eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد من رو به خودش فشار می داد و هی دور میزد و می چرخید ... منم همراهش ... دوباره دوربین رفت رو جمعیت ... یه لحظه پوریا رو بین جمعیت دیدم ... صدای اهنگ قطع شد ... اون اکیپی که حجابم رو مسخره می کردن رو هم دیدم ... با دهن باز نگاهمون می کردن ... “ اه ... حیف شد چه صحنه هایی رو از دست دادما. “ صدای اهنگ خوابیده بود و صدای پچ پچ جمعیت به گوش می رسید ... محمد نصره؟ اون دختره چه نسبتی باهاش داره؟ خدا شانس بده ... اون دختره کیشه؟ “ لبخند اومد رو لبهام. رو لب اکثر مهمونای عروسی خودمون هم بود. مازیار و خانومش هم ... همه زل زده بودن به دیوار. و فیلمی ای که پخش می شد. “ تو فیلم دوربینای جمعیتی که نزدیکمون بودن اومد بالا ... محمد همچنان من رو تو بغلش گرفته بود و می چرخید ... یهو علی و مرتضی و نیما و شایان و بشیر و دو نفر دیگه از دوستای محمد که اسماشون رو نمی دونستم دور من و محمد حلقه زدن ... با حلقه ای زدن ی دیوار ساختن تا جمعیت نتونن فیلم بگیرن ... ” دلم هوری ریخت. چه صحنه قشنگی بود. باورم نمی شد. “ راه یه کوچولو باز شد و دوربین رفت داخل دیوار حلقه ای اون هفت تا پسر ... من تو بغل محمد درحال چرخیدن و دوستاش دورمون دیوار ساخته بودن و محافظت می کردن ... دوربین یه جا ساکن شد ... محمد چشماشو بسته بود صداش که تو فیلم ضبط شده بود هم تالار عروسی خودمون رو پر کرده بود. “ می خوند ... محمد- ای جونم ... عمرم ... نفسم ... عشقم ... تویی همه کسی ... ای که چه خوشحالم ... تو رو دارم ... ای جونم ... ای جونم ... دلیل بودنم ... عشقت ... مث خون تو تنم ... ای که چه خوشحالم ... تو رو دارم ای جونم ... نفس عمیقی کشید و سه بار پشت سر هم گفت ... ای جونم ... ای جونم ... ای جونم ... ” فیلم تموم شد. خیلی خوب بود. واقعا علی چه ابتکاری به خرج داده بود. ایول به ناهید که فیلم برداری کرده بود. واقعا هنگ کرده بودم. لپ تاپو خاموش کردن. چراغها روشن شد. مهمونامون هم انگار تو هنگ بودن. چون بعد یه مدت سکوت یادشون افتاد که باید برای علی و ناهید دست بزنن. محمد هم هنگ کرده بود. واقعا عالی بود. محمد- من اصلا متوجه نشدم اونشب ... - منم همینطور ... من و محمد هم از جا بلند شدیم و همراه بقیه دست زدیم به عنوان تشکر. علی پشت سر هم می گفت علی- قابل شما رو نداشت ... وظیفه بود ... ناهید- از اوجایی که خیلی قشنگ از اب در اومده بود گفتیم تو یه موقعیت توپ نشونتون بدیم که علی اقا امشبو پیشنهاد کردن ... خیلی طول کشید تا ملت از هنگ فیلم بیان بیرون و مراسم حنابندون اجرا بشه. بعدش هم عروس گردونی بود و بعد راهی خونه محمد اینا شدیم. تمام مدت ذهنم درگیر اون دیواری بود که دورمون درست شده بود. چقدرررر قشنگ بود خدا ... رسیدیم. جلو پامون گوسفند سر بریدن. از روی خونش رد شدیم و داخل رفتیم. آقایون توی حیاط ایستادن. رفتیم تو خونه و تو جایگاهی واسمون درست شده بود نشستیم. همه خانوم ها هم اومده بودن. همه با هم پچ پچ می کردن. شیدا هم که اون دوربینو ول نمی کرد. یه ربع ده دقیقه تو سکوت نشستیم. حوصلمون سر رفته بود. شیده و شیدا و مادر شوهر و مامانم با هم پچ پچ می کردن. از هم جدا که شدن شیده و مادر شوهرم پرده ها رو کشیدن و در رو هم بستن. مادر شوهرم جلوی در ایستاد. حجاباشون رو برداشتن. احتمالا میخواسن اقایون از حیاط داخلو نبینن. شیدا دوربین رو روشن کرد. شیده و مادرشوهرم اومدن سمتم و دستکش ها و شنلم رو دراوردن. بلندم کردن. بردنم وسط. شیده دوید و توی استریو فلش انداخت و یک اهنگ پیدا کرد. شیدا هم دوربین به دست جلوم ایستاده بود. اهنگ سامی بیگی پلی شد. قشنگ تو عمل انجام شده قرارم دادن. بی حرکت ایستاده بودن. مامان- چاره ای نداری و باید برای شوهرت برقصی ... برای شوهرم جون هم می دادم. رقص که چیزی نبود. محمد رو هم بلند کردن و اومد ایستاد وسط. دوباره اهنگ از سر پلی شد. کفشامو کندم. اروم شروع کردم به تکون دادن بدنم. محمد ایستاده بود. - ای جونم قدمات رو چشام بیا و مهمونم شو ... گرمیه خونه ام شو ببین پریشونه دلم ... بیا ارومم کن ... ای جونم ... می خوام عطر تنت بپیچه تو خونه ام ... تو که نیستی یه سرگردون دیوونه ام ... ای جونم ... بیا که داغونم ... ای جونم عمرم نفسم ... عشقم تویی همه کسم ... ای که چه خوشحالم ... تو دارم ... ای جونم ... ای جونم دلیل بودنم ... عشقت ... مث خون تو تنم ... ای که خوشحالم ... تو رو دارم ای جونم ... دور محمد می چرخیدم و می رقصیدم. همه دست می زدن و کل می کشیدن. سختم بود با لباس عروس ولی همه سعیم رو کردم که بهترین رقصم رو واسه شوهرم اجرا کردم. سر بلند نمی کرد نگاهم کنه. همش دست می کشید رو صورتش. یه ثانیه نگاهم می کرد و می دزدید نگاهشو. خیلی با مزه خجالت می کشید. نمردیم و خجالت کشیدن شوورمونم دیدیم. محمد سرشو اورد نزدیکم. محمد- اخه ضعیفه ...
کم دلبری کن ... به خدا دیگه طاقت تحمل اینهمه فشار رو ندارم خندیدم. سامی بیگی داشت می خوند. - ای جونم ... خزونم بی تو ابر پر بارونم ... بیا جونم ... بیا که قدر بودنتو می دونم ... میدونی ... اگه بگی که می مونی ... منو به هر چی که می خوام می رسونی ... ای جونم عمرم نفسم ... عشقم تویی همه کسم ... ای که چه خوشحالم ... تو دارم ... ای جونم ... ای جونم دلیل بودنم ... عشقت ... مث خون تو تنم ... ای که خوشحالم ... تو رو دارم ... ای جونم این قسمتای اخرو براش می خوندم و دورش می رقصیدم. محمد- باشه اذیت کن ... عوضشو درمیام ... حسابی ... - چجوری؟ محمد- اون قضیه شناسنامه رو که یادته؟ غش غش خندیدم شیدا- بابا بلند بلند حرف بزنین تو فیلم هم باشه خب ... محمد- شیدا خانوم حق دو کلمه خصوصی حرف زدن هم نداریم؟ هر سه خندیدیم. سامی بیگی همچنان داشت می خوند ... - ای جونم ... من این حس قشنگو به تو مدیونم ... می دونم ... تا دنیا باشه عاشق تو می مونم ... می دونم ... می مونم ... ای جونم عمرم نفسم عشقم تویی همه کسم ... ای که چه خوشحالم ... تو دارم ... ای جونم ... ای جونم دلیل بودنم ... عشقت ... مث خون تو تنم ... ای که خوشحالم ... تو رو دارم ... ای جونم ... *** محمد کارمون تموم شد و از اتاق گریم زدیم بیرون. عاطفه خیلی استرس داشت. همش دست منو تودستای کوچیکش فشار می داد. علی هم که زده بود تو خط پند و اندرز و نصیحت. علی- ببین ابجی ... از این محمد یاد بگیر ... اونقدر پرروعه که حد نداره ... خنده ام گرفت. علی- آه ببینش ... اصلا استرس تو وجودش تعریف نشده اس ... ببین محیط اینجا فرق می کنه ... خیلی عادی باش @onlinmoshavereh 🌺☘🌺☘🌺☘🌺
📕فرازهایی از دعای وداع امام سجاد(ع) با ماه رمضان: بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک😔 @onlinmoshavereh 🌺☘🌺☘🌺☘🌺
کوله بارت بربند✨ شاید این چند سحر✨ فرصت آخر باشد✨ که به مقصد برسیم✨ بشناسیم خدا و بفهمیم✨ که یک عمر چه غافل بودیم😔 می شود آسان رفت✨ می شود کاری کرد✨ که رضا باشد او✨ ای سبکبال🕊 در دعای سحرت🙏 هرگز از یاد مبر من جامانده بسی محتاجم😔🙏 با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما خوبان 🌹 شبتون منور به نور خدا ✨ 🌙 ✨ #التماس_دعا🙏 @onlinmoshavereh 🌺☘🌺☘🌺☘🌺
‍ ‍ سلام روز زیباتون بخیر 🌸🍃 آخرین روز از ماه عبادت و بندگی خدا گوارای وجود پاکتون🌸🍃 صبحتون به زیبایی گل🌸🍃 روزتون بی نظیر👌 و سرشار از اميد😇 نماز و روزه هاتون قبول حق 🙏 بهترینها قسمت همه🌸🍃 شما خوبان بشه 🌸🍃 التماس دعا 🙏 @onlinmoshavereh 🌺☘🌺☘🌺☘🌺
نیایش امروز 🌺 🍃 🌺 ﺧﺪﺍﯾﺎ !🙏 ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ...🙏 ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ🙏 ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ🙏 ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ🙏 ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ🙏 ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ🙏 ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ🙏 ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ 🙏 آمین یا الرَّحْمَ الرّاحِمین 🙏 ای مهربان ترین مهربانان 🙏 پیشاپیش عید سعید فطر مبـارک باد 🎀🍥 .¸¸.•°˚˚°❃🍥 .¸¸.•🌟 _,💚.*,🌙,💜 ,💛.*,.🌙,⭐️. _,💜.*,.🌙,💙. ,💖.*,🌙,🌟. _,💙.*,🌙,💛. ,❤️.*,🌙,🌟. 💚.*,🌙💖. 💛.*,🌙,🌟. 💜.*,🌙💙. 💖.*,🌙,🌟. 💙.*`,🌙,💚. .❤️.*🌙,🌟. _,💚.*🌙,.💜 ,💛.*🌙,🌟. ,💜.*🌙,❤️. ,💖.*🌙,🌟. _,💙.*🌙,💖. ,❤️.*🌙,💜. __,💚.*🌙.*🌟 ⭕️ طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی🙏🌹 @onlinmoshavereh 🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🔴 #سیاست_قدردانی 💠 اگر شوهرتان در کمک کردن به شما در امور خانه کم‌کاری می‌کند و شما خواهان #کمک و حمایت‌های بیشتر او هستید حتما بابت کارهایی که برای شما انجام می‌دهد از او #تشکر و قدردانی ویژه کنید. 💠 تشکرِ مهربانانه و همراه با روی گشاده‌ی شما حتی در موارد جزئی، #نشانگر واقع‌بینی و درک و توجه شما نسبت به نقاط مثبت همسرتان است که انگیزه خوبی برای ادامه‌ی #حمایتها و کمکهای اوست. 💠 ترک #قدردانی و نداشتن زبان تشکر، شما را در نزد او انسانی #مغرور، راحت‌طلب و قدرنشناس جلوه می‌دهد و یقینا از #محبوبیت شما می‌کاهد. @onlinmoshavereh 🌺☘🌺☘🌺☘🌺
🔴 #تقویت_رابطه_عاشقانه 💠 مردها بدانند #کمک به همسر در امور خانه و نگهداری از #بچه‌ها باعث می‌شود که زن #فرصت و #حوصله کافی برای روابط عاشقانه و محبت‌آمیز با شما را داشته باشد. 💠 کارهای #سنگین و زیاد در خانه زن را از لحاظ روحی و جسمی #خسته می‌کند و ناخودآگاه #نشاط و توان ایجاد رابطه #عاطفی قوی‌تر و مستمر با همسر‌ را از دست می‌دهد. 💠 برای زن خیلی #شیرین است که گاهی شوهرش، متواضعانه در خانه خدمت کند. اینکار لذت رابطه‌ی شما در #خلوت را نیز زیاد می‌کند. @onlinmoshavereh 🌺☘🌺☘🌺☘🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا بعد از ازدواج همسرم 💠 #عاشق من نیست؟ #توهم_عشق 🔴 #استاد_پناهیان @onlinmoshavereh 🌺☘🌺☘🌺☘🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوال6⃣4⃣9⃣ فرهنگی_ازدواج سلام مدتیه تفاوت فرهنگیه خانواده همسرم وخانواده خودم خیلی داره اذیتم میکنه. من بعد حدود ۴سال و حالا که بچه ام دارم بعضی وقتا به طور جدی به طلاق فکرمیکنم وحتی فکرشم اذیتم میکنه وازطرفی ام راه دیگه ای جلوروم نمیبینم.ازین که همسرم فرهنگ خانوادشو تایید میکنه وبچمم توهمچین فرهنگی قراره تربیت بشه اذیتم میکنه ولی اینم میدونم که اگه جدابشم تازه شروع مشکلاتمه. پاسخ ما👇👇👇👇