَافُ مِنْهُ عَلَى دِینِهِ وَ صَلَاتِهِ
انسان نباید به سفری برود که ترس آن دارد به دین یا نمازش لطمه وارد شود.۲
📚۱-جهاد با نفس، جلد ۱ صفحه ۶۶
📚۲-وسائل الشیعه جلد ۱۱ صفحه ۳۴۴
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @bohlool_aghel
یاد آوری
بسمه تعالی
روز چهار شنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ جمع باش نیروهای فعال و عادی جهت سازماندهی در حلقه های صالحین و گروه های عملیاتی پایگاه بعد از نماز مغرب و عشا در محل پایگاه برگزار خواهد شد.
معاونت نیروی انسانی پایگاه منتظران شهادت
۱۴۰۱/۱۱/۱۹
بنام خدا
( همین مجالس ذکر و یاد اهل بیت است که احساسات دینی مارا زنده نگه میدارد و آن را به بالندگی و کمال میرساند)
با عرض سلام و احترام به استحضار میرساند که با توجه به شروع فعالیت مجدد هیئت وارثان ثارالله و تا انجام مقدمات افتتاح حساب به نام هییت وارثان ؛ خواهشمندیم که کمکها و نذورات نقدی خود را موقتا به شماره کارت 5892101024567774 بنام آقای حسین صفائیان واریز نمایید.
با تشکر از شما
فرازهایی از وصیتنامه شهید رحمان مرادی : اول به نام خداوند بخشنده مهربان که به ما توفیق شهادت در راه خودش را عنایت فرموده و به ما توفیق شکرگزاری عطا فرمود. به من توفیق داد که الان وصیتنامه خود را بنویسم و انشاءاله به اجرا درآورند. پدر و مادر و کلیه دوستان و آشنایان من! این حقیر چیزی ندارم بگویم فقط چند چیزی هست که آنها را متذکر می شوم. ای جوانان! نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان! مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین(ع) در راه حسین و با هدف شهید شد. ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید که تحمل 72 شهید را نمود. همه مثل خاندان وهب جوانها را به جبهه های نبرد بفرستید و حتی جسد او را هم تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود: سری که در راه خدا داده ام پس نمی گیرم. و برادران! استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید، در راه او قدم بردارید و هرگز دشمن بین شما تفرقه نیاندازد و شما را از روحانیت متعهد جدا نکند که اگر چنین کردند روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. حضورتان را در جبهه های حق علیه باطل ثابت نگهدارید. در امام بیشتر دقیق شوید و سعی کنید عظمت او را بیابید و خود را تسلیم او سازید و صداقت و اخلاص خود را همچنان حفظ کنید. اگر فیض شهادت نصیبم گشت آنانکه پیرو خط سرخ امام خمینی نیستند و به ولایت او اعتقاد ندارند بر من نگریند و بر جنازه من حاضر نشوند اما باشد که دعای شهدا آنان را نیز متحول سازد و به رحمت الهی نزدیکشان کند. سلام مرا به رهبر عزیزم برسانید و بگویید تا آخرین قطره خونم سنگر اسلام را ترک نخواهم کرد و با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین(ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان(عج) به اجرا درآید. ( خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ، از عمر ما بکاه و بر عمر او افزا ). در ضمن از کلیه فامیلها حلالیت بخواهید و از همه بیشتر پدر و مادر عزیزم! شما مرا باید حلال کنید و اگر لیاقت داشتم و شهید بودم، در آن دنیا شما را شفاعت می کنم. صبر و بردباری در مرگ من نشانه ایمان شماست. پدر و مادر عزیزم! نکند که در مرگ من بقدری گریه کنید که دشمن شاد شود بقول خودتان کمرتان بشکند. باید قوی اراده باشید، گریه کنید نه زیاد از حد. خداحافظ شما باد و انشاءاله در آن دنیا شما را زیارت خواهم نمود. پدر و مادر، مرا ببخشید که فرزند خوبی برای شما نبودم. رحمان مرادی 19/11/1361