eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.6هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 📌 ارغوان" رنگ لیلی مانند گچ شد. آن همه عشق که به خاطرش مرا پس زده بود کجا رفت؟ پس آن همه متن‌های عاشقانه اینستاگرام و کانال تلگرامش برای که بود؟ برای کسی که به این سرعت پس زده شد؟ مردها انقدر فراموش کارند؟ من حافظه‌ام را از دست داده‌ام یا او؟ بی‌شک او. حاج جواد برافروخته به سمت امیر رفت. بی‌توجه به تنه‌هایی که سوری بهم می‌زد جلوتر رفتم. یعنی مراسم عقد من هم انقدر مضحک بود؟ امیر بلند شد و بعد از رد کردن پدرش به سمت در خروجی رفت. لیلی قوی و محکم را این‌گونه به زانو درآورده بود. تنها چیزی که لیلی به آن نیاز داشت تنهایی بود. سکوت کند، کسی نزدیکش نشود. همه با هم پچ‌پچ می‌کردند. از اتاق خارج شدم. داخل راهرو نبود. از پله‌ها پایین رفتم و وارد کوچه شدم. به ماشینش تکیه داده بود. می‌توانستم بغضی که در حال خفه کردنش بود، از پشت سر تشخیص دهم. - فکر نمی‌کردم انقدر کینه‌ای باشید. برگشت. چشم‌هایش سرخ سرخ بودند. کمرش خم شده بود. به سختی خود را سر پا نگه می‌داشت بزرگترین خیانت رو خودم به خودم کردم، وقتی که به‌خاطر دوست داشتن اون هزار تا فرصت دوباره بهش دادم. من کینه‌ای نیستم؛ فقط صبرم یه حدی داشت. لیلیِ من با این دختری که توی چشم‌هام خیره میشه و دروغ میگه خیلی فرق داره. من برای اون لیلی جلوی همه وایسادم، به خاطر اون باعث شدم تو حافظه‌ات رو از دست بدی. من خیلی ضعیفم که نتونستم ببخشم. من مثل تو مهربون نیستم. چادرم را بالا گرفتم و از کنار جوی آب گذشتم. کنارش نزدیک ماشین ایستادم. دست‌هایم را در هم قلاب کردم. - وقتی به هوش اومدم و حرف‌های مامان و سوری رو شنیدم ازت متنفر شدم خواستم انتقام بگیرم اما وقتی اینجا دیدمت؛ فهمیدم ارزشش رو نداری که وقتم و فکرم رو صرف توی بدبخت کنم. آدم یه بار که بیشتر به دنیا نمیاد اون هم به‌خاطر عقده‌هاش خراب کنه؛ در اصل زندگی نکرده. من بخشیدم چون می‌خواستم زندگی کنم. خواستم زندگی غلط و معمولی گذشته‌ام رو تغییر بدم. اون اوایل دنبال این بودم که چه چیزی کم داشتم که باعث بشه یه مرد، کس دیگه‌ای رو به من ترجیح بده. خیلی دنبال این سوال گشتم آخرش خوردم به اینکه تو زیباترین دختر یا پسر دنیا هم که باشی اگه دل طرف نخوادت، هیچ وقت به چشمش نمیای. - منم به چشم تو نیومدم؟ تو اون پسره رو دوست داشتی؟ اسمش چی بود، آها کیوان. بهت زده نگاهش کردم از کی حرف می‌زنی؟ نگاهش را دزدید. - ولش کن...! تو چیزی یادت نمیاد. - کیوان کیه؟ - از لیلی بپرس! اون بهتر می‌دونه و البته سوری خانوم که فقط بلدن نیش بزنند. بدون آنکه تکلیف من بهت زده را روشن کند سوار ماشینش شد و به سمت جایی نامشخص راند. هاج و واج به دود ماشین خیره بودم که ضربه‌ای به کمرم اصابت کرد. - وای خدا چقدر دلم خنک شد. بدون دخالت من و تو ر... شد تو عروسی‌شون! آخ‌آخ قیافه لیلی دیدنی بود! یهو دمغ شد. - ولی گناه داشت. یعنی منم دخترم درکش می‌کنم. یعنیا ارغوان اگه یکی به من نه می‌گفت همون جا جلو همه با صابون می‌شستمش روی بند هم ولوش می‌کردم؛ اما لیلی ساکت شد. اصلا چرا گفت نه؟ کرم داشت؟ بیماری روانی چطور؟ مرتیکه احمق با دخترا بازی می‌کنه! الکی وقتمون رو تلف کردیم اومدیم اینجا. - باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت رو نفهمید! این بار باید لیلی آرزوی بخشش داشته باشه! باید بفهمه از دست دادن چطوریه، بفهمه چقدر تلخه. سوری؟ پوفی کشید و دستش را روی شانه‌ام حلقه کرد. - اگه می‌دونستم ضربه مغزی بشی انقدر فهم و شعورت بالا میره خودم با ماشین زیرت می‌کردم! لعنتی اندازه یه متخصص قلب و کبد و سینه و پا و دهن و گوش و حلق و بینی اطلاعات جمع آوری کردی. ولی اگه من جا لیلی بودم بعد از فحش‌کش کردن امیر بهش می‌گفتم "بیا بهت مردونگی یاد بدم، خب؟" - لیلی چطوره؟ - جلوت رو ببین! داره میره. به رو به رو خیره شدم. لیلی استوار اما سر به زیر از محضر بیرون می‌رفت. کاش گریه می‌کرد! کاش خودش را بیرون می‌ریخت! کاش داد می‌زد و کاش... سوار اولین تاکسی شد و رفت. - دیوانه شد، رفت. منم کار دارم. تفریح تموم شد. پاشو بریم! - بقیه هنوز داخلن؟ @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺