eitaa logo
مربی یار
5.5هزار دنبال‌کننده
291 عکس
5 ویدیو
1.6هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ! از اینجای کار به بعد با توست ! باید شهر را بوی فاطمه بردارد ! باید هر طرف را که نگاه کردی ، فرزندان فاطمه را ببینی ، که دارند برای یاری امامشان آماده میشوند ! چادرت را سر کن ؛ چادر لباس فرم هاست ! اصلا زین پس چادر نشانه ! آنهایی که میخواهند در قیام مهدوی امامشان را یاری کنند را با بشناسیم ! چادر نشانه ای باشد برای کسانی که دیگر فکر دیده شدن نیستند ؛ اینبار فکر پسندیده شدن هستند ! زهرا سلام الله علیها باید بپسنددت و زیر چادرت را امضا کند ! باید بدی که در گردان فاطمی ها حافظ و باشی ! باید حواست باشد که امام ؛ هر لحظه از تو سان میبیند ! در کوچه و بازار و خیابان ! چادر تو ، عَلـَم این ی جنگ نرم ! علمدار مبادا دشمن چادر از سرت بردارد ! گردان فاطمی باید با چادرش بوی را در شهر پخش کند ! علم را تصرف کند... و سفیر صلح فاطمه در جهان باشد ! " چادر خاکی " اسم رمز گردان فاطمی مهدی است... •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
✨﷽✨ 😔 زود اشك هايش را پاك كرد و به همسرش خيره شد كه جلوى درب ايستاده بود... - چرا چشم هايت قرمز شده حورا؟ - چيزى نيست، براى اين بى خوابى هاست. - فرصت براى خواب هست، بلند شو كه اذان نزديك است. - روى چشم، صبحانه چند دقيقه ديگر آماده ست، زينب را گذاشته ام كنار ديگ كه آتش را مراقب باشد - حيدر كجاست؟ - توى . خواب است، ديشب تا ديروقت هيزم جمع كرد، بگذار بخوابد. - قبل از اذان بيدارش ميكنم. 🍃 با عجله جارو را برداشت و جلوى چادر را جارو زد... زمان گذشت و صداى قدم هاى جاده بين صداى اذان صبح گم شد. با لهجه عربى محلى اش زوار را بيدار كرد، " " " ياعلى "، "صلاة". زوار نماز را كه خواندند، نشستند سر سفره ى موكب. پاهاى زينب و حيدر از خستگى بى رمق بود اما سفره ها را خودشان انداختند و جمع كردند و موكب را جارو زدند... 👣 زوار كفش ها را پوشيدند و بعضى "شكرا" گويان و بعضى بدون حرف زدند به دل جاده. ابوحيدر نفس راحتى كشيد و رفت به خيمه ى ، بچه ها باز خوابشان برده بود. - چرا گريه ميكنى حورا؟ - آقا هنوز چند روز به اربعين مانده، ديگر هيچ چيز در خانه نداريم. - داريم! خرماها! خرما كه داريم؟ - بله آقا اما قدر يك سينى.😔 - خدا را شكر، آماده شان كن. 🌞 صبح فردا ابوحيدر سينى خرماها را روى سر گذاشت و وسط نشست. اشك ميريخت، زبان گرفته بود... - آقا تمام شد، روسياهم، شرمنده ام غير از اين، ديگر هيچ چيز ندارم. اهل خانه ام فدايتان...😭 اشك، روى گونه ى حورا و زينب و حيدر ميچكيد... ها داشت تمام ميشد. موكب خالى ابوحيدر بوى گرفته بود، نهمين فرزند (ع)، آخرين خرماى سينى را برداشت...🌸😭 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• JOIN🔜 💥 @membariha
🔖امید به رحمت خداوند : 🔻خیلی از افراد در حال یاس به خودکشی دست می زنند. در مکتب ما گفته شده که هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نباشید. رحمت خدا خیلی گسترده است. امام علی (ع) به فرزندش امام حسین (ع) می فرماید: فرزندم، هیچ وقت گناهکار را از رحمت خدا ناامید نکن، چه بسا کسی که اعتکاف ( ثابت ماندن در کاری )به گناه کرده اند ولی عاقبت آنها به خیر می شود. 🔷 فردی به دیدن یکی از کارگزاران مامون رفت. دید که او روزه خواری می کند. پرسید که چرا روزه می خوری ؟ او گفت: من از آمرزش الهی مایوس هستم زیرا می دانم خدا من را نمی بخشد. من چندین سادات را به دستور مامون اعدام کرده ام. این جرم بزرگی است.پس من برای چه روزه بگیرم و نماز بخوانم زیرا دیگر خدا من را نمی آمرزد. ♦️آن فرد پیش امام رضا (ع) رفت و حرف کارگزار مامون را گفت. امام فرمود: گناه این حرف از گناه کشتن سادات بالاتر است. پس شما نباید ناامید باشید حتی اگر گناه بزرگی انجام داده باشید. ▪️ یکی از بزرگان فرمودند: شیطان هم در طاعات و هم در گناهان ما طمع دارد. شیطان بعد از اینکه ما را به گناه وادار کرد، می گوید که آب از سر تو گذشته است. اگر شیطان انسان را مایوس کرد کاملا بر او مسلط می شود. شیطان در عبادات ما را به غرور وا می دارد.  📚پایگاه برنامه سمت خدا علیه السلام ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━
🔷شاکر خدا باشیم 🔻اگر من واقعاً باور داشته باشم که خداوند متعال تقدیرات را به عهده دارد و مقدرات بر اساس تلاش، وظیفه شناسی ماست. اگر این را باور داشته باشم و یک مشکلی و بلایی در زندگی پیش آمد نه فقط راحت می توانم صبر کنم بلکه می توانم شکر بکنم. این خیلی حرف است که انسان بتواند در بلاها نه فقط صابر باشد بلکه شاکر باشد. اینکه وجود مقدس اباعبدالله الحسین (ع) در سنگین ترین بلاهای عاشورا، شب عاشورا شکر می کرد. 🔶 مرحوم بافقی که یکی از علمای خوب ما در زمان حاج عبدالکریم حائری موسس حوزه قم بوده است، ایشان در آخر عمر دچار سکته می شود و حالش خیلی وخیم شده بود. اتفاقاً در همان حین یک سکته دومی برایش پیش آمد که دستهایش از کار افتاده بود. وقتی حالشان را از او سوال می کنند. ایشان گفته بود الحمدالله از صبح تا حالا ناز دستانم را می کشم و غذا در دهانم می گذارند. 👈 چنین کسی وقتی نگاهش این است که من بندگی ام را کرده ام دیگر هر چه پیش آید خوش آید. کسی مقدرات را رقم می زند که هم حکیم و عالم است و عالمتر از من به مصالح من و همربانتر از خودم به خودم است. این آدم هیچ وقت در زندگی اش بن بست ندارد. 📚پایگاه برنامه سمت خدا ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━ @membariha 👈 داستان منبر 🎲 ━━━━━━⊱♦️⊰━━━━━━