💠متن کامل وصیت نامه شهید والامقام غلامعباس عباسی مکوند💠
🌷بسم الله الرحمن الرحيم
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التي حلت بفنائك
سلام بر تو ای حسین، ای زاده زهرا، ای فرزند حیدر، ای شهید تنها ، ای شهید مظلوم، ای شهید تشنه کام. سلام بر تو و بر آنانکه در رکابت به شهادت رسیدند و جان خود را فدای راه خدا کردند.
السلام عليكم يا اولياءالله و احبائه السلام عليكم يا اصفياءالله واودائه السلام علیکم یا انصارا با عبدالله السلام عليكم یا انصار امام خمینی.
🌷و سلام بر شما ای دوستان و محبان خدا. سلام بر شما ای برگزیدگان خدا برای شهادت. سلام بر شما ای یاران حسین ای که هل من ناصر ينصرنی حسین را در صحرای کربلا لبیک گفتید. سلام بر شما ای یاوران خمینی، روح خدا، ای یاوران خمینی این سلاله پاک ابراهیمی. خدایا من هر بار سلام گفتم رو برگرداندم. تو خود کمک کن تا بدنبال سلام بسوی آنها روم مرا از در خانه ات مران من بسوی تو آمدم، بر راه شهیدان سلام گفتم مرا از خود دور مکن.
🌷ای خدایا.
الهي كيف أدعوک و أنا أنا وكيف أقطع رجائي منك و أنت أنت...
خدا تو را چگونه بخوانم در صورتیکه من منم من همان قطره ناچیزم که اکنون در برابرت گستاخانه ایستاده ام و معصیت میکنم. تو مرا صورت دادی، شکل دادی، قوه شنوائی و بینائی و درک بخشیدی و امکانات رشد مرا فراهم کردی اما ای خدا من چه کار کردم غیر از گناه، غیر از معصیت، غیر از سرکشی، غیر از عصیان در برابرت چه کردم؟ خدایا من این بنده گنه کارت چگونه ترا بخوانم؟ اما خدایا چگونه میتوانم از رجای تو قطع امید کنم، در صورتیکه تو تویی، تو بی نهایت ارزشهایی تو رحیمی تو رحمانی تو تواب الرحیمی.
🌷الهى اذا لم اسئلك فتعطينى فمن ذالذي اسئله فيعطيني
خدایا هنگامیکه کسی تو را نمی خواند تو خود به او عطا میکنی پس اگر کسی ترا بخواند دیگر چه؟
و اذا لم أدعوك فتستجیب لى من ذالذى أدعوه فیستجیب لى
و هنگامیکه کسی از تو چیزی را نمی خواهد او را اجابت میکنی پس اگر کسی ترا بخواهد چه؟
و اذا لم أتضرع اليك فترحمنی فمن ذالذي أتضرع اليه فيرحمني
و هنگامیکه بسوی تو تضرع و زاری نمیکند تو بر آن رحم میکنی پس اگر کسی تضرع و زاری بکند چه ؟
الهى اسئلك أن تصلى علی محمد و آل محمد خداوندا از تو میخواهم که درود و سلام مرا بر محمد و آلش بفرستی و مرا با آنها پیوند دهی و أن تنجيني مما أنا فيه وتفرج عني فرجا عاجلا غير آجل بفضلک و کرمک یا أرحم الراحمین، و مرا از این چیزی که درش هستم نجات دهی و گشایشی و فرجی نصیبمان گردانی، فرجی عاجل به فضل و کرمت یا أرحم الراحمين.
🌷خدایا تو به من اراده ات را امانت دادی و تو مرا در بهترین شکل توان بخشیدی و تو مرا جانشین خود در روی زمین کردی (سوره بقره) خدایا تو این همه ارزش بما دادی اما من چه کردم کدامیک از این ارزشها را متجلی شدم، چقدر در مقابل تو تسلیم بودم؟ چقدر حمد و سپاس ترا گفتم ؟ چقدر در برابر این همه الطافت گستاخی نشان دادم؟ خدایا کمک کن تا با نثار تنها سرمایه ام یعنی جانم، تجلی بخش این ارزشها شوم.
🌷برادران و خواهران شما هم از سلاله پاک آدمید و خدا بالاترین ارزشها را به شما امانت داد و آن اراده اش میباشد و در کنار آن شما را به زیباترین شکل قوام بخشید (لقد خلقنا الانسان في أحسن تقویم ) و شما را خلیفه خود در روی زمین قرار داد (و إذ قال ربك للملائکة إنى جاعل فی الارض خلیفة) و تو میتوانی با تسلیم بودنت در برابر خدا، تبلور عینی این ارزشهای خدایی باشی و بسوی خدا پرواز کنی و با معراج خود به قله های پیروزی بر نفس برسی و در آنجا خدا را ملاقات کنی و اگر هم نکردی، به اسفل السافلین سقوط کنی.
🌷برادر و خواهر به یاد خدا باش ، به یاد خدا باش که خدا مطلق خوبیها و رأفتها و عافيتها و دوستیهاست. خدا خوب است، مهربان است، با گذشت است، بهترین یار و همنشین است ، تو با یاد او و با ذکر او خوب شو ، رئوف شو و ایثارگر راه او . به دنیا نهیب زن که دنیا جهنم مومنان است و بهشت کافران به قول رسول ا لله(ص) تو از خود دور شو و بسوی او برو با نمازت، با دعایت، با روزه¬ات، با جهادت، با امر بمعروف و نهی منکرت و با اخلاقت، بسوی او برو که جایگاهت آنجاست.
🌷الله الله في الصلاه فانها عمود دينكم، الله الله فى دعا فانها سلاح المؤمن، الله الله فى الصوم، الله الله فى الجهاد بأموالكم و أنفسكم وألسنتكم فى سبيل الله، خدا را خدا درباره نماز بدرستیکه نماز پایه دین است. خدا را خدا را درباره دعا بدرستیکه دعا سلاح مومن است . خدا را خدا را در روزه .
✨ادامه👇
🌷الله الله که در جهاد در راه خدای از نثار مال و جان و جهاد به زبان باز نایستید. با تمامی امکان ، جنگ با بعثیان کافر را ادامه دهید با نثار جان و مالتان و با زبان تبلیغاتتان بر آمریکای خون آشام یورش برید و سرود جنگ جنگ تا پیروزی و فتح را سر دهید.
که این پیام شهیدان است که فرحین بما أتاهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم ألا خوف عليهم ولا هم يحزنون .
این بشارت شهیدان است به آنانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند که اندوهگین نشوید و نترسید. بجنگید بجنگید تا نصرت خدا نصیب شما شود که إن تنصر الله ينصركم و يثبت أقدامكم . تزول الجبال و لاتزول ، عض على ناجذک، أعر الله جمجمتك، تد فى الأرض قدمک، کوهها از جا بجنبند و تو استوار و مقاوم بایست دندانهایت را بر روی هم بفشار و سرت را به خدا بسیار و پاهایت را محکم بر زمین بگذار و اعلم أن النصر عند الله و بدان که نصرت و فتح پیش خداست.
🌷برادر و خواهر به یاری امام عزیزمان این فرزند ابا عبدالله ، این یاور محرومان و ستمدیدگان عالم بشتاب، او را یاری ده که او خدا را در زندگیمان آورد و انسانیت را او با روح خدائی خویش در کالبد بیجان و مرده ما دمید و به ما حیاتی دوباره بخشید. او با کلام خود ما را به فطرت خدائیمان بازگرداند و با پیامهای پیامبرگونه خود راه خدا را به ما نشان داد تا خود را از استضعاف نجات داده به کمک محرومان و مستضعفین بشتابیم و بر طاغوتیان و خونخواران جهان بتازیم و با فریادهای خود به ما هر لحظه هشدار داد که محرومین را فراموش نکنیم.
🌷الله الله فى الايتام ، فلا تغبوا أفواههم ولا يضيعوا بحضرتكم والله الله فى جيرانكم فإنهم وصية نبيكم ، مازال يوصینا بهم حتى ظننا أنه سيورثهم . الله الله که از حال یتیمان غفلت مکنید مباد که آنان را روزی سیر سازید و روزی گرسنه فروگذارید و مبادا که در میان شما به فساد و تباهی گرفتار آیید.
🌷الله الله که با همسایگان مدارا کنید که مدارا با آنان سفارش پیامبر شماست و آن رسول گرامی چندان به آن پایبند بود که ما میپنداشتیم بزودی آنان را میراث خوار همسایه خواهد شناخت .
برادران و خواهران عليكم بالتواصل والتباذل واياكم والندائر والتقاطع.
بر شما باد که با یکدیگر وصلت کنید و به وحدت برسید و نسبت به هم ایثار کنید. بر شما باد پیوند و ایثار نسبت به هم و از شما دور باد گسستن از یکدیگر و ترک احسان نسبت به هم لا تتركو الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر فيولى عليكم شواركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم . امر به معروف و نهی از منکر را از دست ندهید ورنه بدان به شما دست یابند و دعاتان به درگاه الهی برآورده نگردد.
🌷زیاد حرف زدم از همه التماس دعا دارم .
از همسر مومنه ام میخواهم که همواره زینب و راهش را فراموش نکند ، فراموش نکند روز عاشورا را که زینب برادرانش، فرزندانش، فرزند برادرانش، همه را در راه خدا داد و لحظه آن یاد شام غریبان را که زینب در غربت آنچنان انقلابی را بوجود آورد که یزیدیان به خود لرزیدند و پایه های کاخشان متزلزل شد.
🌷از مادرم میخواهم که به یاد هاجر باشد که تنها فرزندش و تنها پسرش را به ابراهیم می سپارد تا در راه خدا ذبح کند و خوشحال است از این که فرزندش را که امانتی از طرف خدا در نزدش بود را با این سربلندی تقدیم خدا می کند.
و از پدرم میخواهم که مثل ابراهیم که تنها اسماعیلش را خود حاضر به ذبح کردن در راه خدایش شد، از درونش راضی به تقدیم این هدیه به خدا باشد.
از همه التماس دعا دارم بخصوص از خواهرم که همنام فاطمه زهرا صدیقه کبری است.
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌷🕊🌿🌷🕊🌿🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید والامقام
#غلامعباس_عباسیمکوند✨🌷
شادی روح مطهرش صلوات🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها در جبهه ها از زبان سردار شهید سلیمانی😔♥️
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" غلامعباس عباسی مکوند" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
🚩#قرائت_زیارت_عاشورا
🕯️به نیت شهید "غلامعباس عباسی مکوند"
💚همنوا با امام زمان(عج)
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
AUD-20220806-WA0119.mp3
8.5M
🚩 زیارت عاشورا
🔹️با نوای استاد علی فانی
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
💚💚💚💚💚
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝متوسلین به شهدا💝
🌷متوسلین به شهدا🌷💫
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>> @motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💞#عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_شصت_و_ششم
تو فکر فردا و اومدݧ علے و اینکہ وقتے دیدمش میخوام چیکار کنم و چے بگم، بودم کہ چشمام گرم شد و خوابم برد.
نزدیک اذاݧ صبح با صداے جیغ بلندے از خواب بیدار شدم.تمام تنم عرق کرده بود و صورتم خیس خیس بود معلوم بود تو خواب گریہ کردم.نمیدونستم چہ خوابے دیدم ولے دائم اسم علے و صدا میکردم.ماماݧ و بابا با سرعت اومدݧ تو اتاق
ماماݧ تکونم میدادو صدام میکرد نمیتونستم جواب بدم.فقط اسم علے رو میبردم .
بابا یہ لیواݧ آب آورد و میپاشید رو صورتم .یدفعہ بہ خودم اومدم .ماماݧ از نگرانے رو صورتش قطرات اشک بود و بابا هم کلے عرق کرده بود
ماماݧ دستم رو گرفت :اسماء مادر باز هم خواب دیدی؟؟؟
سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم و نفس عمیقے کشیدم .
صداے اذاݧ تو خونہ پخش شد.
بلند شدم آبے بہ دست و صورتم زدم و وضو گرفتم.
باروݧ نم نم دیشب شدید شده بود ورعد و برق هم همراهش بود
چادر نمازم رو سر کردم و نمازم و خوندم.
بعد از نماز مثل علے تسبیحات حضرت زهرا رو بادست گفتم
باروݧ همینطور شدید تر میشد وصداے رعد و برقم بیشتر
دستم و بردم سمت گردنم و گردنبندے کہ علے برام گرفتہ بود گرفتم دستم و نگاهش کردم
یکدفعہ بغضم گرفت و شروع کردم بہ گریہ کردݧ
گوشیم زنگ خورد.اشکهامو پاک کردم .و گوشیمو برداشتم .ینے کے میتونست باشہ ایـݧ موقع صب؟؟؟
حتما علے
گوشے و سریع جواب دادم.
الو؟؟
الو سلام بفرمایید.
سلام خوبے اسماء ؟؟اردلانم
إ سلام داداش ممنونم شما خوبید؟؟چرا صداتوݧ گرفتہ؟؟.
هیچے یکم سرماخوردم .زنگ زدم بگم مـݧ با علے یکے دو ساعت دیگہ پرواز داریم بہ سمت تهراݧ
إ شما هم میاید؟؟الاݧ کجایید؟؟
آره ایندفعہ زودتر برمیگرم.الاݧ دمشقیم
علے خودش کجاست چرا زنگ نزد؟؟
علے نمیتونہ حرف بزنہ .فعلا مــݧ باید برم .خدافظ.
مواظب خودتوݧ باشید خدافظ
پوووفے کردم و گوشے و انداختم رو تخت.
✍ ادامه دارد ....
✨🦋✨
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💞#عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_شصت_و_هفتم
پوووفے کردم و گوشے و انداختم رو تخت.
بہ انگشتر عقیقے کہ اردلاݧ براموݧ از سوریہ آورده بود نگاه کردم
خیلے دوسش داشتم چوݧ علے خیلے دوسش داشت.
ساعت۶بود .یک ساعتے خوابیدم
وقتے بیدار شدم صبحونمو خوردم و لباس هاے جدیدے رو کہ دیشب آماده کرده بودم و پوشیدم یکم بہ خودم رسیدم و روسریمو بہ سبک لبنانے بستم .
یکمے از عطر علے و زدم و حلقم و تو دستم چرخوندم و از انگشتم در آوردم.
پشتش و رو کہ اسم خودم و علے وتاریخ عقدموݧ تو حرم و نوشتہ بودیم نگاه کردم.
لبخندے زدم و بوسیدمش و دوباره دستم کردم.
تصویرے رو کہ کشیده بودم و لولہ کرده بودم و با پاپیوݧ بستمش.
اردلاݧ دوباره زنگ زدو گفت کہ بریم خونہ ے علینا میاݧ اونجا .
گل هاے یاسو از تو گلدون برداشتم.
چادرم رو سر کردم و تو آینہ نگاه کردم
الاݧ علے منو میدید دستش و میذاشت رو قلبش و میگفت :اسماء واے قلبم
خندیدم و از اتاق خارج شدم
ماماݧ و بابا یک گوشہ نشستہ بودݧ و با اخم بہ تلوزیوݧ نگاه میکردݧ.
إ ماماݧ شما آماده نیستیـݧ؟؟الاݧ اونا میرسـݧ.
ماماݧ کہ حرفے نزد
بابا برگشت سمتم .لبخند تلخے زدو گفت :تو برو دخترم ما هم میایم
تعجب کردم:چیزے شده بابا
ݧ دخترم یکم با مادرت بحثموݧ شده.
باشہ مـݧ رفتم پس شما هم زود بیاید.ماماݧ جاݧ حالا دامادت هیچے پسرتم هستااا.
باسرعت پلہ هارو رفتم پاییــݧ سوار ماشیـݧ شدم و حرکت کردم .
با سرعت خیلے زیاد رانندگے میکردم کہ سریع برسم خونہ ے علینا .
بعد از یک ربع رسیدم .
ماشیـݧ و پارک کردم و دوییدم
در خونہ باز بود.
پس اومده بودݧ .یہ عالمہ کفش جلوے در بود .
زیر لب غر میزدم و وارد خونہ شدم:اینا دیگہ کیـݧ؟؟؟حتما دوستاشـݧ دیگہ ؟؟اه دیر رسیدم.الاݧ علے ناراحت میشه
وارد خونہ شدم همہ ے دوستاے علے بودݧ با دیدݧ مـݧ همہ سکوت کردݧ
اردلاݧ اومد جلو .ریشهاش بلند شده بود .چهرش خیلے خستہ بود
دوییدم سمتشو بغلش کردم.سرمو دور خونہ چرخوندم ݧ علے بود ݧ ماماݧ باباش .
داداش پس بقیہ کوشـݧ؟؟علے کو؟؟
چیزے نگفت وبا دست بہ سمت بالا اشاره کرد
اتاقشہ؟؟؟
آره
بدو بدو پلہ هارو رفتم بالا بہ ایـݧ فکر میکردم کہ چقدر تغییر کرده ؟حتما ریشهاش بلند شده .و صورتش مث اردلاݧ سوختہ .
رسیدم بہ دم اتاقش گل و زیر چادرم قایم کردم و در زدم
جواب نداد .یہ صداهایے شنیدم
درو باز کردم
پدر مادر علے و فاطمہ خودشوݧ انداختہ بودݧ رو یہ جعبہ و گریہ میکردݧ
فاطمہ با دیدݧ مـݧ اومد جلو بغلم کرد .حالم دست خودم نبود معنے ایـݧ رفتاراشوݧ نمیفهمیدم سرمو دور اتاق چرخوندم اما علے و ندیدم.
فاطمہ رو از خودم جدا کردم و پرسیدم .علے کو؟؟؟علی؟؟؟
گریہ ے همہ شدت گرفت رفتم جلو تر بابا رضا از رو جعبہ بلند شد و نگاهم کرد
یک قسمت از جعبہ معلوم بود یہ نفر خوابیده بود توش
کم کم داشتم میفهمیدم چے شده .
خندیدم و چند قدم رفتم جلو گل از دستم افتاد
بابا رضا فاطمہ و ماماݧ معصومہ رو با زور برد بیروݧ
ماماݧ معصومہ کہ بلند شد علیمو دیدم
آروم خوابیده بود .و اطرافشو پراز گل یاس بود
کنارش نشستم و تکونش دادم:علے؟؟پاشو الاݧ وقت خوابہ مگہ؟؟میدونم خستہ اے عزیزم.اما پاشو یہ بار نگاهم کـݧ دوباره بخواب قول میدم تا خودت بیدار نشدے بیدارت نکنم .قول میدم
إ علے پاشو دیگہ ،قهر میکنما
چرا تو دهنت پنبہ گذاشتے؟؟
لبات چرا کبوده؟؟؟
مواظب خودت نبودے؟؟تو مگہ بہ مـݧ قول ندادے مواظب خودت باشي؟؟
دستے بہ ریشهاش کشیدم.نگاه کـݧ چقد لاغر شدے؟؟ریشاتم بلند شده تو کہ هیچ وقت دوست نداشتے ریشات انقد بلند بشہ .عیبے نداره خودم برات کوتاهشوݧ میکنم .تو فقط پاشو
بیا مـݧ دستاتو میگرم کمکت میکنم .علے دستهات کو؟؟جاشوݧ گذاشتے؟؟
عیبے نداره پاشو .
پیشونیشو بوسیدم و گفتم:نگاه کـݧ همیشہ تو پیشونے منو میبوسیدے حالا مـݧ بوسیدمش .
علے چرا جوابمو نمیدے؟؟؟قهرے باهام.بخدا وقتے نبودے کم گریہ کردم .پاشو بریم خونہ ے ما ببیـݧ عکستو کشیدما .وسایل خونمونو هم خریدم.باید لباس عروسو باهم بگیریم پاشو همسر جاݧ
إ الاݧ اشکام جارے میشہ ها.تو کہ دوست ندارے اشکامو ببینے
.علے دارے نگرانم میکنیا پاشو دیگہ تو کہ انقد خوابت سنگیـݧ نبود
کم کم بہ خودم اومد
چشمهام میسوخت و اشکام یواش یواش داشت جارے شد
علے نکنہ ...نکنہ زدے زیر قولت.رفتے پیش مصطفے؟؟
حالا دیگہ داد میزدم و اشک میریختم
علے؟؟پاشو
قرارموݧ ایـݧ نبود بے معرفت؟؟؟تو بہ مـݧ قول دادے.
محکم چند بار زدم تو صورتم.ݧ دارم خواب میبینم ،هنوز از خواب بیدار نشدم
سرم و گذاشتم رو پاهاش:بے معرفت یادتہ قبل از اینکہ برے سرمو گذاشتم رو پاهات؟؟یادتہ قول دادے برگردے؟؟یادتہ گفتے تنهام... تنهام نمیرارے ؟؟
مـݧبدوݧ تو چیکار کنم؟؟؟چطورے طاقت بیارم؟؟علے مگہ قول نداده بودے بعد عروسے بریم پابوس آقا؟؟
علے پاشو
✍ ادامه دارد....
✨🦋✨
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
@motevasselin_be_shohada
<<━━⊰♡❀🇮🇷❀♡⊱━━>>
💞#عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_آخر
مـݧ طاقت ندارم پاشو مـݧ نمیتونم بدوݧ تو
کے بدنت و اینطورے زخمے کرده الهے مـݧ فدات بشم .چرا سرت شکستہ؟؟
پهلوت چرا خونیہ؟؟؟دستاتو کے ازم گرفت؟؟علے پاشو فقط یہ بار نگاهم کـݧ
بہ قولت عمل کردے برام گل یاس آوردے.
علے رفتے ؟؟رفتے پیش خانوم زینب؟؟نگفت چرا عروستو نیاوردے؟؟؟؟
عزیزم بہ آرزوت رسیدے رفتے پیش مصطفے
منو یادت نره سلام منو بهشوݧ برسوݧ.شفاعت عروستو پیش خدا بکـݧ .
بگو منو هم زود بیاره پیشت بگو کہ چقد همو دوست داریم.
بگو ما طاقت دورے از همو نداریم.
بگو همسرم خودش با دستهاے خودش راحیم کرد تا از حرم بے بے زینب دفاع کنم بگو خودش ساکم و بست و پشت سرم آب ریخت کہ زود برگردم.
بگو کہ زود برگشتے اما اینطورے جوݧ تو بدنت نیست.تو بدݧ مـݧ هم نیست تو جوݧ مـݧ بودے و رفتے
اردلاݧ با چند نفر دیگہ وارد اتاق شدݧ کہ علے و ببرݧ .
میبینے علے اومدݧ ببرنت.الانم میخواݧ ازم بگیرنت نمیزارݧ پیشت باشم.علے وقت خداحافظیہ
بازور منو از رو تابوت جدا کردݧ
با چشمام رفتـݧ علے از اتاق دنبال میکردم.صداے نفس هامو کہ بہ سختے میکشیدم میشنیدم .
از جام بلند شدم و دوییدم سمت تابوت کہ همراهشوݧ برم.
دومیـݧ قدمو کہ برداشتم افتادم و از حال رفتم دیگہ چیزے نفهمیدم
.❤️❤️❤️❤️
قرارمان
به
برگشتنت بود...
به دوباره دیدنت...
اما
تو
اکنون
اینجا
ارام گرفته ای...
بی آنکه بدانی من هنوز چشم به راهم برای آمدنت...
❤️❤️❤️❤️
.
.یک سال از رفتـݧ علے مـݧ میگذره
حالا تموم زندگے مـݧ شده .دوتا انگشتر یہ قرآن کوچیک ،سربند و بازو بند خونے همسرم .
هموݧ چیزے کہ ازش میترسیدم.
ولے مـݧ باهاشوݧ زندگے میکنم و سہ روز در هفتہ میرم پیش همسرم و کلے باهاش حرف میزنم.
حضورش و همیشہ احساس میکنم....
خودش بهم داد خودشم ازم گرفت...
.
.
.
نویسنده:
#خانوم_علے_آبادے
❤️❤️❤️
من عاشق لبخندهایت بودم وحالا
باخنده های زخمیات دل میبری ازمن
عاشق ترینم!من کجاوحضرت زینب؟!
حق داشتی اینقدرراحت بگذری ازمن
❤️❤️❤️
شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات🌷🕊🕊
✅ پایاݧ ✅
✨🦋✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽کلیپ زیبا از سخن #شهیددهقانامیری 😢
#راهش_جاویدباد🌿🕊
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🔴سیم خاردار....
یک نفر باید داوطلب میشد که روی سیم خاردار دراز بکشید تا بقیه از روی آن رد شوند. یک جوان فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه رد شدند جز یک پیرمرد ...
گفتند: «بیا!» گفت:« نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره!»😔😢
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥خاطرهای از شهادت حمید باکری به نقل از شهید سلیمانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌺🕊🌤
°همہ مے گویند
°خوش بحال فلانے شهید شد
°اما هیچڪس
°حــواسش نیست ڪہ فلانے
°براے شهید شدن
°شهید بودن را یاد ڱرفٺ👌
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➡️@motevasselin_be_shohada
💝 متوسلین به شهدا 💝
🌱
#پیام_شما
#عاشقانههایدومدافع
سلام داستان عاشقانه دو مدافع خیلی جالب و آموزنده بود هم خوندیم هم اشک ریختیم هم درس گرفتیم الهی خیر ببینی عاقبت بخیر بشین ان شا الله
✨