فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
📌 #حسینیه_مأثور | #قسمت_چهل
📎 روایتی از امام رضا علیهالسلام
📎 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #آموزش_رایگان
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
فرزندان حضرت زینب.mp3
7.71M
🎧 #بشنوید
🚩 فرزندان حضرت زینب سلامالله علیها
🚩 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 خونخواهی #حضرت_زهرا سلامالله علیها در #قیامت 🩸
🥀 أَحْمَدُ بْنُ أَبِي جَعْفَرٍ اَلْبَيْهَقِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ اَلْجُرْجَانِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْقَطَّانِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَامِرٍ اَلطَّائِيِّ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ بْنِ سُلَيْمَانَ اَلطَّائِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : تُحْشَرُ اِبْنَتِي فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ وَ مَعَهَا ثِيَابٌ مَصْبُوغَةٌ بِالدِّمَاءِ تَتَعَلَّقُ بِقَائِمَةٍ مِنْ قَوَائِمِ اَلْعَرْشِ تَقُولُ يَا عَدْلُ اُحْكُمْ بَيْنِي وَ بَيْنَ قَاتِلِ وُلْدِي قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ يَحْكُمُ اَللَّهُ لاِبْنَتِي وَ رَبِّ اَلْكَعْبَةِ.
🥀 در عيون اخبارالرضا عليهالسّلام از رسولخدا صلّىاللّٰه عليه و آله و سلّم روايت شده است:
🥀 دخترم #فاطمه سلامالله علیها در حالى وارد صحراى محشر مىشود، كه لباسهايى غرقه به خون همراه خود دارد.
🥀 او پايۀ عرش را مىگيرد و مىگويد: اى خداى عادل و عالم! بين من و آن افرادى كه فرزندان مرا كشتند، حكم كن!
🥀 به حق خداى كعبه، كه آن روز پروردگار عادل براى دخترم [به حق] قضاوت خواهد كرد!
📕 بحارالأنوار، علامه مجلسی، جلد ۴۳، صفحه ۲۲۰
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
📌 #شعر | #حضرت_عبدالله علیهالسلام
آغوش بارگاه تو تا بار عام داد
احلی من العسل به من تلخ کام داد
عرش خدا همیشه به تو تکیه می زند
اینبار تکیه بر تو در آن ازدحام داد
دیدم نگاه بی رمقت سوی خیمه ها
آرامشی عجیب به اهل خیام داد
لبخند تشنه تو ترک خورد از عطش
وقتی فرات بر لب خشکت سلام داد
ای حی لایموت چرا زیر دشنه ای
جان را سزاست پای تو عالی مقام داد
صبح تن تورا چه کسی بر زمین کشید
جسم تو را به چکمه نا اهل شام داد
دلشوره ای به سینه ی پاکت جلوس کرد
باید تورا شهید غم خیمه نام داد
ممنون تیغ هستم از این که در آن غروب
دست مرا دوباره به دست امام داد
وقتی چکامه های لبت گفت یا حسن
حسن ختام بر غزلی ناتمام داد
زهرا رسید و بر تن زخمی تو گریست
با گریه زخم های تو را التیام داد
📝 محسن حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
📌 #حسینیه_مأثور | #قسمت_چهل_و_یک
📎 دعبل خزاعی...
📎 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #آموزش_رایگان
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 مقتل #حضرت_عبدالله_بن_الحسن علیهماالسلام 🩸
🥀 هنگامی که سپاه کوفه امام حسین علیهالسلام را محاصره کرد، عبدالله علیهالسلام به سوی عموی خود حرکت کرد، امام حسین علیهالسلام از حضرت زینب سلامالله علیها خواست که مانع او شود اما زینب کبری سلامالله علیها نتوانست جلوی عبدالله را بگیرد.
🥀 عبدالله گفت: به خدا قسم از عمویم جدا نمیشوم و شتابان خود را به امام رساند...
🥀 بحر بن کعب تیمی ملعون با شمشیری به سمت امام حسین علیهالسلام حملهور شد، عبدالله علیهالسلام به او گفت: وای بر تو ای ناپاک زاده، آیا میخواهی عموی مرا بکشی؟!
🥀 بحر بن کعب با شمشیر ضربهای زد، عبدالله دست خود را جلو آورد، ضربه بر دست او فرود آمد و دستش به پوست آویخته شد.
🥀 فریاد ای عمو جان از او بلند شد...
🥀 امام حسین علیهالسلام او را در آغوش گرفت و فرمود: ای فرزند برادر صبر پیشه کن و این واقعه را برای خودت خیر بدان زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق میسازد.
📕 تاریخ طبری، جلد ۵، صفحات ۴۵۰ و ۴۵۱
📕 الارشاد مفید، جلد ۲، صفحه ۱۱۱
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
29.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #ببینید
📌 #حسینیه_مأثور | #قسمت_چهل_و_دو
📎 ریان بن شبیب...
📎 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #آموزش_رایگان
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🔻 مقتل حضرت #قاسم_بن_الحسن صلواتالله علیهما | #بخش_اول🔻
🥀 فلما نظر الحسين علیهالسلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين علیهالسلام في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له.
🥀 چون نظر حضرت امام حسين عليهالسلام به فرزند عزيز برادر بزرگوار خود افتاد كه عازم ميدان كارزار و قتال گروه اشرار گرديده است، دو دست مبارك خود را به گردن مبارك برادرزاده عزيز خود افكند؛ هر دوی آن بزرگوار شروع به گريه و زارى نمودند و اشك حسرت از ديده پردرد و محنت خود به رخسار خويش جارى كردند، و آنقدر گريستند كه هر دوی آن بزرگواران مدهوش به روى زمين افتادند، چون به هوش آمدند آن جوان مصيبت زده از عمّ بزرگوار خود رخصت كارزار گروه اشرار نمود، پس حضرت امام حسين علیهالسّلام از رخصت دادن ابا و امتناع فرمودند و رخصت قتال و اذن كارزار با گروه بد فعال را ندادند، پس پيوسته آن جوان نيكو خصال دست و پاى آن حضرت را مى بوسيد، عجز و الحاح در طلب و اذن رخصت مى نمود، تا اينكه آن حضرت رخصت دادند.
🥀 فخرج و دموعه تسيل على خديه و هو يقول:
إن تنكروني فأنا ابن الحسن
سبط النبي المصطفى و المؤتمن
هذا حسين كالأسير المرتهن
بين أناس لا سقوا صوب المزن
🥀 و كان وجهه كفلقة القمر فقاتل قتالا شديدا حتى قتل على صغره خمسة و ثلاثين رجلا.
🥀 پس حضرت قاسم علیهالسّلام عزم میدان نمود در حالی که اشکهایش بر چهره روان بود و فرمود:
اگر مرا نمىشناسيد من فرزند حسن عليهالسّلام، سبط جناب پيغمبرِ پسنديده و مؤتمن صلى الله عليه و آله هستم، و این حسین علیهالسلام است، چون اسیر در بند ميان گروهى كه هرگز از نزول باران ابر رحمت خدا سيراب نباشند.
🥀 رخسار مبارك آن بزرگوار مانند مه شب چهارده مى درخشيد و مشغول كارزار و جنگ سخت شديد و نمايان گرديد، با وجود صغر سنّ و عطش خود سى و پنج نفر از آن ناكسان بدگهر را به آتش دردناك سقر واصل نمود. به روايت ابومخنف هفتاد نفر ناكس از شجاعان لشگر را به درك اسفل جهنم فرستاد.
🥀 قال حميد كنت في عسكر ابن سعد فكنت أنظر إلى هذا الغلام عليه قميص و إزار و نعلان قد انقطع شسع أحدهما ما أنسى أنه كان اليسرى فقال عمرو بن سعد الأزدي و الله لأشدن عليه فقلت سبحان الله و ما تريد بذلك و الله لو ضربني ما بسطت إليه يدي يكفيه هؤلاء الذين تراهم قد احتوشوه قال و الله لأفعلن فشد عليه فما ولى حتى ضرب رأسه بالسيف و وقع الغلام لوجهه و نادى يا عماه.
🥀 حمید گوید: من در ميان لشكر ابن سعد بودم و به اين نوجوان نظر مىكردم. او داراى يك پيراهن و لباس و نعلينهائى بود كه بند يكى از آنها گمان ميكنم بند نعلين چپ او بود قطع شده بود. عمرو بن سعد ازدى گفت: به خدا قسم من به اين نوجوان حمله میكنم. من گفتم: سبحان اللَّه، منظور تو از اين عمل چيست؟ به خدا قسم اگر اين نوجوان مرا بزند من دست به سوى او دراز نخواهم كرد. اين افرادى كه ميبينى او را محاصره كرده اند برايش كافى خواهند بود. ولى وى گفت: به خدا قسم من اين كار را خواهم كرد. سرانجام وى به آن نوجوان حمله كرد. او هنوز برنگشته بود كه با شمشير بر فرق او نواخت و آن نوجوان با صورت در افتاد و فرياد زد: يا عماه...
🥀 اما در لهوف آمده است:«ابن فضيل ازدى ضربتى بر سر مباركش فرود آورد، که آن را بشكافت، آن نوجوان با صورت به زمين آمد و فریاد زد: يا عمّاه...
#بازنویسی:
📕 محنالابرار
📕 نفسالمهموم
📕 لهوف
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🥀 #شعر | #حضرت_قاسم_بن_الحسن علیهالسلام 🥀
به بند کفش تو عالم دخیل می بندد
که مقصد تو حسین و مسیر تو حسن است
تن تو مصحف پاک تمام اسماء است
زره نداری و جوشن کبیر تو حسن است
قبای سبز امامت بپوش نجل حسن
به قامتت شده اندازه جامه ی پدرت
به دست خط حسن میخورم قسم ز ازل
خدا نوشته تو را در ادامه ی پدرت
تشرف تو به صحن عتیق آغوشم
بقیع سبز حسن را به کربلا افزود
به دفتر وجناتت حسن تجلی کرد
قلم به لوح غمت داغ کوچه را افزود
شبیه باغ فدک زخمی خزان شده ای
گلی و برگ تو در دست های گلچین است
زبرجد حسنی یا عقیق سرخ حسین؟!
غمت شبیه غم گوشواره سنگین است
چه شد ستاره دنباله دار نجمه شدی
شبیه فاطمه از تو خیال مانده فقط
من از قساوت این نعل ها نمیگذرم
به روی ماه تو نقشه هلال مانده فقط
شده است زائر تو باطن امین الله
امانت حسنی و حسین شرمنده است
مرا دوباره بخوان تا اجابتت بکنم
چه ناگوار پس از تو عموی تو زنده است
📝 محسن حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🥀 #شعر | #حضرت_قاسم_بن_الحسن علیهالسلام 🥀
طلب میکرد از دست ضریحی حاجت خود را
کشیده روی پاهای امامش صورت خود را
دقیقاً سیزده سال است همراه علی اکبر
به سوی کربلا خوانده است هفده رکعت خود را
شمیم شهر یثرب در میان خیمه پیچیده
بقیع آورده اینجا مشک بوی تربت خود را
فدای آن کسی که شور احلی من عسل دارد
که از شیرینی یک نام برده لذت خود را
نقابی بر رخ چون ماه خود بسته است یعنی که
نهان کرده است تا روز قیامت قیمت خود را
قسیم النار والجنة به میدان میزند قاسم
به هرکس میدهد آن تیغ ابرو قسمت خود را
علیٌ حبّه جُنة سپر دیگر نمی خواهد
سپر کرده است وقتی سینه پر محنت خود را
بلای سخت یعنی که در آغوش ضریح او
امام از دست داده با وداعش طاقت خود را
هزاران سنگ برقاسم مبارک باد می گفتند
برایش نیزه ای می آورد تهنیت خود را
رواق سینهاش را نعل ها باهم قرق کردند
به دست گرگ داده زلف او تولیت خود را
به زیر نعل مرکب رفت تا خواهش کند از آن
کمی کمتر کند از جسم عریان زحمت خود را
به سوی شام رفته دست بسته نوعروس او
به زیر چکمه های شمر دیده غیرت خود را
📝 محسن حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸 #حضرت_قاسم صلواتالله علیه 🩸
چنین که بیقراری وای بر من
سوارِ بیمهاری وای بر من
علیاکبر که جوشن داشت آن شد...
تو که جوشن نداری وای بر من
📝 حجةالاسلام و المسلمین حاجآقا سید رضا جعفری رضوی
🆔 @mosibatoratebah
📣 #اطلاعیه
📌 #کتابخانه تخصصی #المصیبة_الراتبة با ۱ عنوان کتاب، در ۲۴ مجلد و با محوریت امام حسین علیهالسلام بروزرسانی شد.
📌 علاقهمندان میتوانند، جهت #عضویت و استفاده از #تخفیف ویژهٔ ماه محرم، همچنین دریافت سیر تحقیقی و مطالعاتی با آیدی زیر ارتباط برقرار کنند.
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @seyedmajidnajafi
🩸 مقتل حضرت #قاسم_بن_الحسن صلواتالله علیهما | #بخش_دوم 🩸
🥀 و انجلت الغبرة فإذا أنا بالحسين عليه السلام قائم على رأس الغلام و الغلام يفحص برجليه و الحسين عليه السلام يقول بعدا لقوم قتلوك و من خصمهم يوم القيامة فيك جدك، ثم قال: عز و اللّه على عمك أن تدعوه فلا يجيبك أو يجيبك فلا ينفعك صوته، هذا يوم و اللّه كثر واتره و قل ناصره. ثم احتمله على صدره فكأني أنظر إلى رجلي الغلام تخطان في الأرض و قد وضع الحسين عليه السلام صدره على صدره. قال: فقلت في نفسي ما يصنع به فجاء حتى ألقاه مع ابنه علي بن الحسين و قتلى قد قتلت حوله من أهل بيته فسألت عن الغلام فقيل: هو القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب عليهم السلام.
🥀 حميد بن مسلم مىگويد: چون گرد فرو نشست، ديدم حسين بالاى سر قاسم است و او پا به زمين مى كشد، و حسين مى گويد: از رحمت الهی دور باشند مردمى كه تو را كشتند و دشمن آنها روز قيامت جدّ تو است، سپس گفت: به خدا بر عمويت ناگوار است او را بخوانى جوابت ندهد، يا جوابت دهد و سودت نبخشد. به خدا در اينجا كشندگان او بسيار و ياوران او كم است و او را به سينه گرفت و برد و پاهايش روى زمين مى كشيد، حسين سينه بر سينه اش گذاشت، با خود گفتم: او را چه خواهد كرد؟!
🥀 پس او را آورد كنار پسرش على بن الحسين و ديگر كشتگان خانوادهاش گذاشت. پرسيدم: اين پسر چه كسى بود؟! گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب (علیهمالسلام السّلام)
📕 نفسالمهموم، صفحه ۲۹۳
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
📌 #حسینیه_مأثور | #قسمت_چهل_و_سه
📎 اخباری از معراج
📎 حجتالاسلام حنیفی
🏷 #آموزش_رایگان
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸اشعار حضرت امکلثوم سلامالله علیها در مصیبت #حضرت_علی_اصغر علیهالسلام 🩸
▪️یا لَهفَ قَلبی عَلَی الصَّغیرِ الظّامی
▪️فَطَمَتهُ السِّهامُ قَبلَ الفِطامِ
▪️غَرغَرُوهُ بِدَمعِهِ وَ هُوَ طِفلٌ
▪️یا لَهفَ قَلبی عَلَیهِ فی کُلِّ عامٍ
▪️أَحرَقُوا قَلبَ والِدَیهِ عَلَیهِ
▪️وَرَمَوهُ بِذِلَّهٍ وَ انتِقامٍ
▪️فَاللهُ یَحکُمُ بَینَنا وَ بَینَهُم
▪️لَدَی الحَشرِ عِندَ فَصلِ الخِصامِ
🥀 چقدر دلم کباب شد بر کودک تشنه کام خردسال، که پیش از هنگام بازگیری از شیر، تیرها او را از شیر گرفت.
🥀 او را در سنین کودکی غرقه به خون کردند و اشکش را در آوردند که همواره دلم برایش میسوزد.
🥀 قلب پدر و مادرش را در سوگ او سوزانیدند و در نهایت پستی از روی انتقام او را آماج تیرها نمودند.
🥀 در روز رستاخیز، به هنگام فصل خصومتها خداوند در میان ما و آنها داوری میکند.
📕 نورالعین فی مشهد الحسین علیهالسلام صفحه ۵۶
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🩸روضه جانسوز #حضرت_علیاصغر صلواتالله علیه🩸
🥀 هنگامی که از امام سجاد علیهالسلام درباره طفل ششماهه، #حضرت_علی_اصغر علیهالسلام سؤال شد، آن حضرت چنین فرمود:
🥀 «وَ قَدِ احتَضَرَ مِن شِدَّةِ العَطَشِ»
🥀 از اوج تشنگی در حال جان کندن بود!
🥀 پدرم او را به میدان برد، تا سیرابش کند، اما آن قوم ظالم با تیر سه شعبهای سر از بدنش جدا کردند...
🥀 پس از آنکه پدرم او را به پشت خیمهها آورد تا دفنش نماید، مادرش رباب سلامالله علیها او را در آغوش کشید گفت:
🥀 علی جان؛ پسرم؛ دلم را به تو خوش کرده بودم، تو را هم از من گرفتند، و جگرم را سوزاندند و پاره پاره کردند...
🥀سپس امام سجاد علیهالسلام صیحهای زد و گریه شدید سر داد و از هوش رفت!
📕 خصائص الطفل الرضیع، صفحه ۱۹۱
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah
🥀 #شعر | #حضرت_علی_اکبر علیه السلام
گرفته دامن شش گوشه را از کنج پایینش
گرفته دامن او را سکینه محض تسکینش
وداع با علی بن الحسین بن علی سخت است وداع جانگداز خیمهها با جان شیرینش
نوای إن یکاد عمه او را بدرقه میکرد
دعایش کرد بابا ام لیلا گفت آمینش
برایش نوح و ابراهیم و آدم اشک میریزند
که بودند این پیمبرها عزاداران دیرینش
سزاوار است پای روضه او جان به لب بودن
حسین بن علی هم جان سپرده نزد بالینش
به سرنیزه نیازی نیست در شرح غم اکبر
که پاره پاره شد با رفتنش قلب محبینش
تن مجروح در جوشن هزار اسماء حسنی شد
میان دشت هر سو ریخته آیات یاسینش
به بغض جعدهها شد پاره پاره آن جگر گوشه
کرامت را ببین شد تیغه جراح مسکینش
تن بین عبا پاره به پاره گریه خواهد کرد
برای لحظه لحظه روضه خولی و خورجینش
📝 محسن حنیفی
🏷 #المصیبة_الراتبة
🆔 @mosibatoratebah