نباید یادت بره چقدر تلاش کردی که خودت رو جمع کنی.
نباید یادت بره چقدر جون کندی که بلند بشی
تنهایی زخماتو ببندی
اشکاتو پاک کنی و باز شروع به حرکت کردن بکنی.
نباید یادت بره و باعث بشی برگردی سر خونهی اول!
دیروز به عنوان روز آفی که چاشنی درس خوندنم داشت معرکه بود
زندگی همین لحظه هاس
روسری گل گلی که گلاش زنده اس و پوشیدم
رو چمن ها نشستم غذا خوردم
نزدیک یکساعت با خواهرم تلفنی حرف زدم
و حداقل تو چندساعت لبخند واقعیمو فراموش نکردم
زندگی همینه ها
بدون ادا اصول و واقعی واقعیه
امروز اولین روزی بود که همینجوری که شایع گوش میدادم گریه کردم و به خودم قول دادم یه روزی به خودم افتخار میکنم
من رو یه جور دیگه دوست داشته باش یه جوری که هیچکس بلد نیست
توی گوشم آوازای غیر معمولی بخون
لازم نیست صدات فوقالعاده باشه؛ فقط بخون
وقتی با منی، یه جور دیگه باش
اونجوری که لبخند از تمام اجزای صورتت میباره
با من یه جور دیگه حرف بزن؛ با یه ادبیاتِ دیگه که فقط واسه من درستش کردی
یه جورِ خاصی نگرانم شو، یه جورِ دیگه مواظبم باش، اصلا یه جورِ دیگه صدام کن
جوری که مطمئن شم که دوسم داری