🔰 #سیره_شهدا | #شهید_برونسی
🔻شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید میآید، در خواب با کسی صحبت میکرد و میگفت، یازهرا(س)
📍چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمیشدند در حال و هوای خودشان بودند. وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم.
🌟 دیدم گوشهای نشست، اسم حضرت فاطمه را صدا میزد و از شدت گریه شانههایش میلرزد؛آرامتر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه(س) میگرفتم.
💬 نقل از همسر شهید عبدالحسین برونسی
#اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّــکَ_الفَــــرَج
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت 🏴
🍂 شهادت اخلاص میخواهد #شهید_عبدالحسین_برونسی برادران بسیجى نقل میکردند: گاهى وقتها مىدیدیم
🍂 عنایت حضرت ابالفضل (ع)
یک گلوله خورده بود توی بازوش. دکتر عکس گرفت و به او گفته بود گلوله بین استخوان و گوشت گیر کرده و خیلی خطرناکه و حتما باید عمل بشى، ولى عبد الحسين فقط میخواست تا عملیات شروع نشده خودش را برساند به منطقه. ولی دکتر این اجازه را به او نداده بود. متوسل به اهل بیت(ع) شده بود که حضرت عباس (ع) می آیند. دست می برند طرف بازویش چیزی بیرون می آورند و می فرمایند بلند شو دستت خوب شده، مجبور شده بود موضوع شفای خود را به دکتر بگوید. دکتر گفته بود تا از دستت عکس نگیرم، نمی گذارم بری.
عکسش را گرفته و هیچ اثری از گلوله ندیده بود. دکتر او را با گریه بدرقه کرده بود.
منبع:
کتاب ساکنان ملک اعظم ۲ ص ۷۵
شهید عبدالحسین برونسی
┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═┄
#شهید_برونسی
کانال ضدصهیونیستی مشتاقان شهادت
https://eitaa.com/joinchat/3712811153Cc17969aedd
🍂