🩸 #مقتل و #قاتل اصلی #امام_حسین علیهالسلام 🩸
🥀 در روایاتی وارد است که، یک هزار و نهصد #زخم و تیر بر تن آن #مظلوم وارد شد...
🥀 پس آن حضرت ایستاد تا ساعتی بیاساید از خستگی جنگ و همچنان که ایستاده بود، سنگی بیامد و بر پیشانی مبارک او رسید، پس جامه برداشت، که خون را از روی بسترد و پاک کند،
که تیری سه شاخه و زهر آلود بیامد و بر سینه آن حضرت نشست و به روایتی بر دل آن حضرت...
🥀 پس فرمود: بسم الله و بالله و علی ملة رسولالله، و سر سوی آسمان بلند کرد و گفت:
🥀 خدایا تو میدانی مردی را میکشند که روی زمین پسر پیغمبری جز او نیست.
🥀 آنگاه آن تیر را بگرفت و از پشت بیرون آورد و #خون مانند ناودان برجست، پس دست بر آن زخم گذاشت، چون پر شد سوی آسمان پاشید و یک #قطره از آن برنگشت و #سرخی در آسمان دیده نشده بود، تا آن گاه که #حسین علیهالسلام آن #خون را به آسمان پاشید و بار دوم دست بر آن نهاد و روی و محاسن را بدان آغشته کرد و فرمود:
🥀 جد خویش رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم را چنین خضاب شده دیدار کنم و گویم یا رسول الله #فلان و #فلان مرا کشتند...
📕 نفسالمهموم، باب شهادت مظلوم
🆔 @mosibatoratebah
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🩸 دستِ اوّلی و دوّمی در #گودال 🩸
▫️ #شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
🥀 نبرد، او را ناتوان ساخت و درنگی برای آسايش ايستاد، در اين ميان سنگی به پيشانيش رسيد، جامه بالا برد تا #خون را پاك كند، که ناگاه تير سه شعبهٔ زهرناكی آمد و بر قلبش نشست، پس فرمود:
🥀 بسم اللَّه و باللَّه و علی سنّة رسول اللَّه
🥀 پس سر به آسمان برداشت و گفت: الهی، تو میدانی مردی را میكشند كه جز او پيغمبر زاده ای بر زمين نيست؛ و آن تير را از پشت خود بيرون كشيد و #خون چون ناودان روان شد، كف از آن پر كرد و به آسمان پاشيد و قطرهای از آن برنگشت و تا آنگاه سرخی در آسمان ديده نشده بود، سپس كف ديگری گرفت و به سر و محاسن خود ماليد و فرمود: با همين #خضاب خون خود، جدّم رسولخدا را ديدار خواهم كرد و میگويم: يا رسول اللَّه، #فلان و #فلان مرا كشتند!
📕 مقتلالحسین علیهالسلام، خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۳۹
🆔 @mosibatoratebah
#مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #فاطمیه #محسنیه #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🩸 أ اَنتَ أخي..؟! 🩸
▫️ #شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
🥀 إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها
🥀 هنگامی که کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت...
🥀 فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ
🥀 وقتی به هوش آمد، شکسته حال به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد...
🥀 و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ
🥀 گاهی چادر زیر پایش گیر میکرد و به زمین میخورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین میافتاد تا اینکه به #گودال و #قتلگاه مقدس رسید.
🥀 فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ
🥀 در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر، جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود.
🥀 و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ:
🥀 #خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود، زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت.
🥀 تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش #حسین علیهالسلام را اینگونه ببیند، لذا نالهاش به فریاد بلند شد و گفت:
🥀 أ أنتَ الْحسينُ أخي؟! أ أنتَ أبنُ اُمّي؟!
🥀 تو حسین برادر منی؟! تو پسر مادر منی؟!
🥀 أ أنتَ نورُ بَصَري؟! أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟!
🥀 تو همان نور چشم منی؟! تو همان پاره قلب منی؟!
🥀 أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟!
🥀 تو همان حامیما، امید ما، پناه و تکیهگاه مایی؟!
🥀 أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟!
🥀 تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟!
📕 معالیالسبطین، جلد ۲، صفحه ۳۹
🆔 @mosibatoratebah
🏷 #فاطمیه #مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #فاطمیه #محسنیه #عید_غدیر #غدیر #غدیر_ثانی #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🩸 أ اَنتَ أخي..؟! 🩸
▫️ #شب_زیارتی_ارباب_بی_کفن
🥀 إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها
🥀 هنگامی که کار از کار گذشت، زینب کبری علیهاالسلام در بین خیمه از هوش رفت...
🥀 فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ
🥀 وقتی به هوش آمد، شکسته حال به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد...
🥀 و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ
🥀 گاهی چادر زیر پایش گیر میکرد و به زمین میخورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین میافتاد تا اینکه به #گودال و #قتلگاه مقدس رسید.
🥀 فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ
🥀 در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر، جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود.
🥀 و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ:
🥀 #خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود، زینب کبری علیهاالسلام خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت.
🥀 تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش #حسین علیهالسلام را اینگونه ببیند، لذا نالهاش به فریاد بلند شد و گفت:
🥀 أ أنتَ الْحسينُ أخي؟! أ أنتَ أبنُ اُمّي؟!
🥀 تو حسین برادر منی؟! تو پسر مادر منی؟!
🥀 أ أنتَ نورُ بَصَري؟! أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟!
🥀 تو همان نور چشم منی؟! تو همان پاره قلب منی؟!
🥀 أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟!
🥀 تو همان حامیما، امید ما، پناه و تکیهگاه مایی؟!
🥀 أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟!
🥀 تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟!
📕 معالیالسبطین، جلد ۲، صفحه ۳۹
🆔 @mosibatoratebah
🏷 #فاطمیه #مقتل #مقتل_شناسی #مقتل_الحسین #مقتل_معصومین #مقتل_مأثور #کتاب #کتاب_شناسی #تاریخ #حدیث #روایت #توسل #زيارت #اشک #بکاء #ندبه #کربلا #نجف #شیعه #امیرالمؤمنین #امام_حسین #اهل_البیت #ثقلین #تربت #تربت_کربلا #فاطمیه #محسنیه #عید_غدیر #غدیر #غدیر_ثانی #المصیبة_الراتبة #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🚩 خونین شدن دهان #حضرت_رقیه سلامالله علیها از شدت #لطمه زدن 🚩
📎 مرحوم صدرالدین واعظ قزوینی در خصوص رویارویی #حضرت_رقیه سلامالله علیها با سر مطهر پدرشان مینویسد:
📎 خود را بر سر مطهر انداخت و شروع کرد صورت پدر را بوسیدن و بر سر و سینه زدن، و آنقدر با دستهای کوچک خود به دهانش زد که مملو از #خون شد...
📕 واعظ قزوینی، ریاض القدس المسمی بحدائق الانس، جلد ۲ صفحه ۳۲۶
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🚩 خونین شدن دهان #حضرت_رقیه سلامالله علیها از شدت #لطمه زدن 🚩
📎 مرحوم صدرالدین واعظ قزوینی در خصوص رویارویی #حضرت_رقیه سلامالله علیها با سر مطهر پدرشان مینویسد:
📎 خود را بر سر مطهر انداخت و شروع کرد صورت پدر را بوسیدن و بر سر و سینه زدن، و آنقدر با دستهای کوچک خود به دهانش زد که مملو از #خون شد...
📕 واعظ قزوینی، ریاض القدس المسمی بحدائق الانس، جلد ۲ صفحه ۳۲۶
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah