eitaa logo
فرزند پروری ۷ الی ۱۲ سالگی (زمانی)
583 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
270 ویدیو
2 فایل
ارتباط با مشاور @zamanimoshaver99
مشاهده در ایتا
دانلود
ار شود. ➕کسی که از داشته هایش لذت نبرد از چیزهایی که بدست میاورد نیز لذتی نخواهد برد 🌹💎 دوران ابتدایی برای دانشمند شدن کودکان نیست، بلکه برای چشیدن طعم لذت باسواد شدن است. با سخت گیری و ایجاد استرس این لذت بزرگ را از فرزند خود نگیرید. 👇 🌹خدا تنهاکسی ست 🔸که وقتی همه پشت کردندآغوش میگشاید 🔸وقتے همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود 🔸و تنهاسلطانے است که دلش با بخشیدن آرام میگرددنه باتنبیه کردن ديدين زن و مردايى كه طلاق می‌گيرن مجدداً خیلی راحتتر ازدواج ميكنن؟ دليلش اينه که ديگه انتظار چراغ جادو!! از طرف مقابلشون ندارن و دنبال یه زندگى واقعين! 💞 سندرم سیندرلا در خاورمیانه و در خرده فرهنگ های خاصی بیشتر دیده می شود. زمانی که دختر ۳ ساله در عروسی با لباس سفید می رقصد می گوییم: «انشاا... عروس شوی!» زمانی که ۱۵ ساله شد گفته می شود: «کی می شود که خوشبختی تو را ببینم دخترم؟!» زمانی که ۲۵ ساله شد در عروسی گفته می شود: «انشاا... که بخت تو هم باز شود!» یعنی چه؟ یعنی این که در طی این دوران بخت تو بسته بود و یک رویدادی رخ می دهد و ناگهان درهای سعادت باز می شود و تو از فردای روز ازدواج خوشبخت می شوی! سندرم سیندرلا یعنی همین، یعنی این که سواری با اسب های سفید و کالسکه طلایی به دنبال دختر می آید و خوشبختش می کند. با این تفکر سیندرلایی پس من از فردای عقد نیازی به تلاش ندارم و همه چیز مهیاست و نیاز های من براورده خواهد شد! یعنی آموزشی داده نشده که از فردای ازدواج، زندگی مانند موتور هندلی خواهد بود که به مدت ۵۰ سال شما بایستی این هندل را صبح اول وقت و در هوایی زمستانی که اتفاقا موتور یخ زده را بایستی روشن کنید و تا شب بچرخانید تا صبح فردا که دوباره این فرایند تکرار خواهد شد. ✨ زندگی به این صورت نیست که همینطوری چرخ آن بچرخد!! مشاور یه لیوان آب برداشت ریخت رو زمین وقتی ریخت به خانم و آقا دوتا ابر اسفنجی داد تا آب ریخته شده رو از رو زمین جمع کنن و تو لیوان بریزند زن و شوهر متعجبانه این کارو کردن و بعد نشستن. مشاور گفت خوب لیوان رو بگذارید رو میز و کمی صبر کنید بعد از کمی سکوت مشاور گفت ببینید: - شما همه آب ریخته شده رو نتونستین جمع کنین! - آب کمی هم که با اسفنج جمع کردین. آب زلال لیوان، گل آلود شد.. البته الان بعدِ مدتی، کمی ته نشین شد اما زلالی قبلو نداره ! - با هر بار که کمترین تکانی لیوان میخوره آب دوباره گل آلود میشه و باز باید صبر کنین که ته نشین بشه! - آیا میشه به نبودن میکروب توی این آب اطمینان داشت؟ این دقیقا زندگی ما آدمهاست... گاهی با یه رفتار شتاب زده و غیر منطقی و عجولانه، یه تصمیم اشتباه میگیریم مثل اون آب میشه که ریخته. اما بعد سعی میکنیم جمعش کنیم و اون تصمیم اشتباه رو حل کنیم. اما خیلی زمان میبره تا آب گل آلود جمع شده از رو زمین زلال بشه یعنی زمان میبره تا اون رفتار بد رو فراموش کنیم. لیوان مثل قبل آب نداره کمتر شده یعنی ظرفیت قبلو نداریم چون یکبار از ظرفیتمون کم شده و با کمترین تکونی دوباره آب گل آلود میشه و اینبار خیلی زمان میبره که دوباره آب زلال بشه... یعنی دوباره بتونیم همو تحمل کنیم. پس سعی کنیم حرفهایی که زندگیمونو گل آلود میکنه نزنیم... سعی کنیم زندگی رو مثل شستن لیوان و پر کردن آب تمیز و زلال همیشه تمیز و با نشاط نگه داریم. ما نباید هیچ وقت حریم همو بشکنیم و رومون بهم باز بشه! هروقت از هم دلخوریم مدتی صبر کنیم بعد آروم شدن از هم گلایه کنیم. ✅ مواظب لیوان پر از آب زندگیتون باشید a 🌸🍃 ✨عارفی را گفتند محبت را از که آموختی؟ گفت : از درخت شکوفه ! پرسیدند چگونه ؟ گفت هر موقع به او لگدی زدم ؛ به جای تلافی ؛ بر سرم شکوفه ریخت ... 🔸گروهی در حال عبور از غار تاریکی بودند که سنگهایی را زیر پایشان احساس کردند. 🔺بزرگشان گفت: اینها سنگ حسرتند. 🔸هرکس بردارد حسرت می خورد، هر کس هم برندارد باز هم حسرت می خورد. 🔸برخی گفتند پس چرا بارمان را سنگین کنیم؟ برخی هم گفتند ضرر که ندارد مقداری را برای سوغاتی بر می داریم. 🔺وقتی از غار بیرون آمدند فهمیدند که غار پر بوده از سنگهای قیمتی. 🔸آنهایی که برنداشته بودند حسرت خوردند و بقیه هم حسرت خوردند که چرا کم برداشتند. 🔺زندگی هم بدین شکل است 🔅در قیامت"یوم الحسرت"هم اگر اعمال صالحی نداشته باشیم حسرت می خوریم و اگر داشته باشیم باز هم حسرت میخوریم که چرا کم. وقتی برای کسی از ته قلب آرزوی موفقیت شادی و سلامتی میکنید، امواج نامرئی تفکرات و انرژی شما تشخیص نمیدهد که این آرزو متوجه دیگریست. این موج نیک خواهی ابتدا خود شما را سرشار از ماهیت خویش میکند. در حالت دعا تمامی قوای معنوی، سلول‌های مغز و حتی سیستم عصبی، زیر بارش این ذرات بهشتی قرار میگیرند که خود شما آن را تولید کرد
حسین زمانی: انسانهای عجیبی هستیم وقتی به دستفروشی فقیری میرسیم که جنس خود را به نصف قیمت می فروشد با کلی چانه زدن او را شکست میدهیم و اجناسش را به قیمت ناچیز می خریم ... اما وقتی به کافی شاپ لوکس شخص ثروتمندی  میرویم و یک فنجان قهوه را ده برابر قیمت نوش جان میکنیم و انعامی اضافه نیز روی میز میگذاریم و شادمانیم!! شادمانیم که فقیران را فقیر تر میکنیم؛ شادمانیم که ثروت مندان را ثروتمندتر میکنیم. از دستفروش های فقیر خرید کنیم.. ✍ سنگریزه ریز است و ناچیز؛ اما اگر در جوراب یا کفش باشد، ما را از راه رفتن باز می‌دارد... در زندگی هم؛ بعضی مسائل ریزند و ناچیز... اما مانع حرکت به سمت خوبی ها و آرامش ما میشوند! محبت فراوان نکردن به والدین؛ نگاه تحقیرآمیز به فقرا؛ تکبر و فخرفروشی به مردم؛ منت گذاشتن هنگام کمک کردن؛ نپذیرفتن عذر خطای دوستان؛ بخشی از سنگریزه های مسیر تکامل ما هستند! آنها را بموقع کنار بگذاریم تا از زندگی لذت ببریم. تنبيه روانی کودکان ممنوع بيشتر از تنبيه بدنی، تنبيه روانی موجب آسیب در کودکان می‌شود به كار بردن كلمات نا مناسب، چنان اثر مخربی در شخصيت كودك به جا می‌گذارد كه آثار آن به صورت صدمات عاطفی و عدم اعتماد به نفس در كودكان بروز می‌كنند. جملات تحقیر آمیز به عزت نفس كودك و در نتيجه به اعتماد به نفس او آسيب می‌رساند و موجب تخريب رشد شخصيتی می‌شود. به كار بردن الفاظ منفی همچون : «بد، شلوغ، كثيف، لوس، خراب كار، بی ادب»، نه تنها اعتماد به نفس كودك را كاهش می‌دهد، بلكه ناهشیار او را دقيقا به سمتی كه او را با آن نام يا لقب خوانده‌ايم می‌كشاند يعنی ما با گفتن اين القاب در حقيقت كودكی لوس ، بي ادب و خرابكار ، كثيف ، شلوغ و بد پرورش ميدهيم . بیشتر مراقب كلمه ها و جملاتمان باشيم . گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند... کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند. یکی از اون دو نفر گفت: طلاها را بزاریم پشت منبر ، اون یکی گفت: نه ! اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره. گفتند: امتحانش میکنیم کفشایش را از زیر سرش برمیداریم اگه بیدار باشه معلوم میشه. مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودشو بخواب زد. اونها کفشایش را برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد. گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم پشت منبر...! بعد از رفتن آن دو مرد، مرد خوش باور بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو بردارد اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفشهایش را بدزدند...! و اين گونه است که انسان خیلی وقت‌ها در طول زندگی همه چیز خود را خودخواسته از دست می‌دهد از جمله زمان و فرصت‌ها! چرا که نگاه و توجهش به جایی است که نباید باشد. بخشی‌ غلامرضا: ✅✅✅تربیت جنسی فرزندان 👈 پایه های اساسی ساختمان انسان، در دوران کودکی شکل می گیرد و در دوره نوجوانی تثبیت می شود؛ پس والدین باید برای تربیت فرزند خود، از کودکی سرمایه گذاری کنند. 👈 تربیت جنسی مانند هر تربیت اصیل دیگر، باید بجا و بهنگام انجام شود؛ نه زودتر از زمانی که لازم است و نه دیرتر از آن. 👈 خود ارضایی جوان را خسته می کند و در سرشت انسان های حساس، وسواس و تردید عجیبی ایجاد می کند؛ به گونه ای که افراد مبتلا، همواره خجالت زده و شرمسارند و خود را مجرم می پندارند. 👈 هنگام استفاده از رسانه های مجازی پرخطر، فرزندان خود را تنها نگذارید. 👈 افرادی که در رسانه های مبتذل غوطه ور می شوند، نخست بنیان خانواده را کم ارزش می پندارند که در نتیجه ممکن است زندگی خانوادگی شان به جدایی و از هم پاشیدگی دچار شود؛ ثانیا درباره مسائل جنسی و حیای مربوط به آن، دچار اهمال و بی مبالاتی می شوند، مسائل مربوط به عفت و پرهیزکاری برایشان بی اهمیت می شود. 👈 رایج ترین علت روانی استمنا، نقصان محبت است. 👈 هنگامی فرزند خود را به بستر خواب بفرستید که کاملا خسته باشد و در بستر به بی خوابی دچار نشود. 👈 رفتار های ضدارزشی و نیز رفتارهای جنسی در محیط های انحرافی، افراد را به الگو برداری و اقدام به انجام دادن ناهنجارهای جنسی می کشاند. 👈 کتاب 📚 تربیت جنسی فرزندان 📚 مرکز مشاوره ماوا ✅مرکز مشاوره ماوا✅ 🆔 @moshaveremava حسین زمانی: اگر كودك خجالتي داريد با اين روش كودك را اجتماعي كنيد. یک میکروفن خیالی جلوی فرزندتان بگیرید و با او مصاحبه کنید. نظر او را درباره رنگ لباسش، آب و هوا، غذای مورد علاقه‌اش و… بپرسید و تا می‌توانید این مصاحبه را طولانی کنید. با این کار فرزندتان هم ابراز نظر و عقیده‌اش را تمرین می‌کند و هم صحبت کردن مقابل جمعیت را یاد می‌گیرد. 👇 یك دوستت دارم ساده شایدآنچنان برای شمامهم نباشد امابرای یك كودك همه زندگی اوست. دوست داشته شدن،مسیردوست داشتن رابرای كودك هموار
✨﷽✨ پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد. او دستانش می لرزید و چشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست. پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد. بعد از این که یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را در کاسه چوبی بخورد، هروقت هم خانواده او را سرزنش میکردند پدر بزرگ فقط اشک میریخت و هیچ نمیگفت. یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی میکرد. پدر روبه او کرد و گفت: پسرم داری چی درست میکنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست میکنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید .!. ❣ یادمان بماند که: "زمین گرد است
: 📔 ثروتمندی از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد و مردی را دید که در سطل زباله‌اش دنبال چیزی می‌گردد. گفت، خداروشکر فقیر نیستم. مرد فقیر اطرافش را نگاه کرد و دیوانه‌ای با رفتار جنون‌آمیز در خیابان دید و گفت، خداروشکر دیوانه نیستم. آن دیوانه در خیابان آمبولانسی دید که بیماری را حمل می‌کرد گفت، خداروشکر بیمار نیستم. مریضی در بیمارستان دید که جنازه‌ای را به سرد خانه می‌برند. گفت، خداروشکر زنده‌ام. فقط یک مرده نمی‌تواند از خدا تشکر کند. چرا همین الان از خدا تشکر نمی‌کنیم که روز و شبی دیگر به ما فرصت زندگی داده است؟ بیایید برای همه چیز فروتن و سپاسگزار باشیم. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌽🌽🌽🍍🍍🍍🍇🍇🍇🥕🥕🥕
دوستی تعریف میکرد... دختر چهار ساله ایی تو تاکسی کنار دستم نشسته بود و با لذت زیاد لواشک میخورد! گفتم مگه نمیدونی لواشک واسه سلامتی ضرر داره چرا میخوری؟ یک نگاهی بهم کرد و گفت؛ پدر بزرگم خدا بیامرز ۱۱۵ سال عمر کرد! با تعجب پرسیدم؛ واسه اینکه لواشک می خورد...؟! گفت نه! چون سرش تو کار خودش بود...! چنان قانع شدم که الان سه روزه با کسی حرف نزدم و دارم به عمق این قضیه فکر میکنم...! سرمون توكار خودمون باشه👌 ❤️
📖 روزی استادی وارد کلاس شد و از دانشجویان خواست برای یک آزمون برنامه ریزی نشده آماده شوند. استاد برگه های امتحان را برعکس روی میزها گذاشت و از دانشجویان خواست برگه ها را برگردانند. دانشجویان متعجبانه دیدند که هیچ سوالی در برگه نیست و فقط یک نقطه سیاه در مرکز آن است. استاد که آنها را متعجب دید گفت: درباره آنچه می بینید بنویسید. دانشجوها شروع به نوشتن کردند. بعد از اتمام زمان، استاد برگه ها را گرفت و با صدای بلند شروع به خواندن کرد. همه آنها بدون استثنا نقطه سیاه و موقعیت آن را در صفحه توصیف کرده بودند. خواندن همه برگه ها که تمام شد استاد شروع به توضیح دادن کرد و اینکه هدف من از امتحان این بود که شما موضوعی برای تفکر داشته باشید. هیچ یک از شما درباره قسمت سفید کاغذ چیزی ننوشته بودید، همه توجهات به نقطه سیاه بود. درست مانند زندگی واقعی که همیشه اصرار به تمرکز روی نقطه های سیاه زندگی داریم، بی پولی، بیماری، مشکلات در روابط با دیگران، ناامیدی، در حالیکه اینها در مقایسه با داشته هایمان بسیار کوچکند اما ما اجازه می دهیم ذهن ما را آلوده کنند. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🇨hannel ➣ @RavanTrapy