#میلاد_امام_حسن_عسکری_علیه السلام
#داستان
🕋 امام حسن عسکری مهربان 🕋✨
در خانهای بسیار زیبا در شهر سامرا امام هادی و همسرشون سوسن خاتون زندگی میکردند. آن خانه پر از نور بود. فرشتهها در آنجا رفتوآمد میکردند.
روزها گذشت تا اینکه خدا به آنها کودکی داد.
اسم کودک را به امر خدای توانا حسن گذاشتند. وقتی کودک نورانی به دنیا آمد، مادرشان ✨امالحسن✨ نام گرفت. سوسن خاتون✨ و امام هادی مهربان کودک را در آغوش گرفتند و او را نوازش کردند.
بانو امالحسن زیبا و امام هادی مهربان بسیار بخشنده بودند. هر کسی مشکلی داشت، به سراغ آنها میآمد. آنها مورد احترام همهی موجودات بودند
فرزند نورانی آنها یعنی امام حسن عسکری که درود خدا بر او باد نیز روز به روز بزرگتر میشد. در چهرهاش نوری دیده میشد که همه با دیدنش مبهوت میشدند. همه به ایشان احترام میگذاشتند.
اما آدمهای بد از دیدن این همه مهربانی امام حرصشان در آمده بود.
روزی از روزها فرزند سوسن بانو و امام هادی مهربان، به بازار فروش حیوانات رفتند. در آنجا سروصدای خیلی زیادی بود. وقتی امام وارد بازار شدند، اسبها و دیگر حیوانات به احترام امام حسن عسکری ساکت شدند.
یکی از فروشندگان اسبی داشت که خیلی سرکش بود. به هیچ کسی سوار نمیداد. برای همین هم کسی آن را نمیخرید. آن را برای امام آورد
آن اسب وقتی چشمش به امام افتاد، لبخندی زد. به آرامی کنار امام مهربان ایستاد. امام روی آن سوار شدند. خواستند بروند که مرد فروشنده گفت: من پشیمان شدم، اسبم را نمیفروشم. امام نورانی هم اسبش را پس دادند و رفتند. هنوز چند قدمی دور نشده بودند که فروشنده با حال آشفته آمد و گفت: خواهش میکنم که این اسب سرکش را از من بخرید. او به هیچ کسی جز شما سواری نمیدهد
امام هم برگشتند و آن اسب را خریداری کردند. آن اسب بسیار خوشحال بود که صاحبش مردی مهربان و نورانی است. در کنار امام مهربان زندگی خوبی را آغاز کرد.
#قصه_امامان
#امام_حسن_عسکری _ع
┄┅💫🍃🌸🚩🌸🍃💫┅┅
#تولد_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
روزى يكى از فرزندان حضرت سيدالشهدا، عليه السلام، از مدرسه به خانه برگشت. امام او را صدا زدند و فرمودند: عزيزم! امروز چه ياد گرفتى و معلمت چه به تو آموخته است؟ گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ...».
حضرت به خدمتكار خانه فرمودند: به در خانه معلّم او، عبدالرحمن سلمى، برو و او را به اين جا دعوت كن! خدمتكار رفت و گفت كه آقا با شما كار دارند. معلم با خود گفت: خدايا، يعنى حسين با من چه كار دارد؟ من امروز در مدرسه كارى نكرده ام. فقط به فرزندش سوره حمد را ياد داده ام!
وقتى او خدمت حضرت رسيد، ايشان هزار دينار طلا از دسترنج خودشان، كه مربوط به امور كشاورزى مى شد، به معلم دادند و فرمودند: دهانت را باز كن! و چند قطعه عقيق و فيروزه و الماس هم در دهان او ريختند و حواله اى هم به بزّاز نوشتند كه هزار متر پارچه حلّه بافت يمن از حساب من به اين معلم بده. بعد هم فرمودند: مرا ببخش كه در برابر عظمت كار تو كارى نمى توانم بكنم. آنچه من به تو دادم تقديمى بيش نبود، اما آنچه تو به فرزند من دادى، عطا و كرامت بود.
خوب است در شأن معلم اين سخنان را در كلاس گفت يا اين آيه شريفه سوره اسراء را كه مى فرمايد:
«وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً* وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً».
و پروردگارت فرمان قاطع داده است كه جز او را نپرستيد، و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ هرگاه يكى از آنان يا دو نفرشان در كنارت به پيرى رسند [چنانچه تو را به ستوه آورند] به آنان اف مگوى و بر آنان [بانگ مزن و] پرخاش مكن، و به آنان سخنى نرم و شايسته [و بزرگوارانه ] بگو. و براى هر دو از روى مهر و محبت، بال فروتنى فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آن كه مرا در كودكى تربيت كردند، مورد رحمت قرار ده.
بچه را بايد از مدرسه با يك دنيا محبت به سوى پدر و مادر روانه كرد. با آنان درباره شهدا بايد سخن گفت و اين كه چه بزرگوارانى جان دادند تا آنان آسوده تحصيل كنند.
توصيه مى كنم از بحث هاى علمى و طرح مسائل اختلافى در كلاس ها بپرهيزيد و مواظب باشيد كه در كلاس كلمه اى نگوييد كه بچه ها گمراه شوند. چون بچه ها هر چه معلم بگويد مى گيرند. بر اعصاب خود مسلّط باشيد. همه مى دانند زندگى معلم ها سخت است و حقوق آنان به اندازه ارزش كارشان نيست، ولى اين هم هست كه همه ما داوطلبانه معلم شده ايم. اگر مى توانيد براى رضاى خدا صبر كنيد و مشكلاتى را كه حضور چند قرن استعمار در اين كشور براى ما به وجود آورده و به اين زودى ها هم مرتفع نمى شود، به پاى اسلام نگذاريد. يادتان باشد هر روز در طى پنج ساعت ميهمانان كوچكى داريد كه امانت هاى پروردگار بزرگ هستند. گيرندگى آنها زياد است و از شما تغذيه فكرى مى كنند. پس، فكر و خيال آنان را مشوش و ناراحت نكنيد.
❤️داستان هدیه باارزش
هدیه امام حسین علیه السلام برای تشکر از معلم قرآن فرزندش
#هدیه
#قران
#معلم
#امام_حسین
#داستان
@ghesehmazhbi
کانال قرارگاه فرهنگی شهرضا #شهرشهیدهمت
@amin_moballegh1401
14masum.pdf
3.77M
#سه_شنبه_های_امام_زمانی
#کتاب_خوب
🌸🌸مجموعه چهارده معصوم جلد 14: امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه)
💠داستان هایی زیبا و کوتاه با تصویر های جالب برای آشنایی کودکان با امام زمان عجل الله فرجه
#داستان
#امام_زمان
@ghesehmazhbi
کانال دانش آموزی طرح امین
تولید محتوا
@amin_moballegh1401
14.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#انیمیشن
داستان زیبای حدیث کساء🥀🍃
مناسب کودکان
#شهادت_حضرت_فاطمه_سلام الله
┄┅🏴🍃🌸♥️🌸🍃🏴┅┄
#فاطمیه
#داستان
#حدیث_کساء
💐🌸🍀🍀🍀🌹🌷
👇👇👇👇👇👇👇
مربی طرح امین شهرضا (مربی خلاق)
https://eitaa.com/joinchat/3926655028Cf49b5b2ea9
#میلاد_امام_محمدباقر_ع
#داستان
🌸مثل بوی سیب (داستان کودکانه از زندگی امام #محمد_باقر «علیه السّلام»)
✅غریبه بود و از راه دوری آمده بود. به این طرف و آن طرف نگاه کرد.👀 بعد، از شتر پیاده شد🐫. آن را کنار مسجد بست و وارد مسجد شد🕌. مسجد خلوت بود. تنها دو سه نفر در حال نماز بودند.🤲
مرد غریب، کنار کسی که به مسجد🕌 رفته بود ایستاد و مشغول نماز شد. آرامش عجیبی در مسجد بود. مرد غریب این آرامش را همراه با عطری دلنواز به خوبی حس می کرد.
از بیرون، از کنار دریچه ی مسجد، صدای بق بقوی چند کبوتر می آمد.🕊
نمازش را که خواند، دوباره نگاهی به اطراف کرد. 👀
کودکی همراه پدرش👨👦، کمی آن طرف تر مشغول نماز بود. هر کاری که پدر می کرد، او هم می کرد، حتما بعد از او آمده بودند، چون وقتی وارد مسجد می شد،🕌 آن ها را ندیده بود. بعد به مردی که کنارش مشغول نماز بود خیره شد.😳 مرد چهره ای زیبا و مهربان داشت.😊 گویا عطری که هنگام نماز احساس می کرد، از او بود، بویی مثل بوی سیب 🍎
مرد خوش قیافه آهسته زیر لب دعا کرد. مرد غریبه هم دست هایش را بلند کرد:🤲 «خدایا!» ما را به راه راست هدایت کن. خدایا ! تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می خواهیم. خداوندا! ما را از همه مردم بی نیاز کن.»
مرد خوش قیافه که بوی سیب🍎 می داد، از جا بلند شد. گویا می خواست برود. پیش از رفتن، ایستاد و به مرد غریب خیره شد.👀 مرد غریب هم به او نگاه کرد. 👀
مرد خوش قیافه که لبخندی مهربان بر لب داشت، ☺️ به مرد غریبه سلام کرد و گفت: «برادر! این طور نگو. بگو: خدایا! ما را از مردم بد بی نیاز کن چون مؤمن، از برادرش بی نیاز نیست.»🤲
مرد خوش قیافه خداحافظی کرد. مرد غریبه آن قدر نگاهش کرد تا از مسجد بیرون رفت.🕌
با خود گفت: «چه مرد نورانی و فهمیده ای! چه کلام زیبایی! هر که هست، مردی دانشمند و بزرگ است. تنها آدم های بزرگ و اهل علم می توانند این قدر قشنگ و خوب حرف بزنند.»
مرد غریبه از کسی که تازه وارد مسجد🕌 شده بود، پرسید:
«آقا! ببخشید این مرد که الان از مسجد بیرون رفت، که بود؟»
-چطور او را نشناخته ای؟ او امام ما شیعیان، محمد باقر ع بود.
مرد غریبه با تعجب😳 گفت: «راست می گویی؟ او محمد باقر (علیه السلام) بود؟ کاش زودتر او را شناخته بودم.»💐
منبع: دانشمند کوچک و پنج قصه ی دیگر، محمود پوروهاب
•┈••✾•💫🌿🌺🌿💫•✾••┈•
#میلاد_امام_محمدباقر_ع
#طرح_امین_شهرضا
#ماه_رجب
💠کانال تربیتی #طرح_امین_شهرضا
---------------------🌸
https://eitaa.com/joinchat/3926655028Cf49b5b2ea9
🌸---------------------
امام هادی ع.pdf
406.7K
📚چهل داستان و چهل حدیث زیبا و شنیدنی از امام هادی(ع)
#شهادت_امام_هادی_ع
#داستان #حدیث
࿐჻ᭂ⸙🍃🌹🍃⸙჻ᭂ࿐
💠کانال تربیتی #طرح_امین_شهرضا
---------------------🌸
https://eitaa.com/joinchat/3926655028Cf49b5b2ea9
🌸---------------------
@GANJINE313 قصه انقلاب.pdf
3.92M
👑👞 بسته ویژه #26دی
سالروز #فرار_شاه_خائن_پهلوی
✊✊✊✊✊
📚 #کتاب (داستان انقلاب) 👌
بخشی از جنایت های شاه پهلوی به زبان ساده و داستانی
#پوستر
#داستان
💠کانال تربیتی #طرح_امین_شهرضا
---------------------🌸
https://eitaa.com/joinchat/3926655028Cf49b5b2ea9
۷
#شهادت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#داستان
السلام علیک یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر (علیه السلام)
🔹امام موسی بن جعفر (موسی کاظم) علیه السلام هفتمین امام شیعیان سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ هجری قمری به دنیا آمدند.
پدر ایشان امام جعفر صادق علیه السلام🌟 هستند و نام مادر ایشان حمیده است .
امام کاظم زمانی که پدر و مادرشان از حج🕋 بازمیگشتند، در منطقه ابواء جایی در میان مکه و مدینه، به دنیا آمدند.😇
ایشان از همان کودکی بسیار باهوش و با علم و دانش بودند به طوری که دانشمندان دینی با ایشان به بحث و گفتگو مینشستند.👌
زمانی که امام کاظم بیست ساله بودند پدرشان، یعنی امام صادق (امام ششم) را از دست دادند،😔 و پس از آن خود به مقام امامت رسیدند.😊
دوران امامت امام موسی کاظم همزمان با حکومت عباسیان👑 است.
امام کاظم (علیه السلام)، به پرهیزکاری و عبادت بسیار معروف بوده است. عبادت و بندگی ایشان به حدی بود که لقب «عبد صالح» گرفته بودند. 😌
ایشان با آن همه بزرگواری و بخشندگی، خودشان بسیار ساده زندگی میکردند. 👌
مثلا لباسهای زبر و خشن میپوشیدند و در اتاقی که نماز میخواندند، غیر از حصیر در کف اتاق و یک قرآن📖 و شمشیر چیز دیگری نبود
امام کاظم (علیه السلام) به تلاوت قرآن مجید انس زیادی داشت و قرآن را با صدایی بسیار زیبا میخواند؛ 😍 آنچنان که مردم، اطراف خانه آن حضرت جمع می شدند و به تلاوت ایشان گوش می سپردند.🌻
بعضی از کارگزاران حکومت عباسی به آن حضرت و اجداد گرامی اش بدگویی می کردند و سخنانی دور از ادب به زبان می آورند؛ 😞
ولی آن حضرت با صبر و شکیبایی با آنها برخورد می کرد و به همین دلیل که امام موسی بن جعفر خشمگین😠 نمیشدند و بر توهین ها و سختیهایی که میدیدند بسیار صبور بودند به ایشان لقب «کاظم» یعنی فروخورندهی خشم دادند.👏
اگر چه حاکمان دولت عباسی با امامان دشمن بودند اما امام موسی کاظم آنچنان مهربان و خوشرفتار 💚 بود که حتی برخی از کارگزاران دولت عباسی از دوستان حضرت موسی بن جعفر (عليه السلام) بودند و به دستورات حضرت عمل می کردند😇
#ادامه_دارد...
•┈••✾•💫🌿🌺🌿💫•✾••┈•
#شهادت_امام_کاظم_ع
#گلستان_کودک_و_نوجوان
#داستان
╔🌷☫🌷☫🌷☫🌷☫════╗
کانال دانش آموزی
طرح امین شهرضا
@amin_moballegh1401
╚════🌷☫🌷☫🌷☫🌷☫ ╝
🇮🇷✊بسته ویژه #یوم_الله_22_بهمن
📖 #داستان
روز بیست و دوم بهمن ماه بود و مهنا کوچولو با مامانش رفته بود راهپیمایی.
توی اون شلوغی خیابون ها برا مهنا سوالی پیش اومد و از مادرش پرسید :مامانی ، چرا انقد مردم جمع شدن اینجا؟
مامانش اشاره کرد به پرچم کوچیکی که دست مهنا بود و گفت : به خاطر این پرچم دخترم .
یه روزگاری یه شاه ظالم توی ایران به مردم حکومت می کرد و آدم های خوب رو اذیت می کرد ، تا اینکه مردم اومدن توی خیابون ها و به اون اعتراض کردن و امام خمینی مهربون هم به اون مردم بی گناه کمک کرد
و کشور رو از دست ظلم نجات دادن و اون موقع بود که کشور ما پرچمش اینی شد که دستته و مردم اینجا جمع میشن و به دشمنان کشورمون اعتراض میکنن و با داشتن پرچممون نشون میدن ما عاشق کشور و پرچممون هستیم.
👤خانم شادمان
#دهه_فجر
💠کانال تربیتی #طرح_امین_شهرضا
---------------------🌸
https://eitaa.com/joinchat/3926655028Cf49b5b2ea9
🌸---------------------
داستان منبر.apk
14.4M
📕داستان منبر📕
💠نرم افزار تلفن همراه #داستان_منبر حاوی بیش از ۵۰۰۰ داستان های منبر
1⃣داستان منبری ها :
داستان های مکتوب از :
○آیت الله محمدی اشتهاردی
●آیت الله فاطمی نیا
○آیت الله ضیاء آبادی
●آیت الله مظاهری
○استاد هاشمی نژاد
●استاد فلسفی
○استاد انصاریان
●استاد کافی
○استاد عالی
●استاد رفیعی
○استاد دانشمند
●استاد مومنی
○استاد پناهیان
●استاد فرحزاد
○استاد نقویان
2⃣داستان موضوعی :
《فردی 《اجتماعی《اخلاقی 《اعتقادی《عبادی 《خانوادگی 《احکامی《علمی 《تاریخی 《پیامبران
3⃣داستان معصومین
داستان های ۱۴ معصوم علیهم السلام
4⃣داستان مناسبتی
🔻داستان های محرم
🔻داستان های ماه رمضان
🔻داستان های فاطمیه
5⃣داستان شهدا
6⃣داستان علما
7⃣داستان اهل بیت
8⃣داستان شان نزولی
9⃣داستان قبل روضه
🔟روشهای بیان داستان
💠بانک جامع #داستان منبر 💠
✍۵۰۰۰ داستان هزاران موضوع
📌 #پیشنهاد_دانلود
🔷دانلود مستقیم ♦️👇👇
https://talabeyar.ir/1399/12/dastanemenbar/
✍دانلود فــــیــــــش اندروید 👇
╭┅─────────┅╮
🌺 @fish_apk
╰┅─────────┅╯