eitaa logo
شهید مصطفی احمدی روشن🇮🇷
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
258 ویدیو
7 فایل
🌷دانشمند نخبه هسته‌ای؛ جوان مومن انقلابی؛ شهید مصطفی احمدی روشن 🎓مهندسی شیمی دانشگاه شریف 🔰معاون بازرگانی سایت نطنز ✅دبیر ستاد تدابیر ویژه سازمان انرژی اتمی 🏆عامل کلیدی غنی سازی۳/۵ و۲۰٪ 🎯کنترل ویروس استاکس نت در نطنز کانال زیر نظر خانواده شهید💯
مشاهده در ایتا
دانلود
به شوخی دعوا کرد✓ در این چند سالی که رضا و آقا مصطفی با هم همکار بودند من ایشان را از نزدیک ندیده بودم و همیشه تعریفش را شنیده بودم. البته رضا اصرار داشت که ما با هم رفت و آمد کنیم اما من می گفتم: رویم نمی شود رضا می گفت: آقا مصطفی این طوری نیست خیلی خاکی و خودمانی است و خانمش هم خانم بسیار خوبی است ولی خب این فرصت پیش نیامد. تا اینکه یک شب یک هفته قبل از شهادتشان دیر وقت بود و رضا می خواست برود ماشینی را به آقا مصطفی تحویل بدهد گفتم: من هم با تو می آیم و با هم رفتیم. توی راه که بودیم رضا گفت: الان مصطفی می آید پایین و دعوایم می کند و می گوید چرا نگفتی خانمت هم همراهت هست؟ صبر کن ببین الان با زیر شلواری هم می آید پایین. همین طور هم شد. آقا مصطفی که آمد جلو در، زیرشلواری پوشیده بود و با دیدن من خجالت کشیده بود و دیدم که دارد با رضا به شوخی دعوا می کند بعد هم کلی اصرار کرد که بیایید بالا. خانمش هم خیلی تعارف کرد که برویم بالا ولی چون دیر وقت بود نرفتیم. 🔺به نقل از: همسر شهید رضا قشقایی منبع: کتاب جسارت علیه دلواپسی 💫 @MostafaAhmadiRoshan
🌷باز از کینه ی نسل من و تو لبریزند گرگ هایی که دراین معرکه دندان تیزند 🌷گرگ از غیرت شیران وطن می ترسد بی سبب نیست اگر خون تو را میریزند 🌷رفتنت مثل اتم ریخت به هم دنیا را پیش ایمان تو این حادثه ها ناچیزند 🌷مرگ در مسلک ما ختم کبوترها نیست لاله های وطن ما همه بی پاییزند 🌷تا که ایران جوان داده، پر از شیردل است گرگ ها از حسد و کینه نمی پرهیزند 🌷شیرهای وطنم پشت سرت بعد از این محو یک خاطره ی سرخ غرور آمیزند 🌷شک ندارم که پس ازحادثه ی پروازت مصطفی ها همه از خون تو برمی خیزند 🇮🇷 ایام الله دهه فجر گرامی باد 🇮🇷 💫 @MostafaAhmadiRoshan
🌸 سالروز میلاد با سعادت حضرت زهرا(س) و روز مادر مبارک باد. 🌸‌ یکی از دوستانش می گوید به او گفتم: « بچه ننه بیا زودتر برو که الان میگی مامانم اومده کار مهمی داره. می دونم مامانت اومده ببیندت. کار مهمی هم نداره.» شاکی می شد. داد و بی داد می کرد که نه، این جوری نیست. حالا فرض کن این جوریه. من عزیز دردونه شم. حالا میگی چی؟ 🌸 به مادرش میگفت"مامانی". پشت تلفن لحنش را عوض میکرد و با مادرش مثل بچه ها حرف میزد. 🌸 گاهی وقت ها مادرش که می آمد دم در شرکت، می رفت دو دقیقه مادرش را می دید و برمیگشت، حتی اگر جلسه بود. خودش هم به این می بالید. در عین حال که بچه ی خیلی محکمی بود، در مقابل من سعی می کرد مطابق توقع من باشد. یعنی خودش را برایم لوس می کرد، یا وقتی که از دانشگاه می آمد، حتما لباس هایش را می آورد من بشویم. 🌸 بچه ها می گویند: «ما می دیدیم لباس های نشسته ش رو می برده خونه، ولی نمی دونستیم چرا. آقای اکبری ازش پرسید مصطفی، چرا لباساتو جمع می کنی تو ساک می بری؟ گفت این لباس ها رو مامانم دوست داره بشوره. وقتی لباسای منو می شوره، دیگه فکر نمی کنه بزرگ شدم و همه کارهام از او جدا شده.» بعد از شستن من می برد خودش اتو می زد، مرتب می کرد، می پوشید. مصطفی به همه ی احساسات من جواب می داد. وقتی می آمد، کلی خودش را برایم لوس می کرد که فلان غذا را دوست دارد، حتما برایش درست کنم. من هم همه ی این کارها را برایش انجام می دادم. 🔺به نقل از مادر شهید 💫 @MostafaAhmadiRoshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق شهید گاهی از آن بالا نگاهی به ما اسیران دنیا کن... دیدنی شده حال خسته ما و چشم های پر از حسرتمان تا آسمان... 💫 @MostafaAhmadiRoshan
🔹مسائل مالی را ریز و دقیق حساب می کرد. حواسش به این مسائل خیلی جمع بود. کم هزینه بود. مناعت طبع خاصی داشت. دو دست، سه دست لباس داشت که همیشه تمیز و اتو کشیده بود. خیلی به نو و کهنگی اش اهمیت نمی داد، ولی به تمیزی و مرتب بودن چرا. دوستانش می گفتند همیشه مصطفی اتو کشیده است. معمولا هم شونه و آینه همراهش تو ماشین داشت. هر کس خیلی اذیتش می کرد، ناراحتی اش یک لحظه بود. بعد می گفت مهم نیست. حتما خیرش تو این بوده. هیچ چیز دنیا اورا به هم نمی ریخت. 🔺به نقل از مادر شهید منبع: کتاب من مادر مصطفی 💫 @MostafaAhmadiRoshan
🔹اهل شیطنت بود! پر جنب و جوش و شوخ طبع. من دانشگاه بوعلی درس می خواندم. یک موتور سیکلت یاماها داشتم. خیلی برایم ارزشمند بود. 🔹یک روز از کلاس آمدم بیرون، دیدم موتورم نیست! همان جا نشستم روی زمین. تمام بدنم یخ شد. گفتم وای! موتورم را بردند. چند ثانیه بعد صدای خنده شنیدم. مصطفی و دوستش از پشت درخت آمدند بیرون. موتورم را که قفل بود، بلند کرده، برده بودند پشت ساختمان. این موقعی بود که داشتند برای کنکور درس می خواندند. حالا نگو حوصله شان سر رفته و برای رفع خستگی هوس کرده اند با قلب من بازی کنند! 🔼به نقل از دوست شهید 💫 @MostafaAhmadiRoshan
🌹مصطفی بارها می‌گفت که هرکسی چهار لیتر خون بیشتر ندارد و اگر این چهار لیتر خون را در راه دوست بدهی، هیچ کار بزرگی انجام نمی‌دهی. ما نیز یک نفس و چهار لیتر خون بیشتر نداریم و اگر این را نیز در راه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و رهبر معظم انقلاب اسلامی بدهیم، کار بزرگی نکرده‌ایم. 🇮🇷‌چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، گرامی باد🇮🇷 💫 @MostafaAhmadiRoshan
🔹مصطفی اصلا دوست نداشت پسرش لوس باشد. مثلا در مورد غذا خوردن تأکید می‌کردند که بسم‌الله بگوید و به او می‌گفت هر کاری را که شروع می‌کنی بسم‌الله بگو. 🔹یک سری چیزها را به خود علیرضا می‌گفت مثلا می‌گفت سعی کن نترسی، هیچ‌وقت. وقتی با هم کشتی می‌گرفتند همیشه به علیرضا می‌گفت سعی کن نترسی و حمله کن. 🔹خیلی دوست داشت مراسم عزاداری‌ها و مسجد ببردش. خودش اگر نمی‌توانست می‌گفت با دیگران حتما برود. خیلی تاکید داشت شجاع بار بیاید. 🔺به نقل از همسر شهید 💫 @MostafaAhmadiRoshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمدنی نیست، رسیدنی است... باید آنقدر بدوی تا به آن برسی اگر بنشینی تا بیاید، همه السابقون میشوند میروند و تو جا میمانی... 💫 @MostafaAhmadiRoshan
توی جلسات اگر حس می کرد راه درست دارد کج می شود، رگ گردنی می شد. آستین هایش را بالا می زد و می گفت: «تماشا کنید! این پوست و استخوان مال طبقه سه جامعه است. لای پر قو بزرگ نشده ام. درد را هم می فهمم. نمی گذارم راه مردم دور شود.» یک بار هم دو تا از بچه های نطنز را ناحق اخراج کردند. آنقدر ایستاد و پافشاری کرد تا با سلام و صلوات برشان گرداندند. منبع: کتاب آقا مصطفا 💫 @MostafaAhmadiRoshan
20.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺👆🏻جدیدترین مصاحبه ی مادرِ بزرگوارِ شهید احمدی روشن! 💫 @MostafaAhmadiRoshan