eitaa logo
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
5.9هزار دنبال‌کننده
474 عکس
319 ویدیو
47 فایل
🚩 اَلسَّلَامُ عَلَيكَ يَا صَاحِبَ المُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ 🚩 📎 پایگاه علمی - پژوهشی #مقتل و #مقتل_شناسی 📎 اِحیاء تراث شیعی و نسخ خطی 📌 ارتباط با ادمین: 🆔 @mosibatoratebah_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
حجةالاسلام بندانی نیشابوری Ostad Bandani - Hazrat Aliakbar (s).mp3
زمان: حجم: 1.84M
🎧 حضرت سلام‌الله علیه ▫️ حجةالاسلام بندانی نیشابوری ▫️ محرم‌الحرام ۱۴۴۵ 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | حضرت صلوات‌الله علیه 🥀 چون شد از دستش، عنان صبر و تاب ناگزیر افتاد بر یال عقاب گفت با آن توسن تازی نژاد کای به جولان بُرده گوی از گردباد گاه میدان‌داری من شد تمام وقت جولان تو شد ای خوش خرام سعی کن شاید رسد بار دگر دست امّیدم به دامان پدر گر به چالاکی از این میدان جنگ رو به سوی خیمه کردی بی درنگ اندر آنجا ای سمند تیزرو از کنار خیمهٔ لیلا مرو کآگه از حالم اگر لیلا شود بعد از این مجنون این صحرا شود ▫️ابیاتی از شعر بلند 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
حضرت علی اکبر۱۴۰۲.mp3
زمان: حجم: 4.79M
🎧 حضرت سلام‌الله علیه 🔻 حجةالاسلام محسن حنیفی 🔻 محرم‌الحرام ۱۴۴۵ 🆔 @mosibatoratebah
🩸مادرش چه حالی داشت...🩸 🥀 روزی امام سجاد علیه‌السلام با گروهی به صحرا رفتند. در آن هنگام آهویی از دور نزد ایشان آمد و چیزی گفت که دیگران نفهمیدند. 🥀 حضرت به همراهان فرمود: این آهو می‌گوید: «کسی بچه‌ام را گرفته، و نزد خود برده است. من او را از شما می‌خواهم!» و من قصد دارم او را به حاجتش برسانم! 🥀 امام و همراهان با آهو رفتند تا به خانه شکارچی رسیدند. هنگامی که او جلوی در آمد، با دیدن آنان شگفت زده شد و پرسید: بفرمائید چه شده است؟! 🥀 حضرت فرمود: این آهو مادر همان آهویی است که صید کرده‌ای. فرزندش را به او برگردان... 🥀 صیاد که از دوستداران امام بود، بچه آهو را آورد. مادرش نخست نزد فرزند رفت؛ سپس برای سپاسگزاری دور امام چرخید و به همراه فرزندش از آن جا رفتند. 🥀 امام که پیوسته به یاد کربلا و رخدادهای آن بود، چنین فرمود: علاقه مادر به فرزند را دیدید؛ علاقه ای که میان حیوانات، این گونه است! تصور کنید مادر علیه‌السلام در کربلا چه حالی داشت، هنگامی که بدن سرو رعنای خود را اربا اربا دید... : 📕 حزن المؤمنین، کاظمینی، صفحه ۳۳۵ - ۳۳۶ 🆔 @mosibatoratebah
📜 🥀 [ شب عاشورا ] امام [ حسین علیه‌السلام ] از خیمه سراسیمه [ و ] خاطر پژمرده بیرون آمد. دید جوان رشیدش، آقا، سر به طناب خیمه گذارده، مثل باران بهاری اشک می‌بارد. 🥀 حضرت پیش آمده، سر پسر را از روی طناب خیمه برداشت. اشک از دیده نور دیده‌اش پاک نمود. 🥀 فرمود: ای فرزند دلبند من! برای چه زار و نالانی؟! 🥀 آقا عرض کرد: بابا! این زندگی بر حرام باد که من زنده باشم [ و ] خواهران من از تشنگی بمیرند..! 📕 هدیة الذاکرین، اردبیلی آقاقلعه‌ای، جلد ۲، صفحه ۴۰۳ 🆔 @mosibatoratebah
📜 🥀 [ شب عاشورا ] امام [ حسین علیه‌السلام ] از خیمه سراسیمه [ و ] خاطر پژمرده بیرون آمد. دید جوان رشیدش، آقا، سر به طناب خیمه گذارده، مثل باران بهاری اشک می‌بارد. 🥀 حضرت پیش آمده، سر پسر را از روی طناب خیمه برداشت. اشک از دیده نور دیده‌اش پاک نمود. 🥀 فرمود: ای فرزند دلبند من! برای چه زار و نالانی؟! 🥀 آقا عرض کرد: بابا! این زندگی بر حرام باد که من زنده باشم [ و ] خواهران من از تشنگی بمیرند..! 📕 هدیة الذاکرین، اردبیلی آقاقلعه‌ای، جلد ۲، صفحه ۴۰۳ 🏷 🆔 @mosibatoratebah
🚩 حضرت صلوات‌الله علیه 🚩 📎 شخصی از شهر دوری آوازه جمال علی‌اکبر صلوات.الله علیه را شنید و به قصد زیارتش به مدینه روانه شد، وقتی رسید و او را دید صیحه ای کشید، پس سیدالشهداء صلوات‌الله علیه فرمود: 📎 معلوم است که از این جوان خوشت آمده و یا می‌خواهی که خداوند بر تو چنین پسری عطاء فرماید. 📎عرض کرد: آری... 📎 فرمود: آیا راضی هستی که خاری به پایش رود؟! 📎 گفت: راضی هستم که خار بر چشم من رود، نه بر پای او... 📎 گویا حضرت فرمود: پس من چه حالی خواهم داشت وقتی که ببینم سرش شکافته و بدنش پاره پاره شده است؟! 📕 مفتاح الجنه للنار الجنه، ملا محمد مقدس زنجانی، صفحه ۱۷۵ 🏷 🆔 @mosibatoratebah