#عیار_این_گوهر
#جاذبه
🔹جاذبه خاصی داشت.
خیلی جاها که می رفت، همه جذبش می شدند.
امکان نداشت ما با او جایی برویم و بخواهیم کاری کنیم، ولی با در بسته مواجه شویم. خیلی موارد پیش آمده بود که می خندیدند می گفتند، شما این جوان را با خودت آورده ای، ما نمی توانیم به رویش نگاه کنیم، نه بیاوریم. اگر برای کسی می خواست معامله ای انجام دهد یا کاری کند، به نحو احسن به نتیجه می رساند. خیلی در کار پیشقدم بود. تا آن جا که از دستش بر می آمد، هر کسی هر کاری می خواست، برایش انجام می داد. تمام قشرهای مردم و گروه های مختلف برای مصطفی سوختند. او کسی را از خودش طرد نمی کرد. جاذبه زیادی داشت. خیلی از بچه های گروه های مختلف را جذب و از استعدادشان استفاده کرد. یکه تازی نمی کرد. اگر می خواست یکی را از عقیده اش منصرف کند، بیشتر با شوخی و خنده و صمیمیت هدایتش می کرد.💚🌱
🔺منبع: کتاب من مادر مصطفی
@mostafaahmadiroshan
#فرهنگی
.
🔹 من ورودی هفتاد و شش برق بودم، مصطفی هفتاد و هفت مهندسی شیمی. هر دو عضو شورای مرکزی #بسیج بودیم.
دافعهش کم بود و #جاذبه اش زیاد. دامنه دوستانش فراگیر بود. حتی با کسانی که از نظر ظاهر با ما تفاوت داشتند، ارتباط داشت. ولی حلقه ی اصلی دوستانش بچههای بسیجی بودند.
.
🔸بچههای بسیج دانشگاه، علاوه بر عرصهی علمی تو عرصهی شناخت مسائل #سیاسی و موضع گیری صحیح در مواقع حساس هم اعتقاد داشتند. یکی از این مواقع، انتخابات بود. با بررسی روزنامههای مختلف پیش از انقلاب تا زمان حاضر، تغییر و تحولات کاندیداها را ارزیابی می کردند. علت دگرگونی آنها را ریشه یابی میکردند. این کار خیلی به شناخت مخاطب کمک میکرد. مصطفی در این زمینه خیلی وقت میگذاشت.
.
🔹در بسیج بچه ها اعتقاد داشتند؛ در ابتدا باید یک خودسازی در خود بچه های بسیج شکل بگیرد، بعد به دنبال جذب دیگران بروند.
🔺به نقل از دوست شهید
منبع: کتاب من مادر مصطفی
@mostafaahmadiroshan