@beheshte
یک ساعت خدمت کردن به همسر 😌
بهتر است از عبادت هزار سال 📿
و هزار حج و هزار عمره 🕋
و بهتر است از آزادکردن هزار بنده ⛓
و هزار جهاد و عیادت هزار بیمار 🛌
و هزار (نماز) جمعه 📿
و هزار تشییع جنازه 🏴
و سیرکردن هزار گرسنه 🍟🍗
و هزار اسب در راه خدا دادن 🐎
و بهتر است از خواندن تورات و انجیل و زبور و قرآن 📖
و بهتر است از خریدن هزار اسیر و آزاد کردن آنها؛
و بهتر است از دادن هزار شتر به فقیران🐫🐪
و چنین انسانی که خدمت گزار به همسرش می باشد از دنیا نمیرود، مگر اینکه جایگاه خود را در بهشت می بیند☺️
رسول اکرم (ص)
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
ســـــ😊✋ـــلام
به عصر اولین روز آبان ماه خوش آمدید ☕😊🍁
امیدوارم🍁
دلخوشی وشادی 🍁
مهمون خونه هاتون 🍁
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سلامتی و آرامش🍁
در وجودتون🍁
خدا هر لحظه همراهتون❤
وآبان ماهتون مثل عسل شیرین باشه🍯
تولدت مبارک آبان ماهی عزیز🎈
💞یه آبانی وقتی میگه هستم
یعنی تا تهش هست
خیالت راحت باشه...😍
تولد دوستان گل آبان ماهیمون
را تبریک میگم🎁🎂
امیدوارم به تمام آرزوهای زیباتون برسید🍰🍭
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🗣
به فرزندان خود یاد دهیم به رفتار دیگران "پاسخ" دهند نه "واکنش"
👈🏻 واکنش یعنی: اگه زد تو هم بزن !
👈🏻 پاسخ یعنی: از عقل خود استفاده کن و بهترین روش را انتخاب کن
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
روانشناسان توصیه میکنند در هنگام خوشحالی قول ندهید وهنگام ناراحتی،تصمیمات مهم نگیریدزیرا مردم اصولا در زمان خوشحالی بدترین قولهارا میدهند و درزمان ناراحتی،بدترین انتخابها رامیکنند
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🌸🍀🌺🍃🍃🍃🍃
سوال496
ببخشیدهمسرم من خیلی
بامن بده اخلاقش خیلی بده
بانمازو مذهبی بودن من مشکل داره
اونم هرروز بایدرابطه داشته
باشیم میگه باید ب فیلم
بدنگاه وکنی و.....
درضمن اصلابراش مهم
نیس ک بچه هام میبینن در
سن حساسی هستن
مثلا پیشم دخترم لخت
میره حموم میادبیرون
یا شبا کرابطه دایم بچه
بیدارمیشه منوصدامیکنه
نمیزاره برم اونممیبینه صبح
ازم میپرسه منم ازخجالت اب میشم
پیش بچه
دیگه یک روزدرمیان رابطه
میکنیم ازطرفی من مشکل رحم
دارم دکترم گفته بایدخیلی کم
رابطه داشته باشی ولی انگارن انگار
من مریضم
بخدابراش کم نمیزارم
بره سرکاربیاد بدرقه اش میکنم
ولی باز اخلاقش بده کتک میزنه
پاسخ ما👇
سرکار خانم #شمس مشاورخانواده
سلام بانو
خانم گل میدونی که جهاد زن خوب هسر داری کردن هست ؟اونم شما که خدارو شکر اهل دیانت هستی ....همسر خوب که خوبه وهر خانمی میتونه باهاش کنار بیاد چون مشکلی نداره وهنر انجاست که بتونی یه همسر مشکل داررو خوب مدیریت کنی عزیزم سعی کن وقتی صداش رو بالا میبره شما سکوت کنی اگه چیزی میگه یه چشم بگو اگه حرفی میزنه بگو حق باشماست وقتی دنبال تنش نباشی مطمئن باش بعد از مدتی خودش شرمنده میشه وباهات راه میاد ولی اگه قرارباشه باهاش مقابله کنی ویکه به دو خب حتما لجبازی میکنه وسعی میکنه جایگاه مرد بدنش رو بهت ثابت کنه پس لطفا ارامشت روحفظ کن ووظایف همسریت رو به نحو احسن انجام بده مطمئن باش نتیجه میگیری واما در رابطه با بچه ها توصیه میکنم که بچه ها به هیچ عنوان نباید رابطه همسری شما رو ببینند چون اسیب شدید روحی وروانی میبینند ودر اینده در زندگی مشترک دچار اختلالات جنسی میشن واحتمال به انحراف کشیده شدنشون بسیار زیاده دین اسلام در این باره توصیه های فراوانی داره حتی میگه نوزاد تازه به دنیا امده اگه خوابش هم برده یه چیزی بندا ید تو صورتش تا نفس شما که در حال رابطه اید بهش نخوره ودر کل باید در اتاقی دیگرباشه تا دچار انحراف جنسی نباشه واقعا عاقبت بدی پیدا میکنند که با خجالت کشیدن تنها درست نمیشه لطفا منطقی اما باارامش در این باره باهمسرت صحبت کن وبا سیاست زنانه خودت مجابش کن وامارابطه خب تمکین وظیفه خانم هست وبعضی وقتها که مریض هستی ویا عادت باید با معاشقه نوازش بوسه وماساژ بدن والت باعث شوی که ایشان به انزال برسه ونیازش برطرف بشه تا مشکل شما برطرف بشه پس میبینی که راهکار هست لطفا سعی کن دلبر باشی تا با دعوا ختم نشه وبهانه به دستش ندی در کنار همه اینها امیدت به خداباشه وارتباطت باخدارو قوی کن واز خودش مددبگیر تا کمکت کنه مثل اسیه همسر فرعون که همه بداخلاقیهای فرعون رو به جون خرید وباخدای یگانه معامله کرد
موفق باشی......
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
#به_همین_سادگی
#رمان عاشقانه مذهبی
#پارت۳۸
نگاهش هنوز توی چشمهام بود و دنبال جملهای میگشت برای گفتن که با قدمهای آرومی رفتم توی اتاقش و روسریم رو جلو آینه انداختم روی سرم و مدل عربی بستم، بعد از چند لحظه اومد و در اتاق رو پشت سرش بست. حاشیهی روسریم رو مرتب کردم، سعی میکردم نگاهش نکنم. -چرا اینجا اومدی؟ میرفتی توی هال من هم میاومدم. عجب تعارف مسخرهای. لمس حضورش وسط دلخوری هم یه نعمت بود برام. به خاطر سکوتش چرخیدم که نزدیک اومد و فاصلهمون شد به زور چهار انگشت. بازوهام رو گرفت توی دستهاش. -قهری؟ لپهام رو باد کردم و با صدا خالی. -نه، دلخورم. انگشت شصت و اشارهم رو روی هم گذاشتم و نصف بند انگشتم رو نشونش دادم. -این قده هم قهرم. لبهاش به یه لبخند محو باز شد، همین هم غنیمت بود. باز هم طاقت نیاوردم و دستهام حلقه شد دور کمرش، فکر کنم باز شوکه شد که دستهایی رو که باهاش بازوهام رو گرفته بود توی هوا موند؛ نمیدونم چرا عاشقانههای من اینقدر براش سخت بود و شوکه کننده؟!
من که آروم شده بودم از نفس کشیدن عطرش به این نزدیکی و شنیدن صدای ضربان قلبش که روی دور تند رفته بود. آروم گفتم: -امیرعلی نمیشه دوستم داشته باشی؟ تو رو جون من به خاطر حرفهای مسخره اینقدر به هم نریز، من مطمئنم تنها کسی که میتونم با اطمینان بهش تکیه کنم تویی. اینقدر از من دور نشو، اینقدر وقتی نزدیکت نیستم فکرهای بیخودی نکن. خواهش میکنم مثل من باش که هر ثانیهم هم با فکر تو میگذره. نفهمیدم کی بغض کردم و کی اشکهام روی گونهم ریخت و دفن میشد توی تار و پود لباس امیر علی. دستهاش حلقه شد دور بازوهام و چونهش نشست روی شونهم و آروم گفت: -گریه نکن، خواهش میکنم. همین جمله کافی بود تا اشکهام بند بیاد، یه خواهش ساده؛ شاید برای پوشوندن این جمله که اشکهام آزارش میده. دستهام رو محکمتر کردم و حلقه دستم رو تنگتر، لب زدم: -دوستت دارم. نفس عمیقی کشید، با فشار آرومی که به بازوهام آورد من رو از خودش جدا کرد و با انگشتش رد اشکهام رو از روی گونههام پاک. -راستی ممنون به خاطر لباسم، حسابی تمیز شده بود. نگاهم رو دوختم به چشمهاش. نمیدونم چرا حس کردم چشمهاش بهم میگه دوستم داره؛ ولی به زبون نیاورد و مسیر صحبتمون رو تغییر داد
وظیفهم بود، احتیاجی به این همه تشکر نیست. *** -شروع کلاسها خوبه محیا جون؟ صحبتم رو با عطیه تموم کردم و سر چرخوندم تا جواب نفیسه رو بدم. -ممنون خوبه. هنوز که اولشه، ولی خب درسها یه خورده، یعنی بیشتر از یه خورده سخته. کلاسهامون هم ترم اولی حسابی فشردهست. امیرمحمد لیوان چایش رو نصفه گذاشت توی نعلبکی جلوش. -رشتهت انتخاب خودته یا رفتی پیش مشاور تحصیلی؟ -انتخاب خودمه، مشاوره نرفتم. حل کردن مسئلههای ریاضی حس خوبی به من میده. عطیه دستش رو به طرفم نشونه گرفت و رو به بقیه گفت: -دیوونهست دیگه، آخه کی از ریاضی خوشش میاد؟ -من. نگاه ذوقزدهم رو به امیرعلی دوختم که عطیه ابرو بالا انداخت. -نه بابا! کی میره این هم راه رو؟
خب تو هم یکی لنگه این محیایی دیگه. امیرعلی ابروهاش رو بامزه، با هماهنگی چشمهاش بالا داد. -آها یعنی من هم دیوونهم؟ عطیه لبش رو به طرز مسخرهای گزید. -بلانسبت داداش، من محیا رو گفتم. امیرعلی خندهش گرفته بود ولی سعی میکرد جدی باشه. -محیا هم خانوممه، دوباره نبینم بهش بگی دیوونه. نگاه عمه و عمو احمد هم که با هم ریزریز حرف میزدن با این حرفها چرخید روی ما، البته با یه لبخند خاص و مهربون و من بیشتر از قبل ذوق کرده بودم البته با خجالت زیاد. نگاه پرتشکرم رو به امیرعلی دوختم، عطیه براق شد چیزی بگه که امیرمحمد با خنده پایان داد به این دعوایی که شوخی بود. -کار خوبی کردی محیا خانوم. آدم باید طبق خواسته خودش انتخاب کنه، اگه رشتهت رو دوست نداشته باشی علاقهت هم به درس خوندن از بین میره. سرم رو به نشونه تایید حرفش تکون دادم. اینبار مخاطب امیرمحمد عطیه شد. -خب عطیه خانوم، انشاءالله امسال که دیگه سخت میخونی که یه رشته خوب قبول بشی؟
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال497
سلام خسته نباشین دختریم 23 ساله با پسری که 28 سالشه رابطه دوستی دارم خیلی همو میخوایم ولی چون قبلا یه ازدواج نا موفق داشته و الان نامزد قبلیش برگشته و پشیمونه خودش اصلا راضی نیستو نمیخواد ولی خانوادش اصرار دارن که برگرده و بهش میگن که اگه برنگردی دیگه به هیچ وجه از هیچ لحاظ حمایتش نمیکنن و چون بیکاره خیلی تو فشاره هر روز با خانوادش تو جنگ و دعواعه و این شرایط و ترس از ایندش که شاید نتونه سرمایه و پشتیبانی برای ازدواج دوباره داشته باشه باعث شده که ازم دورشه ولی ازم نمیخواد که تنهاش بذارم و نمیدونم الان چیکار کنم چجوری باهاش ابراز همدردی کنم که بتونم کمکش کنم
خیلی تو داره در مورد مشکلاتشم اصلا باهام صحبت نمیکنه تاقبل اینکه این اتفاقا بیوفته خیلی خیلی باهم خوب بودیم اصلا مشکلی نداشتیم و میگفت مشکل کارمه که اگه حل شه ازدواج میکنیم ولی از وقتی سر کله این دختره پیدا شده و از طرف خانوادش خیلی تحت فشاره و اذیت میشه میگه خیلی دوست دارم ولی اینده ای ندارم پیشم باش تنهام نذار ولی به عنوان دوست منم نمیتونم قبول کنم این مسئلرو از یطرفم نمیتونیم از هم جدا شیم حتی خودشم نمیخواد که تنهاش بذارم و جدا شیم و من نمیخوام تو این شرایط تنهاش بذارم ممنون میشم اگه کمکم کنین
پاسخ ما👇
سرکارخانم #شمس مشاورخانواده
باسلام
خدمت خواهر خوبم عرض کنم که رابطه حرام هیچ خیری درش نیست خصوصا از این نوعش خودت میدونی که در امر ازدواج نظر خانواده مهم هستش واگه خانواده مخالف ازدواجی باشند نمیذارند که به سرانجام برسه پس بهتره که عمر وجوانی خودت رو هدر ندی وبازیچه نباشی شما هنوز خیلز جوونی و اول راهی وفرصت برای ازدواج هم بسیار است وانشاالله همسری شایسته نصیبت میشه پس لطفا خودت رو هدر نده ایشون قرار با نامزدش رجوع کنه توهم علاف خودش کنه واین اصلا به صلاح نیست پس قدر خودت رو بدون گلم وعلاف کسی نشو
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
یه روز دیگه ازفصل زیبای 🍁
پاییز آغاز شد 🍂
آرزو میکنم🙏
قلبتون پرباشه❤
از مهـر و محبت❤
روحتون آروم 🌹
و خیر و برڪت بشه مهمون تون🍁
سلام روز زیباتون بخیر ☕ 😊 🍁
@onlinmoshaveren
🌺🍀🌺🍀🌺🍀
📌نیایش امروز🍃 🌺
@beheshte
مهربان خدای من 🙏
از اینکه یکبار دیگر مرا لایق حیات دانستی سپاسگزارم 🙏
از اینکه فرصت "یک شروع مجدد" را
به من عطا کردی متشکرم 🙏
مهربانا 🙏
از تو میخواهم:
"به من درک و درایتی بیش از پیش ببخشی
تا امروز اشتباهات دیروز را تکرار نکنم"
و فرصتهایی کــه در اختیارم قــرار میدهی
را از دست ندهم🌺
و از یاد نبرم که :
"شایـــد فقط بــرای امـــروز بتوانم دوستان
و عزیزانم را ببینم و دوست بدارم🙏
بارالها 🙏
در این صبح پاییزیی بهترینها را
برای دوستانم به ارمغان بیاور 🙏
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
آمیـــن یا حَیُّ یا قَیّوم 🙏
ای زنده، ای پاینده 🙏
🍃🌷
صلوات🌷🍃
از جانب خداوند رحمت است🌷🍃
و از سوی فرشتگان پاك كردن گناهان🌷🍃
و از طرف مردم دعا است🌷🍃
صلوات🌷🍃
بهترین عمل در روز قیامت است🌷🍃
@onlinmoshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🔴 #لقمه_گذاشتن_دهان_همسر
💠 برخی کارها تنوع خوبی برای ایجاد علاقه و #محبت جدید در قلب همسر است.
💠 گاهی سر سفره #لقمه بگیرید و به همسرتان بگویید: این لقمهی #محبت و عشق است لقمهای مخصوص همسر #گلم.
💠 یا بگویید امروز دلم میخواد بهت #نزدیکتر باشم. پس بیا داخل یک بشقاب #غذا بخوریم.
💠 مهم این است که گاهی از تکراریهای زندگی خارج شوید تا #لذت جدید از همسرتان ببرید.
🍃@onlioshavereh
🌺🍀🌺🍀🌺😀