eitaa logo
مروارید های خاکی
526 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.6هزار ویدیو
3 فایل
امت حزب الله پیرو ولایت فقیه باشید، تا برای همیشه فاتح و رستگار شوید. ولایت فقیه هست که راه کمال را به ما نشان می‌دهد. 🥀 #شهید_اسکندر_بهزادی ارتباط با ما ← کانال دوم با موضوعی بسیار متفاوت ← @Safir_Roshangari @ye_loghmeh
مشاهده در ایتا
دانلود
مروارید های خاکی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 #قسمت_صدو_سی_ودوم :و قسم به عصر بعد از امتحان حسا
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 🔥 :ابراهیم سعید توی روز ثبت نام با چند نفرشون آشنا شده بود. گرم و گیرا با هم سلام و احوال پرسی کردن. نه فقط با سعید، هر کدوم که به هم می رسیدن. گروه دخترها و پسرها با هم قاطی شدن. چنان با هم احوال پرسی می کردن و دست می دادن و … مثل ماست وا رفته بودم. حالا دیگه سعید هم جلوی من راحت تر از قبل بود. اونم خیلی راحت با دخترها دست می داد. گیج و مبهوت و با درد به سعید نگاه می کردم. یکی شون اومد سمتم دستش رو بلند کرد ـ سلام، من یلدام با گیجی تمام، نگاهم برگشت. سرم رو انداختم پایین و با لبخند فوق تلخی ـ خوش وقتم و رفتم سمت دیگه میدون. دستش روی هوا خشک شد. نشستم لبه جدول و سرم رو گرفتم توی دستم. گیج بودم و هنوز باور نمی کردم خدا، من رو اینجا فرستاده باشه. بقیه منتظر رسیدن اتوبوس و مسئول گروه من، کیش و مات، بین زمین و آسمون. – خدایا ! واقعا استخاره کردنم درست بود؟ یا … عقلم از کار افتاده بود. از روی اعصابم پیاده نمی شد و آشفته تر از همیشه، عقلم هیچ دلیلی برای بودنم توی اون جمع پیدا نمی کرد. – اگر اون خواب صادقانه بود؟ اگر خواست خدا این بود؟ بودن من چه دلیل و حکمتی می تونست داشته باشه؟ به حدی با جمع احساس غریبی می کردم که انگار مسافری از فضا بودم و اگر اون خواب و نشانه ها حقیقی نبود؟ سرم رو وسط دست هام مخفی کرده بودم. غرق فکر، که اتوبوس رسید. مسئول گروه پیاده شد و بعد از احوال پرسی، شروع به خوندن اسامی و سر شماری کرد. افراد یکی یکی سوار می شدن و من هنوز همون طور نشسته وسط برزخ گیر کرده بودم. ـ فکر کن رفتی خارج، یا یه مسلمونی وسط L.A سرم رو آوردم بالا و به سعید نگاه کردم. ـ اگه نمی خوای بیای کوله رو بده من برم. من می خوام باهاشون برم. دست انداختم و کوله رو از روی دوشم برداشتم. درست یا غلط، رفتن انتخاب من نبود. کوله رو دادم دستش و صدای اون حس، توی وجودم پیچید. – اعتمادت به خدا همین قدر بود؟ به خدایی که ابراهیم رو وسط آتش نگه داشت. ... 🥀 @morvaridkhaky