eitaa logo
مسافرانِ عشق
4.3هزار دنبال‌کننده
175 عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾 🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 📖هر روز یک صفحه قرآن تلاوت صفحه ۱۰۲ قرآن کریم روحتان منور به نور الهی🌼 @mosaferneEshgh
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 خودمو توی یه اتاق سنگی دیدم که...💠 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌸و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🍃و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌸و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ و سلامی که به دیدار رسید....🍃 سردارِ دلم....
با خدا....
مسافرانِ عشق
با خدا....
❕ بعد صبحانه راهی شدن و اقام با شنیدن اون چیزا دوباره ازم پرسید و مطمئن که شد گفت :میبرمت پیش سید محسن ببینم اون چی میگه ....هرسه مون فکرمون درگیر شد و حتی ناهار تخوردیم برای اقام چای میبردم که با مشت به در چوبی حیاط میکوبیدن ..‌. چادر رو روی سرم انداختم و در رو باز کردم ...پسر همسایمون بود و نفس زنان دستشو رو پاهاش گذاشت و گفت :اقات هست ؟ با تعجب گفتم :هست چی شده ؟ داداشش تو جاده با ماشین چپ کردن بردنشون درمانگاه خبر فرستادن به اقات بگو بره ... استکان چای از دستم افتاد و شکست و اگه درب رو نچسبیده بودم حتما می افتادم ... باوزم نمیشد همه زخمی شده بودن و احمد مرده بود ...اقام رفت و من و مامان خودمون رو رسوندیم خونه اقابزرگم و اونجا بود که فهمیدیم چه شیونی شده ...زنعمو دستش شکسته بود ...عمو سرش ...مادر زهره پاهاش ...پدرش زخمی شده بود و احمد متاسفانه مرده بود ... باورمون نمیشد به همون سادگی مرده بود ...همش به خودم دلداری میدادم که قسمت اونا بوده و چه ربطی به من داشته ...تا شب اونجا بودیم که اقام اومد و انقدر ناراحت بود که با کسی صحبت نمیکرد ...جز احمد بقیه زنده بودن و من متحیر از اون قسمت ‌‌‌‌...برگشتیم خونه عین یه لشکر شکست خورده و ناراحت بودیم ..‌شوک بعدی وقتی بود که روسری که احمد برام خریده بود تکه تکه شده وسط حیاط بود و انگار کسی با ناخن هاش اونا رو چنگ زده بود ...اقام و مامان اونا رو جمع کردن و ریختن تو کیسه و خاکش کردن ‌‌‌...اون شب من تنها نبودم که ترسیده بودم مامان هم ترسیده بود ‌‌...ولی دنیا سردتر از این حرفهاست ...مراسم گرفتن و روزها میگذشت و همه فراموش میکردن حتی خودمون ...دیگه نه خبری از اون زن بود نه از صداش نه ترسیدن ‌...یکسال گذشت و همه چیز خوب بود تا اینکه ...یه زن و دختر اومدن خونمون تا برای برادرشون منو خواستگاریی کنن از اشناهای دورمون بودن و حتی ما همو ندیده بودیم و اونا معرفی کرده بودن ‌...تا اینکه دوباره اون ترس لعنتی برگشت ‌... ادامه دارد....
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh