💢 ۴۰ سال پیش به صلای الله اکبرها، مردمانی هوای پَر زدن در افقی تازه برداشتند...
پیرمردی با لباس اساطیری از دل دیروز آمد و با دست خالی دورهای از #جاهلیت را شکست و مشتی مفاهیم متروک و غریب را از زیر قبر و #غبار بیرون کشید و دوباره بر سر زبانها انداخت...
🔹روحالله بود در کالبد زمان!
🔸 انقلابش باز پای آسمان را به زمین باز کرده بود. بینظمیای در نظم نیهیلیستی افتاده بود. انقلابش اسلامی بود؛ نه صنعتی.
افقش تمدن تکنیکی نبود. غایتش تکنولوژی نبود. حرفها همه حول #الله بود.
🔸الله اکبر آنروزها شعاری فقط زبانی نبود. خدا در نظرها راستیراستی بزرگتر از آن بود که وصف شود.
بزرگتر از علم. بزرگتر از سلاح. بزرگتر از پول. بزرگتر از هرچیزی که بزرگ به نظر میرسید.
🔹 و آزمون بزرگ از راه رسید. #جنگ!
🔸نه یکبار و دوبار؛ چند دههزاربار فرزندان خمینی، مرگ را میراندند و معلوم شد آن الله اکبرها لقلقهی زبان نبود.
شمس گفته بود: چنان دنبال مرگم که شاعر دنبال قافیه. بیدل میگفت: مردان نفس به یاد دم تیغ میزنند...
این دو تا را نوشتم تا فرهیخته بودن من دستتان بیاید و الا سرتاسر این تقویم مندرس، میبینی شاعر و عارف را که دربهدر دنبال مرگ بودهاند.
🔸 و آنچه در چند قرن فقط گفته میآمد، حالا راستیراستی به چشم میآمد: #مرگ_آگاهی.
🔹 #جنگ که تمام شد، انقلاب هم تمام شد. انقلابی که برای بسط خود برنامهای نداشت افتاد در دام فتنهی #توسعه.
🔸 انقلاب اسلامی بود یا صنعتی؟ در انقلاب اسلامی هدف بقا و به روز شدن است؟ یا حکومتِ ارزش بر تاریخ؟
امیرالمومنین عمروعاص را گردن نزد، درحالی که میدانست خدعه میزاید و بودنش شر. چرا؟ اگر هدفش اصلاحِ آنی بود که باید میکشت. اما در مرام علی کسی که آنطور اظهار #ذلت کرده بود حتی ارزش تعقیب نداشت.
🔸 علی شمشیر میزد تا #ارزش بر تاریخ حکومت کند. اباعبدالله به مسلخ رفت و قبلش وعده داده شده بود که «انالله شاء ان یراک قتیلا».
هدفش فراتر از بودن و بقای مقطعی بود. رفت و با رفتنش ماند و بر تاریخ #حکومت کرد.
🔹 انقلاب خودش را جدی گرفته. انقلابی که در 37 سالگی از عاشورا درس مذاکره میگیرد #تابوت میخواهد نه #تولد.
🔺 مساله روحانی و احمدینژاد نیست. مساله این دولت و آن دولت نیست. مساله جهل جوانیست که نمیفهمد انقلاب برای چه بود؟ برای ساخت موشک و فتح فضا و اقتصاد؟
آوینی میگفت «ما بر خلاف تمام دنیا تابع #اعتقادمان هستیم نه اقتصادمان» راستی که خاک سرد است و هوای زمانهی نیستانگار از خاک سردتر.
مساله، جهلِ جوانِ تمامیتخواهیست که جای #شرافت و انسانیت را در سیاست گم کرده، هدف غایی انقلاب را نمیداند.
🔸 به من گفتند «تو احمدی نژادی هستی! تو احمدی نژادی هستی!» گفتم برادر! من احمدینژادی نیستم.
من از نژاد غربتم. نمیبینی آدم را که غریب است؟ که از یار و دیار دورافتاده؟ که وطن ندارد و هیچکجا امان ندارد؟
🔸 آدمی که درد و دغدغهی فراق دارد و قرار ندارد انقلاب ۵۷ را طور دیگری میفهمد. گفتند: «این حرفها مزخرف است. مملکت باید پیشرفت کند»
🔴 گفتم برادر! #پیش کجاست؟ #پس کجاست؟ این بیراههای که انقلاب در آن پا گذاشته همانیست که صدسال قبل غرب رفت و نمیبینی سرنوشت فضیلتها را؟ نمیبینی سرنوشت عشق و عدالت را؟
ذبح صداقت و ادای شرافت در مجامع بینالمللی را؟ نمیبینی #عفونت تمدن تکنیکی را؟ که چطور فطرت بشر را به ستوه آورده؟
گفتند:«شاعرانه حرف میزنی! آدم از زندگی ناگزیر است و باید خوب زندگی کند.» گفتم برادر! به هر بالا و پایینپریدن و #چریدن برای دو روز فعالیت بیشترِ سلولها میشود گفت زندگی؟
🔸 اختلاط دنیای عرفی و قدسی بیش از هر زمانی نظم و نظام زندگی را به هم ریخته. تجدد در بستری از تعلق سیر کرده، عالم تجدد عالم تعلقات است و ما در این بستر اسیریم.
مرگ/شهادت، نسبت وجود آدم است با هرچیزی که به آن قید خورده و متعلق شده.
🔹 من انقلابی که از #عاشورا درس مذاکره بگیرد را دوست ندارم. من انقلابی که به زندگی در این کثافتکده دعوت کند و نامردهای غرب و شرق را به رسمیت بشناسد دوست ندارم.
من بدجنس و بدخواه ملت نیَم. من آن کودک کودنِ کلاس سالهای پسینم، که پیش پنجره مینشست و همیشه در آسمان دنبال چیزی بود که نبود...
🖋 احمد ملکوتیخواه
🎬 @Mostazafin_TV