آرزوی من برای شما عزیزان در سال2019
آغازی زیبا در ژانویه 🎊
عشق در فوریه🎊
صلح در مارس🎊
نداشتن نگرانی در آوریل🎊
خوشبختی در می🎊
سلامتی و شادی از ژوئن تا نوامبر🎊
و خوشبختی در دسامبر میباشد🎉✨
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#حدیث
💠امام علی (علیه السلام)در سفارشی به پسرش محمد بن حنیفه فرمودند:
در هر حال با همسر خود مدارا
و ملاطفت و خوش رفتاری کن
تا زندگی ات بر تو گوارا باشد.
📚وسائل الشیعه، ج 14، ص 110
✍تحقیقات نشان داده بیشتر زنانی که در خونه پرخاش میکنن و داد میزنن کمبود محبت شدید از طرف همسرانشون دارند
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
.
روش ساختن حس امنیت؛
➣ درباره اوضاع کاری
نیازها،سختیها و گاه ناراحتی هایتان با همسرتان حرف بزنید،
➣ اما زیاده روی نکنید! تا او خود را محرم رازتان بداند.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال732
سلام من ۲۶ سالمه ۱/۵ازدواج کردم مشکلم اینه همسرم به حرفم گوش۷ نمیکنه سر هر چیزی سریع بحث میکنه و۷ دعوا و قهر هر چند توعقد هم چنین رفتاری از خودش نشون میداد که بیشتر وقتا بهش حق میدادم و کوتاه میومدم
تو این دعوای اخیر خیلی بد دهنی کرد و فحاشی به من و خانوادم الان نزدیک یک هفته است باهم قهریم هر دفعه تا پاش به سنگ میخوره تهدیدم میکنه به طلاق
جلوش خودمو میزنم به بی خیالی
همش میگه هر چی من بگم همونه بهش میگم خوب پدر تو زندگیشو همین چیزا خراب کرد
پدرش ازدواج مجدد داشته و مادرشوهرم توسط عمه های شوهرم و پدرشوهرم خیلی ناراحتی کشیده
آیا ازدواج مجدد پدرش در این بحث و جدلها تاثیر گذار هست قبلا اینطوری نبود بگه هر چی من بگم همونه بعد از عروسی اینطور شده
لطفا راهنماییم کنید.
سن همسرم ۳۲ سال است فرزند ندارم و مستقل زندگی میکنیم
خواستگاری به روش سنتی
در دوران عقد قهر میکرد اما طاقت ۷ریع واکنش نشون میده وقتی فکرش مشغوله دنبال بهانه گیری و دعواست
وقتی بهش میگم شام بیرون باشیم یا به پارک بریم
به مدت یک هفته قهر بودیم باهم
پا پیش گذاشتم اما قبول نکرد دیگه منم رهاش کردم تا خودش جلو بیاد فکر نمیکردم
اینطوری شدت پیدا کنه دعوامون
بهش میگم برو انجام بده بعد میگه عصبی بودم یه چیزی گفتم
خوبه به لحاظ کلامی و جنسی ۹
همسرم فرزند دوم هستن یکساله پدرش وقت کرده مسئولیتش بیشتر شده
برادرشوهر بزرگم هم همینطوره سریع از کوره در میره جاریمو میرنجونه
پدرشوهرم هم خیلی مادرشوهرمو اذیت کرد.
مادرشوهرم به خاطر فرزندانش جدا نشد اما پدرشوهرم بیشتر پیش همسر دومش بود.
وقتی باهمسرم دعوام شد مادرشون آروم کرد و گفت حرفای پسرمو جدی نگیر حتی میخواستم از خونه برم تا سر عقل بیاد مادرشوهرم و برادرشوهرم جلوم را گرفتن
لطفا بگین با اخلاق ایشان چکار کنم
پاسخ ما👇
سرکارخانم#شمس مشاور خانواده
با سلام
ممنون از اعتمادتان خواهر خوبم زندگی مشترک یه ترازوی دونفره هست که برای توازن آن دوکفه باید همسطح ودر یک راستا قراربگیرند از آنجایی که خداوند مردها رو قوامون النساء قرار داده پس مدیریت زندگی با ایشون و خانم که تحت تکفل مرد قرار داره باید تمکین بده خب من خانم اگه قراره که به خواسته هام برسم باید بدونم که به واسطه لجبازی که حکم به جایی نمی رسم و بهتره که از سیاستهای زنانه خودم بهره بگیرم هیچگاه سعی نکن که با اقتدار و غرور مردانه همسرت مقابله کنی اگه مرد غرورش رو ازدست بده تو ضرر میکنی چون دیگه هیچ چیز براش مهم نیست حتی تو ،اگه قراره به چیزی برسی لطفا از ادبیات دستوری استفاده نکن بهتره که پیشنهادی باشه مثلا علی آقا!من چقدر دلم میخواد در کنار تو بیرون یه شام دونفره باهم بخوریم ،یا چقدر این هوا جون میده واسه پارک رفتن دست تو دست همسرم و....شکر خدا اینقدر فهیم و باانصاف هستین که گناه رو گردن مادر شوهر و بقیه ننداختین پس قبول کن که با یه چشم گفتن غرور شما جریحه دار نمیشه بلکه این منیت رو سر کوب میکنی وبه ما میرسی مثلا اقا امروز بریم؟ بیرون ؟نه خانم من خسته ام !باشه عزیزم هرچی تو بگی مهم کنار هم بودن و دیگه ادامه ندی (تو همیشه همینی،تو منو درک نمیکنی،تو فقط حرف خودت رو میزنی و......اصلا نباشه)این طرز حرف زدن زهری که ذره ذره به خورد زندگیمان میدیم و باعث دوری و کم رنگی عاطفی وحدتی ناکرده جدایی میشه .لطفا هم دل باشید و گاهی خودتون رو جای طرف قرار بدین و بگو اگه همچین بر خوردی با من میشد ویا اگه او همچین حرفی به من میزد !من چه حالی داشتم ؟اون موقع می فهمی که رفتار درست بوده یا نه زهر دیگه ای هم که داری وارد زندگی میکنی سرکوفت زدن به همسرت هست لطفا گذشته اورا کالبد شکافی نکنید چون اصلا به شما ربطی نداره که چرا پدرت زن دوم گرفته ویا با شما نبوده ویا اگه اشتباه از همسر سر زد نگذارید به حساب دیگران!هر عملی یه عکس العملی داره حرفی که من میزنم باعث فلان برخورد همسرم میشه ولاغیر ،توصیه دیگه اینکه یه همسر با درایت هیچگاه سنگر ومنزلش رو ترک نمی کنه و وجود خودش رو بی ارزش نمی کنه اگه یه بار برای دیگه رفتی و اون اعتبار و جایگاه اولیه رو نداری پس بمون متمدنانه ومسالمت امیر مسائل رو حل کن پس روی نحوه سخن گفتن خودت کار کن
و مراقب خوشبختی خودت باش اگه به مشکلات کسالت دیگران دقت کنی میبینی که اصلا مشکل نداری و چقدر خوشبختی
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
📌
#رمان #عاشقانه
#لیلی_بیوفا #پارت_31
📌
ببند فکت رو عباسی! داداش من کی مجنون شد که خودم خبر ندارم؟ - حالم خوب نیست. میرم تو اتاقم. مزاحم نشید! خواستم در اتاقم را باز کنم که هوشنگ به سمتم پا تند کرد. موهای بلندم را از پشت کشید و وادار به ایستادنم کرد. - کجا خانوم؟ مجنون لیلی تشریف آورده خونهتون، کی برسه خدمتتون؟ از لحن حرف زدنش حالم بهم خورد، مردک چشم چران! - هوشنگ، مِن بعد دور خودم و نیلو نبینمت! شیر فهم شدی یا باید اسبابت رو بریزم بیرون دله دزد؟ دستانش را روی مژههای بلندش گذاشت. - تو بگو هوشی بمیره، هوشی میمیره! ببینم نکنه هنوزم درگیر اون پسرهی بابا پولداری؟ چشم غرهای نثارش کردم که خاموش شد. - بابا پولدار شرف داره به عملی! اون پسره اسم داره، امیر... قبل از اینکه اسمش رو هم بیاری دهن بو گندوت رو آب بکش الکلی بدبخت! اگه به خاطر نیلوفر نبود همون روز که اومدید برای اجارهی خونه پرتت میکردم بیرون. داخل اتاق شدم. کنار پنجرهی اتاقم نشستم. باران میبارید، دل من هم همراهش...
دلم آغوش یک مادر را میخواهد؛ مادری که دوستم داشته باشد، بغلم کند و بوسهای به پیشانیام بزند و بگوید" همه چیز تمام شد." اما کجاست آن مادر؟ دلم پدری را میخواهد که هر کس چشم چرانی کرد، چشمهایش را بدرد؛ اما کجاست آن پدر؟ برادری را میخواهم که رویم غیرت داشته باشد، نگذارد پایم را از خانه بیرون بگذارم و از من مانند با ارزشترین شخص زندگیاش محافظت کند؛ اما... و دلم عاشقی را میخواهد که نامش امیر باشد! در آغوشم نگیرد، به خانهام پا نگذارد، نگوید شبها را باهم باشیم! عروسک خیمهشببازیش نباشم. دلم امیری میخواهد که با تمام ایرادهایم، دوستم بدارد. با صدای باز شدن درب اتاق، مردمک چشمهایم را از پنجره به سمت درب کشاندم. نیلوفر در را پشت سرش بست و بعد از نگاهی به چشمهای سرخم، گفت: - چه شبا پنجره رو بستم تا عطر یادت نره از خونه من. چه شبا که یاد تو بارون شد... لیلی! هنوزم نمیخوای به ازدواج با هوشنگ یا همون مهران جنتلمن فکر کنی؟ امیر تموم شده است. نامزد داره، شیدا میگفت نامزدش رو هم خیلی دوست داره، از این چادریاست که از زیر چادر فقط یه چشمشون پیداست
با شنیدن اسم شیدا، آمپر چسباندم. - تو اون رو فرستادی دفتر امیر؟ تو خیلی غلط کردی! تو که میدونستی اون شیدا کیه پس با چه فکری فرستادیش پیش امیر من؟ لال شدی؟ همین فردا به اون عوضی میگی از دفتر امیر گورش رو گم کنه، وگرنه خود تو و برادر عملیت باید از اینجا برید! سعی در آرام کردن من داشت، اما خشم من نسبت به شیدا هر دقیقه فوران میکرد. همان کسی بود که رابطهی من و امیر را به گوش حاج جواد رساند و تمام زندگی گذشتهی من را برای او تعریف کرد. امیر ندانسته آن گرگ را منشی خود کرده! خواست از اتاق بیرون برود که بلند شدم و شانهاش را کشیدم. - شیدا رو از کجا میشناسی؟! مات مانده بود، چند بار پشت سر هم پلک زد، نمیتوانست برخودش مسلط شود. - چته دیوونه؟ خب... خب یه بار اومد دم خونه با تو حرف بزنه وقتی اسمش رو گفت، گفتم که لیلی با تو آدم فروش حرفی نداره. اصرار کرد که میخواد هر جوری هست کمکت کنه و از دلت دربیاره، بهش آدرس دفتر امیر رو دادم که برامون خبر بیاره که یهو شد منشی اونجا! به خدا قصدم بد نبود
روی فرش شش متری نارنجی رنگ که موهای بیشماری رویش جا خوش کرده بودند، نشستم. - بیشتر آدمها با قصد خوب کارهای اشتباه میکنند. یکیش هم تو! نیلوفر، میخوام امیر رو ببینم. ببینم توی این چند ماه چقدر عوض شده! چشمهایش گرد و دهانش گشاد شد. - اگه میخواستی زیر قولت به اون یارو بزنی چرا تا حالا نزدی؟ خب این همه وقت داشتی که دوباره برگردی پیش امیر! کمرم در آن حالت نشسته در حال خرد شدن بود، روی زمین دراز کشیدم. - عطش عشق شنیدی تا حالا؟ تشنهام شده. میخوام ببینمش بعد که سیراب شدم رهاش کنم بره پیش نامزدش! کنارم زانو زد. لحنش ملایم و مظلومانه بود. - امیر انقدر تو رو دوست داره که به خاطرت قید اون دختر رو بزنه، درسته؟ پوزخندی تحویلش دادم. میان ابروهایش پر چین شد. از پوزخند زدن متنفر بود. - نچ...! مکتب عشق اساطیری که قبلا برات تعریف کردم، بعد از رفتن من تعطیل شد! امیر نمیبخشه، فراموشم نمیکنه. فقط میخوام شانسم رو امتحان کنم....
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💕✨💕سلام مسیحای عالم ، مهدی جان
کاش همه می دانستند که مسیح هم چشم به راه توست .
کاش همه می دانستند که دمِ توست که مرده را زنده می کند و عالم را جان می بخشد .
کاش همه می دانستند نجات بخش موعودشان کیست ...
آنوقت همه چشم به راهت می شدند ...
💖السلام علیک یا صاحب الزمان 💖
۱۴صلوات به نیابت از امام عصر علیه السلام(ع) تقدیم به پیشگاه امام سجاد(ع)،امام باقر(ع)و امام صادق (ع)
🍃☘🍃امام صادق عليه السّل
🔴 #عذرخواهی_کتبی
💠 برخی همسران برای عذرخواهی #خجالت میکشند و یا #غرورشان مانع عذرخواهی زبانی میشود.
💠 یکی از راههای #درمان این نقیصه این است که عذرخواهی خود را روی #کاغذ نوشته و یا #پیامکی انجام دهید.
💠 برای هر مشکلی فکر و ابتکار به خرج دهید و برای حل آن #تمرین نمایید. نه اینکه بیخیال آن شوید.
💠 ابتکار و تمرین شما به چشم #همسرتان میآید و درکتان خواهد کرد.
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺