فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هم بخندیم ، به هم نخندیم ...
#مثل_مصطفی
بخند آقا مصطفی ...
مگر غیر از آن است که شما در قهقه ی مستانه تان عند ربهم روزی می خورید ...
بار بستید از این دارالفریبِ هزاررنگ ...
حواستان هست صبر ما برای این غمکده ی بزک شده یِ دنیا کم است ...
دلتان می آید ما را زنگار روزمرگی ببرد و شما محضر ارباب ماموریت جدید از نو دشت کنید ...؟
در مرامتان هست ما را خون دل غرق کند و شما را عیش دیدار حسین بن علی ع ...؟
بیایید ...
به مکاشفه ای ...
به خوابی ...
به عنایتی ...
فقط زود برسانید خودتان را ...
داریم یکی یکی تیر غیب دنیا می خوریم در این روزهای سرنوشت ساز نزدیک قله ...
تیر رسام شهرت ...
تیر زهرآلود قدرت ...
تیر سنگین افتراق ...
تیر نابود کننده تفاخر ...
تیر فلج کننده طمع ...
تیر غیب حسد ...
مگر نه این است که شما لخاصة اولیائه شدید و حالا بسط ید دارید به اذن ارباب عالم ....
خب بسم الله ...
محرم و صفر امسال هم غروب کرد ...
شاید غروب عمر ما نیز به همین غروب گره خورده باشد ...
تا شب نشده و تاریکی ظلمت کده خانه ابدی چشمانمان را خوراک سیاهی نکرده ، روزنه ای از نور باز کنید ...
ای اهالی قبیله ی نورخواران نورآشامان ...
تا دیر نشده بسم الله ...
شاید فردا دیر باشد ...
با هم بخندیم ، به هم نخندیم ...
#مسافر۱۴۴۴
#شهدا
#کربلا
#مصطفی_صدرزاده
#دلتنگی
#خنده
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
15.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مسافر۱۴۴۴
#درد_بی_دردی
#فلسطین #غزه
📎متن پیوست رو حتما مطالعه کنین
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
مسافر۱۴۴۴
#مسافر۱۴۴۴ #درد_بی_دردی #فلسطین #غزه 📎متن پیوست رو حتما مطالعه کنین https://eitaa.com/joinchat/482
درد بی دردی ...
شب از نیمه گذشته ...
مثل شب های دیگر خواب به چشمانم نمی آید ...
این حالِ منِ تنها نیست ...
احوالِ همه ی اهل درد اینگونه است به لحظه ها و ثانیه ها ...
وقت تحلیل نبرد نیست ...
نیاز نیست من از خباثت و جنایت جنود شیطان بنویسم که خوش گفت
چیزی که عیان است ...
چه حاجت به بیان است ...
چند روز است به علی و حسین کمتر نگاه می کنم ...
تصور اطفال و کودکان هم سن و سالشان بر روی تخت بیمارستان غزه که حالا دارو و سوختش به اتمام رسیده ، دیوانه ام می کند ...
قلبم از سینه بیرون می آید وقتی حتی لحظه ای آنها را در آن قاب تصور می کنم ...
نه نه نه ، لعنت به جمله ی بالا که گفتنش هم قلبم را می فشارد چه رسد به تصورش ...
اما آنچه برآنم داشت تا دست بر این قلم بغض آلود بزنم قصه ی بی دردهاست ...
بی دردها همان بی طرف ها هستند ...
بی دردها همان وسط خواب ها هستند ...
همان هایی که پشت علی نماز می خواندند و بر سفره معاویه نشخوار می کنند ...
همان هایی که امام ماضی را گریه می کنند و امام حاضر را فراموش کرده اند چون امام ماضی را هر طور بخواهند تفسیر می کنند اما امام حاضر را باید اطاعت کنند ...
آنهایی که به دنبال مذهب می گردند در قتل عام اسلام ...
آنهایی که نانشان در بی تفاوتی است و نامشان در کنار سلیمان بن صرد خزایی ...
آنهایی که از اسلام قل قل کلمات عربی اش را از بر شده اند و بر سر صف اول جماعت بلوا راه می اندازند و کار به عرصه ی عمل که می رسد مصلحت اندیشان پس پرده می شوند ...
آنهایی که غربت امام در مصیبت علی اصغر برایشان از تیر سه شعبه گرانتر نمی آید و امروز غربت آن پدری که روی ویرانه ها بر روی تلی از خاک که فرزندانش زیر آن مدفون شده اند را نمی بیند ...
وای که چه بدجماعتی هستند ، چه بد دردی دارند از بی دردی ...
از بی دردی ، دردت نمی گیرد ؟؟؟؟
از بی تفاوتی ، بیچاره نمی شوی؟؟؟
از بی خیالی ، خفه نمی شوی ؟؟؟
چطور شده که اینطور شدی ؟؟؟؟
فکر آن کودکی که نیمی از تنش نبود و نیم دیگرش بر دستان پدر در انظار می گشت مغشوش و محزونمان کرده ..!!!
اما بی دردی شما ، کشنده است برای ما برا خودت چه؟؟؟!!!
چرا لرزه به تنت نمی افتاد که تو در اینجای تاریخ بی تفاوت ایستاده ای ...؟؟؟
چکار کردی با خودت که آنقدر بی درد شدی ؟؟؟
حیرانی از دست این جماعت هاج و واج مرا بین واژه ها رها می کند ...
ما اهل دردیم...
گریه های حنانه را دوست دارم وقتی تصاویر غربت #فلسطین را می بیند ...
مرگ بر اسرائیل های نصف و نیمه علی را که باید زبانش را بلد باشی تا بدانی چه می گوید ، با جان می ستایم...
مشت گره کردن های حسین را که حتی نمی تواند کلمات را ادا کند به چشم دل و جان می بینم ...
درد و بلایتان به سرم...
غصه بخورید بابا..
اشک بریزید...
بغض کنید...
کینه دشمن به دل بگیرید...
با ظلم کنار نیایید...
مشتتان را گره کرده نگه دارید ...
نترسید که عاقبت ما مرگ با عزت است ...
و مرگ با عزت، شهادت ...
و شهادت آرزوی دیرین ما ...
می گویید چرا؟؟؟
چون ما از تبار دردیم ...
ما برای [لقد خلقنا الانسان فی کبد] زندگی می کنیم..
ما برای نپذیرفتن ظلم آفریده شده ایم...
ما برای دفاع از مظلوم خلق شدیم...
ما برای مبارزه با ظالم نفس می کشیم...
ما برای این گونه زیستن آمدیم ...
پس ما چون حسین وارد شدیم
و چون حسین هم به دیدار معبود خواهیم رفت ...
و حسین هیچ لحظه ای بی درد نگذراند...
الهی استعملنی لما خلقتنی ...
#مسافر۱۴۴۴
#درد_بی_دردی
#فلسطین #غزه
#کربلا
#درد_نوشت
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به درخواست دوستان پست شد..
خلاصه ما موظفیم #پیشنهاد بدیم...
بد بود پیشنهادش؟؟؟
#اصولگرایان
#گادفادر
#مجلس
#احساس_تکلیف
#همنا
#جمنا
#شانا
#حداد_عادل
#ائتلاف
#مسافر۱۴۴۴
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
غریب اما قریب ...
تو مولود کوچه ی بنی هاشمی...
آنروز که مادر خوبیها معلم شد و تو یک عمر دانش آموز این مکتب ...
او آموخت چه ها کنی در تنگنای چه کار کنم ها ...
آموخت پای ولی تا جان باید ایستاد و تو مشق کردی در شلمچه و طلاییه و کردستان و خیابان های مشوّش شهر ...
او آموخت اگر عده ای راه غیر از علی ع را انتخاب کردند تو باید خلاف جهت عوام به سمت حق عزیمت کنی ...
او آموخت که تنها راه سعادت ، با ولایت تا شهادت است ...
او آموخت روزی با اشک ، روزی با جسمی که ناحله حتی اگر بشود ، با زبان حق گو باید ایستاد و این اگر نباشد خفتگان چگونه بیدار خواهند شد ...
او آموخت الجار ثم الدار که حتی روی پول تو جیبی هایت هم برای آن بسته همسایه حساب کنی ، نه رنگ آمیزی زندگی جذاب تر دنیای رو به زوال ...
او آموخت که «چادر اگر بسوزد که حجاب آتش نمی گیرد» و حالا تو در بلوای آزادی های وارونه ، معنای زیبا زیستن رو به دیگران می آموزی به جای زیبانمایی های زودگذر...
او آموخت که همه شهر اگر به تو خورده گرفتند ، تو تکلیفت را انجام بده چون تکلیف اهل حق را خدا معین می کند و برای اهل حق عالم محضر خداست ...
او زیست عاشقانه ی تکلیف پایه را به تو آموخته و امروز این تویی که از قفس های متوهمانه زندگی بشر مادی اکسیر رهایی یافته ای ...
تویی که امروز می توانی بعد از روایت آقا مرتضی برای پدرانت که چه ها کرده اند روایت کنی که چه کرده ای ...
سرت را بالا بگیر غریبِ قریبِ قله ...
تو مادری داری که همه ی آنچه برای شئون عاقبت بخیری از زبان فرزند مقتولش در فرودگاه بغداد روایت شد برایت به یادگار مانده ...
این صندوقچه تعلیمات مادرانه را بگشا و به اینگونه زیستنت تا ابدیت افتخار کن ...
چون تو
بسیجی شده ی دست فاطمه ای س...
و فاطمیه حالا خط مقدم توست ...
✍ دلنگاشته : لحظات آخرین هفته ی بسیج ۱۴۰۲ همزمان با شهادت مادر همه ی بسیجی ها
#مسافر۱۴۴۴
#آوینی
#نزدیک_قله
#غریب
#قریب
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
🇮🇷 دی خونین برای بهمن جاوید
🌷دی ماه آسمان انقلاب را سرخ رنگ کرده .... گاهی به رنگ خون دل عالمانه
گاهی به خون ریخته بر زمین مجاهدانه
دی ماهی که عماری چون مصباح رخت آخرت بر تن می کند و آن جامه ی پر از تیرهای زهرآگین غرب گرایان و بی بصیرتان که درس آموز است را به یادگار میگذارد برای من و تو که هان ای برادر ... چه نشسته ای که پای امام خامنه ای خون دل خوردن از پای امام خمینی خون بر زمین ریختن شیرین تر است
همان ماه دی که در بلوای توجیه کنندگان مسائل و واماندگان در پیچ و خم نشدن ها پدیدهای سر از آسمان انقلاب در میآورد همچون کاظمی آشتیانی که در رثایش همان بس که #آقا_جان هر وقت برای بن بست شکنی و تحول و عبور از چارچوبهای محدود کننده عصر حاضر برای رسیدن به قله ها می خواهند الگویی نمایان کنند، نام او مانند ستارهی بی بدیل #میشود و
#میتوانیم می درخشد
🌷دی با همان سردی چله زمستانش حالا گرمترین ماه روی کره ی ارض است ی که حرارت خون قتیل فرودگاه بغداد و یار عراقی و همراهانش دلها چنان داغ و سوزان کرده که هر چه میگذرد داغ #مالک_اشتر سوزان تر و قلوب آزادی خواهان از حرارت آزادگی و مجاهدتشان گرمتر میشود .
...
🌷دی ماه حالا #سید_رضی را به آغوش دوستانش بازگردانده ، همان که اگر غیر از رژیم کودک کش و جانی صهیونیستی ، شهادتش را رقم می زد جای بسی تعجب داشت که مجاهدتهای چهل ساله سرانجامش جز به زوال این رژیم با خون این عزیزان متصور نبود و نیست
...
🌱و تو ای دوست خاصیت دی ماه را از طالع چینی و شمسی و ستارگان جستجو مکن که دی خونین رقم خورده است تا ستارگان خونین بال آسمان بهمن همیشه جاوید باشند و روایت کنند تا ابد که دی ماه اگر که آسمان ۳۶۵ روز سال را درخشان تر کرده ، نه بخاطر یلدا و هوای سرد و کریسمس و طالع اش بلکه نقش خون بسته به دی ماه که این ماه همان است که شرف یافته از ستارگان بی انتها و الگوهای ماندگارش تا به ابد ....
#مسافر۱۴۴۴
#دی_ماهی
#انقلاب
#آسمان
#ستارگان
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
مسافر۱۴۴۴
اینجایی که شما هستید ، هیچ خبری نیست....
اینجایی که شما هستید هیچ خبری نیست ...
باران تازه شروع به باریدن کرده بود ، هوا سرد بود ...
دست علی و حسین را گرفتم ، لباس هایشان را پوشیدم و حسابی پوشاندمشان تا گزندی از سرما نبینند ...
چند شب پیش که مصطفی را دیده بودم در همان سرما داشتند با بچه ها دکور می زدند و من که دیروقت رسیده بودم تنها کاری که ازم بر می آمد این بود که برای خداقوت هم شده بروم و بچه ها را ببینم ...
تعدادشان کم بود اما همتشان بلند ...
این بچه ها با ضلع جنوب شرقی مصلی مدتهاست خو گرفته اند ...
وقتی حصر شبهای جمعه مصلی را شکستند ...
وقتی هنوز مثل مصطفی ها ریش های سیاهشان هم کامل نبود ،چه برسد به الان که بعد از بیست و یک سال محاسن سفید شده شان حکایت از رفاقت دور و دراز دارد ...
باران می آمد ، همان ایستگاه صلواتی ساده ی همیشگی ، اینبار هم آقای مسعودی گوی سبقت را ربوده بود از بقیه برای پذیرایی از مهمانان این شب خاطره بازی های ۲۱ ساله ...
کفش های علی را از پایش درآوردم ، حسین را از بغلم زمین گذاشتم ، چشم در چشم میزبانان جلسه شدم با همان ۵ دلبری که حالا سه چهار کیلومتر بالاتر رفیق جدیدی دارند ...
مردم آمده بودند مثل همیشه ...
همان هایی که در تمام این سالها به عشق شهدا و امام و رهبرشان در سرما و گرما آمدند ...
همان کشاورزها ...
همان روستایی ها ...
همان کاسب ها ...
همان معلم ها ...
همان بسیجی ها ...
همان نوجوان ها و جوانهای هیئت ها ...
همان هایی که سالها وقتی از پشت نرده های زنگ زده ی مصلی رد می شوند می ایستند و فاتحه ای می خوانند ...
گاها با خود می گویند شاید در همان بیابان ها می ماندید غربتتان کمتر بود ...
اما همه ی مردم حالا می دانند بچه هایی آمده اند که می خواهند نگذارند بر تارک درخشان و مهمان نواز فریدونکناری ها چیزی جز خادمی شهدا آنهم در خطه ی مبارک نقش ببندد ...
مراسم شروع شد ...
مسئولی نیامد !
مجری با گویش مازنی از شهدا گفت ...
مسئولی نیامد !
حاج عظیم با همان هیبت همیشگی و لباس روایت از جدال تمدنی گفت ...
مسئولی نیامد !
محمود گرجی را بعد مدتها دیدم که نوای دلنشینش کربلایی مان میکرد ...
مسئولی نیامد !
کاپشن بچه ها را پوشیدم و رفتم به سمت در ، گفتم بپرسم کسی از مسئولین آمده شاید من ندیده ام ، گفتند محمود شمسیِ همیشه حاضر و یکی دیگر از اعضای شورا ...
سرم را تکان دادم و حسرت خوردم ...
زیر باران سوار ماشین شدم، به خانه رسیدم و این جملات را در دفتر یادداشت روزانه ام نوشتم :
«آقای مسئول! جنس چرم و پارچه صندلی شما از پلاکت خون این شهدایی است که مادرانشان برای نه یک قطره خون ، بلکه برای تربتی از پیکرشان یعقوب وار گریسته اند...
آنها به یوسفشان می گریند و من به حال شما و خودم گریستم که ان شاءالله منتظر دعوت نامه رسمی نبوده باشیم ...
گوشتان را که به سنگ مزارشان بچسبانید، می شنوید که اینگونه می گویند :
اینجایی که شما هستید هیچ خبری نیست.......
خلاصه صبح که رفتید روی صندلی تان بنشینید یادتان باشد کجا نشستید »
راستی بچه ها خانه تان آباد ...
دلبرانه ی باران و گرمای مراسم قلب ها را جلا می داد ...
#خداقوت
#مسافر۱۴۴۴
#شهید_گمنام
#فریدونکنار
📝دلنوشته محمد جعفری
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
مسافر۱۴۴۴
چشم ها حرف می زنند ... https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
چشم ها حرف می زنند ...
ما که لحظه ی آخری که حاج همت از حاج ق.ا.س.م از سنگر فرماندهی در خیبر خداحافظی کرد و با موتور و همان شلوار معروفش به سمت مجنون می رفت را ندیدیم ، اما حتما در چشمهایش حرف های آسمانی داشت که خدا چشمها را با قابش برای خودش برداشت...
ما چشم های قتیل بغداد در لحظه های آخرین آغوش گرمش با ابومهدی را چند لحظه قبل از ارباًاربا شدنشان ندیدیم ، اما حتما حاجی با نگاهش حرفی با عظمت تر از همه ی دنیا به ابومهدی زد که اینگونه حلت بفنائک شد و ما ماندیم و یک دست به یادگار مانده ...
ما چشم های ورم کرده زیر کتکِ آرمان را در آن لحظه ای که برای همیشه به بهشت خدا باز شد ، ندیدیم اما حتما آقای ما در چشمهایش روایتی را خواند که آرمانِ عزیزِ ما خطابش کرد ...
ما چشم های دخترک کاپشن صورتی با گوشواره قلبی را در آن لحظه که خود را به آغوش عمو قاسم رساند ندیدیم ، اما او چه حرفی با چشمهایش زد که یک ملت با سیل اشک او را یاد می کنند ...
ما در لحظات حساس چشمها را ندیده ایم ...
حرفهایشان را نشنیده ایم ...
چشم حججی را در مقتل ...
چشم عجمیان را در زیر دست و پا ...
چشم آن مادر شهید گمنام را به وقت دلتنگی ...
و هیهات از چشمانی که نبیند چشمها سخن می گویند ...
خوب که می نگرم ...
پا که به وادی چشم ها می گذارم ...
خودم را در محضر آنها می بینم ...
چقدر سخت است چشم دوختن به چشمانی که با تو سخن ها داشته و تو به زرق و برق موهوم دنیای ماده بر آنها چشم بسته ای ...
همه ی چشم ها حالا به فردای من است ...
این برگه ی رای نیست که در هوا می غلطد بروی برگه های دیگر صندوق می نشیند ...
این لحظه ی قرار چشم هاست که به اندازه ۴۵ سال ایستادگی و مقاومت حرف دارد ...
و من می آیم که چشم هایم را بروی چشمانشان باز کنم نه زیر لگد قاتلانشان....
#مسافر۱۴۴۴
#انتخابات
#ایران_قوی
#همه_با_هم
#چشم
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
باید ها ....mp3
36.28M
ضرورت این روزها...
درک فرصت ها ...
تجمیع ظرفیت ها...
تصدیق نیت ها ...
التزام به گفتمان امامین ...
#نشر_با_شما
#انتخابات
#مسافر۱۴۴۴
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
هیجانِ چیره بر آگاهی ...
اگر به کسی بر نمی خورد و اسم ما را در لیست محبوبین و مغضوبین جایی درج نمی کنند، با اجازه ما «در زمان قانونی ابراز نظر شخصی » قدری راجع به سعید جلیلی بنویسیم و آنچه دریافتیم را به اشتراک بگذاریم :
برای مثل حقیری که اولین بار به خاطر مواضع جلیلی در فرآیند مذاکرات هسته ای ، کنکاش در اندیشه و ایدئولوژی سیاسی او را از دهه ۸۰ دنبال کردم، تبیین شخصیت و نظر دادن در مورد او هم با آن جوان پر از انرژی و علاقه که شب و روز این روستا و آن روستا رفته برای تاییدش و هم با جوان عزیزی مثل حسین طاهری که در ردش هندوانه در بسته را تعبیر می داند ، فرق می کند ...
چون نمی دانم آنها در چه سن و سالی بودند که جلیلی توسط غرب تندرو خوانده می شد و بعدها توسط اعتدالیون و تا همین الان که غرب و اعتدالیون و جریان موسوم به نئواصول گرا همین برچسب را در یک هم صدایی نامتقارن وصله او می کنند ...
نمی دانم آنها سلسله جلسات و روایت او از بنیان اندیشه سیاسی در قرآن را خوانده اند و آنچه روایت کرده را با رفتارش تطبیق داده اند یا خیر ؟؟
نمی دانم آنها روی استبدال در آن هفت گفتار مداقه کرده اند یا اصلا شنیده اند که از سر اندیشه ایدئولوژیک او در بیاورند و آن را با منظومه امامین تطبیق دهند تا حداقل امروز برچسب واگرایی از اکثریت موهوم با تفسیر به رای مستمک از نظرسنجی های توخالی را به او نسبت ندهند ؟؟؟
آیا تاکنون چند خطی از سناریوی ذهنی او در تبیین الگوی نوآوری فکر در جمهوری اسلامی را محض رضای خدا خوانده اند؟؟؟ بعید می دانم ، وگرنه چگونه می توانند تشخیص دهند که آرامش او یا معدود جدل او در مناظرات از چه مبانی غنی سرچشمه می گیرد ؟؟؟
اینکه او وقتی به ظرفیت های کشور و کشور توهین می شود رگ گردن متورم دارد و در باقی ساحات و ساعات مناظره آرامش توام با دلسوزی از کدام مبانی به کردار درآمده سرچشمه می گیرد ؟؟؟
چگونه در سیاست خارجی و مذاکرات او را منزوی و تندرو می خوانند در صورتیکه حتی یکبار سیاست خارجی پیامبر را مطالعه نکردند و روایت او را از این کلیدواژه رهبر انقلاب با عنوان «نرمش قهرمانانه» نشنیده اند ؟؟؟
حتی آنها یادشان نمی آید که باصطلاح میانه روهای اصولگرا(نئواصولگرایان) و اصلاحطلب (اعتدالیون) وقتی عاجز ماندند از تفسیر این کلیدواژه سعید جلیلی بود که با تبیین این کلیدواژه و ضرورت و الزامات و خطوط قرمز این راهبرد ، آن را در صورت رعایت همه موارد فوق مصداق انا فتحنا لک فتحا مبینا معرفی کرد و قفل عقلی این جماعت را در تحلیل و بکارگیری این موضوع باز کرد ؟؟؟
سعید جلیلی آنچه را که روایت کرده در زیست ایدئولوژیک و عملی خود به محضر رفتار کشانده و اساسا برای عجین کردن بینش و دانش و رفتار مفهوم یابی عمیق صورت داده است ...
او از هیجان و مطالبه علاقه مندانش به وجد نمی آید که در رفتارش تغییر محسوس در مناظرات ایجاد کند و نه از تهمت ها و تخریب حریف هیجانی می شود تا بخواهد ذره ای از ایدئولوژی خود را در رفتار پایمال کند ...
اینکه او را به امثال ثابتی و رسایی گره بزنند بسیار کوته بینی است که همین افراد هم جای نقد دارند ، اما جلیلی عمیقأ عقد اخوتی با کسی ندارد چون معیار سنجش را تعمیق همین مبانی و همان رفتارها دنبال می کند ، نه اسامی و کاراکترها ...
او برای ایجاد کنش موثر و مداخله لایه های مختلف اثرگذار و اثر پذیر در کنش گری جهت دهنده به حکمرانی سایه به سایه و آفتاب به آفتاب و جلسه به جلسه با همه ی این لایه ها نشسته و برخواسته و همین نگرش را در عمق کنشگری عملی خود در دولت سایه دنبال کرده است تا چه در کوران رقابت ،چه در مسئولیت ، چه در قرابت و رفاقت دائما بر ضرورت توجه به ظرفیت عظیم منابع انسانی در کشور پافشاری کند و حکمرانان را ملزم به احترام و توجه به این لایه ها کند ...
سعید جلیلی را نه با افراد ، نه با احزاب ، نه با القاب می شود شناخت ...
مشکل دقیقا همینجاست که او را نه منتقدانش و نه هوادارانش با عمق ایدئولوژیک متبلور در رفتارش نمی شناسند ...
و این یعنی همچنان هیجان چیره بر آگاهیست ...
او یک مسیر جدی و پویا از مبانی تا میدان است آنهم مبتنی بر گفتمان انقلاب اسلامی ، تا زمانی که او اینگونه است من همچنان با علاقه او را دنبال خواهم کرد ...
#امتحانات
#انتخابات
#مسافر۱۴۴۴
✍محمد جعفری
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
مسافر۱۴۴۴
خط تندروها (۱) قسمت اول #دیالمه https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00
خط تندروها (۱)
بی فایده بحث می کنیم...
بیهوده زمان صرف بگو مگوها می کنیم ...
مشکل تاریخ نخواندن است ...
تاریخ تندروها را نخواندن ...
از اینکه از کجا دقیقا کلمه تندرو وارد ادبیات سیاسی حکمرانان شد و امامین انقلاب با انحراف و تحریف و بدعت ایجاد شده در این کلمه چگونه مبارزه کردند ...
وقتی دیالمه از چند ماه قبل از غائله اسفند ۵۹ ماهیت انحراف ایدئولوژیک بنی صدر را در نشست و برخواست با جوانان مطرح می کرد یا زمانی که از راز سر به مُهر انحراف فکری میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از مبانی انقلاب پرده برمیداشت ، کلیدواژه تندرو و افراطی بصورت رسمی برچسب نقد به او و مواضع او شد تا رسما در روزنامه های زنجیره ای بنویسند جوانک تازه به سیاست رسیده (شما همان پاجوش ها بخوانید) در این شرایط حساس کشور به دنبال دوقطبی سازی است و در آتش اختلاف می دمد و اجازه ایجاد شکل گیری وحدت رویه (شما بخوانید همان وفاق) را نمی دهد ، اینها بعدا در ادبیات مرحوم مغروق هم آمد که امثال دیالمه جوان بودند سر پر سودایی داشتند و به قول هم پیالگی هایشان برای مبارزه با تندروها مجمع عقلا راه انداختند و برای منکوب کردن دیالمه ها جریان ساختند تا جایی که چپ ها و راست ها به برآیند مشترک از موی دماغ بودن تندروها رسیدند...
و حتی برای زدن این دیالمه از پیکر شهیدش خجالت نکشیدند
شاید بپرسید چرا اما من به شما می گویم برای اینکه دیالمه را نماد تندروی نشان دهند ، نه در دهه ۶۰ بلکه در سال ۹۳ به یک مستند یک طرفه مجعول و تحریف کننده تاریخ در جشنواره فجر جایزه دادند تا با داستان ساختگی «سمفونی استیضاح» هر بلایی که می خواهند بر سر تفکر ناب دیالمه ، دشمن شناسی ، صراحت ، مواضع انقلابی او با برچسب تندروی بیاورند و دستاویزی کنند تا حسن روحانی به تاخت با همین برچسب بر همه منتقدانش بتازد و آنها را در انزوا و اقلیت روایت کند
مشکل با دیالمه چه بود ؟
پاسخ این سوال را خود شهید در یک جمله می دهد : « جرم من این است که حرفهایم را زودتر از زمانه ام می زنم»
درک عمیق از مبانی توحیدی و اسلامی ، فهم درست از التزام اندیشه ای و عملی به ولایت مطلقه فقیه و زبان صریح و ناطق و بدون تعارف در اصول اساسی انقلاب اسلامی از او یک جوان با نگاه تمدنی و فراتر از زمانه خود ساخته بود و صراحت و صداقت در بیان، دشمنانی که منافع سیاسی ، حزبی و گروهی خود را در مواجهه در خطر می دیدند را بر آن داشت که حتی بر پیکر شهیدش تاب نیاوردند و منش فکری او را تا همین امروز با برچسب تندرو و دوقطبی ساز دنبال می کنند
حقیقت این واژه ها چماقی است برای اندیشه نابی که نمی گذارد هر شعاری در انقلاب اسلامی بدون تطبیق با معیارها و شاخص های اصیل انقلاب در هوای جامعه منتشر شود...
مثل آزادی ، اعتدال ، آشتی ملی ، وفاق و ...
و حالا پاجوش هایی از همان تفکر جوانه زدند و همان خط فکری را ادامه خواهند داد و اسیر فترات چنارها با تولید برچسب تندروها نخواهند شد ...
این جریان حالا حالا برای وسط خواب های عدول کننده از معیارهای اساسی انقلاب زحمت خواهند داشت ...
پایان بخش اول
محمد جعفری
#مسافر۱۴۴۴
https://eitaa.com/joinchat/482803912C9dd4382f00