🖤🥀🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀
🥀
#هفت_شهر_عشق_قسمت_چهاردهم
ماجــرای قیام امام حسین ع💚
🥀🥀🥀🥀
از زمان هاى قديم تاكنون، مردم به خانه خدا احترام گذاشته اند و حتّى در زمان جاهليّت نيز، هيچ كس جرأت نداشته است كسى را كنار خانه خدا به قتل برساند، امّا يزيد كه پايه هاى حكومت خود را متزلزل مى بيند تصميم گرفته است تا حرمت خانه خدا را بشكند و امام حسين(عليه السلام) را در اين حرم امن به قتل برساند.😔🥀🥀🥀
امام حسين(عليه السلام) طواف وداع انجام مى دهد. مستحب است هر كس كه از مكّه خارج مى شود، طواف وداع انجام دهد. آيا موافقى ما هم همراه آن حضرت طواف وداع انجام دهيم؟🥀🥀
اشك در چشمان ياران امام حسين(عليه السلام) حلقه زده است.🥺 آيا قسمت خواهد شد بار ديگر خانه خدا را ببينند؟ آيا بار ديگر، دور اين خانه طواف خواهند كرد؟🥀🥀🥀
يك نفر رو به امام مى كند و مى گويد: "اى حسين! كبوترى از كبوتران حرم باش".🕊🥀🥀🥀
همه خيال مى كنند كه اگر امام در مكّه بماند در امن و امان خواهد بود. همان طور كه كبوتران حرم در امن و امان هستند، ولى امام مى فرمايد: "دوست ندارم به خاطر من حرمت اين خانه شكسته شود".🥀🥀🥀
اين جا شهر خدا و حرم خداست و امام نمى خواهد حرمت خانه خدا شكسته شود.🥀🥀🥀
يزيد مى خواهد بعد از كشتن امام حسين(عليه السلام)، با تبليغات زياد در ذهن مردم جا بيندازد كه اين حسين بود كه حريم خانه خدا را براى اوّلين بار شكست. 🥀🥀🥀كافى است كه ابتدا درگيرى ساختگى بين مأموران حكومتى و ياران امام ايجاد كنند. به گونه اى كه تعدادى از مأموران كشته شوند🥀🥀🥀 و بعد از آن، امام به وسيله مأموران به قتل برسد و در ذهن مردم اين گونه جا بيفتد كه ابتدا ياران امام با هواداران يزيد درگير شده و در اين درگيرى آنها از خود دفاع كرده اند و در اين كشمكش امام حسين(عليه السلام) نيز، كشته شده است.🥀🥀
اكنون يزيد مى خواهد🥀🥀🥀 كه هم حسين(عليه السلام) را به قتل برساند و هم او را به عنوان اوّلين كسى كه در مكّه خون كسى را ريخته است، معرّفى كند.
🥀🥀🥀🥀
او كيست كه چنين سراسيمه به سوى امام مى آيد؟ به گمانم يكى از پسر عموى هاى امام حسين(عليه السلام) است كه خبردار شده امام مى خواهد به سوى كوفه برود.🥀🥀🥀
او خدمت امام مى رسد و سلام كرده و مى گويد: "اى حسين! به من خبر رسيده كه تصميم دارى به سوى كوفه بروى، امّا من خيلى نگرانم. 🥀🥀🥀زيرا هنوز نماينده يزيد در آن شهر حكومت مى كند و يزيد پول هاى بيت المال را در اختيار دارد و مردم هم كه بنده پول هستند.🥀🥀🥀 من مى ترسم آنها مردم را با پول فريب بدهند و همان هايى كه به تو وعده يارى داده اند، به خاطر پول به جنگ با تو بيايند".🥀🥀🥀🥀
وقتى سخن او تمام مى شود امام مى گويد: "خدا به تو جزاى خير دهد. مى دانم كه تو از روى دلسوزى سخن مى گويى، امّا من بايد به اين سفر بروم".
هيچ كس خبر ندارد كه يزيد چه نقشه اى براى كشتن امام حسين(عليه السلام) كشيده است. براى همين، همه دلسوزان، امام را از ترك مكّه نهى مى كنند. ولى امام مى داند كه در مكّه هم در امان نيست. پس صلاح در اين است كه به سوى كوفه حركت كند.🥀🥀🥀🥀
آيا محمّد بن حَنَفيّه را به ياد مى آورى؟ برادر امام حسين(عليه السلام) را مى گويم. همان كه به دستور امام ( در موقع حركت از مدينه )، به عنوان نماينده امام در آن شهر ماند.🥀🥀🥀🥀
اكنون او براى انجام مراسم حج و ديدن برادر به سوى مكّه مى آيد.🥀🥀🥀
او شب هشتم ذى الحجّه به مكّه مى رسد، امّا همين كه وارد شهر مى شود به او خبر مى دهند كه اگر مى خواهى برادرت حسين(عليه السلام) را ببينى، فرصت زيادى ندارى. زيرا ايشان فردا صبح زود، به سوى كوفه حركت مى كند.
مگر او اعمال حج را انجام نمى دهد؟🥀🥀🥀🥀
محمّد بن حنفيّه با عجله خدمت برادر مى رسد. امام حسين(عليه السلام) را در آغوش مى گيرد. اشكش جارى مى شود و مى گويد: "اى برادر! چرا مى خواهى به سوى كوفه بروى؟ مگر فراموش كردى كه آنها با پدرمان چه كردند؟🥀🥀🥀 مگر به ياد ندارى كه با برادرمان، حسن(عليه السلام)، چگونه برخورد كردند؟ من مى ترسم كه آنها باز هم بى وفايى كنند. اى برادر، در مكّه بمان كه اين جا حرم امن الهى است".🥀🥀🥀
امام مى فرمايد: "اى برادر! بدان كه يزيد، براى كشتن من در اين شهر، برنامه ريزى كرده است".🥀🥀🥀
محمّد بن حنفيّه، با شنيدن اين سخن به فكر فرو مى رود. 🥀🥀🥀
آيا امام حسين(عليه السلام) كنار خانه خدا هم در امان نيست؟ او به امام مى گويد: "برادر، به سوى كشور يمن برو كه آنجا شيعيان زيادى هستند"🥀🥀🥀
#ادامه_دارد...
🖤🥀
🥀🖤🥀
🖤🥀🖤🥀