eitaa logo
المصيبة الراتبة | مقتل شناسی
5.9هزار دنبال‌کننده
425 عکس
249 ویدیو
37 فایل
🚩 اَلسَّلَامُ عَلَيكَ يَا صَاحِبَ المُصِيبَةِ الرَّاتِبَةِ 🚩 📎 پایگاه علمی - پژوهشی #مقتل و #مقتل_شناسی 📎 اِحیاء تراث شیعی و نسخ خطی 📌 ارتباط با ادمین: 🆔 @mosibatoratebah_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 مقتل حضرت صلوات‌الله علیهما | 🔻 🥀 فلما نظر الحسين علیه‌السلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين علیه‌السلام في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له. 🥀 چون نظر حضرت امام حسين عليه‌السلام به فرزند عزيز برادر بزرگوار خود افتاد كه عازم ميدان كارزار و قتال گروه اشرار گرديده است، دو دست مبارك خود را به گردن مبارك برادرزاده عزيز خود افكند؛ هر دوی آن بزرگوار شروع به گريه و زارى نمودند و اشك حسرت از ديده پردرد و محنت خود به رخسار خويش جارى كردند، و آنقدر گريستند كه هر دوی آن بزرگواران مدهوش به روى زمين افتادند، چون به هوش آمدند آن جوان مصيبت زده از عمّ‌ بزرگوار خود رخصت كارزار گروه اشرار نمود، پس حضرت امام حسين علیه‌السّلام از رخصت دادن ابا و امتناع فرمودند و رخصت قتال و اذن كارزار با گروه بد فعال را ندادند، پس پيوسته آن جوان نيكو خصال دست و پاى آن حضرت را مى ‌بوسيد، عجز و الحاح در طلب و اذن رخصت مى ‌نمود، تا اينكه آن حضرت رخصت دادند. 🥀 فخرج و دموعه تسيل على خديه و هو يقول‏: إن تنكروني فأنا ابن الحسن‏ سبط النبي المصطفى و المؤتمن‏ هذا حسين كالأسير المرتهن‏ بين أناس لا سقوا صوب المزن‏ 🥀 و كان وجهه كفلقة القمر فقاتل قتالا شديدا حتى قتل على صغره خمسة و ثلاثين رجلا. 🥀 پس حضرت قاسم علیه‌السّلام عزم میدان نمود در حالی که اشکهایش بر چهره روان بود و فرمود: اگر مرا نمى‌شناسيد من فرزند حسن عليه‌السّلام، سبط‍‌ جناب پيغمبرِ پسنديده و مؤتمن صلى الله عليه و آله هستم، و این حسین علیه‌السلام است، چون اسیر در بند ميان گروهى كه هرگز از نزول باران ابر رحمت خدا سيراب نباشند. 🥀 رخسار مبارك آن بزرگوار مانند مه شب چهارده مى ‌درخشيد و مشغول كارزار و جنگ سخت شديد و نمايان گرديد، با وجود صغر سنّ‌ و عطش خود سى و پنج نفر از آن ناكسان بدگهر را به آتش دردناك سقر واصل نمود. به روايت ابو‌مخنف هفتاد نفر ناكس از شجاعان لشگر را به درك اسفل جهنم فرستاد. 🥀 قال حميد كنت في عسكر ابن سعد فكنت أنظر إلى هذا الغلام عليه قميص و إزار و نعلان قد انقطع شسع أحدهما ما أنسى أنه كان اليسرى فقال عمرو بن سعد الأزدي و الله لأشدن عليه فقلت سبحان الله و ما تريد بذلك و الله لو ضربني ما بسطت إليه يدي يكفيه هؤلاء الذين تراهم قد احتوشوه قال و الله لأفعلن فشد عليه فما ولى حتى ضرب رأسه بالسيف و وقع الغلام لوجهه و نادى يا عماه. 🥀 حمید گوید: من در ميان لشكر ابن سعد بودم و به اين نوجوان نظر مى‏كردم. او داراى يك پيراهن و لباس و نعلينهائى بود كه بند يكى از آنها گمان مي‌كنم بند نعلين چپ او بود قطع شده بود. عمرو بن سعد ازدى گفت: به خدا قسم من به اين نوجوان حمله می‌كنم. من گفتم: سبحان اللَّه، منظور تو از اين عمل چيست؟ به خدا قسم اگر اين نوجوان مرا بزند من دست به سوى او دراز نخواهم كرد. اين افرادى كه مي‌بينى او را محاصره كرده ‌اند برايش كافى خواهند بود. ولى وى گفت: به خدا قسم من اين كار را خواهم كرد. سرانجام وى به آن نوجوان حمله كرد. او هنوز برنگشته بود كه با شمشير بر فرق او نواخت و آن نوجوان با صورت در افتاد و فرياد زد: يا عماه... 🥀 اما در لهوف آمده است:‌«ابن فضيل ازدى ضربتى بر سر مباركش فرود آورد، که آن را بشكافت، آن نوجوان با صورت به زمين آمد و فریاد زد: يا عمّاه... : 📕 محن‌الابرار 📕 نفس‌المهموم 📕 لهوف 🆔 @mosibatoratebah
🔻 مقتل حضرت صلوات‌الله علیهما | 🔻 🥀 و انجلت الغبرة فإذا أنا بالحسين عليه السلام قائم على رأس الغلام و الغلام يفحص برجليه و الحسين عليه السلام يقول بعدا لقوم قتلوك و من خصمهم يوم القيامة فيك جدك، ثم قال: عز و اللّه على عمك أن تدعوه فلا يجيبك أو يجيبك فلا ينفعك صوته، هذا يوم و اللّه كثر واتره و قل ناصره. ثم احتمله على صدره فكأني أنظر إلى رجلي الغلام تخطان في الأرض و قد وضع الحسين عليه السلام صدره على صدره. قال: فقلت في نفسي ما يصنع به فجاء حتى ألقاه مع ابنه علي بن الحسين و قتلى قد قتلت حوله من أهل بيته فسألت عن الغلام فقيل: هو القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب عليهم السلام‏. 🥀 حميد بن مسلم مى‌گويد: چون گرد فرو نشست، ديدم حسين بالاى سر قاسم است و او پا به زمين مى ‌كشد، و حسين مى ‌گويد: از رحمت الهی دور باشند مردمى كه تو را كشتند و دشمن آنها روز قيامت جدّ تو است، سپس گفت: به خدا بر عمويت ناگوار است او را بخوانى جوابت ندهد، يا جوابت دهد و سودت نبخشد. به خدا در اينجا كشندگان او بسيار و ياوران او كم است و او را به سينه گرفت و برد و پاهايش روى زمين مى ‌كشيد، حسين سينه بر سينه ‌اش گذاشت، با خود گفتم: او را چه خواهد كرد؟! 🥀 پس او را آورد كنار پسرش على بن الحسين و ديگر كشتگان خانواده‌‌اش گذاشت. پرسيدم: اين پسر چه كسى بود؟! گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب (علیهم‌السلام السّلام) 📕 نفس‌المهموم، صفحه ۲۹۳ 🆔 @mosibatoratebah
🥀 امام صادق صلوات‌الله علیه: 🥀 «إذا لم یجئک البکاء فتباک فإن خرج مثل رأس الذّباب فَبَخٍّ بَخٍّ» 🥀 اگر گریه‌ات نمی‌آید، خود را به گریه وادار، زیرا اگر به‌ اندازه سر مگسی اشک از چشم تو بیرون آید، مبارک است و خوش بر تو باد. 📕 بحار الانوار، جلد ۹۰، صفحه ۳۳۴ 🆔 @mosibatoratebah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
39.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 🔹 روضه شهزاده احمد بن الحسن علیهماالسلام 🔹 حجةالاسلام حنیفی 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | شهزاده صلوات‌الله علیهما یک علی اکبر ولیکن از تبار مجتبی می رود رو سوی میدان یادگار مجتبی نام او احمد و یا نام دگر معلوم نیست نام او هم خاک خورده چون مزار مجتبی نوزده سال است دارد شال سبزی روی دوش این جوان سبز پوش نوبهار مجتبی داغ او مثل علی اکبر ندارد مرهمی داغ او مانده به قلب داغدار مجتبی از عطش گویا لب خشکیده اش خورده ترک شد فرات و نیل و کوثر شرمسار مجتبی دیده هایش تار می شد از عطش مثل حسین احتضارش نیز شد چون احتضار مجتبی بر گلویش تیر خورده مثل تابوت حسن سالها بوده است گویا سوگوار مجتبی شاید او از ماجرای کوچه بوده با خبر شاید او بوده است تنها راز دار مجتبی داغ احمد داغ قاسم کشت ثارالله را کشت اورا زخم های بی شمار مجتبی ▫️حجةالاسلام محسن حنیفی 🆔 @mosibatoratebah
🥀 | حضرت صلوات‌الله علیهما 🥀 کنار مادر گیتی ز طفل اشک بود تر بیاد خشکی حلقوم و تشنه کامی اصغر رضیع ثدی امامت مسیح مهد کرامت شفیع روز قیامت ولی خالق اکبر بمحفل ازلی شمع جمع و شاهد وحدت بحسن لم یزلی ثانی شبیه پیمبر یگانه کوکب دُرّی آستان ولایت بطلعت آیت «الله نور» را شده مظهر چه شیر خواره که شیر فلک مسخر و خارش چه طفل شیر که صد عقل را شده رهبر بچهره رشک گل و مل، بطرّه رونق سنبل بشور و نغمه ز بلبل هزار بار نکوتر لبش چه گوهر رخشان عقیق و لعل درخشان نه از یمن نه بدخشان ز کنز مخفی داور دریغ و درد که یاقوت لعل روح فزایش چه کهربا شد و مرجان دوست را زده آذر لبی که غنچۀ سیراب از او گرفته طراوت چنان فسرده شد از تشنگی که لا یتصور ز قحط آب، لبی خشک ماند در لب دریا که سلسبیل لبش بود رشک چشمۀ کوثر لبی ز سوز عطش زد شرر بخرمن هستی که بود مبدء عین الحیوه خضر و سکندر نداشت شیر چو آن بچه شیر بیشۀ هیجا شد آبش از دم پیکان آبدار مقدر لبان او به تبسم ز ذوق بادۀ وحدت زبان او مترنم ز شوق جلوۀ دلبر درید خار خدنگ آن گلوی چون گل و سر زد ز بازوی پدر و خون ز چشم مادر و خواهر دُر عدم زنگار بدن عقیق یمن شد چه شد گلو هدف ناوک برنده چه خنجر خلیل دشت بلا خون همی فشاند به بالا که این ذبیح من ای دوست تحفه ایست محقر ز اشک پرد کیان وز شور نوحه سرایان سزد که چشم ملک کور باد و گوش فلک کر ▫️ آیت‌الله غروی اصفهانی 🆔 @mosibatoratebah ▫️ ▫️ ▫️ ▫️ ▫️
🥀 صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلى‏ آبائِكَ وَ أَوْلادِكَ وَ الْمَلائِكَةِ الْمُقِيمِينَ فِي حَرَمِكَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ، وَ عَلى‏ الشُّهَداءِ الَّذِينَ اسْتَشْهَدُوا مَعَكَ وَ بَيْنَ يَدَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ وَ عَلى‏ وَلَدِكَ عَلِيِّ الاصْغَرِ الَّذِي فُجِعْتَ‏ بِهِ 🥀 📕 الاقبال، سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه 🆔 @mosibatoratebah
حضرت علی اصغر.mp3
3.97M
🎧 حضرت سلام‌الله علیه 🔻 حجةالاسلام محسن حنیفی 🔻 محرم‌الحرام ۱۴۴۵ 🆔 @mosibatoratebah
🔻 مقتل حضرت صلوات‌الله علیه 🔻 🥀 چون حضرت امام حسين عليه‌السّلام قتلگاه جوانان و يارانش را نگريست، براى جنگ با دشمن با نفس نفيس خود عزيمت فرمود و ندا در داد: آيا مدافعى هست كه از حرم رسول اللَّه دفاع كند؟! آيا خداشناسى هست كه در حقّ ما هراس خدا را در پيش گيرد؟! آيا فريادرسى هست كه به اميد رحمت خدا به فرياد ما برسد؟! آيا ياورى هست كه به اميد آنچه در نزد خداست ما را يارى رساند؟! 🥀 در اين وقت ناله زنان بلند شد و امام به باب خيمه آمد و فرمود: خواهرم زينب، بچه كوچك‏ مرا بياور تا با وى وداع کنم، امام او را گرفت تا ببوسد، حرملة بن كاهل‏ تيرى انداخت كه آن گلوگاه كودك را سوراخ كرد (بُرید) پس امام به زينب فرمود: او را بگير. 🥀 بعد خون صغير را با دو كف دست بگرفت تا پر شدند و آن خون را به سوى آسمان پاشيد و فرمود: «چه آسان است آنچه در محضر خدا بر من وارد مى ‏آيد.» 🥀 حضرت امام باقر (عليه السّلام) مى‏فرمايد: از آن خون قطره‏‌اى به زمين فرود نيامد. 📕 لهوف، سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه، صفحه ۱۴۹ 🆔 @mosibatoratebah