هدایت شده از پرویزن
"به بهانهی این روزها"
صبح شد، باز از تشک برخیز، از سکون معاصران بنویس
غُر، بزن بر سر جهان یک چند، از شب وحشیِ "گِران" بنویس
باز کن با غرور پنجره را، زل بزن کوچهکوچه دلهره را
بعدهم با امید روزی خوش، از تکاپوی عابران بنویس
طعم صبحانه؛ چایِ بیقند است، مِلک امروز قیمتش چند است؟
برج عاجی برای خویش بساز، از حقوق مشاوران بنویس
پُک بزن خاطرات دیشب را، به غمی فلسفی بگز لب را
بعد از آن صفحهای دکارت بخوان، از کرامات شاعران بنویس
باز کن پیج اینستا را یا...، لایک کن عکسهای زیبا را
هشتگ منع سگکشی بگذار، از هیاهوی حاضران بنویس
#
ساعت ده: پر از کیاست شو، وارد عرصهی سیاست شو
لم بده روی مبل و نقدی بر خیلِ آسودهخاطران بنویس
#
عصر، تغییر ده عبارت را، بازکن منطق تجارت را
از فلسطین سخن مگو، عیب است، از غم و درد تاجران بنویس
یکبغل سینما تماشاکن، گره از زلف یار خود واکن
وصفی از آن لبان خونین را، به گروه "معاشران" بنویس
پرس و جو کن که وضع مطلوب است؟ حال همجنسبازها خوب است؟
مثل احمد شهید تحلیلی، بر حقوق معاصران بنویس
تیترکن، دادهای کیروش را، بورس بازان ظاهرا خوش را
داوران را به انتقاد بگیر، از تبانیّ ناظران بنویس
شمّهای از فواید فمنیسم، راه حلّی برای جذب توریسم
از گرانی نرخ ارز بگو، از هجوم مسافران بنویس
نقدکن سینمای داخل را، حصر را، حکم مرگ قاتل را
نامهای هم برای دلجویی، به حضور مهاجران بنویس
در هوای غروب، دلدل کن، یمن و شام و غزه را ول کن
جای آن چند جرعه چای بنوش، از سلوک مجاوران بنویس
#
دیگران را به دیگران بسپار، هشتگ قلب من، زمین، بگذار
از فلسطین نوشتن آشوب است،
حال همجنسبازها خوب است
#محمد_مرادی
#حقوق_بشر
#صلح
https://eitaa.com/mmparvizan
از اول ماه مبارک بیمار شدم. بیماری که قصد خوب شدن نداشت و روز به روز بدتر شد. گیرم انداخت. تقریبا این ۲۵ روز همراه لحظهلحظهم بود. نهایتا تشخیص دکتر درگیری ریه بود و مسائل خودش اما هر طوری بود تصمیم داشتم امروز رو بیام راهپیمایی. این تنها کاری بود که از من برمیآمد. گمونم توی تصویر مشخصه هنوز سرحال نیستم؛ اما شکر خدا که تونستم بیام. تونستم از کودکان مظلوم غزه دفاع کنم. هرچند با پاهایی که درد میکرد و با صدایی که در نمیاومد. این حداقل کاری بود که من میتونستم بکنم. تو چی دوست خوب من!
راهپیمایی قدس
۱۴۴۵
۱۷ فروردین ۳
در پیچ و تاب دلهرههای یواشکی
تنها دلیل خنده این قلب کوچکی
بگذار گم شود نفسم روی گردنت
یا بازویم میان دو دستت یواشکی
هم بوسههات طعم عسل دارد و غزل
هم خنده هات مزه دبش لواشکی
آغوش تو شبیه خیال است نرم و گرم
مانند حس و پاکی دوران کودکی
برگرد تا به وقت بهار نگاه تو
گل واکنند ثانیه هایم یکی یکی
چشمان من هنوز به آوای پنجره است
تا بگذری از آخر این شعر دزدکی
معصومه مرادی
بابونههای عاشق تنگ ابوالحیات
فروردین ۳
بسماللهالرحمنالرحیم
از خدا جوییم توفیق ادب
بیادب محروم گشت از لطف رب
بیادب تنها نه خود را داشت بد
بلک آتش در همه آفاق زد
این سومین هفتهای هست که در این سال جدید، بسمالله میگم تا به طور جدی کار و تحصیل و تلاشم رو شروع کنم و هر بار به خواست و ارادهی خداوند با یک بیماری متوقف میشم و هر دفعه، شدیدتر از قبل و خوشحالتر که اگر با دیگرانش بود میلی... چرا ظرف مرا بشکست لیلی....
چهل سالگی کلا حال و هواش فرق داره و شاید توی این سن هست که خیلی بهتر از قبل حضرت رسول صلوات الله علیه رو میشه فهمید و بیشتر از همیشه میشه عاشقش شد..
دعا بفرمایید این بسمالله تازه، همراه باشه با هزاران عاشقانه تازه، با رویشهای بهارانه، با تنفسهای از ته دل رمضانه. دعا بفرمایید خداوند توفیق بده تا هستم و هستیم عاشق باشیم، عاشقانه زندگی کنیم و لذت ببریم از این همه محبت جاری در حیات و خدمت کنیم به بندگان خوب خدا.
دعا بفرمایید، در آخر مسیر عاشقانه جان بدیم، در بغل خودش و با عشق خودش و با دلی پر از محبت بندگانش که مگه چی قشنگتره توی این دنیا...
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد
کسی که خال زنخدان شاهدی نچشید.
به وقت دلخوشیهای بهارانه
صبحگاهان
۲۵ فروردین ۳
وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾(پيامبر شاعر نيست) شعرا كساني هستند كه گمراهان از آنان پيروي ميكنند! (۲۲۴) أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴿۲۲۵﴾آيا نميبيني آنها در هر وادي سر گردانند. (۲۲۵) وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾و سخناني ميگويند كه عمل نميكنند! (۲۲۶) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾مگر كساني كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام ميدهند و ياد خدا بسيار ميكنند و به هنگامي كه مورد ستم واقع ميشوند به دفاع از خويشتن (و مؤ منان) بر ميخيزند (و از ذوق شعري خود كمك ميگيرند) و بزودي آنها كه ستم كردند ميدانند كه بازگشتشان به كجاست. (۲۲۷)
سوره شعرا
پر می زنیم ما نیز
چون لشکر ابابیل
در دست هایمان هست
سنگی شبیه سجیل
با صدهزار رویا
چون کودکان غزه
خواهیم رفت روزی
تا آسمان غزه
رودیم و میخروشیم
بادیم و میشتابیم
چون سرو ایستاده
مانند آفتابیم
محکم شبیه صخره
سرسخت مثل کوهیم
یک کهکشان اراده
تصویری از شکوهیم
گل می دهیم با هم
در قدس دسته دسته
هرچند شاخه مان را
زخم تبر شکسته
از هرکجای دنیا
چون کودکان غزه
خواهیم رفت روزی
تا آسمان غزه
معصومه مرادی