🖤🥀🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀
🥀
#هفت_شهر_عشق_قسمت_چهارم
ماجــرای قیام امام حسین ع💫💫
مروان به خاطر كينه اى كه نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) دارد، سعى مى كند براى تحريك امير مدينه، از راه ديگرى وارد شود. به همين دليل رو به او مى كند و مى گويد: "اى امير، اگر در اجراى دستور يزيد تأخير كنى، يزيد تو را از حكومت مدينه بركنار خواهد كرد".💫💫
امير به مروان نگاهى مى كند و در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده است مى گويد: "واى بر تو اى مروان! مگر نمى دانى كه حسين يادگار پيامبر است. من و قتل حسين!؟ هرگز، كاش به دنيا نيامده بودم و اين چنين شبى را نمى ديدم".
امير مدينه در فكر است و با خود مى گويد: "چقدر خوب مى شود اگر حسين با يزيد بيعت كند.💫💫 خوب است حسين را دعوت كنم و نامه يزيد را براى او بخوانم. چه بسا او خود، بيعت با يزيد را قبول كند". سپس يكى از نزديكان خود را مى فرستد تا امام حسين(عليه السلام) را به قصر بياورد.💫💫💫
شب از نيمه گذشته و فرستاده امير مدينه در جستجوى امام حسين(عليه السلام) است.💫💫💫
و وارد كوچه بنى هاشم مى شود و به خانه امام مى رسد.
درِ خانه را مى زند و سراغ امام را مى گيرد.💫💫💫
امام، داخل خانه نيست. به راستى، كجا مى توان او را پيدا كرد؟ مسجد پيامبر در شب هاى پايانى ماه رجب، صفاى خاصّى دارد و امام در مسجد پيامبر، مشغول عبادت است.🕌
فرستاده امير مدينه، راهى مسجد پيامبر مى شود و پس از ورود به آن مكان مقدّس، بدون درنگ نزد امام حسين(عليه السلام) مى رود. امام در گوشه اى از مسجد همراه عدّه اى از دوستان خود، نشسته است. فرستاده امير رو به امام حسين(عليه السلام) مى كند و مى گويد:
ــ اى حسين! امير مدينه شما را طلبيده است.💫💫💫
ــ من به زودى پيش او مى آيم.
امام خطاب به اطرافيان خود مى فرمايد: "فكر مى كنيد چه شده است كه امير در اين نيمه شب، مرا طلبيده است. آيا تا به حال سابقه داشته است كه او نيمه شب، كسى را نزد خود فرا بخواند؟". همه در تعجّب هستند كه چه پيش آمده است.💫💫💫
امام مى فرمايد: "گمان مى كنم كه معاويه از دنيا رفته و امير مدينه مى خواهد قبل از آنكه اين خبر در مدينه پخش شود، از من بيعت بگيرد".
آيا امام اين موقع شب، نزد امير مدينه خواهد رفت؟ نكند خطرى در كمين باشد؟ آيا معاويه از دنيا رفته است؟ آيا خلافت شوم يزيد آغاز شده است؟
يكى از اطرافيان امام از ايشان مى پرسد: "اگر امير مدينه شما را براى بيعت با يزيد خواسته باشد، آيا بيعت خواهى نمود؟"💫💫💫
امام جواب مى دهد: "من هرگز با يزيد بيعت نمى كنم. مگر فراموش كرده اى كه در پيمان نامه صلحِ برادرم امام حسن(عليه السلام)، آمده بود كه معاويه نبايد جانشينى براى خود انتخاب كند. معاويه عهد كرد كه خلافت را بعد از مرگش به من واگذار كند. اكنون او به قول و پيمان خود وفا نكرده است. من هرگز با يزيد بيعت نخواهم كرد، چون كه يزيد مردى فاسق است و شراب مى خورد".💫💫💫
مأمور امير مدينه، دوباره نزد امام مى آيد و مى گويد:
ــ اى حسين! هر چه زودتر نزد امير بيا كه او منتظر توست.
ــ من به زودى مى آيم.💫💫
امام از جاى برمى خيزد. مى خواهد كه از مسجد خارج شود، يكى از اطرافيان مى پرسد: "اى پسر رسول خدا، تصميم شما چيست؟"💫💫
امام در جواب مى فرمايد: "اكنون جوانان بنى هاشم را فرا مى خوانم و همراه آنان نزد امير مى روم"💫💫
امام به منزل خود مى رود. ظرفِ آبى را مى طلبد. وضو مى گيرد و شروع به خواندن نماز مى كند. او در قنوت نماز، دعا مى كند... به راستى، با خداى خويش چه مى گويد؟💫💫💫
آرى، اكنون لحظه آغاز قيام حسينى است. به همين دليل، امام حركت خويش را با نماز شروع مى كند. او در اين نماز با خداى خويش راز و نياز مى كند و از او طلب يارى مى نمايد.
ــ على اكبر! برو به جوانان بنى هاشم بگو شمشيرهاى خود را بردارند و به اين جا بيايند.💫💫💫
ــ چشم بابا!
بعد از لحظاتى، همه جوانان بنى هاشم در خانه امام جمع مى شوند. آن جوانمرد را كه مى بينى عبّاس، پسر اُمّ البنين است. آنها با خود مى گويند كه چه خطرى جان امام را تهديد كرده است؟
امام، به آنها خبر مى دهد كه بايد نزد امير مدينه برويم.💫💫💫
همه افراد، همراه خود شمشير آورده اند، ولى امام به جاى شمشير، عصايى در دست دارد.💫💫💫
آيا اين عصا را مى شناسى؟ اين عصاى پيامبر است كه در دست امام است.
امام به سوى قصر حركت مى كند، آيا تو هم همراه مولاى خويش مى آيى تا او را يارى كنى؟💫💫💫
#ادامه_دارد...
🥀
🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀🖤🥀
چه جمعه دلگیری!
حسین (ع)شهید شد😭
عباس ازفرات برنگشت😭
اکبر وقاسم رفتند😭
علی اصغر پرپرشد😭
زینب به اسارت رفت😭
بازهم جمعه درگذراست...😭
وازظهورمهدی فاطمه(سلام الله)خبری نیست😭
#امام_حسین
#اَݪٰلّہُـمَّعَجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ🍃
4_5933703233041074141.mp3
6.67M
تو را به اضطرار زینب بیا آقا-😭😭😭😭
سیدعلی فالی
🕯💚🌿🍃🕊🍃🌿💚🕯
😔زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن
😔تو خوب بوده ای و من بدم حلالم کن
😥چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم
😥در آسمان و زمین محترم ، حلالم کن
😞نه مقبلم نه کمیتم نه محتشم اما
😞به سوز شاعری محتشم حلالم کن
😭همه امید من این چشم های دریایی است
😭میان گریه شبی باز هم حلالم کن
😢تو از سلاله ی زهرای مهربان هستی
😢به حق فاطمه ی بی حرم حلالم کن
😓مرا به خیل گناهم نگیر آقا جان
😓تو را به چادر زهرا قسم حلالم کن
😣به مشک پاره ی عباس و چشم پر خونش
😣تو را به حق دو دست قلم حلالم کن
😭😭😭😭😭
اباصالح التماس دعــــــــــا🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خـدایـا
🥀در این شب معنوی
✨بحق امام سجاد(ع)
🥀ایمان عارفانه
✨و عمل صادقانه
🥀به همه ما عنایت بفرما
✨و دل و زبان ما را یکی کن
🥀تا جز بهترین بندگانت باشیم
🥀قبل از خـواب
✨قشنگترین دعاهایت را
🥀به شاخه های
✨درخت اجابت آویزان نما
🥀مطمئن بـاش فردا روز تـو
✨و معجزه هایت خواهد بود
شبتون سرشار از آرامش 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️#یاصاحبالزمان
✨ طالبِ خونِ خدا
مَتی تَرانا وَ نَراک
🥀 يابنَ مِصباح الـهُدی
مَتی تَرانا وَ نَراک
✨ چه شود با تو کنم
گريه سرِ قبرِ حسين
🥀 با حضورِ شـهدا
مَتی تَرانا وَ نَراک
🤍 کی تو را می بینیم آقا جان؟!
💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚
#صبحتـون_مهـدوے ☀️
#التماس_دعایفرج 🤲
#یا_سیدالساجدین_ع
گاه آهسته فقط وای برادر میخواند
لب تشنه «قتلوا» بود که از بر میخواند
اشک میریخت و هر آینه می گفت حسین
تا دم مرگ فقط روضه حنجر میخواند
#شهادت_امام_سجاد_ع_تسلیت
#السلام_علیک_یا_سیدالساجدین_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
بوی پیراهن حسین ۸.mp3
7.49M
#تلنگری 🎧 #بوی_پیراهن_حسین
و....
رسیدیم به مرحله آخر،
اتمام حجت آخر، حرف آخر؛
"ساده ترین و سخت ترین مرحله خواستنِ امام"
که بنبست تمامِ نتوانستن هایمان را باز می کند.
این میانبُر درونی چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج
🖤🥀🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀
🥀
#هفت_شهر_عشق_قسمت_پنجم
ماجـرای قیام امام حسین (ع)✨✨
كوچه هاى مدينه بسيار تاريك است. امام و جوانان بنى هاشم به سوى قصر حركت مى كنند. اكنون به قصر مدينه مى رسيم، امام رو به جوانان مى كند و مى فرمايد: "من وارد قصر مى شوم، شما در اين جا آماده باشيد. هرگاه من شما را به يارى خواندم به داخل قصر بياييد".🔅🔅🔅
امام وارد قصر مى شود. امير مدينه و مروان را مى بيند كه كنار هم نشسته اند. امير مدينه به امام مى گويد: "معاويه از دنيا رفت و يزيد جانشين او شد. اكنون نامه مهمّى از او به من رسيده است".
آن گاه نامه يزيد را براى امام مى خواند. امام به فكر فرو مى رود و پس از لحظاتى به امير مدينه مى گويد: "فكر نمى كنم بيعت مخفيانه من در دل شب، براى يزيد مفيد باشد.👍🏻 اگر قرار بر بيعت كردن باشد، من بايد در حضور مردم بيعت كنم تا همه مردم با خبر شوند".✨✨✨
امير مدينه به فكر فرو مى رود و درمى يابد كه امام راست مى گويد، زيرا يزيد هرگز با بيعت نيمه شب و مخفيانه امام، راضى نخواهد شد.✨✨✨
از سوى ديگر، امير مدينه كه هرگز نمى خواست دستش به خون امام آلوده شود، كلام امام را مى پسندد و مى گويد: "اى حسين! مى توانى بروى و فردا نزد ما بيايى تا در حضور مردم، با يزيد بيعت كنى".✨✨✨
امام آماده مى شود تا از قصر خارج شود، ناگهان مروان فرياد مى زند: "اى امير! اگر حسين از اين جا برود ديگر به او دسترسى پيدا نخواهى كرد".
آن گاه مروان نگاه تندى 😏 به امام حسين(عليه السلام) مى كند و مى گويد: "با خليفه مسلمانان، يزيد، بيعت كن"، امام نگاهى به او مى كند و مى فرمايد: "چه سخن بيهوده اى گفتى، بگو بدانم چه كسى يزيد را خليفه كرده است".⁉️
مروان از جا برمى خيزد و شمشير خود را از غلاف بيرون مى كشد و به امير مدينه مى گويد: "اى امير، بهانه حسين را قبول نكن، همين الآن از او بيعت بگير و اگر قبول نكرد، گردنش را بزن".✨✨
مروان نگران است كه فرصت از دست برود، در حالى كه امير مدينه دستور حمله را نمى دهد. اين جاست كه امام، ياران خود را فرامى خواند، و جوانان بنى هاشم در حالى كه شمشيرهاى خود را در دست دارند، وارد قصر مى شوند.
مروان، خود را در محاصره جوانان بنى هاشم مى بيند و اين چنين مى شنود: "تو بودى كه مى خواستى مولاى ما را بكشى؟".🔅🔅🔅
ترس تمام وجود مروان را فرا مى گيرد. مروان اصلاً انتظار اين صحنه را نداشت. او در خيال خود نقشه قتل امام حسين(عليه السلام) را طرح كرده بود،😕 امّا خبر نداشت كه با شمشيرهاى اين جوانان، روبرو خواهد شد.✨✨✨
همه جوانان، منتظر دستور امام هستند تا جواب اين گستاخى مروان را بدهند؟ ولى امام سخن مروان را ناديده مى گيرد و همراه با جوانان، از قصر خارج مى شود.✨✨✨
مروان نگاهى به امير مدينه مى كند و مى گويد: "تو به حرف من گوش نكردى. به خدا قسم، ديگر هيچ گاه به حسين دست پيدا نخواهى كرد".🔅🔅🔅
امير مدينه به مروانِ آشفته مى گويد: "دوست ندارم همه دنيا براى من باشد و من در ريختن خون حسين، شريك باشم".
مروان ساكت مى شود و ديگر سخنى نمى گوید.✨✨✨
صبح شده است و اكنون مردم از مرگ معاويه باخبر شده اند. امير مدينه همه را به مسجد فرا خوانده است و همه مردم، به سوى مسجد مى روند تا با يزيد بيعت كنند.✨✨✨
از طرف ديگر، مروان در اطراف خانه امام پرسه مى زند. او در فكر آن است كه آيا امام همراه با مردم براى بيعت با يزيد به مسجد خواهد آمد يا نه؟🔅🔅
امام حسين(عليه السلام)، از خانه خود بيرون مى آيد. مروان خوشحال مى شود و گمان مى كند كه امام مى خواهد همچون مردم ديگر، به مسجد برود. او امام را از دور زير نظر دارد ، ولى امام به سوى مسجد نمى رود. مروان مى فهمد كه امام براى بررسى اوضاع شهر از خانه خارج شده و تصميم ندارد به مسجد برود.✨✨
مروان با خود مى گويد كه خوب است نزد حسين بروم و با او سخن بگويم، شايد راضى شود به مسجد برود.
ــ اى حسين! من آمده ام تا تو را نصيحت كنم.
ــ نصيحت تو چيست؟🔅🔅
ــ بيا و با يزيد بيعت كن. اين كار براى دين و دنياى تو بهتر است.🔅🔅
ــ ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون); اگر يزيد بر امّت اسلام خلافت كند، ديگر بايد فاتحه اسلام را خواند. اى مروان! از من مى خواهى با يزيد بيعت كنم، در حالى كه مى دانى او مردى فاسق و ستمكار است.
مروان سر خود را پايين مى اندازد و مى فهمد كه ديگر بايد فكر بيعت امام را از سر خود، بيرون كند.🔅🔅
#ادامه_دارد...
🥀
🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀🖤🥀
╭─┅─ ♣️🍃🌹🍃❤️🍃🏴 ─┅─╮
↩️ ادامه شاهد اول عشق
چرا که آن حضرت موقعی که وارد شریعه شده دارای تشنگی شدید بوده، به جای اینکه آب بخورد و رفع عطش کند و با مقاومت و نیروی مضاعفی با دشمنان اسلام بجنگد، آب را بر روی آب ریخت،
و حال آنکه این را هیچ عقلی قبول نمی کند چون که به لحاظ عقلی، حضرت عباس علیه السلام، می بایستی آب می خورد و با نیروی بیشتری می جنگید چرا این کار را نکرد؟
▫️آن آیت بزرگ الهی با صدای بلند که با چاشنی ناراحتی و عصبانیت همراه بود در جوابش فرمودند؛....
(73)💠@montazeranzohooremamasr
╰─┅─ 🏴🍃🌹🍃❤️🍃♣️ ─┅─╯
هدایت شده از کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
╭─┅─ ♣️🍃🌹🍃❤️🍃🏴 ─┅─╮
▪️قضایای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام عشق است نه استدلال و منطق عقلی، لذا بایستی با عشق در مورد آنحضرت، قضاوت کرد.
و آن عشق به سیدالشهدا به اندازه ای بود که؛ در آن ذوب و فانی شده بود.
چونکه تصورش بر این بود که حضرت سیدالشهدا جانش است او تشنه باشد آنوقت حضرت عباس از آن آب بخورد ؟!!!.
کَلّٰا. هرگز آن حضرت چنین کاری را نخواهد کرد و خود را بر حسینش ترجیح نخواهد داد.
(74)💠@montazeranzohooremamasr
╰─┅─ 🏴🍃🌹🍃❤️🍃♣️ ─┅─╯
هدایت شده از کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
╭─┅─ ♣️🍃🌹🍃❤️🍃🏴 ─┅─╮
▪️شاهد دوم بر برتری عشق بر منطق و استدلال
مرحوم بحرانی در پاسخ به این سوال که لذیذترین چیز در نزد تو آیا استدلال است یا منطق؟ می گوید؛
لذیذترین چیز در نزد من نه استدلال است و نه منطق یلکه عشق به خداست. عشق به معارف الهی الذِّ لذایذ است ؛
ان الذ اثمارالجنة هی المعارف الالهیه و النظر الی وجه الله ذی الجلال والاکرام. یعنی لذیذترین میوه های بهشتی معارف خداست، نگاه به چهره خداست و ذوب در خدا شدن است.
(75)💠@montazeranzohooremamasr
╰─┅─ 🏴🍃🌹🍃❤️🍃♣️ ─┅─╯