صبحها که از خواب پا میشم
با سیلی رو به روی خودم وایمیستم و میگم باید پاشی. باید ادامه بدی. باید خوب باشی. باید خودتو سر پا نشون بدی.
باید درس بخونی.
باید...
بعد وقتی تموم شد برو استراحت کن.
میدونم کاری که دارم میکنم یه جا هزینه میذاره رو دستم ولی گاهی انگار لازمه.
اگر اینکارو نکنم وا میدم.
میمونم عقب
جا میزنم.
+ اگه یه روز چشم هام رو باز کنم و ببینم اینجا نیستی باید چیکار کنم؟
– منو توی چیزهایی که دوست داشتم پیدا کن.
+ چی رو بیشتر از همه دوست داشتی؟
– تورو.
دلتنگی درمان قطعی ندارد
فقط باید به قرص ماه نگاه کرد
و درد را کاهش داد
-فریبا شادلو
یه روزی همه نامه هامو کتاب میکنم و اسمشو میذارم "ستاره سهیل" بعدش کتابمو کادو میکنم و میدم بهت و میگم:
«میبینی؟ همه حرفام کتاب شدن و تو نیومدی، این برای تو؛ اگه دوسم نداری اشکالی نداره ولی حداقل اینو بخون تا بدونی یه نفر چقدر دوستت داشت.»
دیروز کلا یه مود بدی داشتم
ولی یه آدم دور و دیدم
درسته نتونستم خیلی باهاش ارتباط برقرار کنم
ولی کاملا متوجه شدم عوض شده
خیلی با شخصیت شده
به شدت شخصیتش اروم شده
و کاراش آدم و وادار میکرد تا همینجوری فقط نگاش کنی
من کلا محو کاراش بودم فقط
یه تیکه از مکالمه مونو جا داره بگم
- چای ميخوری؟
+ نه خوردم یه دونه
- باشه
* دیدم داره لیوان میچینه توی سینی
+ اگه تو میخوای بریزی آره میخورم
* یه تماس چشمی
- عه؟
+ آره
* خندیدن جفتمون
بعد اومدیم عکس بگیریم
کجا عکس گرفتیم به نظرتون
تو راه پله ، دم در درواقع لای در کاملا😂
"زیر نور ماه"
یه تیکه از مکالمه مونو جا داره بگم - چای ميخوری؟ + نه خوردم یه دونه - باشه * دیدم داره لیوان میچی
جدی اگه چای نبود به چی پناه میبردم؟