هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌
🔰 2⃣ - ملاک سنجش برای دنیای
محبوب و مغضوب چیست؟ و
مهمترین ملاک برای تشخیص
آن کیست؟ 🔰
💌💌💌💌💌💌💌💌💌💌
دومین بحثی که می شود در این زمینه بدان پرداخت این است که :
با چه ملاکاتی می توان دنیای محبوب و دنیای مغضوب را تشخیص داد؟
(31) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
در پاسخ به این سوال چنین می توان گفت که مهمترین ملاکات برای سنجش عبارتند از ;
عقل و عرف سلیم، آیات الهی و روایات معصومین علیهم السلام است.
که در قالب آموزه های دینی و اخلاقی و عقلی و عرفی پسندیده (نه لاابالی گری) مطرح می باشد.
که از عقل و عرف سلیم تعبیر به مروت نیز می شود. چطور؟
(32) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
در بحث اخلاقیات هم، عقل میگوید :
ظلم قبیح و عدل حسن است. و یا عرف می گوید : ظاهر و لباس یک مرد و یا زن مسلمان و همچنین شأنیت آنان در پوشش چنین و چنان باشد.
و یا در مسایل اعتقادی نیز عقل صاحب نظر است.
مثلا در بحث توحید بر اساس برهان علت و معلول، عقل حکم می کند که هر مصنوعی نیازمند به یک صانع است.
(34) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
و یا از طریق برهان نظم :
حکم می کند که هر نظمی که در جهان حاکم است به خودی خود بوجود نیامده بلکه نیازمند به یک ناظمی است. و.....
و یا در بحث نبوت هم عقل حکم می کند :
که خالقی که انسان را خلق کرده و عقل داده نمی بایست او را رها کند فلذا باید او را هدایت کند.
(35) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
🔶 ۱- عقل و عرف سلیم :
یکی از محورهای مهم تشخیص موضوع و حتی حکم در فقه که یکی از معیارهای چهار گانه آن است تشخیص عقل و در موضوعات، عرف است.
بعنوان مثال در احکام عبادات نظیر : بهم خوردن موالات در وضو و یا نماز.
و در احکام معاملات میزان سنجش ارزش آن کالای مورد معامله، تشخیص عرفی و همچنین نظرات اهل خبره است.
(33) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
و برای اینکه هدایت کند باید برای ارتباط گیری راحت تر از جنس خودش پیامبرانی را برای هدایت بشر مبعوث نماید.
و یا در بحث عدل هم :
عقل حکم می کند که هر چیزی باید در سر جایش باشد و الا نظم به هم می خورد.
و یا در مورد امامت هم همینطور.
(36) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
عقل حکم می کند که از باب قاعده لطف الهی هدایت بندگان معطوف و محدود بزمان پیامبران نیست بلکه الی یوم القیامه است.
والا پس تکلیف افراد بعد دوران آخرین پیامبر چه می شود؟
اگر بناست آنها نیز مکلف باشند باید برآنها نیز ابلاغ و بیان صورت گیرد و الا عقاب بلا بیان خواهد بود و این عمل از خداوند قبیح است.
(37) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
فلذا برای استمرار هدایت، امامان و در عصر غیبت امام نیز، این وظیفه را به علما تحت هدایت و اشراف امام غایب از نظر، واگذار کرده است.
در مورد معاد هم همین طور،
عقل حکم می کند که بر اساس عدالت الهی باید فرق باشد بین کسانی که به تکالیف الهی عمل کردند با آنها یی که عمل نکردند.
(38) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
و خداوند می بایستی مشوق ها و پاداشی را برای عاملین و مجازات و عذابی را برای منکرین و غیر عاملین قرار دهد.
و همچنین در رابطه با خلقت دنیا و آخرت و اینکه خداوند دنیا و ما فیها و آخرت را بدون هدف خلق نکرده است.
والا نعوذ باالله کار خدا بیهوده بوده و این از خداوند حکیم بعید است.
(39) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال کنفرانس های منتظران واقعی ظهور امام عصر. روحی فدا
💐🍃🌿🌸🍃🌾
🍃🍂 🌺
🌿🍂
چرا که خودش در مورد انسان می فرماید : افحسبتم انما خلقنا کم عبثا ثم الینا لا ترجعون ؟!.
آیا می پندارید که ما شما را بیهوده خلق کردیم و شما بسوی ما بر نمی گردید؟!
پس با این بیان ساده ما معلوم شد که یکی از ملاکات مهم برای سنجش دنیای محبوب و دنیای مغضوب، عقل و عرف سلیم است.
انشاء الله ما را در جلسات بعدی همراهی فرمایید.
(40) 💠 @Shabnegar
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
هدایت شده از کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
🌹اذان مغـــرب بــه افـــق تـــــهران
💐منتظران واقعی ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام عزیز زهرا(س) روضه کجا گرفتی .
😔😔😔
اللهم عجل لولیک الفرج
🎤مداحی حاج محمود کریمی
قسمت بیست و هشتم:
مجنون علی
تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت ...
علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش ... تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم ... لیلی و مجنون شده بودیم ... اون لیلای من ... منم مجنون اون ...
روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت ... مجروح پشت مجروح ... کم خوابی و پر کاری ... تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد ...
من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود ... اون می موند و من باز دنبالش ... بو می کشیدم کجاست ...
تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم ... هر شب با خودم می گفتم ... خدا رو شکر ... امروز هم علی من سالمه ... همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه ...
بیش از یه سال از شروع جنگ می گذشت ... داشتم توی بیمارستان، پانسمان زخم یه مجروح رو عوض می کردم که یهو بند دلم پاره شد ... حس کردم یکی داره جانم رو از بدنم بیرون می کشه ...
زمان زیادی نگذشته بود که شروع کردن به مجروح آوردن ... این وضع تا نزدیک غروب ادامه داشت ... و من با همون شرایط به مجروح ها می رسیدم ... تعداد ما کم بود و تعداد اونها هر لحظه بیشتر می شد ...
تو اون اوضاع ... یهو چشمم به علی افتاد ... یه گوشه روی زمین ... تمام پیراهن و شلوارش غرق خون بود ...
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
قسمت بیست و هشتم: مجنون علی تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود ... تلاش های بی وقفه من
قسمت بیست و نهم:
جبهه پر از علی بود
با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود ...
چشم های بی رمقش رو باز کرد ... تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ... زبانش به سختی کار می کرد ...
- برو بگو یکی دیگه بیاد ...
بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت ... سرش داد زدم ...
- میزاری کارم رو بکنم یا نه؟ ...
مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت ...
- خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ...
با عصبانیت بهش چشم غره رفتم ...
- برادرتون غلط کرده ... من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ...
محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ...
علی رو بردن اتاق عمل ... و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم ... مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ...
دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... جبهه پر از علی بود ...
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷