📚#داستان_کوتاه
♦️شاید در #بهشت بشناسمت!
✡این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامهی #تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامهی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود،
🔴این سوال را از او پرسید: مهمترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود⁉️
✳️فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی #خوشبختی را چشیدم.
🤔در مرحلهی اول گمان میکردم #خوشبختی در جمعآوری #ثروت و کالاست، اما این چنین نبود.
😔در مرحلهی دوم چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمعآوری چیزهای #کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود.
🙁در مرحلهی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن #پروژههای_بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
😊در مرحلهی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلیهای مخصوص خریده شود، و من هم بیدرنگ این پیشنهاد را قبول کردم.
💖💖💖
💟💥اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این #هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! 👌کودکان نشسته بر صندلی خود به #شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی #خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود❗️
🚶هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با #مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد❗️
💖💖💖
❤️خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...
😍او گفت: میخواهم چهرهات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظهی ملاقات در #بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما #تشکر کنم!
_________________
🏠 #خانه_مشاوره_آنلاین
http://eitaa.com/joinchat/614793219C5eb00a97bd