eitaa logo
🏠 خانه مشاوره آنلاین
8.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
44 فایل
کانال خانه مشاوره آنلاین زیر نظر "بنیاد ملی مصونیت اجتماعی ردم" می باشد 《با بهترین مشاوره #تخصصی خانواده: ازدواج همسرداری تربیت کودک طلاق افسردگی و. 📩 هماهنگی وقت @Moshaver_teh 📞۰۹۳۵۱۵۰۶۳۷۴ رضایتمندی: https://eitaa.com/nnnnvvvv
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷سلام 🌸روزتون زیبا 🌷روزی پر از عشق و محبت 🌸پر از شادی و موفقيت 🌷پر از خنده و دلخوشى و 🌸خبرهای خوب براتون آرزومندم 🌷 یکشنبه تون سرشار از آرامش @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💜💫یکشنبه تون را معطر کنید به ذکر شریف صلوات 💫💜 💜 💫 سلامتی آقا امام زمان و سلامتی خودتون 💫💜 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 💫💜الّلهُمَّ 💫💜صَلِّ عَلَی 💫💜مُحَمَّدٍ 💫💜وَآلِ مُحَمَّدٍ 💫💜وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
➕شما والدین بايد به اين باور برسيد كه همه انسانها كار اشتباه انجام ميدهند و كودكان اشتباهات بيشترى خواهند داشت. ➖فرزندتان به كمك شما احتياج دارد نه طعنه و كنايه و سرزنش شما. ➖پس بصورت شفاف و كوتاه براى او مشخص كنيد كجا اشتباه شده و چگونه ميتواند جبران كند. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕70 _ 80 درصدِ پدرها و مادرها اصلا با بچه هایشان مهربان نیستند. ➖ماجرا ماجرایِ مهربانی نیست ماجرایِ مالکیت و کنترل و هزار تا گرفتاریِ فرهنگی است. ➕کدام مهربانی؟ ➖اینها آنقدر مهربان نیستند که حتی بروند چند تا کتاب بخوانند، ببینند با این موجودی که اسمش بچه است و تا این حد پیچیده و شکننده است باید چطور برخورد کنند. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
➕بازی با غذا ➖اگر همه بچه هارا نگاه کنید دریک سنی دوست دارند با غذا بازی کنند و سر سفره ریخت و پاش بکنند ➖اگر همه والدین راهم نگاه کنید می گویند نکن، دست نزن، نریز کثیف میشه و... ➖از کودک 2_4ساله نباید انتظار داشت مانند بزرگترها مودبانه غذا بخورد، باید حتما با غذا بازی کند تا هم کشف کند و هوشش بالا رود و هم خوش غذا شود. چقدر از بچه های بد غذا گله وشکایت دارید... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
✅اگر فرزند شما یکی دو بار به طور اتفاقی جایش را خیس کند، نباید نگران شوید. برای تشخیص قطعی شب ادراری، این اتفاق باید دست کم ۲ بار در هفته و به مدت ۳ هفته رخ بدهد. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سوال796 سلام عزیزم برای مشاوره مزاحمتون شدم من یه دختر کلاس چهارم دارم همه درساش خوبه ریاضیشم تا پارسال خوب بود ولی امسال امتحان ریاضی رو خیلی بد میده منم روش حساس شدم امروز امتحان داره دو روزه ک باهاش کار میکنم ولی کمتر یاد میگیره منم زود عصبانی میشم اصلا دست خودم نیس هرچی از ذهنم در میاد بهش میگم تو بی عرضه و خنگی شاگردای تنبل از تو بهتر میفهمم..... میدونم دارم باهاش اشتباه حرف میزنم ولی سرم داغ میکنه ک هیچی حالیم نیس داد میزنم حتی یه موقعهایی کتکشم میزنم تو رو خدا کمکم کنید چطوری باهاش حرف بزنم و رفتار کنم ک خودم آروم باشم کنترل کردن خودم خیلی سخته نمیتونم کاراشو دیر انجام میده این کارم روی عصابمه پاسخ ما👇 سرکارخانم مشاور خانواده با سلام ببین عزیزم در زندگی آرامش روحی وروانی بهتر و واجب تر از هر چیز دیگه ای هستش چه فایده که دخترت شاگرد اول کلاس باشه اما در کنارش همه وجودش دچار ضعف و استرس باشه ودر کنار استرس انواع بیماریهای روحی وروانی رو بگیره و اصلا به این نتیجه برسه که خودش هیچ ارزشی نداره و اگه میخوانش بابت نمره خوب گرفتن در درسهاست اصلا تو خودت رو بزار جای اون ببینم میتونی با کتک وغضب و دعوا و سرو صدا چیزی رو یاد بگیری ؟اصلا رغبتی برات باقی می مونه که دنبال یادگیری بری؟این طفلک شخصیتش رو با توجه به حرفها و توجه شما می سازه و شکل میگیره وقتی که شما مدام تو سرش میزنی و بهش تلقین میکنی که تو خنگی تو نفهمی شاگرد تنبلا از توبهترن! دیگه چه توقعی ازش داری خب دقیقا فکر میکنه که واقعا خنگ و چیزی بارش نیست و دیگه ذهنش مشغول حرفهای مادرش هستش وکلا درس کیلویی چند وقتی خنگه؟ ازطرفی دختر شما نیازمند توجه شماست که به واسطه فرزند کوچکتر کمتر به ایشان توجه دارید خب الان با تنبلی کردن فرصتی پیش اومده که تو بهش توجه کنی حتی اگه با توهین و تحقیر و کتک همراه باشه مهم اینه که مادرم منو الان می بینه و برام وقت گذاشته پس بهتره که من همچنان تنبلی کنم تا مادرم بهم توجه داشته باشه پس لطفا به جای همه این حرکات منفی اول روی خودت تسلط داشته باش و این رفتارهای غلط رو دیگه تکرار نکن وبا محبت و مهربانی برخورد کن وبه فرزند دلبندت با همه وجودت مهر بورز حتی اگه شاگرد تنبل بود تا بدونه خودش رو دوست داری نه نمراتش رو نهایتش اینه که ایشون یه سال عقب می افته اما در عوض میفهمه که اگه تلاش نکنه خودش ضرر میکنه بدونه اینکه محبت مادر رو ازدست بده عزیزم با هر ضربه ای ایشون کلی از سلولهای خاکستری مغزش رو از دست میده و واقعا خنگ میشه از طرف دیگه آزاری که روحش می بینه دیگه جبران ناپذیر ودارای شخصیتی خود باخته میشه که هیچ ارزشی برای خودش قائل نیست وکلا عزت نفس نداره ودنبال گدایی محبت از دیگران می ره چون مادری که کان محبت هستش داره بهش بی محبتی وبی توجهی میکنه و این خطر ناکه واقعا (خدای ناکرده دوست داری بشه دختر فراری به خاطر کمبود محبت وبی توجهی شما؟دوست داری با یه عزیزم گفتن و دوستت دارم یه غریبه بره اونجایی که نباید؟) پس لطفا به خودت بیا وارامشت رو حفظ کن و این آرامش رو به دختر دلبندت نیز انتقال بده مطمئن باش که بهتر به نتیجه میرسی درس معلم ار بود زمزمه محبتی. جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را پس با محبت و مهربانی بهش آموزش بده تا یاد بگیره..... مراقب امانتهای الهی باش چند صباحی بیشتر مهمان تو نیستند پس جای ای کاش برای خودت نذار وفقط محبت کن..... @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
💜میخواهم دنیا را 🌸بزنم به نام دوستانم 💜همان دوستانی کہ دلشان 🌸دریاست و مهرشان پاینده 💜خدایا در این روز زیبا 🌸بهترینها را برای دوستان 💜و عزیزانم مقدر فرما 🌸این گل های زیبا 💜تقدیم بہ شمـــا خـوبان... ظهرتون سرشارازعشق @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
. هه!!!! یادمه همون شب از سحر ونسیم پرسیدم نظرشون راجع به قیافه ی من چیه؟ نسیم ساکت بود ولی سحر گفت چشمهایی به زیبایی چشمهات ندیدم. نسیم رو وادار کردم نظرشو بگه. گفت -جذابی!!ولی با این ریخت وقیافه عین احمقها بنظر میرسی! راست میگفتن. اونها از صبح تا شب خرج قرو فرشون میکردند و انصافا خیلی خوش تیپ و خوش قیافه بودند.سحرمهربان تر بود. وقتی دید سکوت کردم انگار احساس ضعف و حقارتم را فهمید. گفت: از فردا میتونی چندتا از لباسهای منو قرض بگیری بریم بیرون. نسیم مخالف بود . میگفت لباسهاتو پسرها دیدند. اگه تن عسل ببینند میفهمند برای توست. به غرورم برخورد. گفتم از فردا میگردم دنبال کار. گشتم. یه کار نیمه وقت با حقوقی که فقط کفاف رسیدگی به خودمو میداد پیدا کردم.فردای روزی که حقوقم رو گرفتم با دوستام رفتم دنبال لباس و لاک ولوازم آرایشی.میخواستم همه جوره عین اونا بشم.فکر میکردم اگه مثل اونا بشم دیگه همه چی حله .غصه هام.تنهایی هام، خلا های روحیم تموم میشه.ولی تموم نشد.احساس لذت بود.ولی باقی چیزها نبود.بدتراز همه وقتی بود که دایی کوچیکم منو با اون وضع وحال تو خیابون دانشگاه دید.با ناباوری نیگام میکرد. پرسید خودتی؟ دلش میخواست بگم نه ولی من سرمو پایین انداختم. خجالت کشیدم. گفت : حیف اون مادرو پدر... همین!!!! دیگه نپرسید چرا؟! نپرسید دردت چی بود که این شدی؟! یا دست کم ازخودش هم نپرسید که تا حالا کجا بوده؟ چرا اینهمه مدت ازم غافل بوده؟ نپرسید اگر ما کنارش بودیم شاید رقیه سادات اینطوری نمیشد. بعد رفت... از پاقدم خوب داییم سرو کله ی کل فامیل حتی سرو کله ی مهری هم پیدا شد.!!! همه اومده بودند تابلوی نقاشی شده ی آسد مجتبی رو ببینند و لب گاز بگیرن که واااای بببین دختر آسد مجتبی به چه وضعی گرفتارشده؟؟؟ و با چهارتا فحش و دری وری بزارن برن..رفتن. . مثل اول که نبودن!! من موندم و دوستایی که همه چیز من شده بودن تو اون روزها!! و مهمونی های گاه و بیگاه شده بود مرحمی برای قلب و روح جریحه دار شده ام. سال آخر دانشگاه بودم.اوضاع مالیم درست حسابی نبود.سحرمیخواست برگرده شیراز و ما دیگه خونه ای نداشتیم.من ونسیم تو بدشرایطی بودیم.همون موقع بود که نسیم بهم یاد داد که چطوری ادعای میراث کنم و با کمک دوستهای وکیلش تونستم سهم الارثم رو از مهری بگیرم و خونه ی کوچیکی بخرم و حداقل خیالم راحت باشه یه سقفی بالاسرمه.ولی با خونه ی خالی نه میشد شکم سیر کرد نه خرج تحصیلم در میومد.کار درست وحسابی ای هم که پول مناسبی توش باشه گیرم نمیومد.نمیدونی چقدر اون سال بهم سخت گذشت..نسیم پدری داشت که مثل کوه پشتش بود و مادری که همیشه بهش زنگ میزد وحالشو می‌پرسید. هرچند که قدر اونها رو نمیدونست و به دلایل خیلی بی اهمیت ازشون متنفر بود و میخواست اونها رو نبینه ولی بالاخره سایه ی بزرگتر بالای سرش بود.اما من....من خیلی تنها بودم فاطمه...خیلی تنها!! یه روز نسیم با دوست پسرش که بچه ی زرنگ وباهوشی بود ازم پرسیدند اگه با یک پسر پولدار دوست شم عرضه دارم اونو نگهش دارم و اونو شیفته ی خودم کنم؟ من کمی فکر کردم و با توجه به شناختی که از درون مخفی خودم داشتم گفتم :آره!!!کاری نداره! هردوشون خندیدند.مسعود دوست پسر نسیم گفت: اگه بتونی دختر که نونت تو روغنه! احتیاحی به کار نداری و میتونی حداقل خرج زندگیتو تامین کنی. اولش فک کردم شوخی میکنند ولی اونها جدی بودند.مسعود گفت : تو، هم جذابی، هم زیبا.بیشتر دخترهای تهرانی حتی از نوع خانواده دارش فقط از همین طریق تو تهران زندگیشونو میگذرونن.. نسیم به مسعود گفت:عسل نمیتونه. زیادی سادست. مسعود اما میگفت شرط میبندم روش !! ومن قربانی یک شرط بندی احمقانه شدم و برای اینکه به نسیم اثبات کنم من هم جذاب و زیبا هستم تمام توان خودم رو بکار گرفتم تا قلب اون پسر پولدار ی که مسعود برام انتخاب کرده بود رو به دست بیارم.اولش قسم میخورم ففط یک قمار احمقانه بود که در ظاهر امر بیروزی با من بود و روز به روز در کارم خبره تر میشدم ولی من دراین قمار خیلی چیزها رو باختم.خیلی چیزها. .. ادامه دارد ‌🍃🌺 @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 دلــــــ❤️ــــم گـــرم ڪہ با دستــــان مــن ، گـــندم بـــراے پرندگان میـــریـــزد... چہ بخشنــده خـداے عاشـــقے دارم ڪہ میخـــوانـــد مــــرا با آنڪہ میــدانــد گنـــهڪارم دلــــــ❤️ـــــم گـرم اســــت ، میـدانــم بــدون لطــف او تنہاے تنهـــایم . . . برایـت من ، را آرزو دارم . . . 🙏 @onlinmoshavereh 🌸🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
➕بارزترین تفاوت های فکری و رفتاری مردان و زنان ➖مرد : مردها در اغلب موارد با سکوت و تفکر عمیق، سعی در درک مسائل دارند. به همین خاطر گاهی این طور به نظر می رسد که اصلا حواسشان نیست اما واقعیت این است که به طور دقیق و کامل به حرف های خانمشان گوش می سپارند ➖زن : یک زن عموما نگرانی های خودش را با ابراز شگفتی، حرف ندا و تعجب مطرح می کند و برون ریزی احساسی دارد و حرف ها را هم سریعا به خودش گرفته و ممکن است ناراحت شود. مردها در بیشتر مواقع نمی توانند این مساله را درک کنند و به همین خاطر آزرده می شوند. @onlinmoshavereh 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺