eitaa logo
فرزند پروری ۷ الی ۱۲ سالگی (زمانی)
628 دنبال‌کننده
1هزار عکس
236 ویدیو
2 فایل
ارتباط با مشاور @zamanimoshaver99
مشاهده در ایتا
دانلود
❖ نه هفت طبقه آسمان و نه هفت طبقه زمین برای جادادن خدا کافی نیست ولی قلب انسان به تنهایی می تواند او را در خود جای دهد. پس خیلی مواظب باش تا هیچگاه دل کسی را نشکنی! 🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇 ✍فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو که گناه کمتر کنم. بهلول گفت: بدان وقتی گناه می‌کنی، یا نمی‌بینی که خدا تو را می‌بیند، پس کافری. یا می‌بینی که تو را می‌بیند و گناه می‌کنی، پس او را نشناخته‌ای و او را نزد خود حقیر و کوچک می‌شماری. 💥پس بدان شهادت به الله‌اکبر، زمانی واقعی است که گناه نمی‌کنی. چون کسی که خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب می‌نشیند و دست از پا خطا نمی‌کند. 🍅🍅🍅🍅🍅🍅🍅
✨﷽✨ ✍ چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهری دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده‌اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده‌است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جاماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آن‌ها به استاد گفتند: «ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آن‌جایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمانی طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.» استاد فکری کرد و پذیرفت که آن‌ها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد، آن‌ها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آن‌ها خواست که شروع کنند. آن‌ها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت، سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: «کدام لاستیک پنچر شده بود؟»
✨﷽✨ ✍ یکی از اولیاءالله را می‌شناختم که به او علم تفکیک از خطوط پیشانی عنایت شده بود و از خطوط چهره می‌توانست تشخیص دهد هر کسی مشکلش کجاست. کمتر کسی را به حضور می‌پذیرفت. روزی زن جوانی را پذیرفت و آن زن مشکل خویش را گفت. او گفت: شوهرش کتکش می‌زد. و... با این که می‌دانست آن‌ها کارشان به طلاق خواهد کشید ولی هر چه زن جوان اصرار کرد، او گفت: کسی نمی‌داند جز خداوند و به آن زن توصیه کرد تا با شرایطی که گفته بود، نماز شب بخواند و روزانه اگر چیزی هم برای انفاق نداشت، برای گنجشکان از نانِ تهِ سفره، غذا بریزد. ساعتی برای او از توحید و دعا و راهِ حلّ مشکلات و علت آن مشکلات گفت. وقتی که آن زن جوان رفت، از او سؤال کردم استاد، شما که قطعِ یقین می‌دانستید آن‌ها عقدشان به طلاق منجر خواهد شد ولی چرا چیزی به او نگفتید؟ ایشان گفت: تصور کن! در یک جاده، یک ماشین با سرعت زیاد در سبقت به شما در حالِ نزدیک شدن است و شما محلی برای فرار ندارید ولی باز هم تا یک ثانیه مانده به اتفاق، خداوند می‌تواند سرنوشت شما را تغییر دهد. پس ما اگر چیزی هم بدانیم نباید فرصتِ استغاثه را از انسان‌ها برای ردّ بلایِ محتوم‌شان بگیریم. دوم این‌که ما وظیفه داریم در مشکلات، از دکتر اصلی که خداست و مهارتش، در میانِ بندگان سخن بگوییم تا مردم به مطب او بروند و از او نسخه‌ی مشکلات و شفایِ بیماری بخواهند که مطب او نیمه‌شب‌ها باز می‌شود. ما حق نداریم در مورد مشکلاتِ مردم که دکتر معالج‌اش خداست و خودش بهتر درد و علت بیماری و درمان و شفا را می‌داند، نسخه برای بندگانش بنویسیم. ما باید همه را به سمتِ او هدایت کنیم.
🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🕌 در ایام جوانی با یک تور زیارتی به مشهد مقدس ثبت‌نام کردیم. در نیم روز گرم تابستان به مشهد رسیدیم. 4 نفر یک اتاق تقسیم شده بود. 🌴 اتاق ما چشم‌انداز خاصی نداشت و کم‌نور بود. یکی از دوستان بی‌تاب بود و اعتراض داشت و با مسئول تور درگیر شد تا بالاخره به آن اتاق بهتر نقل مکان کرد. حقیر، در معیت استادی بودم که از لحظه ورود به اتاق آرام خواب رفت و پس از چرتی کوتاه با حقیر به زیارت مشرف شدیم. در راه پرسیدم، استاد شما چرا اهمیتی به اتاق ندادید؟ تبسمی کرد و گفت: ما برای زیارت امام رضا ع آمده‌ایم یا زیارت اتاق؟ دوم این‌که مگر چند روز قرار است در این اتاق باشیم؟ چشم‌به هم‌زدنی این چند روز تمام می‌شود باید فکر کسب فیض باشیم نه کسب عیش. ✨🍀 گفت: دنیا هم مانند اتفاق امروز است، برخی که از آن دنیا غافل هستند (مانند زیارت امام رضا) و نمی‌دانند برای چه و کجا آمده‌اند، عمر خود را به جای اصل، در فرع بی‌خودی، (دنبال نور گیر بودن یا نبودن اتاق) سپری می‌کنند و آرامش در این دنیا ندارند و دست خالی از این دنیا می‌روند. 🍀 📚