eitaa logo
ایده های جدید مربیان کودک
78.9هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
10.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
✨ مربیان خلاق، معلمان و مامان های با انگیزه و شاد اینستا: https://instagram.com/morabiyan_kodak?igshid =N مدیر: @Ganjipour کپی مطالب کانال در کانال های خصوصی با صلوات برای شادی روح پدرم♥️ تبلیغات : @tabligsg @Ganjipour
مشاهده در ایتا
دانلود
حسی با برف در تابستان چطوری در تابستان برف درست کنیم یک بازی حسی برای تقویت دست ورزی و بازی شاد و سرگرم کننده با برف های دست ساز داشته باشید. چه نیاز هست: 🔹جوش شیرین 🔹نرم کننده‌ی مو ارزان روش بازی حسی با برف: 3 فنجان جوش شیرین با ½ فنجان نرم کننده ترکیب کنید. خوب هم بزنید. برای جذابیت بیشتر می‌توانید کمی رنگ خوراکی یا اکلیل رنگی اضافه کنید. برف‌ها را در یک سینی بریزید و اسباب بازی بچه‌ها را زیر برف‌ها مخفی کنید تا آنها را پیدا کنند. با برف شکل بسازید و آنها را گوله کنید و کلی بازی حسی داشته باشید. بچه‌ها با بازی یاد می‌گیرند، پس آنها را آزاد بگذارید و اجازه دهید تا کثیف کاری کنند.😅😉
بازی# خلاقیت# تمرکز
بازی# خلاقیت # مهارت# تمرکز
شعر پای آقا اسماعیل که بچه ها خیلی دوستش دارند وبار آموزشی بسیاری دارد ودر قالب قصه هم است 😊 وایجاد توکل وحس امنیت به مولای عصرمان 😍 🌸شعر پای آقا اسماعیل🌸 اجرا توسط : .ایده های جدید مربیان کودک https://eitaa.com/morabikodak5159
4_6037580564737819508.m4a
3.23M
# # شعر پای آقا اسماعیل که بچه ها خیلی دوستش دارند وبار آموزشی بسیاری دارد ودر قالب قصه هم است 😊 وایجاد توکل وحس امنیت به مولای عصرمان 😍 🌸شعر پای آقا اسماعیل🌸
کاربرگ اختلافات # ایده خلاقیت.http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d
تقویت مهارت حرکتی، یکپارچگی حسی روزنامه ای را با قیچی رشته رشته کنید بصورتی که از بالای کاغذ ۱۰ سانت فاصله بدید. روزنامه ها را دور تا یک صندلی بچسبانید واز کودک بخواهید رد بشه .
ای گل گلدون سلام غنچه ی خندون سلام نعناوریحون سلام نمک نمکدون سلام قندتوقندون سلام کوچولوی شیطون سلام بچه توخونه سلام یکی ویه دونه سلام چراغ خونه سلام امیدخونه سلام آفتاب ومهتاب سلام کوچولوی شاداب سلام قشنگ وزیبا سلام ماه آسمونا سلام ماهی دریا سلام عسل ومربا سلام،از اینجا به بعد(،مجری خودش همه رو میگه) سلام سلام کوچیک وبزرگ نداره آهای آهای ستاره سلام سلامتی میاره.http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d
شعر سلام فوق العاده زیبا و شاد 🖕
🐴🦄🐴🦄🐴🦄🐴🦄🐴🦄🐴🦄 قصه جالب 🍃 الاغ حکیم 🍃 الاغ خاکستری دوست داشت یک جهانگرد بشود و همه ی دنیا را ببیند. او راجع به جهانگردی چیزهای زیادی شنیده بود. با خودش فکر می کرد اگر به همه جای دنیا سفر کند و همه چیز را به چشم خود ببیند حتما یک الاغ دانا و حکیم می شود. بنابراین الاغ خورجینش را از وسایل مورد نیاز پر کرد و به راه افتاد. ابتدا به سمت شهرهای شمالی رفت. کناره های جاده پر از علفهای تازه و خوشمزه بود. الاغ تمام راه مشغول خوردن علفها شد. و چنان زیاد خورد که شکمش باد کرد و دیگر توان راه رفتن نداشت و مجبور شد شب را همان جا بماند. فردا صبح سفرش را ادامه داد. در حالیکه تمام راه سرش پایین بود و مشغول خوردن. یک جا در گوشه ای از مسیر تصادف شده بود و عده ی زیادی در آنجا جمع شده بودند، بعضی ها کمک می کردند بعضی ها درباره ی تصادف صحبت می کردند و... اما الاغ متوجه هیچ چیز نمی شد. کمی جلوتر یک آبشار زیبا منظره ی بسیار جالبی درست کرده بود. خیلی ها مشغول تماشا بودند. عده ای  فیلمبرداری و عکاسی می کردند... اما الاغ همچنان سربه زیر بود و می خورد. و باز هم خورد و خورد تا شکمش باد کرد و مجبور شد چند ساعت همانجا بخوابد. خوابهای طولانی بعد از یک عالمه خوردن به الاغ خیلی کیف می داد. الاغ از سفرش خیلی راضی بود چون اینطوری خور و خوابش بهتر شده بود. او تعجب می کرد که وقتی دانا و حکیم شدن این همه کیف دارد چرا دیگران این کارها را نمی کنند. خلاصه ،اگر چه سفر الاغ سالها طول کشید، اما پرخوری و نفهمی الاغ باعث شد تا او هیچ چیزی از سفرش نفهمد و یاد نگیرد. بعد از سالها سفر، الاغ هیچ فرقی نکرده بود. او فکر می کرد حکیم و دانا شده است اما حتی یک داستان جالب هم از سفرش به یاد نداشت تا برای کسی تعریف کند. البته او به هر که می رسید راجع به همه چیز نظر می داد و بسیار هم حرف می زد اما باز هم همه او را یک الاغ نفهم می دانستند و  هیچ کس او را به عنوان یک الاغ دانا و حکیم قبول نداشت. اما این چیزها مهم نبود چون بالاخره الاغ خودش نمی دانست چقدر نادان است او خودش خودش را بسیار قبول دارد.http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d
(سرخ و سفید و تپلم)👶 🎈😍🎈😍🎈😍🎈😍🎈😍 سرخ و سفید و تپلم مامان می گه مثل گلم شیرین زبونی می کنم بابام می گه که بلبلم وقتی که دامن می پوشم مامان می گه عروسکم ادابازی درمی آرم بابام می گه بانمکم من نه گلم نه بلبلم من آدمم مثل شمام شکل خودم رو می کشم کنار مامان و بابام. http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d
سرور وسالار منی یا مهدی یا مهدی یوسف زهرای نبی یا مهدی یا مهدی عطر گل محمدی یا مهدی یا مهدی تو یک گل معطری یا مهدی، یا مهدی از همه گل‌ها بهتری یا مهدی، یا مهدی تو گل خوب نرگسی یا مهدی، یا مهدی خوشبوتری، از اطلسی یا مهدی، یا مهدی امام باغ و شبنمی یا مهدی، یا مهدی برای من تو همدمی یا مهدی، یا مهدی تویی تو یار و یاورم یا مهدی، یا مهدی دستی بکش روی سرم یا مهدی، یا مهدی یا مهدی، یا مهدی یا مهدی، یا مهدی. http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d
شعر زیبای یامهدی # یا مهدی 👆
2 ♻♻️♻️♻️♻️ قبل از حضور در کلاس حداقل 5 دقیقه کل فرآیند کلاس را در ذهنتان مرور نمایید و هر جایی از کلاس را که می شود مهیج تر کنید. سعی کنید حداقل دو یا سه تغییر کوچک در کلاستان ایجاد نمایید. هر چه سن فراگیران کوچک تر باشد لزوم این امر بیشتر است. 🌀🌀🌀🌀🌀🌀 همین الان یک کاغذ و دفتر برداشته و جاهایی از کلاس را که می توانید تغییر دهید را یادداشت نمایید، شاید بعضی از تغییرات از نظر شما خیلی جذاب نباشد ولی یادتان باشد این تغییرات می تواند سبک هیجانی کلاستان را تغییر دهد. 🎶🎶🎶🎶🎶🎶 ما برای ایجاد تغییر باید از خودمان شروع کنیم، چند تغییر کوچک زیر را امتحان کنید: با دست غیر برتر خود( راست دستان با دست چپ و چپ دستان با دست راست)، ظروف شام امشب را بشویید. از مسواک هم به سبک بالایی استفاده نمایید. سعی کنید به قدم هایتان هنگام راه رفتن دقت و سعی کنید فاصله دو پای شما هنگام را رفتن بیش از یک وجب(بیست سانتی متر) نباشد. و ... بعضی شاید فکر کنند این کارها چه تاثیری در ما دارد، ولی تأثیر را تا عمل نکنید متوجه نمی شوید. http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d🎉🎉🎉🎉
🔮💜 گور گور یک گوریل💜🔮 گور گور یک گوریل رفت رو درخت نارگیل نارگیلا رو نگا کرد یه چاقشو سوا کرد اومد پایین دنگ و دنگ نارگیلو هی زد به سنگ شکست اونو از وسط شیرشو می‌خواست فقط وقتی که شیراشو خورد پوستاشو برداشت و برد نارگیله رو با پوستاش داد به مامان و باباش 💜 🔮💜 💜🔮💜 http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d🔮💜🔮💜
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 بهلول و دوست خود: شخصی كه سابقه دوستی با کدخدای ده را داشت روزی مقداری گندم به آسیاب برد،چون آرد نمود بر الاغ خود نمود و چون نزدیك منزل کدخدا رسید اتفاقا" خرش لنگ شد و به زمین افتاد آن شخص با سابقه دوستی كه با کدخدا داشت کدخدا را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد و بارش را به منزل به رساند.چون کدخدا قبلا" قسم خورده بود كه الاغش را به كسی ندهد به آن مرد گفت: الاغ من نیست . اتفاقا" صدای الاغ بلند شد و بنای عر عر كردن را گذارد. آن مرد به کدخدا گفت الاغ تو در خانه است و می گویی نیست. کدخدا گفت عجب دوست نادانی هستی تو ، پنجاه سال با من رفیقی ، حرف مرا باور نداری ولی حرف الاغ را باور می نمایی؟ http://eitaa.com/joinchat/1567096844C746db3d35d