#سوال489
ی خواهر دارم آذر ماه دیگه تولد ۱۵سالگیش میشه
قبلا ک افتضاح بود منظورم یکی دوسال پیشه
مثلا وقتی همه ی اقوام باهم میخواستن تفریح برین خودش بال درمیاورد و ب زور بابا مامانم رو رازی میکرد ک باهاشون برن
هرچقدم بچه ها اومدن بهش گفتن اصلا انگار ن انگار
خوشم نمیاد
پاسخ ما۱👇
سرکارخانم #شمس مشاورخانواده
باسلام
احتمال زیاد خواهرتون خجالتی هستش وتوی جمع حاضر شدن براش مشکله به احتمال زیاد خانواده محترم جلوی دیگران ودر میان جمع به ایشون سرکوفت زدن ویا توی جمع حرفی بعش زدن که باعث خجالتش شده ودیگه حالت حاضر نیست که درمیان جمع حاضر بشه باید روی اعتماد به نفسش کار بشه وبه او بها داده بشه وثابت کنید که براتون عزیز وخواستنی هستش وپیش جمع مورد تمسخر واقع نشه وسرکوفت هم نشنوه وشاید هم شخصیتش درونگراست وخیلی با جمع حال نمیکنه که بازهم باید وی رفتارش کار بشه وبا رفتار درمانی درست بشه اما بدونه سرزنش
باارزوی توفیق.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#مجردها_بخونن
💟 به قصد اصلاح، درمان و یا هدایت با کسی #ازدواج نکنید و فراموش نکنید ازدواج درمانگاه نیست!
✅ چشمتان را خوب باز کنید ببینید آیا با همین خواستگارتان بدون هیچ تغییر و اصلاحی در رفتارش، عقایدش، وضع علمی و مالیاش می توانید زندگی کنید یا نه؟
👈 و بر مبنای #همین_الان، کاملا واقع بینانه ، تصمیم بگیرید.
❤️🍃🌹🍃❤️
#کانال_مشاوره_آنلاین
@onlinmoshavereh
📌
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۳۳
راست میگفت امیرعلی، محیط دانشگاه فرق داشت. از آدم سلب میشد، اون آزادی و شیطنتهای دخترونهای که توی مدرسه بود؛ اینجا مثل یه جامعهی کوچیک بود اون هم به خاطر کنار جنس مخالف بودنت. اینجا باید خانوم میبودی، وقتی هم که خانوم باشی دیگه هر نگاهی هرز نمیره روت با ورود استاد و بلند شدن همه به احترامش، یاد صحبتم با امیرعلی افتادم و بیاختیار لبخند جا خوش کرد کنج لبم و با همهی وجود دعا دعا میکردم بعد از دو روز ندیدنش، امشب بتونم ببینمش به هوای این تاریکی شب و کلاسی که اینموقع تموم میشد. *** نگاهم رو چرخوندم و روی ماشین عمو احمد ثابت نگهش داشتم و تقریبا پرواز کردم سمت ماشین. معلوم نبود از کی امیرعلی منتظرمه که به صندلی تکیه داده بود و چشمهاش بسته بود. روی صندلی کمک راننده جا گرفتم و با ذوقی از حضورش گفتم: -سلام. چشمهاش باز شد و لبخندی زد، نگاه آرومش نگاهم رو نوازش کرد. -سلام، خسته نباشی. کلاس خوب بود؟ با سرخوشی سرم رو به دو طرف تکون دادم. -ممنون، ای بد نبود. نگاهی به ساعت کوچیک ماشین که با رنگ سبز خودنمایی میکرد، انداخت و بعد استارت زد.
-کلاست خیلی دیر تموم میشه، نباید همچین کلاسی رو برمیداشتی که به شب بخوری. این یعنی دل نگرانم بود دیگه!؟ -من هم دوست ندارم؛ ولی ترم اول خود دانشگاه برات انتخاب واحد میکنه. -راست میگی حواسم نبود. -البته درسهایی رو که نمیخوام، میتونم حذف کنم. بعد هم مغموم ادامه دادم: -اگه به من بود همهی کلاسهای کله سحر و نصفِ شب رو حذف میکردم. خندهش توی ماشین پیچید و من بیشتر عاشق شدم. -اونوقت فکر کنم یه هفت هشت سالی طول بکشه لیسانس بگیری. همونطور با صورت درهمم سر تکون دادم. -بهتر. مگه حتما باید سر چهار سال تمومش کرد؟ انگار چیزی یادم افتاده باشه بیهوا چرخیدم و ذوق زده دستهام رو بهم کوبیدم و وسط حرفم گفتم. -راستی امیرعلی ممنون که اومدی.
چشمهاش گرد شد و من به قیافه ترسیده و متعجبش از ته دل قهقه زدم. حق داشت، نه به لحن غم زدهم و نه به این لحن پرانرژی و بیمقدمهم. هنوز نگاهش روی من بود با یه اخم کوچولو به خاطر خندهم که لب چیدم. -خب چیه؟ نیم خندهای روی صورتش نشست و سر تکون داد؛ ولی سکوت کرد. بقیهی مسیر هم توی سکوت گذشت؛ اما من عجیب همین سکوت رو کنار امیرعلی دوست داشتم، گاهی همین سکوتها طعم عشق میداد و درس رسم عاشقی کردن. با توقف ماشین نگاهم رو از شیشهی مربعی کنارم گرفتم، شیشهای که شده بود آینهی رویاهام و من از اونوقت سایه امیرعلی رو توش با یه لبخند ناب دید میزدم. کمی روی صندلی چرخیدم و متمایل شدم به سمتش. -ممنون، نمیای خونه؟ اون هم مثل من چرخید رو به من، یه دستش تا شد و آرنجش رو روی فرمون گذاشت. -نه ممنون، سلام برسون. دستم رو جلو بردم تا باهاش دست بدم، امشب میخواستم شادی لمس حضورش رو کامل کنم؛ اما باز هم فقط به دستم نگاه کرد
اعتراض آمیز گفتم: -امیرعلی! -ببین محیا... چیزه... چشمهام رو ریز کردم. -چیه؟ اوفی گفت و دستهاش رو نشونم داد. -عجله داشتم. فکر کردم دیرشده ممکنه بری، برای همین دستهام... نذاشتم ادامه بده و یه دستش رو گرفتم و همراه دست خودم تو هوا تکون دادم که به حرکتم و صورتم که به طرز بامزهای کش اومده بود خندید. مگه سیاهی دستهاش مهم بود؟ اتفاقا برام یه یادگاری بود از لمس دستهاش. -دختر خوب خب مگه اجبار داری؟ دستت سیاه میشه. شونههام رو بالا انداختم و دستش رو رها کردم. -من فرق میکنم امیرعلی. عیب نداره سیاه بشه؛ ولی دستم رو رد نکن غصهم میگیره......
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در نگرانی همسرتان، او را #همراهی کنید!
❌بیخیال نباشید!
🍃❤️ @onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
گاهی زشت ترين بخش بدن آدم ها، "ذهنشان" است؛
ذهن آدم ها، مثل يك حفره عميق، پر می شود از خيلی چيزهای زشت؛ از شك، از بدبينی، از برداشتهای بد، از نگاه پر غرور به ديگران، از توقع زياد، از خودبينی زياد؛ به این ترتیب، ذهن آدم ها گاهی تبديل ميشود به عضو زشت بدن. آنقدر بدن را زشت مي كند كه صد تا جراحی زيبايی هم كاری از پيش نمیبرد.
كاش میشد، جای بينی، جای شكم و پا، آدم "ذهنش" را جراحی مي كرد... هرچه كلمات بد بود، هرچه افكار ناچسب و بدبينانه بود، هرچه نادوستی و پر توقعی بود، میآورد بيرون جايش، كلمات خوب تزريق مي كرد و ذهنش را پر مي كرد از چيزهايي كه مردم، وقتي مي ديدنش، ازش حس قشنگي بگيرند. حس مهرباني، حس مثبت. كاش آدم ها را مي شد اينجور عمل زيبايي كرد...🔹🔷
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
چرا آقایان از صدای خانمها خیلی حساب میبرند؟!!
تا به حال فکر کرده اید چه سرّی هست که وقتی از gps ماشینتان استفاده میکنید،یک خانم راهنمای شماست؟ یا چرا مثلا در سمند، یک خانم مسئولیت هشدار دادن به شما را برعهده دارد؟ چرا در مترجم گوگل تلفظ صدای لغات توسط یک خانم بیان میشود؟ یا چرا اپلیکیشن آیفون،یک بانوی مهربان هست نه یک مرد مهربان؟چرا داخل مترو صدای خانم ایستگاه را اطلاع میدهد نه یک آقا؟در واقع،دلایل زیادی وجود دارد.
👈🏻دلیل اصلی احتمالا مسایل بیولوژیکی است
تحقیقات نشان داده انسانها به سادگی در مقابل صدای زنانه واکنش نشان میدهند."علت اصلی این واکنش برمیگردد به دوران جنینی و شنیدن اولین صدای زیبای مادر" ﺯﻥ ﻣﺤﺒﺖ ﺭﺍ ﺗﻼﻓﯽ ﻣﯽﻛﻨﺪ
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال490
سلام خوبید خانم شمس میشه سوال منم جواب بدید؟
من یه مشکل اساسی که با شوهرم دارم اینکه پول تو جیبی بمن نمیده یعنی اصلا پول دست من نمیده ماهانه، که من خرج نیازهای شخصی خودم کنم وازش که میخام هم میگه من خودم همه چیز میارم تو خونه دیگه پول برا چیته.خیلی برام عجیبه اخه الان دیگه زمون قدیم نیست و این طرز فکرش را نمیدون چطور حساب کنم به حساب خسیس بودنش بزارم یا چیز دیگری ولی من یک زن هستم و نیازهایی دارم خودم بشخصه شما بگید چطور راضیش کنم که منم به پول نیاز دارم
من بهش میگم عزیزم شما باید ماهانه پولی بریزی تو کارت من این حقه من اخه
ماهی دو و پانصد میگیرید حداقل دویست بدید به خانمت
بقیه اش هم خرج خونه و قسط و این چیزا
ایا حرف بدی میزنم
خانم شمس شما بگید چکار کنم؟
پاسخ ما👇
سرکاخانم#شمس مشاورخانواده
سلام بانو
طبق قانون شرع اگه پیش بریم قضیه ازاین قرارمیشه که هراقایی وظیفه داره درحد شان خانم برایش امکانات زندگی رو فراهم کنه مثل خونه واثاثه ان خورد وخوراک ومایحتاج روزانه ولباس دودست تابستانه وزمستانه به همه اینها میگن نفقه یه خانم حتی اگه خانم درمنزل پدری کلفت داشته اقا وظیفه داره که براش کلفت بگیره البته درکنار اینها پول ارایشگاه ولوازم ارایش هم جرءنفقه است البته برای استفاده در منرل وبرای همسر نه استفاده در خیابان ونامحرم خب بعدش هزینه دارو ودرمان هم جزء نفقه به حساب میاد که همه در حد شآنیت خانم,و حالا درامد اقاست دیگه ودر قبال اون میتونه کلا اجازه نده از منزل خارج بشی وهر لحظه ام که اراده کنه شما باید تمکین کنی واگه تمکین نکنی نفقه بهت نمیرسه حالا اینکه ما خانمها میخوایم ماهی چند دست لباس بخریم کلی دنبال مد باشیم واینا همه اش برجه وزیاده خواهی ما، پس تو زندگی بهتره همه چیز دوستانه پیش بره بدونه دعوا وهرچی لازم داری لیست کن بده دست اقا وبگو اینا مایحتاج منه که لازم دارم( البته منصفانه وبدونه زیاده خواهی چون ووقعا الان همه چیز گرون وزندگی کردن سنگین براهمه اقشار متوسط به پایین) لطفا اگه میتونی تهیه کن واگه هم بلد نیستی خب باهم بریم بخریم وحالا سوای از اینا دوستانه بهش تفهیم کن که عزیزم خوبه برای مبادا وحوادث غیر مترغبه که خبر نمیکنه خانم توجیبش یه مبلغی پول باشه که اگه لازم شد خرج کنه وانشاالله همیشه سایه شما رو سرم باشه وبرام خرج کنی ومن پشتم به تو گرم اگه از تو نخوام باید از کی بخوام خلاصه از این حر فها پس به جای دعوا وزورگویی دلبر باش عزیزم خودش بامیل به پات میریزه پس تلخی نکن همیشه شیرین باش....
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#شكستن_آلت_تناسلی
👈دربرخى ازپوزيشنهاى زناشويى به علت فشار ناگهانى وبيش ازحد به آلت تناسلى، رگهاى وريدى پاره ميشود كه چنانچه سريعا تحت درمان قرارنگيرد باعث اختلال نعوظ دائم میشود
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#شوخ_طبعی
یکی از خصوصیات یک نامزد یا همسر خوب شوخ طبعی است، طوری که شما می توانید جوکی را برای او بگویید و با هم بخندید.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
اگر مشکلی برای شوهرتان پیش آمده است، هرگز آن را با گفتن جملههای زیر بیش ازحد بزرگ یا کوچک نکنید.
🔰 عجب مکافات بزرگی!
حالا چکار کنیم.
🔰 ای بابا خجالت بکش؛
این که چیزی نیست.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
✨
🔹هیچ وقت تصمیمی را درزندگی مشتركتان به تنهایی اتخاذ نكنید.
🔹مشورت كردن از ضروریترین نكات یک زندگی مشترک است. بنابراین بدون مشورت با #همسرتان دست به انجام كاری نزنید.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺