eitaa logo
کانال منتظران واقعی ظهور امام عصر روحی فدا
488 دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
109 فایل
مهدویت، فرهنگی، مباحث سیاسی ممنوع، جز سخنان مهم رهبری هرگونه کپی برداری از کانال اکیدا ممنوع ❌❌ @Shabnegar مدیر تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🥀🖤🥀 🥀🖤🥀 🖤🥀 🥀 🥀🥀🥀🥀 ماجــرای قیام امام حسین ع💚 كيستيد و از كجا مى آييد؟🥀🥀🥀 ــ ما از بصره آمده ايم و مى خواهيم به مكّه برويم. ــ سفر به خير.🥀🥀🥀 ــ آيا شما از امام حسين(عليه السلام) خبرى داريد. ما براى يارى او اين راه دور را آمده ايم.🥀🥀🥀🥀 ــ خوش آمديد! اين كاروان امام حسين(عليه السلام) است كه به كوفه مى رود.🐫🐪🥀🥀 تا نام امام حسين(عليه السلام) به گوش آنها مى رسد، غرق شادى و سرور مى شوند.🤩😍 نگاه كن! آنها سر به خاك مى نهند و سجده شكر به جا مى آورند كه سرانجام به محبوب خود رسيده اند.🥀🥀🥀🥀 آنها براى عرض ادب و احترام، نزد امام مى روند. آنها در نزديكى مكّه، فكرِ طواف و ديدن خانه خدا را از سر بيرون مى كنند. زيرا مى دانند كه كعبه حقيقى از مكّه بيرون آمده است. به همين جهت به زيبايى كعبه حقيقى دل مى بندند 💚 و همراه كاروان امام، به سوى كوفه به راه مى افتند.🥀🥀🥀🥀 تاريخ همواره به معرفت اين سه نفر  غبطه مى خورد. خوشا به حالشان كه در لحظه انتخاب بين حج و امام حسين(عليه السلام)، دوّمى را انتخاب كردند.👌🥀🥀🥀 آيا آنها را شناختى؟ يزيد بن ثُبَيْط و دو جوان او.👨‍👦‍👦 آرى، از هزاران حاجى در آن سال هيچ نام و نشانى نمانده است، امّا نام اين حاجيان واقعى، براى هميشه باقى خواهد ماند.🥀🥀🥀🥀 اين سه نفر اهل بصره هستند. آنها وقتى با خبر شدند كه امام در مكّه اقامت كرده است، بى قرار ديدن امام، دل به دريا زده و به سوى مكّه رهسپار شده اند، امّا آنها هم، مثل من و تو  از حج و طواف خانه خدا دل مى كَنند و مى خواهند دور كعبه حقيقى طواف كنند. آنها مى خواهند تا يار و ياور امام زمان خود باشند. 🥀🥀🥀🥀 ــ پسرم، من ديگر خسته شده ام. در جاى مناسبى قدرى بمانيم و استراحت كنيم. ــ چشم، مادر! قدرى صبر كن. به زودى به منزلگاه صَفاح مى رسيم. آنجا كه برسيم استراحت مى كنيم.🥀🥀🥀🥀 او فَرَزْدَق است كه همراه مادر خود از كوفه به سوى مكّه حركت كرده است. حتماً مى گويى فرزدق كيست؟ 🥀🥀🥀🥀او يكى از شاعران بزرگ عرب است كه به خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله)علاقه زيادى دارد و شعرهاى بسيار زيبايى به زبان عربى در مدح اين خاندان سروده است. مادر او پير و ناتوان است، 🥀🥀🥀امّا عشق زيارت خانه خدا، اين سختى ها را براى او آسان مى كند. آنها تصميم مى گيرند كه در اين جا توقّف كنند.🥀🥀🥀 مادر با كمك فرزندش از كجاوه پياده مى شود و زير درختى استراحت مى كند. فرزدق مى رود تا مقدارى آب تهيّه كند. صداى زنگ كاروان مى آيد. فرزدق به جاده نگاهى مى كند، 🥀🥀🥀امّا كاروانى نمى بيند. حتماً آخرين كاروان حاجيان به سوى مكّه مى رود، ولى صداى كاروان، از سوى مكّه مى آيد.🥀🥀🥀 فرزدق تعجّب مى كند. امروز، هشتم ذى الحجّه است و فردا روز عرفات. چرا اين كاروان از مكّه باز مى گردد؟🤔 فرزدق، لحظه اى ترديد مى كند. نكند امروز، روز هشتم نيست!🥀🥀🥀 ولى او اشتباه نكرده و امروز، هشتم ذى الحجّه است. پس چه شده، اينان چه كسانى هستند كه حج انجام نداده از مكّه برمى گردند؟🥀🥀🥀🥀 فرزدق پيش مى رود، و خوب نگاه مى كند. خداى من! اين مولايم امام حسين(عليه السلام)است!🥀🥀🥀 ــ پدر و مادرم به فداى شما. با اين شتاب چرا و به كجا  مى رويد؟ چرا حج خود را نيمه تمام گذاشتيد؟🥀🥀🥀 ــ اگر شتاب نكنم مرا به قتل خواهند رساند.🥀🥀🥀 فرزدق به فكر فرو مى رود و همه چيز را از اين كلام مختصر مى فهمد. آيا او مادر خود را رها كند و همراه امام برود يا اينكه در خدمت مادر بماند؟ او نبايد مادر را تنها بگذارد،🥀🥀🥀 امّا دلش همراه مولايش است. سرانجام در حالى كه اشك در چشم دارد با امام خود خداحافظى مى كند، او اميد دارد كه بعد از تمام شدن اعمال حج، هر چه سريع تر به سوى امام بشتابد. ...🥀🥀🥀 🥀 🖤🥀 🥀🖤🥀 🖤🥀🖤🥀