*داستانی شنیدنی از مرحوم آية الله درچه ای از تأثیر کلام امیرالمؤمنین*
*قضیه ای دارد مرحوم آقای درچه ای، استاد آیة الله العظمی بروجردی، درباره صبر و تحمل در مباحثات علمی با اهل سنت، که شنیدنی است.*
*مرحوم آقای درچه ای یک هم حجره ای داشت در «نجف» که «سنی» بود. حدود هشت سال با هم در یک حجره بودند. بعد از ازدواج هم نزدیک بیست سال با هم هم مباحثه ای بودند. در طول این بیست و چند سال نه آقای درچه ای از او سؤال می کند که چرا تو سنی هستی، و نه او از ایشان می پرسد که چرا تو شیعه هستی.*
*روزی رفیق سنی آقای درچه ای می گوید: ما در این بیست و چند سال، یک بار از هم نپرسیدیم که مذهب تو حق است یا مذهب من. بیا دوستانه با هم مباحثه کنیم. فقط باید از محیط مدرسه دور بشویم تا طلبه ها، صدای مباحثه ما را نشنوند. چون اگر بشنوند مرا از حوزه بیرون می کنند. این دو نفر، موقع غروب می رفتند «وادی السلام»، یک گوشه ای می نشستند و با هم بحث می کردند.*
*مرحوم درچه ای می گوید: روز اول من هر چه بلد بودم گفتم، دیدم اثری روی رفیق سنی ام نگذاشت، روز دوم، سوم، تا چهل روز، روزی دو ساعت، سه ساعت، با هم بحث کردیم، ولی ایشان فقط حرف خودش را تکرار می کرد و از من نمی پذیرفت.*
*روز چهلم عصبانی شدم، بلافاصله بعد از بحث با رفیق سنی ام، مستقیم رفتم حرم امیرالمؤمنین، به قدری هم عصبانی بودم که موقع ورود به حرم، یادم رفت «اذن دخول» بخوانم. رفتم کنار ضریح و به حضرت گفتم: یا امیرالمؤمنین! من هر چه بلد بودم در این چهل روز گفتم، اگر چیزی هست به من بگو، فردا به رفیق سنی ام بگویم وگر نه من بحث را ادامه نمی دهم. خیلی گریه کردم و تضرع کردم.*
*شب در عالم رؤیا دیدم که وارد حرم شدم، حضرت امیرالمؤمنین ایستاده بود، به ایشان عرض کردم آقا من هر چه بلد بودم گفتم شما بفرمائید من چه بگویم.* *حضرت فرمود: فردا رفتی به مباحثه، به رفقیت بگو، چرا قبر فاطمه زهرا مخفی است؟*
*آقای درچه ای می گوید: از خواب بیدار شدم و از این که حضرت را در خواب دیده ام خیلی خوشحال بودم ولی از این که این سؤال را باید بپرسم ناراحت بودم. من ده ها دلیل از آیات و روایات برای او خوانده ام اثری نکرده، حالا بروم بپرسم که قبر حضرت زهرا چرا مخفی است! بعد از مدتی با خودم گفتم: به من چه ارتباطی دارد، قطعاً کلام حضرت یک رمز و رموزی دارد. من می روم و فردا همین سؤال را از رفیق سنی ام می پرسم.*
*فردا که رفتیم برای بحث، من به رفیقم گفتم: تمام این چهل روز تو سؤال کردی، امروز می خواهم من یک سؤال از تو بکنم. از او پرسیدم: چرا قبر حضرت زهرا مخفی است؟*
*وقتی این سؤال را کردم، دیدم رفیقم سرش را انداخت پائین. مدتی گذشت حرفی نزد. گفتم: آقا من سؤال کردم، چرا جواب نمی دهی؟ سرش را که آورد بالا، دیدم اشک چشمش جاری شد، و گفت: آقای درچه ای! این سؤال، سؤال تو نبود، چهل روز حرف زدی در من اثر نکرد، ولی این یک سؤالت، قلب من را تسخیر کرد!*
*من هر چه فکر می کنم که چرا قبر حضرت زهرا مخفی است، می بینم چون خودش وصیت کرده است. از خودم می پرسم که چرا وصیت کرده؟ چون نمی خواست ابوبکر و عمر در تشیع جنازه اش حاضر شوند! چرا نمی خواست آن دو نفر در تشیع جنازه اش شرکت کنند؟ چون در حقش ظلم کرده بودند. از خودم می پرسم که فاطمه با آن دو نفر بیعت کرده بود یا نه؟ و...*
*من هر سؤالی در ذهنم آمد، دیدم بلافاصله جوابش آماده است. لذا من شهادت می دهم که مذهب شیعه حق است، و تصریح می کنم به حقانیت شما.*
*آقای درچه ای می گوید: بعد از چهل روز بحث و گفتگو، این جمله که حضرت امیر(سلام الله علیه) یادم داده بود، رفیق سنی من را منقلب کرد.*
کانال زمینه سازان ظهور
به مناسبت میلاد مسعود حضرت عیسی علیه السلام
عیسی مسیح(ع) یکی از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب انجیل است. نام و داستان وی به کرّات در قرآن و احادیث اسلامی آمدهاست. او برای اثبات نبوتش به اذن خدا معجزاتی از جمله سخن گفتن در گهواره در دفاع از مادر و نیز زندهکردن مردگان و شفای بیماران و کوران مادرزاد، و دمیدن حیات در گِلِ بیجان داشته است.
قرآن عیسی را فقط بنده و فرستادهٔ خدا میشناسد و هرگونه اعتقاد به تثلیث یا تجسم خدا در عیسی را شرک میداند. نظر مسلمانان پیرامون مرگ عیسی نیز با آنچه مسیحیان معتقدند، متفاوت است.
طبق گفتهٔ قرآن این عیسی نبود که مصلوب شد، بلکه امر بر آنان مشتبه شد. به روایتی خدا صورت عیسی را بر یکی از دشمنان افکند و وی به جای عیسی مصلوب شد و در نهایت عیسی به آسمان عروج کرد و از نظرها غایب شد.
به اعتقاد مسلمانان شیعه، عیسی در آخرالزمان همراه مهدی(ع) ظهور خواهد کرد و دجال به دست او کشته خواهد شد. در سوره نساء، آیه/ ۱۵۹، آمده است، همه مردمانی که اهل کتاب باشند و دغدغه نجات داشته باشند، پیش از مرگ حتماً به او «عیسی مسیح» ایمان میآوردند و آنگاه روز رستاخیز بر آنها شهادت خواهد داد.
بحارالأنوار، ج ۲۴، ص ۳۲۸.
عیسی ع در جستجوی گنج
روزی عیسی به اتفاق حواریون از کنار شهری می گذشتند، در بیرون از شهر گنجی را یافتند و از عیسی خواستند تا زمانی را در مورد گنج جستجو و تحقیق کنند.
عیسی گفت؛ شما به کار خود بپردازید. من هم در جستجوی گنج داخل این شهر می روم.
عیسی به منزل پیرزنی آمد که با پسرش در نهایت فقر و تنگدستی زندگی می کردند
عیسی در چهره پسر آثار رنج و استعداد رشد را دید از او علّت غصه اش را پرسید؟ جوان گفت؛ مدتهاست به دختر پادشاه علاقمندم، اما به علّت فقر جرأات ابراز آن را ندارم.
عیسی به او گفت؛ فردا نزد درباریان برو و به آنها بگو که برای خواستگاری دختر پادشاه آمده ام. جوان هم چنین کرد و درباریان او را مسخره کردند تا اینکه پادشاه از جریان مطلع گشت. هنگامی که جوان را نزد پادشاه بردند پادشاه گفت؛ به شرطی دخترم را به تو می دهم که این مقداری را که می گویم یاقوت و مروارید برایم تهیه کنی.
جوان جریان را به عیسی گفت و حضرت عیسی او را با سنگ های قیمتی نزد پادشاه فرستاد. پادشاه که می دانست این جوان فقیر است با او صحبت کرد و چون فهیمد عیسی بن مریم این جوان را یاری کرده، دخترش را به عقد او در آورد. پادشاه ولایت عهدی را به دامادش بخشید و پس از چند روز از دنیا رفت و جوان بر تخت پادشاهی رسید.
چون عیسی خواست از جوان جدا شود، جوان از او پرسید؛ تو با این همه قدرت، چرا اینگونه فقیرانه زندگی می کنی؟
عیسی فرمود؛ عابد و مومن خدا و کسی که پستی دنیا و فنایی آن را می داند هرگز به این چیزها فکر نمی کند. من در مقام تقرب خدا به لذتی معنوی رسیده ام که لذت دنیوی در برابرش ارزشی ندارد.
بعد از آن جوان تخت پادشاهی را ترک کرد و از یاران و اصحاب آن حضرت درآمد. عیسی با جوان نزد یاران خود بازگشت و گفت: این جوان همان گنجی است که گفتم در پی آن به شهر می روم.
چهار علت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا(صلےاللهعلیهوآله):
چرا نماز صبح مۍخوانیم؟
«صبح آغاز فعالیت شیطان است هرکه در آن ساعت نماز بگذارد و خود را در معرض نسیم الهی قرار دهد از شر شیطان در امان مےماند.»
چرا نماز ظهر میخوانیم؟
ظهر، همه عالم تسبیح خدا مےگویند زشت است که امت من تسبیح خدانگوید. و نیز ظهر وقت به جهنم رفتن جهنمیان است لذا هر که در این ساعت مشغول عبادت شود از جهنم بیمه مےشود.
چرا نماز عصر مۍخوانیم؟
«عصر زمان خطای آدم و حواست و ما ملزم شدیم در این ساعت نماز بخوانیم و بگوییم ما تابع دستور خداییم.»
چرا نماز مغرب میخوانیم؟
«مغرب لحظه پذیرفته شدن توبه حضرت آدم است و ما همه به شکرانه آن نمازمی خوانیم.»
چرا نماز عشا میخوانیم؟
«خداوند متعال نماز عشا را برای روشنایی و راحتی قبر امتم قرارداد.»
علل الشرایع ص ۳۳۷
گناه_جاریه_چیست ؟
گناه جاریه گناهـی است که حتی با مــرگ فــرد هـم این گناه تمـام نـمیشود و به هر میـزان که باعث گمـراه شدن افراد دیگر شود به کارنــامه اعمـال او ایـن گنــاه اضافه میشود
گناهی که با اشتـراک گذاری شمـا منتشـر میشود و منتشـر میشود و منتشـر میشود و درصحــرای قیامــت با انبوهــی از گنــاهان مواجــه خواهی شد که حتی فکرش را هم نمیکردی
آیا این ها گناهان من است؟
من که اصلا این اشخاص را نمیشناسم !
چرا من مسئول گناهشان هستم و
در آن شریکم؟
مطمئن باشیــد شما با نشر یک عکس حدیث دروغ، تصویر ترانه های مبتذل و...دعوت به کارهای منکر و...یا فیلم یا آهنگ در این گنــاه شرکت خواهی کرد
پستهای سیاسی دروغ وآنچه به صحت آن مطمئن نیستی وبرای خوشایند وخنده دیگران ارسال میکنی...
چه بسیار کسانی که به وسیله شما با آن گناه آشنا شوند و آن را منتشر کنند با هر نشر ،گناهی به گردن شماست..
احتیاط کنیم
مبادا کارنامه اعمال ما پر شود از گناهان جــــاریه که تا قیامت جریان دارند و حتی پس از مرگ ما هم دفتر ثبت این گناهان بسته نخواهد شد
پـاک کن آنچه را که روز حساب برعلیه تو شهادت میدهد
@mooezee
انواع حق الناس و راه اداء آن
حق الناس ها به چهار دسته تقسیم می شوند:
۱- حق الناس مالی
۲- حق الناس جانی
۳- حق الناس آبرویی
۴- حق الناس اضلالی و گمراه کردنی
نسبت به حق الناس مالی باید آنچه را که به گردن دارد، نسبت به آن شخص پرداخت کند و پس بدهد و اگر او را نمی شناخت باید از طرف او رد مظالم و صدقه بدهد.
نسبت به مورد دوم هم باید به آن شخص مراجعه کند و اگر به جسم او صدمه ای زده از او حلالیت بطلبد و یا دیه آن را بدهد و یا قصاص شود.
نسبت به مورد سوم هم اگر آبروی شخصی را مثلا با غیبت کردن ریخته است باید اگر به او مراجعه کند مفسده ای ندارد و دعوا نمی شود و او ناراحت نمی شود باید به او بگوید و حلالیت بطلبد و اگر مفسده دارد باید از طرف او و به نیت او استغفار کند و کارهای خوبی انجام دهد و تا جایی که می تواند از اثر این آبرویی که ریخته شده است کم کند.
و در مورد اضلالی هم باید تلاش کند کسانی را که گمراه کرده است به راه برگرداند و کار اشتباه خود را جبران کند.
به ترتیبی که بیان شده آسان ترین نوع حق الناس؛ مالی هست و سخت ترین نوع آن حق الناس اضلالی و گمراه کردن دیگران است که از همه بد تر است و متاسفانه به این مورد در فضای مجازی با شبهاتی که هست خیلی ها را گمراه می کنند.
در هر صورت شخصی که حق الناس به گردن دارد باید تمام تلاش خود را انجام دهد که آنها را رفع و حل کند و آنجایی را که نتوانست با خیرات زیادی که انجام می دهد ان شاء الله خداوند رضایت آنها را خواهد گرفت.
@mooezee
چرا حضرت فاطمه سلام الله علیها را "فاطمه" نامیده اند؟
در اینکه چرا دخت گرامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) «فاطمه» نامیده شده است، به تفصیل در منابع، روایات متعددی وارد شده است که برخی از آنها را در اینجا به اختصار ذکر می کنیم:
سمِیَّتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَهَ لاِنَّهَا فُطِمَتْ مِنَ الشّرِ. / خصال ج۲، ص۴۱۴.
فاطمه، فاطمه نامیده شده است؛ چراکه از شر و بدی بریده و جدا است.
این روایت اشاره به عصمت حضرت زهرا(س) دارد؛ و آیه «اِنَّمَا یُریدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنَکُمُ الرِّجسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِرَّکُمْ تَطْهِیراً».احزاب/۳۳، نیز اشاره به همین مطلب دارد.
سُمِيَّتْ فَاطِمَةَ لأنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ الطّمْثِ. / مناقب ابن شهر آشوب ج ۳، ص ۳۳۰
فاطمه را فاطمه گوید زیرا بریده است از خونی که زنها می بینند. این تفسیر اشاره به طهارت ظاهری زهرا سلام الله علیها است.
سمِیَّتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لاِنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ کُنَهِ مَعْرفَتِهَا. / بحار الانوار، ج ،۴۳ ص۶۵
فاطمه، فاطمه نام گرفت؛ زیرا مردم از معرفت او بریده شدهاند و قدرت بر شناخت حقیقت او ندارند، و این تفسیر اشاره به همان مقامی دارد که به واسطه آن مقام، ام ابیها نامیده شده است.
سمِیَّتْ فَاطِمَةُ فَاطِمَةَ لاَنَّهَا فُطِمَتْ هِیَ وَ شِیعَتُها عَنِ النّارِ. / مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج ۳، ص ۳۲۹
فاطمه را فاطمه گفتند؛ چون شیعیان خود را، از آتش میرهاند و نجات میدهد. این تفسیر اشاره به مقام شفاعت حضرت است.
سمِیَّتْ فَاطِمَةُ، فَاطِمَةَ لِأَنَّ اَعْدائَهَا فُطِمُوا عَنْ حُبِهّا. / بحار الأنوار، ج ٤٣، ص ١٨.
فاطمه را فاطمه گفتند؛ چون دشمنان او، از محبتش بریده میشوند.
و روشن است، کسی که محبت اهل بیت را ندارد به رو در آتش انداخته می شود
@mooezee
نام فاطمه از چه نامی گرفته شده است؟
«فاطمه» نامی است که از نام خداوند عزّ و جلّ «فاطر» گرفته شده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در حدیثی این مطلب را به دختر خود خبر می دهد.
قَالَ النَّبِیُّ (ص) لِفَاطِمَةَ: شَقَّ اللَّهُ لَکِ یَا فَاطِمَةُ اِسْماً مِنْ أَسْمَائِهِ فَهُوَ الْفَاطِرُ وَ أَنْتِ فَاطِمَهُ. (۲)
پیامبر خدا (ص) به حضرت فاطمه (س) فرمودند: خداوند براى تو نامى که از نامهاى خود مشتق گردیده؛ برگزیده است؛ زیرا نام او فاطر است و تو فاطمه هستی.
رسول خدا (ص) به على بن ابیطالب (ع) در حدیث دیگری درباره مشتق شدن نام فاطمه از نام فاطر فرمودند:
زمانى که خداوند متعال آدم را آفرید و از روحش در او دمید و فرشتگان را به سجده کردن به او امر فرمود و وى را در بهشت ساکن کرد و حوّاء را به تزویجش درآورد، چشمش به طرف عرش افتاد، پنج سطر مکتوب دید. به درگاه الهى عرض کرد:
پروردگارا، اینان چه کسانی هستند؟
حقّ تعالى فرمود: ایشان کسانى هستند که هر گاه شفاعت خلق مرا نمایند، شفاعتشان را قبول مى کنم. آدم عرض کرد: پروردگارا، به قدر و عظمت آنها نزد خودت نام ایشان چیست؟ خداوند فرمود: امّا اوّلى: من محمود هستم و او محمّد است، دوّمى: من عالى هستم و او على است، سوّمى: من فاطر هستم و او فاطمه است، چهارمى: من محسن هستم و او حسن است، پنجمى: من ذو الاحسان هستم و او حسین است، تمام آنها حمد و ثنای الهى را به جا مى آورند.
متن روایت:
لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى ذِکْرُهُ آدَمَ «وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ» وَ أَسْجَدَ لَهُ مَلَائِکَتَهُ وَ أَسْکَنَهُ جَنَّتَهُ وَ زَوَّجَهُ حَوَّاءَ أَمَتَهُ فَوَقَعَ طَرَفَهُ نَحْوَ الْعَرْشِ فَإِذَا هُوَ بِخَمْسِ سُطُورٍ مَکْتُوبَاتٍ قَالَ آدَمُ یَا رَبِّ مَا هَؤُلَاءِ قَالَ تَعَالَى هَؤُلَاءِ الَّذِینَ إِذَا شفعوا [تَشَفَّعَ] بِهِمْ إِلَیَّ خَلْقِی شَفَّعْتُهُمْ فَقَالَ آدَمُ یَا رَبِّ بِقَدْرِهِمْ عِنْدَکَ مَا اسْمُهُمْ فَقَالَ أَمَّا الْأَوَّلُ فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ هُوَ مُحَمَّدٌ وَ الثَّانِی فَأَنَا الْعَالِی وَ هَذَا عَلِیٌّ وَ الثَّالِثُ فَأَنَا الْفَاطِرُ وَ هَذِهِ فَاطِمَهُ وَ الرَّابِعُ فَأَنَا الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ الْخَامِسُ فَأَنَا ذُو الْإِحْسَانِ وَ هَذَا الْحُسَیْنُ کُلٌّ یَحْمَدُ اللَّهَ تَعَالَى.
ت علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۳۵کاظم زبردست:
به کانال ما بپیوندید👇👇
@mooezee
بسم الله الرحمن الرحیم
رؤیای مسرت بخش
وقتی پدر امّ البنین، نزد همسر و دخترش برگشت تا از نظر آنان آگاه شود، متوجه شد دخترش خوابی را که شب گذشته دیده بود، برای مادرش، چنین تعریف می کند:
مادر! خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های بسیار در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم و نیز درباره آسمان که بدون ستون، بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان و... . در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد. در حال تعجب و تحیر بودم که چهار ستاره نورانی دیگر هم در دامنم فرود آمدند.
حزام بن خالد با شنیدن این رؤیای صادقه دخترش خوشحال شد و به او مژده داد: «لَقَدْ حَقَّقَ اللّهُ رُؤْیاکِ یا بُنَیَّتِی فَاَبْشِرِی بِسَعادَةِ الدُّنِیا وَالاْآخِرَةِ؛ دخترم مطمئنا خدای [تبارک و تعالی]، رؤیای تو را به حقیقت مبدل ساخت و سعادت دنیا و آخرت بر تو بشارت باد!» سپس به همسرش شمامه گفت: «آیا دخترمان فاطمه را شایسته همسری امیر مؤمنان علیه السلام می دانی؟ بدان که خانه او خانه وحی، نبوت، علم، حکمت، ادب و اخلاق است. اگر دخترت را، لایق این خانه می دانی، این وصلت مبارک را بپذیریم!»
همسرش گفت: «ای حزام! به خدا سوگند! من او را خوب تربیت کرده ام و از خدای متعال خواستارم که او واقعا سعادتمند شود. پس او را به مولایم علی بن ابی طالب علیه السلام تزویج کن.»
در نتیجه، آنان با سربلندی و افتخار به عقیل پاسخ مثبت دادند و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان، علی بن ابی طالب علیه السلام برقرار شد. امام علی علیه السلام در همان آغاز زندگی مشترک، فاطمه کلابیه را که هنوز دختری جوان بود، دارای کمال عقل، ایمانی عمیق و استوار، اخلاق و صفات عالی و خصلتهای نیکو مشاهده کرد و مقدم او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حرمتش کوشید.
حضرت امّ البنین علیهاالسلام نیز آیین همسرداری را به نحو شایسته ای انجام داد و افزون بر تربیت فرزندان صالح، اوج وفاداری اش را به امام نشان داد. او بعد از شهادت حضرت علی علیه السلام با آنکه جوان و از زیبایی ویژه ای برخوردار بود تا پایان عمر به احترام همسر والاقدرش، ازدواج نکرد.
معرفت به مقام اهل بیت علیهم السلام
بدون تردید امّ البنین علیهاالسلام ، از زنان بافضیلت و عارف به حق اهل بیت علیهم السلام بود. وی محبتی خالصانه به آنان داشت و خود را وقف دوستی ایشان کرده بود. آنان نیز برای او جایگاهی والا و موقعیتی ارزنده قائل بودند.
امّ البنین علیهاالسلام هنگام برگشت کاروان کربلا به سوی مدینه به بشیر گفت: «ای بشیر! از ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام برایم بگو.» بشیر، خبر شهادت چهار فرزندش را به او داد. وی گفت: «قَطَّعْتَ نِیاطَ قَلْبِی، اَخْبِرْنِی عَنْ اَبِی عَبْدِ اللّه علیه السلام اَوْلادِی وَمَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیهاالسلام ...؛ [ای بشیر! با این خبر ناگوار،] بندهای دلم را پاره کردی. از حسین برایم خبر بده. فرزندانم و هر آنچه در زیر آسمان کبود است، فدای ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام باد.» بشیر گفت: «خداوند به سبب مصیبت مولایمان امام حسین علیه السلام به شما پاداش بزرگ عنایت کند.»
این سخنان امّ البنین علیهاالسلام نیروی ایمان و مقدار پیروی او را از امام حسین علیه السلام نشان می دهد. همچنین، این سخن امّ البنین علیهاالسلام که «اگر حسین علیه السلام زنده باشد؛ کشته شدن چهار فرزندم اهمیت ندارد»، درجه بلند دیانت او را آشکار می سازد.
محبت بی شائبه امّ البنین علیهاالسلام در حق فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و فداکاریهای فرزندان او در راه سید الشهداء علیه السلام ، در این دنیا نیز مؤثر بود. اهل بیت عصمت و طهارت در احترام و بزرگداشت آنان کوشیدند و از قدردانی نسبت به آنان چیزی فروگذار نکردند.
مادری مهربان برای فرزندان زهرا علیهاالسلام
امّ البنین علیهاالسلام تلاش می کرد جای خالی مادر را در زندگی فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به ویژه دو سبط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پر کند.
فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را می دیدند و رنج فقدان مادر را کم تر احساس می کردند. امّ البنین علیهاالسلام ، فرزندان دخت گرامی رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بر فرزندان خود ـ که نمونه های والای کمال بودند ـ مقدم می داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجّه آنان می کرد.
امّ البنین با درک عظمت آنان به خدمتشان قیام کرد و در این راه از بذل آنچه در توان داشت دریغ نورزید. همان روز که پای در خانه مولا علی علیه السلام گذاشت، حسنین علیهماالسلام هر دو بیماری داشتند و درک
بستر افتاده بودند؛ اما نو عروس خاندان ابو طالب علیه السلام به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالَم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.
نوشته اند حضرت امّ البنین علیهاالسلام وقتی به خانه حضرت علی علیه السلام آمد، به آن حضرت، پیشنهاد کرد او را به جای فاطمه ـ که اسم قبلی و اصلی وی بود ـ با کنیه اش «امّ البنین» صدا زند تا حسنین علیهماالسلام با شنیدن نام فاطمه، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نشود و رنج بی مادری آنها را نیازارد.
تربیت فرزندان صالح
امّ البنین در منزل امام علی علیه السلام دارای چهار پسر به نامهای عباس، عبد اللّه، عثمان و جعفر شد که سرور همه آنان حضرت عباس علیه السلام است که در چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه متولد شد.
هر یک از این چهار جوان تربیت یافته در مکتب امّ البنین علیهاالسلام ، در مرحله نخست از اوصاف والای پدر گرامی شان علی علیه السلام تأثیر پذیرفته بودند و در مرحله بعد از مادر با کمال خود ادب و ایثار را فرا گرفته بودند. هر یک از آنان به تنهایی اسوه رشادت، نجابت، شرافت، جوانمردی، اخلاق و کمالات انسانی بودند.
در هنگام شهادت مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرزند بزرگ امّ البنین، عباس بن علی علیه السلام در حدود چهارده سال سن داشت و برادرانش از او کم سن تر بودند. بعد از آن، فداکاری مادر بزرگوارشان و رهنمودهای حسنین علیهماالسلام چراغ راه آنان بود.
این زن فداکار و ایثارگر، جوانی و نیروی خویش را با تمام وجود، صرف تربیت و حفظ فرزندان مولای متقیان کرد و بسان مادری مهربان و دلسوز در خدمت آنها بود. همه فرزندان امّ البنین به شایسته ترین وجه تربیت شدند و در نهایت با کمال عشق و علاقه در راه اعتلای کلمه حق و در رکاب امام به حق، هستی خود را تقدیم کردند.بستر افتاده بودند؛ اما نو عروس خاندان ابو طالب علیه السلام به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالَم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت.
نوشته اند حضرت امّ البنین علیهاالسلام وقتی به خانه حضرت علی علیه السلام آمد، به آن حضرت، پیشنهاد کرد او را به جای فاطمه ـ که اسم قبلی و اصلی وی بود ـ با کنیه اش «امّ البنین» صدا زند تا حسنین علیهماالسلام با شنیدن نام فاطمه، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نشود و رنج بی مادری آنها را نیازارد.
تربیت فرزندان صالح
امّ البنین در منزل امام علی علیه السلام دارای چهار پسر به نامهای عباس، عبد اللّه، عثمان و جعفر شد که سرور همه آنان حضرت عباس علیه السلام است که در چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه متولد شد.
هر یک از این چهار جوان تربیت یافته در مکتب امّ البنین علیهاالسلام ، در مرحله نخست از اوصاف والای پدر گرامی شان علی علیه السلام تأثیر پذیرفته بودند و در مرحله بعد از مادر با کمال خود ادب و ایثار را فرا گرفته بودند. هر یک از آنان به تنهایی اسوه رشادت، نجابت، شرافت، جوانمردی، اخلاق و کمالات انسانی بودند.
در هنگام شهادت مولای متقیان حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام فرزند بزرگ امّ البنین، عباس بن علی علیه السلام در حدود چهارده سال سن داشت و برادرانش از او کم سن تر بودند. بعد از آن، فداکاری مادر بزرگوارشان و رهنمودهای حسنین علیهماالسلام چراغ راه آنان بود.
این زن فداکار و ایثارگر، جوانی و نیروی خویش را با تمام وجود، صرف تربیت و حفظ فرزندان مولای متقیان کرد و بسان مادری مهربان و دلسوز در خدمت آنها بود. همه فرزندان امّ البنین به شایسته ترین وجه تربیت شدند و در نهایت با کمال عشق و علاقه در راه اعتلای کلمه حق و در رکاب امام به حق، هستی خود را تقدیم کردن @mooezee
گوشه ای از فضایل حضرت زهرا (س)
برترین بانوی جهان
در روایات فراوانی که در منابع معروف اهل سنت آمده تصریح شده است که فاطمه زهرا(س) افضل زنان جهان بود، آن سخنی است که پیغمبر اکرم(ص) آن را به تعبیرات مختلف بیان فرموده است:
«اِنَّ اَفْضَلَ نِساءِ اَهْلِ الْجَنَّةِ خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِد، وَ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّد، وَ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرانَ، وَ آسِیَةُ بِنْتُ مُزاحِم; برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمّد، و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون»)
بانوی بهشتی
نخستین سنگ بنای وجود انسان، انعقاد نطفه اوست، چرا که به هر حال نطفه است که قسمت مهمی از ارزشهای وجودی انسان را در بر دارد، و به همین دلیل در روایات اسلامی دستورهای زیادی وارد شده که این سنگ زیر بنا درست نهاده شود.
هنگامی که به تاریخ زندگی بانوی اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) مراجعه میکنیم میبینیم او در این زمینه یک وضع استثنائی دارد که در تاریخ شخصیتهای بزرگ جهان اعم از مرد و زن بی نظیر است، بهتر است این سخن را از زبان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) بشنویم:
ابن عباس میگوید: پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) زیاد فاطمه را میبوسید، روزی عایشه عرض کرد: شما زیاد فاطمه را میبوسید؟
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: (این دلیلی دارد) در شب معراج هنگامی که جبرئیل مرا وارد بهشت کرد، از تمام میوههای بهشتی به من داد، و از عصاره آنها نطفه فاطمه در رحم خدیجه منعقد شد.
«فَاِذَا اشْتَقْتُ لِتِلْکَ الثِّمارِ قَبَّلْتُ فاطِمَةَ فَاَصَبْتُ مِنْ رائِحَتِها جَمِیعَ تِلْکَ الثِّمارِ الَّتی اَکَلْتُها; هنگامی که مشتاق آن میوههای بهشتی میشوم، فاطمه را میبوسم و از بوی او بوی تمام آن میوهها را که در آن شب خوردم استشمام میکنم».
فاطمه(علیها السلام) محبوب ترین افراد نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله)
در حدیثی از زبان عایشه میخوانیم که میگوید:
«ما رَاَیْتُ اَحَداً اَشْبَهَ کَلاماً وَ حَدِیثاً مِنْ فاطِمَةَ بِرَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه وآله) وَ کانَتْ اِذا دَخَلَتْ عَلَیْهِ رَحَّبَ بِها، وَ قامَ اِلَیْها، فَاَخَذَ بِیَدِها فَقَبَّلَها، وَ اَجْلَسَها فِی مَجْلِسِهِ;()
من هیچ کس را در سخن گفتن از فاطمه شبیهتر به رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ندیدم، هنگامی که وارد بر پدر میشد به او خوش آمد میگفت، و در برابر دخترش فاطمه بر میخاست، دست او را میگرفت و میبوسید، و او را در جای خود مینشاند
ام از این بانوی بزرگ چه درسی می توان گرفت؟
عبدالمهدی:
حضرت زهرا(س) به شوهرخود فرمودند یاعلی من در زندگی به توخیانت نکردم، به تودروغ نگفتم وهمیشه با تو همراه بودم و مخالفتی با حرف تو نکرده ام.
به عبارتی حضرت زهرا(س) بر سه محور امانت، صداقت و اطاعت در زندگی تاکید کردند که اگر فقط این سه مطلب در زندگی های جوانان امروز رعایت می شد، طلاقی وجود نداشت
@mooezee