eitaa logo
•|..مستشهدین..|•
672 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3هزار ویدیو
39 فایل
"بسم‌ربـــ‌الشهداوالصدیقین" زنده‌نگه‌داشتن‌یاد‌وخاطره‌ی‌ شهداکمترازشهادت‌نیست... امام‌خامنه‌ای‌‌عزیز🖐🏻🌿 🔺 ارتباط‌باادمین‌کانال: @Amirhossein_retout 🔻 #کپی‌آزادبه‌شرط‌یک‌صلوات‌🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰دنــبال عباس بودم. (شهــید)هاشم اعتمادی گفـت: آشپزخانه اسـت. رفتـم, دیـدم هـمه ظـرف های کثـیف پادگان را گذاشــتن جلـویش, در حال شستـن است! گفتم مهـندس این چه کاریه! گفـت:آخرش مـنو جهنمی می کنی , خوب بیکاریم ظرف می شـوریم! محیط زیـست و منـابع طبیعـی فارس بـود, به عنوان بسیجی آمـده بود جبهــه. بعدم رفتـه بود آشپــرخانه مقـر, گفته بود منو فرسـتادن اینجا ظرف بشــورم! در وصیتـش نوشـته بود: خدایا به بزرگی ات قـسم، در مقابل خجالت می کـشم.... فقط دلم می خواهـد به مـن هم فرصـت بدهـی این جان ناقابـل را در راه تو بدهـم. هـر چند که لایق نیستم و از بارگاه عـرش تو بعید نیست که به این بنده نیز نظری بکنی.. ۵ 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
عکس حجله‌ای سه نفره دی ماه ۱۳۶۵ بود. گردان حمزه در خط مقدم ارتفاعات قلاویزان در مهران، آن روز دوربین را آوردم رفتم دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم. از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند. هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم: یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره. امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟" که گفتم: خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد ۱۳۴۸ هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت! ده روز بعد ما را به منطقه عملیاتی کربلای پنج در شلمچه بردند دو سه روز بیشتر نگذشته بود که هر سه جوان ۱۷ ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، در شلمچه به شهادت رسیدند. ستار امینی :شهادت: دوشنبه ۶ بهمن ۱۳۶۵ مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ ۲۹ ردیف ۲۳ شماره‌ ۵ محسن کردستانی شهادت: سه ‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۶۵ مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ ۲۷ ردیف ۸۸ شماره‌ ت احمد بوجاریان :شهادت: چهارشنبه ۸ بهمن ۱۳۶۵ خاک‌سپاری: ۱۷ تیر ۱۳۷۵ مزار: بهشت ‌زهرا(س) قطعه‌ ۲۸ ردیف ۴۳ مکرر شماره‌ ۲۰ 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📎کلام شهید خدایا .. میگویند بزرگ ترین شڪست از دست دادن ایمان است، بصیرتے بہ من عنایت ڪن ڪہ در این روزهای سخت امتحان روزگار، شرمنده شهدا نشوم. 🌷شهید محمدامین کریمیان🌷 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
♦️پدر دوست داشت حاج قاسم شهید شود ▪️سهراب سلیمانی، برادرِ حاج قاسم: پدر همیشه دوست داشت یکی از ما در جنگ شهید بشود؛ آرزویش این بود و برای حاج قاسم خیلی دعا می‌کرد که شهید شود. می‌گفت: کسی که ضجه می‌زند و برای اسلام تلاش می‌کند حقش مردن نیست؛ حقش شهید شدن است. من دعا می‌کنم ایشان شهید بشود. 🎐 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
🔰 | پارتی‌بازی برادرانه ممنوع 🔅 پیکر برادر فرمانده در منطقه مانده بود، خواستند بروند آن‌را بیاورند، مهدی گفت: اگر همه‌ی آن پیکرهای شهدا را می‌آورید، برادرم حمید را هم بیاورید. ✨ولی هیچ‌کدام از آن شهدا را نتوانستند بیاورند.خودش هم وقتی مجروح شد، با تعدادی از مجروحان در قایقی به سمت جبهه خودی در حرکت بود که گلوله‌ی آرپی‌جی همه را به شهادت رساند و پیکرها را به اروند سپرد. 🌷 سالروز شهادت شهید حمید باکری 🌼 ‌ 🌐 @Mos_tashhadin 🌷
امام على عليه السلام: همانا خداى سبحان روزى فقيران را در اموال توانگران واجب فرموده؛ و هيچ فقيرى گرسنه نمى ماند، مگر آن كه توانگرى از وى بهره برده است. و خداى تعالى توانگران را از اين، بازخواست خواهد كرد 📚نهج البلاغه حکمت328 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
🕊چند ماه قبل از شهادت محمودرضا یک شب خواب شهیدهمت رادیدم. دیدم دقیقا در موقعیتی که در پایان بندی اپیزودهای مستند سردار خیبر نشان می دهد، با بسیجی هایی که کنار ماشین تویوتا منتظر حاج همت هستند تا با او دست بدهند،ایستاده ام. حاج همت با قدم های تند آمد و رسید کنار تويوتا. من دستم را جلو بردم. دستش را گرفتم و بغلش کردم. هنوز دست حاج همت توی دستم بود که به او گفتم: «دست ما را هم بگیرید» منظورم شفاعت برای باز شدن باب شهادت بود. حاج همت گفت: «دست من نیست» و دستم را رها کرد.😞 از همان شب تا مدتی ذهنم درگیر این موضوع شده بود که چطور ممکن است دست شهدا در برآوردن چنین حاجتی باز نباشد. فکر میکردم اگر چنین چیزی دست شهدا نیست، پس دست چه کسی است؟!😢 تا اینکه یک شب که در منزل محمودرضا مهمان بودم، خوابم را برای او تعریف کردم. خیلی مطمئن گفت: «راست گفته ، دست او نیست!» بیشتر تعجب کردم. بعد گفت: «من در سوریه خودم به این نتیجه رسیده ام و با یقین میگویم هرکس شهید شده، خواسته که شهید بشود. شهادت شهید فقط دست خودش است.☝️ 🕊🌺 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
✅فرازی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی ✍️خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر برنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پا‌ها در حَرَمت پا گذارده‌ام و دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آن‌ها را برهنه دواندم و این پا‌ها را در سنگر‌های طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آن‌ها را ببخشی. 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
این چریک پیر شهید سید حبیب الله آخش فکر کنم بیش از ۶۰سال داشت که وارد جنگ شد و شکار چی تانک نام گرفته در هر گروهان و گردانی بود مایه امید و شور و نشاط نیروها و حتی فرماندهان بود به او حبیب ابن مظاهر می گفتیم. شادی روحش صلوات 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
🍂🍃🍂🍃 ای برادران مذهبی من ! اگر حرف خمینی برتو اثر نکرد، با دل خود وداع کن؛ زیرا که دل تو از سنگ هم سخت تر است. چون خمینی ولایت خدا و خورشید خدا با ستاره خدا برروی زمین است. چون خمینی کسی بود که مثل امام حسین (ع) در درجۀ اول سینۀ خود را سپر قرار داد و در مقابل کافران از خدا بیخبر مثل کوه استوار ایستاد و گفت: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. روح خدا خمینی، کسی است که کوه باید استواری و دریاها و اقیانوس ها باید خروش را از او یاد بگیرند. چون ابرمردی است با ایمان. ❤️شهید قاسم عبدی❤️ 📚کتاب:کلام شهدا 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
🍃🍂🍃🍂 گناه حقیقتاً انسان را رسوا می کند و آبروی انسان را بالاخره خواهد برد. گناه مصداق زباله بدبو است و باعث سرشکستگی و رسوایی انسان می شود |آیت الله جوادی آملی🌱 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
همسرم بسیار ساده زیست بودند، به مسائل مادی و دنیوی خیلی اهمیت نمی‌داد، وقتی به بازار می‌رفتیم می‌گفت چیزهایی که واجب و ضروری است را بخریم، همیشه توصیه می‌کرد از تجمل و اسراف دوری کنیم🌹، یک گوشی تلفن همراه خیلی ساده و قدیمی داشت، من همیشه به سید فاضل می‌گفتم یک گوشی جدید بگیر، صفحه این گوشی شکسته و به درد نمی‌خورد؛ اما ایشان می‌گفت این گوشی هنوز کار می‌کند چرا اسراف کنم⁉️ لباس‌هایش همیشه تمیز اما خیلی ساده بود، من بعضی وقتها اصرار می‌کردم که برای خودش کت و شلوار بخرد؛ اما قبول نمی‌کرد. می‌گفت اگر خدا به من پسر بدهد دوست دارم که مثل خودم باشد، تابستان‌ها او را سر کار می‌گذارم، نه به خاطر پول و دستمزد، فقط به خاطر اینکه دوست دارم مرد باشد و قدر پولی که به دست می‌آورد را بداند، من می‌گفتم بچه کوچک گناه دارد که سر کار برود😢؛ اما سید فاضل عقیده داشت از بچگی باید به بچه‌ها مسئولیت داد تا مسئولیت‌پذیر بار بیایند. سید فاضل بسیار خانواده دوست، مهربان و خوش اخلاق بود و رفتار محترمانه‌ای داشت، در خانه به من کمک می‌کرد و به بچه‌ها می‌رسید. 😊 شهید سید فاضل موسوی امین🌹 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
💕معرفی شهید💕 ✅ شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد کنار او دفن شود پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاج قاسم ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم.🌷 💥«حسین یوسف‌اللهی» را همه بر و بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله مثل ستاره‌ای می‌دانستند که درخشان‌تر از ستاره‌های کویر کرمان است.💚 او جوانی است که در روزهای جنگ جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود و به خاطر پاکی‌اش،به صفای باطنی دست یافته و بعضی از راز و رمزهای پیرامون خود را کشف کرده بود. از زندگی این جوان بزرگ، کتابی با عنوان «پوتین های سوخته» منتشر شده است. 💥محل شهادت اروندکنار براثر مجروحیت شیمیایی والفجرهشت💥 🦋✨🌸 ولادت:۱۳۳۹/۱۲/۲۶ شهادت:۱۳۶۴/۱۱/۲۷ 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 قسمتی از شهید... خدایا من خواهان شهادتم‌ ؛ نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خستہ شده ام ؛ و خواسته باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص کنم ؛ بلکه می خواهم شهید شوم تا اگر زنده ام ، موجودی نباشم که سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم ؛ تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران کند و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند ... ، قائم مقام لشکر 10 سیدالشهدا (ع) 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
خاطره ای از 🌹 شب تولد حضرت زهرا سلام الله تو راه برگشت به خونه بودیم . یه پیرزن تنها جلوی در خونش نشسته بود... از کنارش رد شدیم چند قدمی که گذشتیم رضا ایستاد و برگشت به اون پیرزن نگاه کرد گفت خانوم میای بریم به اون حاج خانم روز مادر رو تبریک بگیم؟ نگاه خسته و تنهای اون پیرزن داشت اشک چشم رضا رو در میاورد... رفتیم نزدیک...سلام کرد و گفت مادر چرا تنها نشستی؟ پیرزن لبخند زد و هیچی نگفت رضا گفت روزتون مبارک. ان شالله که سلامت باشین وعمرتون با عزت... پیرزن لبخند روی لبهاش نشست و گفت ممنون پسرم خیلی خوشحالم کردین 4 تا بچه دارم که هر کدوم تو شهر دیگه هستن و نشد که امشب بیان دیدنم بعدچند تا شکلات از تو جیبش دراورد و اصرار کرد که حتما اینو ازم قبول کنید...😊 🌼 @Mos_tashhadin 🌷
🕊🌺 یکی از صفات خوب شهید این بودکه همه را انجام میداد به عنوان مثال به آسایشگاه جانبازان میرفت تا انها را برای انجام کارها ی شخصی یاری کند و یاکمک به ، شهید جواد کوهساری هرچه پدرش میگفت عمر پدرمیکرد, مادر ازایشان چنین نقل میکرد شهید منزلش را بدون چشمداشتی نقاشی کرد, مادرشهید میگفت چون پسرش به شهادت رسیده بود ، روز حضرت زهرا وروز مادر برای این مادر شهید هدیه ای گرفته, مادرشهید جواد نقل میکند همواره پاهای مادرش رامیبوسید, بسیاردلسوزکودکان بود ۲۶_تیر_۹۴ 🌼 @Mos_tashhadin 🌷