eitaa logo
منتظران ظهور
1.1هزار دنبال‌کننده
26هزار عکس
36.6هزار ویدیو
224 فایل
ارتباط با مدیر کانال @montazerz_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ باید باهاش حرف بزنیم! 🔻 حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون‌ها با قیافه‌ی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش ! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد می‌کنم شورای انقلاب». با اصرارِ رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش‌ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانه‌اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم‌ها گفت و از همسرش، از خونِ گفت و از اهداف . آن‌قدر زیبا حرف می‌زد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همان‌جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با و ، می‌شه افراد رو اصلاح کرد. یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می‌کنه». 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از ❤️
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم 💢💥سال ۱۳۵۹ بود. برنامه‌ی بسیج تا نیمه شب ادامه یافت. دو ساعت مانده به اذان صبح، کار بچه‌ها تمام شد. ابراهیم بچه‌ها را جمع کرد. از خاطرات کردستان تعریف می‌کرد. خاطراتش، هم جالب بود هم خنده دار. بچه‌ها را تا اذان بیدار نگه داشت. بچه‌ها بعد از نماز جماعت صبح به خانه‌هایشان رفتند. ابراهیم به مسئول بسیج گفت: اگر این بچه‌ها، همان ساعت می‌رفتند؛ معلوم نبود برای نماز بیدار می‌شدند یا نه، شما یا کار بسیج را زود تمام کنید؛ یا بچه‌ها را تا اذان صبح نگه دارید؛ که نمازشان قضا نشود.   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹کانال بنیادشهیدوامورایثارگران تهران بزرگ🌹
4.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم : همیشه کار کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه...
بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم 💠خواهر می‌گفت: یک روز موتور شوهر خواهرم را از جلوی منزلمان دزدیدند. عده‌ای دنبال دزد دویدند و دزد موتور را زمین زدند. مردم دوره اش کردند؛ او را بزنند که رسید؛ و دزد زخمی شده را بلند کرد؛ نگاهی به چهره وحشت زده‌اش انداخت؛ و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید... ‏ابراهیم دزد را برد درمانگاه ، و خودش پیگیر درمان زخمش شد. آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. ابراهیم از زندگی‌اش سؤال کرد؛ کمکش کرد؛ و برایش کار درست کرد. طرف شد؛ به رفت؛ و بعد از ابراهیم در جبهه به رسید. 📚کتاب ص۷۷ @کانال منتظران ظهور🤲 🌺@montzranzhoor🌺
💠 کاری کن خدا خوشش بیاید! ▫️یک روز ابراهیم را در بازار دیدم که دو کارتن بزرگ روی دوشش بود. گفتم: آقا ابراهیم برا شما زشته! این کار باربرهاست نه شما. نگاهی کرد و گفت: نه. این برای خودم خوبه. مطمئن می‌شم هیچی نیستم! گفتم کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست؛ ورزشکاری و... ابراهیم خندید و گفت: ای بابا همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد... نه مردم! از کتاب سلام بر ابراهیم
WWW.BARGAH.BLOG.IR4_5913356976527509068.mp3
زمان: حجم: 6.16M
🌺 🎤 ✊همه دیدن درست مثل خلیل الله    تبر بر دوش داره حاج ابراهیم✊
بسم رب الشهدا و الصدیقین و الصالحین سلام علیکم 💫🖐💐💥در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: خدایا! عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب، چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند؛ و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم؛ او را تنها نخواهم گذاشت.
۷ اسفند ۱۳۶۲ سالروز بزرگ گردان سردار خستگی ناپذیر و شجاع 🌷 . . عضویت در پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجروحیت در سال ۱۳۶۰ در منطقه گیلان غرب از ناحیه پای راست منجر به قطع پا بازگشتن به جبهه بعد از مدتی کوتاه رفیق صمیمی نامزدی، ششم مرداد ۱۳۶۲ : یک هفته قبل از عروسی، هفتم اسفند ۱۳۶۲ ، منطقه بر اثر بمباران اردوگاه گردان توسط جنگنده های سوخوی دشمن و اصابت ترکش راکت مزار: گلزار شهدای ، قطعه ۲۸ ، ردیف ۱۶ او با وجود مجروحیت حضور در جبهه را دینی بر خود میدانست و در تمام عملیاتهای گردان شرکت نمود. حتی در کوهستانهای غرب نیز پا به پای دیگر رزمندگان بالا میرفت. هرگز برای تشکیل پرونده به بنیاد مراجعه نکرد. اهل محل بعد از آقا ابراهیم [هادی] عشقشان بود و به نیکی از آن دو یاد میکنند. شب وقتی «نوزاد» و «جزمانی» ، فرماندهان گردان از ابراهیم خواستند با نیروها به خط نرود دلش شکست و گفت: «حالا ما شدیم نیروی اضافه گردان...؟؟!» فردا صبح در حالی که تلاش میکرد خودش را به خط برساند گروه فیلمبرداری قصد تصویری برداری از او را داشت که با عصا آنها را دور میکرد و میگفت «بروید و از رزمندگان در خط فیلمبرداری کنید نه از پشت خط و من جانباز!» گفت: «ما هم خدایی داریم اگر قسمت باشد من هم میشوم». پنج دقیقه بعد هواپیمای دشمن محل گردان را بمبباران کرد که یکی از برادر جانباز حسامی بود.🌷 ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
بسم رب الشهدا و الصدیقین و الصالحین سلام علیکم 💫🖐💐💥در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: خدایا! عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب، چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند؛ و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم؛ او را تنها نخواهم گذاشت.
بسم رب الشهدا و الصدیقین و الصالحین سلام علیکم 💫🖐💐💥در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: خدایا! عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب، چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند؛ و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم؛ او را تنها نخواهم گذاشت.
بسم رب الشهدا و الصدیقین و الصالحین سلام علیکم 💫🖐💐💥در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: خدایا! عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب، چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند؛ و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم؛ او را تنها نخواهم گذاشت.