نگاه خدا
قسمت54
مریم : کاره خوبی کردی همه باهم میریم خونه
منو امیر حسین پشت ماشین سوار شدیم ،مریم هم جلو
حرکت کردیم رفتیم سمت خونه
مریم : ببخشید حاج رضا اینو میگم الان که داریم میریم تا برسیم خونه شب شده میشه شام بریم بیرون
بابا رضا: سارا بابا تو چی میگی ؟
- هر چی شما بگین واسه من فرقی نمیکنه
بابا رضا پس شام میریم بیرون
امیر حسین نگاهم میکردو میخندید پسره آرومی بود ،همیشه دلم میخواست یه داداش یا خواهر داشته باشم ولی به خاطر قلب مامان دکتر اجازه نمیداد شام و بیرون خوردیم و رسیدیم خونه من به همه شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم اینقدر سرم درد میکرد که با قرص خوابم برد صبح با صدای زنگ ساعت گوشیم بیدار شدم ،دو دل بودم برم دانشگاه یا نه از طرفی میترسیدم موضوع رو به بابام بگم
نمیدونستم چه فکری میکرد
به خودم گفتم میرم دفتر دانشگاه صحبت میکنم کلاسامو جا به جا کنه بلند شدمو اماده شدم کیفمو برداشتم برم پایین که چشمم به عبا خورد
خندیدمو گفتم یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم این پسر تو دانشگاه ما بود و منه کور نمیدیدمش
عبا رو گذاشتم داخل یه نایلکس گفتم همرام ببرمش بدم به صاحبش
رفتم پایین کفشمو بپوشم که مریم صدام زد
مریم: ساراجان بیا صبحانه بخور بعد برو
رفتم سمت اشپز خونه - سلام
مریم: سلام عزیزم بیا بشین برات چایی بریزم ( نشستمو صبحانمو خوردم )
- دستتون درد نکنه
مریم : نوش جونت - فعلن من برم خداحافظ
مریم: به سلامت مواظب خودت باش
سوار ماشین شدم ،تو دلم گفتم نکنه یاسری هم امروز شیشه ماشینمو بشکنه
تصمیم گرفتم با مترو برم
سر ساعت رسیدم دانشگاه ،داخل محوطه همه نگام میکردن و زیر لب پچ پچ میکردن منم یه نفس عمیقی کشیدمو رفتم به سمت دفتر
از پله ها بالا میرفتم که یکی صدام زد برگشتم ساحره بود - سلام ساحره جان خوبی؟
ساحره : سلام عزیزم دیشب تا صبح فکرم درگیر تو بود! بهتری الان؟
- میبینی که فعلن زنده م
ساحره : خدا رو شکر ، کجا میری؟
- دارم میرم بپرسم ببینم میتونم ساعت و روزای کلاسمو عوض کنم
ساحره : چه فکر خوبی کردی
میگم کارت تمام شد بیا کافه دانشگاه من اونجام کلاسم دیر تر شروع میشه - باشه ( رفتم دفتر دانشگاه و همه ماجرا رو تعریف کردم اول قبول نمیکردن با کلی خواهش و التماس درسامو جابه جدا کردن فقط یه کلاسو باهاش داشتم که میتونستم یه کم تحمل کنم )
رفتم از پله ها پایین و رفتم سمت کافه دانشگاه
دنبال ساحره میگشتم که ساحره بلند شدو صدام کردم
امیر حسین و محسن هم بودن
با هم احوالپرسی کردیم
ساحره : خوب چیکار کردی. ..
❌ #فوری
این صدای مردم قم است
که از مرکز انقلاب به گوش می رسد .
🔷 بزرگداشت شهدای مدافع امنیت
🔹همایش حامیان عفاف و حجاب
🔹 با حضور و سخنرانی سردار رادان
فرمانده انتظامی جمهوری اسلامی ایران
🔹 زمان : جمعه ۶ مهر ماه از ساعت ۱۹/۳۰
🔹 مکان : شهر مقدس قم ، میدان مفید ،
باغ موزه دفاع مقدس ، نمایشگاه یادیاران
🔹 لطفا اطلاع رسانی نمایید
*همراهی شبکه نمایش سیما با مردم مظلوم جنوب لبنان*
با توجه به تداوم حملات وحشیانه جنگنده های رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان شبکه نمایش سیما با مردم مظلوم لبنان همراه شد.
فیلم سینمایی «33 روز» چهارشنبه ۴ مهر ساعت 15، پنجشنبه ۵ مهر ساعت ۱۹، فیلم سینمایی «ابو زینب» و جمعه ۶ مهر ساعت ۱۳ فیلم سینمایی «کفر قاسم» روی آنتن می رود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 بگذارید به جبهه بروم، میخوام از اسلام و قرآن دفاع کنم
✨ مصاحبه دانش آموز شهید اروجعلی ابوالفضلی زنجانی و التماسهای همراه با بغض و گریه اش برای رفتن به جبهه.
پیکر مطهر شهید بعد از ۳۲سال چشم انتظاری خانواده در منطقه عملیاتی مجنون تفحص و به آغوش خانواده بازگشت..
▫️مادر شهید اروجعلی علاوه بر فرزند خود در سالهای جنگ همسر ، برادر و داماد خود را نیز تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است.
👈این همان التماسی است که گفتیم با باج دادن فرق دارد واین ها همون خانواده یی هستن که کوخ نشینن اما دل دل بزرگی دارند
هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات.
🌷🕊أللَّھُـمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم💐💐💐💐💐ْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 بگذارید به جبهه بروم، میخوام از اسلام و قرآن دفاع کنم
✨ مصاحبه دانش آموز شهید اروجعلی ابوالفضلی زنجانی و التماسهای همراه با بغض و گریه اش برای رفتن به جبهه.
پیکر مطهر شهید بعد از ۳۲سال چشم انتظاری خانواده در منطقه عملیاتی مجنون تفحص و به آغوش خانواده بازگشت..
▫️مادر شهید اروجعلی علاوه بر فرزند خود در سالهای جنگ همسر ، برادر و داماد خود را نیز تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرده است.
👈این همان التماسی است که گفتیم با باج دادن فرق دارد واین ها همون خانواده یی هستن که کوخ نشینن اما دل دل بزرگی دارند
هدیه به ارواح طیبه همه شهدافاتحه وصلوات.
🌷🕊أللَّھُـمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم💐💐💐💐💐
#ازشهدابیاموزیم❣❣❣❣❣❣ْ
با توجه به آیه شریفه 15 سوره محمّد، مراد از نهرهایى از آب و شیر و عسل چیست؟ منبع و ابتداى جریان آنها کجاست؟ این نهرها به کجا منتهى می شوند؟
باغ ها، چشمه ها و سایر نعمت هاى بهشتى براى ساکنان این جهان محدود ـ که در برابر عالم پس از مرگ فوق العاده کوچک است ـ با هیچ بیانى قابل توصیف نیست؛ همان گونه که اگر بچه اى که در عالم جنین است، عقل و هوش می داشت، هرگز نمی شد نعمت هاى این دنیا را براى او توضیح داد، جز با آوردن مثال هاى ناقص و کم رنگ! این مثال ها تنها شبحى از آن جهان را در ذهن مردم این جهان ترسیم می کند.
فرق نعمت هاى بهشتى و دنیایى این است که نعمت هاى بهشتى، همیشگى و جاودانى هستند و هیچ گاه آفت و بلایى باعث فساد و نابودى آنها نمی شود و هرگز زیانى را متوجه مصرف کنندگان خود نمی نمایند.
جزئیات نعمت هاى بهشتى؛ مثلا این که نهرها از کجا آمده اند و به کجا ختم می شوند، چیزى نیست که بتوان درباره آنها، با الفاظ روزمره زندگى دنیا سخن گفت و تنها خداوند از آنها آگاه است. در برخى روایات در ذیل آیه 6 سوره انسان آمده است که این چشمه از خانه پیامبر اسلام(ص) صادر می شود و به خانه هاى پیامبران و مؤمنان جارى می شود.1
همان گونه که نهرهاى دنیا سرچشمه هایى دارد که آب از آنها می جوشد، در بهشت نیز ممکن است چنین باشد. قرآن، نام چند چشمه از قبیل: کوثر، تسنیم، سلسبیل و … را بیان کرده که قبلا نیز بیان شد؛ احتمال دارد منبع نهرهاى بهشتى این چشمه ها باشد. ممکن است نهرهاى «آب» اشاره به رفع تشنگى، نهر «شیر» اشاره به منبع تغذیه و نهر «عسل» اشاره به لذت و قوت آفرینى آن باشد.2