#حدیث
❤️عيسى عليه السلام :
💵لا تَنظُروا إلى أموالِ أهلِ الدُّنيا ؛
💵فإنّ بَرِيقَ أموالِهِم يَذهَبُ
💵بنُورِ إيمانِكُم
❤️حضرت عیسی علی نبینا وآله وعلیه السلام: :
💵به دارايى هاى دنيا پرستان منگريد؛
💵زيرا درخشش اموال آنان نور ايمان شما را مى برد.
📒المحجّة البيضاء : 7/328
💥
💚 موعـود 💚
#part537 . موهاشو سه قسمت میکنه و سه تا بافت میزنه. و با سه تا کش کوچیک، پایینشو فیکس میکنه. یک ب
#part538
_ بارون، بی تو دیگه عمرا
حال خوب بی تو دیگه
عمرا
مثل یه کابووووسه
عاشقی بدون تو دیگه عمرا
آخه
عمرا
عمرا
عمرا
**
احسان به صندلیش تکیه میده...
یه تیپ
کاملا
نرمال...
بعد چند دقیقه دستشو زیر چونش میزنه و یه فیس جدی به خودش میگیره...
و به پاشا خیره میشه...
مرد دو رگه، هفت خطی که مثلشو، روزگار ندیده
پاشا به خونسردی احسان نیش خند میزنه و میگه:
_ فیروزه هاتو دوبل میخرم
میتونم یه سفر به ایران داشته باشم...
مشتریها بدشون نمیاد با من معامله کنن
اما من خوشم اومده که از تو خرید کنم...
اونم گرون تر از جمال...
_ سید جمال...
آره ایران بودی...
خبرشو دارم که نصف زنای روسپی پایتخت پاشون به تختت رسیده...
تا این حد آشغالی
_ براووو... براوو... خوشم اومد... کلا ازت خوشم میاد در هر صورت تاجر منشی بازم دوست دارم به کشور مادرم سر بزنم...
_ نمیتونی... چون ازت زیاد شکایت شده...
اینو که همه میدونن... فقط من نیستم
الانم به نگینای من نیاز داری، وگرنه سگتم این جا پیداش نمیشد...
_ خاک به پا نکن... خوشم میاد میفهمی... اندازه چی برام ارزش داری..؟
احسان ابروشو بالا میندازه و میگه:
_ من برای سگت بیشتر ارزش قائلم تا تو
_ در هر صورت هر دو جوونیم...
ادامه دارد ..
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅چند نکته از سیره تربیتی #حضرت_زهرا سلام الله علیها
#استاد_رفیعی
🌿☘
💚 موعـود 💚
#part538 _ بارون، بی تو دیگه عمرا حال خوب بی تو دیگهعمرا مثل یه کابووووسه عاشقی بدون تو دیگه ع
#part439
_اینو خوب میفهمی که کار و تفریح، واسه من، از هم جداست...
نگیناتو میخرم، اونم به قیمت خوب
_ باهات حال نمیکنم...
میدونی که وقتی با یکی حال نکنم
دور میندازمش...
پاشا سرشو جلو میاره و با دندونای کلید شده می غره:
_ تو هم اینجا رو تازه از همسرت، اووووه
*اسکیوزمی
همسر سابقت، کامل پس گرفتی...
به مشتری به شدت نیاز داری...
چون کار و بارت هنوز سکه نشده...
_ اگه قراره با تو سکه بشه، نمیخوام...
_ سید جمال نگیناتو چند میخره..؟
من 30 درصد بالاتر، بر میدارم...
_ من با تو کار نمیکنم...
_ شنیدم عتیقه پنهون کردی؟
_ چرت نگو... به رضا گفتم که بهت بگه...
_ گفته
نمیفروشی...
_ ندارم که بفروشم...
ماه پیش از یه هندی گرفتم...
به موزه آستان قدس اهدا کردم...
_ اگه سند داشته باشم؟
همسر سابقت، جاشو گفته...
دردش فقط یه آدرس دادن به میراث فرهنگیه!
_ من کی با تهدیدای تو ترسیدم؟
_ همون خونه قول نامه ای. پایین شهر و میگم
که الان شده معدن عتیقه هایی که اجل پدرتو مهلت نداد، تا مثل یه شهروند خوب
تقدیم میراث فرهنگیش کنه
****
حرفاش برای احسان جدیده تا به حال هر چی دستش اومده به موزه ها داده
همچین چیزی وجود نداشته
💚 موعـود 💚
#part439 _اینو خوب میفهمی که کار و تفریح، واسه من، از هم جداست... نگیناتو میخرم، اونم به قیمت خوب
#part540
معلوم نیست باز چه نقشه ای داره!
پاشا نمونه یه مرد مکاره
پاشا ادامه میده:
_ خوب شراکت پر سود، یا زندان؟
_ نه شراکت نه زندون...
برای کاری که نکردم تقاص پس نمیدم...
به تو هم باج نمیدم...
پاشا از جاش بلند میشه و در حال مرتب کردن کتش، با زهر خندی میگه:
_ یعنی تا به حال زندگی، ازت به زور تقاص نگرفته؟
بعید میدونم...
درضمن میخوام مهمونی واست بگیرم و بهترین زنای ترکو در اختیارت
بذارم...
اگه اکی بدی!
احسان ناخود آگاه کنار لبش کج میشه...
به یاد موهای پاک و خوش بوی ساره که به قول خودش، بعد یه روز، هنوز سه تا
بافتشو باز نکرده
لبخندش پهن تر میشه
و این لبخند پاشا رو به اشتباه میندازه
که با یه بشکن میگه:
_ دیدی گفتم؟
کدوم مرده که ازشون بگذره؟
فکرشم شیرینه، از الان برای فردا هتل دعوتی
یه مهمونی ترتیپ دادم...
یه شب نشینیه ویژه...
به احسان اشاره میزنه:
_ برای یک مهمان ویژه!!
بچه حاجی، قول میدم این قدر بهت خوش بگذره که بدون تعصب پایه بشی...
اگه صبح از هتل مقدس بیرون اومدی، بعد ادعا کن...
مهمونی های منو که میدونی چه جوریه؟
به احسانی که شقیقه هاش نبض داره...
با انگشتش از بالا تا پایین اشاره میزنه
:
_ برای مهمان ویژه خدمات ویژه!!!
اگه خواستی عتیقه هاتو بفروشی با بالاترین قیمت، روی من حساب باز کن...
ادامه دارد ..
اگه کل پارتارو یکجابه صورت فایل میخواین gavanehelma@ به پیام بدین
🔴 گریه دائمی ام البنین برای امام زمان خود
🔹 امام جعفر صادق(ع) فرمودند :
🔺 وكَانَت أمُّ جَعْفرٍ الكِلابِيَّة تَنْدُبُ الُحسَين عليه السلام وتَبكِيهِ وقَد كَفَّ بَصَرُها، فَكانَ مَروانْ وهُو وَالِ المَدينَةِ يَجيءُ مُتَنَكِّراً بِاللَّيْلِ حَتّى يَقِف، فَيَسْمَع بُكاءَها ونَدبَها..
🔸 ام جعفر کلابیه(حضرت ام البنین) دائما بر حسین عليه السلام ندبه و گریه میکرد تا اینکه چشمانش را از دست داد، ومروان والی مدینه شبانگاهان به صورت ناشناس می آمد و می ایستاد و به گریه ی ام البنین گوش فرا میداد.
📚 الأمالي الخميسية للشجري، ص ۲۵۹
🟢 به چشمهایمان بیاموزیم که برای فراق و غربت ولیّ خدا اشک بریزد.
#امام_زمان
#وفات_حضرت_ام_البنین
✍ گفتم: محمد! چرا توی این عکس اینقدر خوشحالی؟
تعریف کرد: توی اردوی پیشکسوتان لشکر ثارالله، حاج قاسم اومد کنارم و گفت یکی بیاد از ما عکس دو نفره بگیره، آخرش حاج محمد شهید میشه و من یه عکس باهاش ندارم. در
خندید و ادامه داد:
تا حالا حاجی به هر کی گفته شهید میشی،
طرف شهید شده،
این خوشحالی نداره؟!
راوی: همسر معزز شهید مدافع حرم
#شهید_محمد_جمالی...🌷🕊
✍ ازدرانداختنتبیرون؛ازپنجرهبیاتو
بجنگواسهخواستههاتناامیدنشو
خداببینهسفتوسختچسبیدیبه
خواستتبهتمیدهاگهبهصلاحتباشه
#شهیدمصطفی_صدرزاده...🌷🕊