eitaa logo
موعود
1.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
275 فایل
🔸کانال رسمی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر «عج»🔸 🔹پایگاه اینترنتی موسسه موعود: 🔸fa.mouood.com 🔹فروشگاه اینترنتی: 🔸shop.mouood.com 🔹 ارتباط با موعود: 🔸Eitaa.com/mouood_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔘 ملکم خان فراماسونر پدر مشروطیت 💠 همانطور که گفتیم آغاز دوره «منورالفکری در ایران»، مشخصا از زمانی شروع می شود که پرنس ملکم خان ناظم الدوله، در زمان ناصرالدین شاه به تشکیل یک لژ فراماسونری بنام فراموشخانه دست می زند. 💠 میرزا ملکم پس از میرزا یعقوب ارمنی مترجم سفارت روس بود. او که از فرنگ رفته های معروف ایران و پدر فکری انقلاب مشروطه است، ظاهرا به اسلام گراییده بود. پدرش او را در ده سالگی به اروپا فرستاد و در یکی از مدارس متعلق به «ارامنه پاریس» مشغول به تحصیل شد. 💠 هنگام بازگشت به ایران در مدرسه «دارالفنون» به عنوان مترجم دروس اساتید اروپایی و مدرس جغرافيا و علوم مقدماتی به کار پرداخت، میرزا ملکم، برای آنکه ناصرالدین شاه به او سوءظنی پیدا نکند، در حضور او و دیگر درباریان، به آزمایشات فیزیک و شیمی دست زد و باحقه بازی توجه ناصرالدین شاه را جلب می نمود و از این لحاظ به میرزا ملکم شعبده باز معروف شده بود. 💠 علاوه بر آن میرزاملكم مترجم حضور شاه و مستشار و مقرب میرزا آقاخان نوری (صدراعظم) نیز بوده و در کارهای سیاسی از طرف اعتمادالدوله مورد مشاوره قرار می گرفت. 💠 میرزا ملکم خان در سفری که فرخ خان کاشی برای حل اختلاف ایران و انگلیس به اروپا کرد، همراه او به فرانسه رفت و در آنجا وارد تشکیلات فراماسونری شد در بازگشت به ایران، با اجازه شاه، ملکم به همراهی پدرش میرزا یعقوب، فراموشخانه را تشکیل داد و درباریان و شاهزادگان را عضوگیری نمود ولی بعدها ناصرالدین شاه به رفتار و روابط آنها ظنين شده و پس از آنکه مدتی زیر نظرشان گرفت، لژ فراموشخانه آنها را تعطیل نمود. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 ملکم خان و اومانیسم 💠 آنچه را که ملکم منادی آن بود «اومانیسم» یا به ترجمۀ خودش «آدمیت» بود که روح تعالیم فراماسونری محسوب می شود و البته قبل از ملكم نیز میرزا ابوالحسن خان ایلچی و میرزا صالح شیرازی منادی آن بودند. 💠 بلنت سیاستمدار انگلیسی از زبان خود میرزا ملکم در چرایی تشکیل فراموشخانه می نویسد: «... من خود ارمنی زاده مسیحی هستم، ولی میان مسلمین پرورش یافتم و وجهه نظرم اسلامی است. در اروپا که بودم سیستمهای اجتماعی و سیاسی و مذهبی مغرب را مطالعه کردم. با اصول مذاهب گوناگون دنیای نصرانیت و همچنین تشکیلات سری و فراماسونری آشنا گردیدم. طرحی ریختم که عقل سیاست مغرب زمین را با خرد دیانت مشرق به هم آمیزم! چنین دانستم که تغییر ایران به صورت اروپا کوشش بی فایده ای است. 💠 از این رو فکر «ترقی مادی» را در لفافه دین عرضه داشتم تا هموطنانم آن معانی را نیک، دریابند. دوستان و مردم معتبری را دعوت کردم و در محفل خصوصی» از لزوم پیرایشگری اسلام» سخن راندم و به شرافت معنوی و جوهر ذاتی «آدمی» توسل جستم، یعنی انسانی که مظهر عقل و کمال است...) 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 اصول عقاید ملکم 💠 اصول عقاید ملکم بر این پایه بنا شده بود که اشاعه مدنیت غربی، در سراسر جهان نه تنها امری است محتوم تاریخ، بلکه این تحول از شرایط تکامل حیات اجتماع و موجد خوشبختی و سعادت آدمی است. 💠 علم جدید برای ملکم خان، به منزله وحی مطلق بود و حلال همه مشکلات، اما تعاليم آدمیت، شعارهای «ترقی» و «تجدد» و «آزادی»... در ایران آن چنان نیست که در غرب بوده است، این مأموران روشنفکری سازی وظیفه نداشتند که به کسی تفکر اروپا را بیاموزانند و اصولا چیزی اصولی هم از آن تفکر نمی دانستند بلکه تنها هدفشان آن بود که مردم را «شیفته» و ثناگوی غرب نمایند. 💠 ما به جای افتادن در خط «ترقی و تجدد غربی»، شعار به نفع ترقی و تجدد دادیم و از آن حربه‌ای برای خودمان پ بر ضد دیگران ساختیم و به جای «عالم شدن»، «علم زده» شدیم و دچار جهل مرکب گشتیم. 💠 اگر غربی با الهام از آزادی اومانیستی، از دین آزاد شد و گرفتار خویش گشت، ما با آزادی از وحی، گرفتار غربی ها شدیم! آدمیت ملکم و همگنانش عبارت از شخصیت وابسته «آدم انگلیس» بود. 💠 چنان که خود او می گوید: «من خود اختراعی نخواهم کرد. کاش اولیای دولت ما نیز در اختراعات دولتی! یک قدری به عقل خود کمتر اعتماد مینمودند، و آن اصولی را که فرنگی ها با این همه علم و تجربه بافته اند، کمتر تغییر می دادند. طرح های دولتی (فرنگی) را یا باید به کلی قبول کرد و یا باید به کلی رد نمود. من همین قدر می گویم که ما در مسائل حکمرانی نه می توانیم و نه باید از پیش خود اختراعی نماییم. یا باید علم و تجربه فرنگستان را سرمشق خود قرار دهیم و یا باید از دایره بربری گیری! خود قدمی بیرون نگذاریم!» 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 نگارش روزنامه قانون 💠 روزنامه ای که ملکم پس از عزل کردن از همه مناصبش توسط دولت ایران، ایجاد نمود، روزنامه انقلابی «قانون» بود که از طریق آن می توانست، افکار طرف داران دگرگونی، خصوصا جوانان پرشور و شر را هدایت کند. 💠 این روزنامه چنان که در صفحه اولش نوشته شده در دفترخانه کمپانی انطباعات شرقی» که چاپخانه رسمی وابسته به وزارت مستعمرات انگلیس بود به طور منظم و به وسیله ایادی انگلیس در سراسر ایران پخش می شد، تا فرهنگ «آدمیت» (اومانیسم) را اشاعه دهد و همکاران را به «اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایرانی» متقاعد کند. 💠 مقارن با خیانت های ملکم در ایران، عده ای وابسته نیز در عثمانی و روسیه وی را تقویت می کنند که از آن جمله، میرزا حسین خان سپهسالار و سرهنگ فتحعلی آخوندزاده بودند. 💠 میرزا حسین خان سپهسالار، از سرسپردگان معروف و پاکباخته انگلستان بود که در عثمانی به عضویت لژهای فراماسونری درآمده بود این فرد که ظاهرا كمر به احیاء و ترقی مملکت بسته بود، از طرفی منافع انگلستان را منافع ملی می شمرد و از جانب دیگر با تظاهرات مذهبی، مثل ساختن مسجد و مدرسه سپهسالار، وانمود می کرد که از روح دینی و ملی برخوردار است. 💠 با سرهنگ فتحعلی آخوندزاده و تفکراتش در مطلب بعد آشنا خواهیم شد... 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 سرهنگ روسی فتحعلی آخوندزاده 💠 فراماسونر روسی سرهنگ فتحعلی آخوندزاده نیز که اهل قفقاز بود در زمره معدود ایرانیانی است که خود را به دولت اشغالگر روس فروخت و در خدمت ارتش آن دولت به درجه سرهنگی ارتقاء پیدا کرد. 🔷 اصول عقاید سرهنگ روسی 💠 او مروج اومانیسم، ماتریالیسم، سیانتیسم، فراماسونری، لیبرالیسم مشروطه خواهی، تغییر خط، ملی گرایی، پروتستانتيزم اسلامی و بالأخره بانی تز «تبعیت ایران از روس تزاری» بوده است، همه آثار مبتذل به اصطلاح فلسفی و علمی و ادبی و هنری و سیاسی و اخلاقی و دینی او، گذشته از آنکه ترجمه و اقتباس از روزنامه های دست دوم و سوم روسی بود، جهتی جز این نداشت که مایه قوام قوم ایرانی یعنی اسلام را از هم متلاشی سازد و فرهنگ غربی نوع روسی را جانشین آن نماید. 💠 او که در خدمت ارتش اشغالگر روس در قفقاز درآمده و سمت مترجمی دادگاهها و بازجویی از مبارزان مسلمان و میهن پرست ایرانی را بر عهده داشت و تا درجه سرهنگی بالا رفت، برای تحقق اهداف ارباب خویش، شیوه های فراوانی را به کار بست. 💠 به عنوان مثال، با نوشتن نمایشنامه ها و داستانهای مبتذل ضد اسلامی و ضد ایرانی که علیرغم بی قدری و بی ارجی به توصیه مؤكد حاکمان روسی در بزرگترین تئاترهای قفقاز به نمایش در می آمد، سعی کرد تا زمینه تعصب دینی و ملی را به شدت تضعیف کند و به نام تجددخواهی و ترقی طلبی، روسیه را به عنوان الگوی کامل پیشرفت علم و تمدن به مسلمانان مبارز و غیور «قفقاز» بقبولاند و زورگویی هایش را لازم الاتباع نشان دهد. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouoo
🔘 سرهنگ فتحعلی و ناسیونالیسم 💠 ستیزه شدید سرهنگ فتحعلی آخوندزاده با روحانیت متعهد قفقاز و ایران، به ارائه تز «پروتستانتيزم اسلامی» منجر شد که منتهی به سازگار و موافق از آب درآمدن اسلام با اومانیسم جدید می گشت. اما آگاهی عمیق مسلمانان و روحانیت، قفقاز طرح مزبور را با شکست و ناکامی مواجه ساخت. 💠 در نتیجه سرهنگ تغییر تاکتیک می‌دهد و با تأكيد شدید بر ملیت گرایی (ناسیونالیسم) به مخالفت با معتقدات دین اسلام برمی خیزد. البته ملی گرایی او به تصریح خودش، هرگز در جهت ستیز با بیگانه اشغالگری مثل روس، که میرزا فتحعلی خود سرهنگ آن دولت بوده نیست، بلکه در جهت نفی دیانت و اسلامیت است و به همین دلیل هم ناسیونالیسم تند او مورد حمایت گسترده «روس» و «انگلیس» و ایادی آنها واقع می شود. 💠 به عبارت بهتر، برای فراماسونها که با ملیت و مذهب هر دو مخالفند بسیار واقع بینانه و خردمندانه بود که در کشورهای اسلامی، با دشمن کوچکتری چون ملیت، علیه دشمن بزرگتر یعنی مذهب، متحد شوند و خود و نژاد و جغرافیا را در برابر ایمان و اعتقاد مذهبی علم کنند. اما از آنجا که در کشورهای اسلامی، چه عرب و چه فارس و غيره، جز احساسات مذهبی چیز دیگری وجود نداشت، به ناچار خود فراماسون ها به تراشیدن مسئله تازه ای به نام ملیت پرداختند. 💠 این نکته عجیب نیست، درست در همان زمان که به وسیله سرهنگ مزدور ارتش اشغالگر روس، از قفقاز شعار ملی گرایی برای داخل ایران داده می‌شد! در ترکیه نیز همین مسئله توسط فراماسونهای ترک دامن زده می شد و در بین اعراب هم زمینه های آن در نوشته های منورالفكران فراماسون آن دیار فراهم می آمد. 💠 بنابراین اگر در اروپا فراماسونری ضد ملیت و مذهب بوده در کشورهای اسلامی، برای مبارزه با مذهب، ملی گرایی خلق گردید و صد البته که هیچ خطری از ناحیه این ملی گرایی احساس نمی کرد. زیرا ملیت فقط ضد اسلامیت بود نه مطامع بیگانه. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 انقلاب مسلمانان برای تشکیل جمهوری اسلامی 💠 تلاشهای چهره های فراماسونر و تمام جریانات خائنانه ضد اسلامی به صورت جنبش مشروطه خواهی و منورالفکری تجلی می یابد. فعالیت و جهت اصلی این جنبش آن بود که از انقلاب مسلمانان معتقد تحت رهبری روحانیت برای تشکیل جمهوری اسلامی جلوگیری به عمل آوردند. 💠 بر طبق سندی که گزارش سفیر انگلیس به وزیر امور خارجه در «لندن» داده است. به تفصیل آمده است که در حدود ۱۷ سال قبل از مشروطه و در زمان حیات ناصرالدین شاه توطئه‌هایی مبنی بر اشغال کاخ شاه و اعلام وضع جدید، کشف و خنثی شده است. 💠 سفیر انگلیس می نویسد: گروه‌های مخالف چند دسته اند، دسته ای از درباریان می باشند که فقط می خواهند صدراعظم وقت تغییر کرده و به جای او فردی از جناح خودشان صدراعظم شود و گروهی دیگر نیز ملایان و مسلمانان متعصب هستند که در صدد انقراض رژیم شاهنشاهی و تشکیل جمهوری اسلامی اند و می خواهند با عثمانی و سایر کشورهای مسلمان اتحادیه بزرگ ایجاد کنند. 💠نقش فراماسونری در تبدیل انقلاب اسلامی به انقلاب مشروطیت 💠 در چنین زمینه ای بود که استعمار فعالیت فراماسون ها را تشدید کرده و گسترش می‌دهد تا بنابر قول صریح خودشان، افرادی را برای هدایت مردم در اوضاع آینده ایران، تربیت کنند. 💠 این تربیت شدگان با موفقیت تمام توانستند انقلاب ایران را از صورت انقلاب اسلامی به در آورده و به انقلاب مشروطه تبدیل کنند. شیخ شهید فضل الله نوری، روحانی بیدار و متعهد آن زمان که خوب متوجه حضور دست بیگانه در برنامه ریزی و اجرای کارها بود، فریاد برمی آورد که: ما حکومت مشروعه می خواستیم نه مشروطه! 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 نقش فراماسونری در تبدیل انقلاب اسلامی به انقلاب مشروطیت 💠 استعمار فراماسون ها را برای هدایت مردم در اوضاع آینده ایران تربیت می‌کرد. این تربیت شدگان با موفقیت تمام توانستند انقلاب ایران را از صورت انقلاب اسلامی به در آورده و به انقلاب مشروطه تبدیل کنند. 💠در همین زمان شیخ شهید فضل الله نوری، روحانی بیدار و متعهد آن زمان که خوب متوجه حضور دست بیگانه در برنامه ریزی و اجرای کارها بود، فریاد برمی آورد که: ما حکومت مشروعه می خواستیم نه مشروطه! 💠 فراماسونها، عده ای از روحانیون که یا فراماسون بودند یا وابسته به فراماسونری بودند را در مقابل شیخ فضل الله نوری قراردادند و موجب گمراهی برخی از مردم ناآگاه گردید، کلیه روحانیون مشروطه خواهی که در برابر شیخ شهید ایستادند بر اساس اسناد معتبر و اقرارهای صریح خودشان یا فراماسون بوده اند نظیر طباطبایی، ملک المتکلمین، سید جمال الدین واعظ و...) یا عضو سازمانهای وابسته بدان محسوب می شدند (مثل سید عبدالله بهبهانی). 💠 خود شیخ شهید مرتب می فرمود: اگر هم باید مشروطه را قبول کرد من مشروطه ای را که ساخته و پرداخته استعمار است نمی خواهم. او به جرم مخالفت با مشروطه و طرفداری از استبداد بر سر دار می رود و به پیام های پناهندگی در سفارت روس و عثمانی وقعی نمی نهد. 💠 شیخ فضل الله قبل از اعدام چنین می گوید: خدایا شاهد باش، من هرچه را که باید به این ملت می گفتم، گفتم. قرآن را در آوردم و بر روی آن دست گذاشتم و قسم خوردم، شایع کردند که قوطی سیگار بوده است. من مشروطه ای را که سر از دیگ پلوی سفارت انگلیس در بیاورد نمی خواستم. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 رضاخان و نقش او در تسریع جریان منورالفکری 💠 با روی کار آمدن رضاخان اشاعه جریان منورالفکری سرعت می گیرد و او از همان آغاز رفته رفته به حذف روحانیت و تعیین شکل لباسهای ملی و جایگزین کردن اونیفورم فرنگی و همچنین حجاب از بانوان مسلمان، به اخذ تمدن فرنگی بدون تصرف ایران جامه عمل می پوشاند. 💠 «سازمان اداری پهلوی» نیز به صورت بهترین تشکیلات برای جذب و سازماندهی منورالفکران ایرانی در می آید و آنان نیز در یک نظم و دیسیپلین جدید به انجام مأموریت مشغول می شوند و هر ماه مواجب خود را دریافت می کنند. 💠 آن عده از این منورالفکران که در بخش آموزش و پرورش رضاخانی فعالیت داشتند، بیشترین و سنگین ترین ضربات را بر پیکره فرهنگ اسلامی مردم وارد ساختند. مدارس جدید که نسخه بدل کالج های حقیری بود که در اوان پیدایش جریان منورالفکری دایر شده بودند به تعلیم و تربیت فرزندان رجال و اشراف منورالفکر اختصاص داشتند. 💠 معلمان و شاگردان این مدرسه، عمدتا از گروههای لاابالی نسبت به مذهب و یا از اقلیت های مذهبی ترکیب یافته بودند زیرا مذهبی ها در آن زمان، اینگونه کالج ها و مدارس را به حکم اینکه در دست استعمارگران کافر است، به فتوای مرجع تقلید تحریم کرده و نمی گذاشتند، فرزندانشان در آنجا به تحصیل مشغول شوند. 💠 بعدها که فارغ التحصیلان ظاهرا مسلمان تربیت شده همان مدارس، به ساختن چنان مدرسه هایی پرداختند، عده ای از اشراف و تجار که به معتقدات مذهبی پایبند بودند، گمان کردند که دیگر خطر مرتفع شده و مدیر مدرسه مسلمان، ضامن اسلامیت فرهنگ و نظام آموزشی است. لذا با اندکی احتیاط فرزندان پسر خود را به مدرسه فرستادند. با گسترش مدارس جدید، به تدریج یک قشر منورالفکر فرنگی مآب در مقابل یک قشر ارتجاعی و امل و سنتی! صف می بندند و با تأخیر طولانی ای منورالفکران مذهبی پیدا می شوند که از نظر قبلی به مذهب اعتقاد دارند ولی در چنان زمینه تربیتی، به فرهنگ جدید اومانیستی غرب نیز اصالت می دهند. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 انقلاب اسلامی ایران 💠 انقلاب اسلامی ما یک انقلاب سیاسی صرف نیست، یک دگرگونی اقتصادی و اجتماعی محض هم نیست، بلکه می خواهد یک رنسانس فرهنگی هم باشد، زیرا بدون دگرگونی، آن دگرگونی های دیگر نیز به معنای اصیل و حقیقی خود، صورت پیدا خواهد کرد. 💠 به عبارت دیگر، انقلاب اسلامی ایران، تجدید حیات اسلام را در تمام وجوه و ابعاد، در نظر دارد و همین است که فریاد و فغان خیلی ها را از هر کجا بلند کرده است. این تجدید حیات، متضمن بازگشت به اصول اساسی اسلام است منهای کلیه خلطها و ابهاماتی که در طول دوازده قرن اخیر برایش پیش آمده، یا پیش آورده شده است، ضرورت این مهم را آنان که در سطوح فکری و فرهنگی پیشرفته تری هستند و مراحل فعالیت عملی را در حد روزمره اش پشت سر گذاشته اند بیشتر احساس می کنند، حال چه ایرانی باشند چه غیر ایرانی. 💠 آنان که در پیچ و خم انقلاب و فراز و نشیب های مبارزه سابقه بیشتری دارند و آبدیدگی بیشتری یافته اند زودتر درک می کنند که در هر مرحله نیازهای حیاتی تر و اساسی تر انقلاب چیست و مرکز ثقل مبارزه در کجا قرار دارد؟ 💠 ضرورت کار ایدئولوژیک که امروز ورد زبان قشر پیشرفته تری است و در بسیاری مراکز مذهبی و سیاسی صورت عمل نیز به خود گرفته است از احساس همین نیازهای حیاتی برخاسته است. در این مورد به خصوص یعنی در امر ایدئولوژیک، نه تنها نیاز حیاتی است بلکه حیاتی ترین نیاز تلقی می شود. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 فکر جدید در ایران 💠 نضج فکر علمی در ایران قدری دیرتر از کشورهای عربی نظیر مصر و سوریه و لبنان بود زیرا ما برخورد مستقیمی با قاره اروپا نداشتیم و حضور غرب نیز در کشور ما صورتی صددرصد استعماری و بی واسطه مثل حضور وی در «مصر» و «لبنان» یا غیره نداشت. 💠 از سوی دیگر وضعیت بسته اجتماعی و سیاسی ایران، اقتضای هیچ نوآوری و نوگرایی نداشت و میراث فرهنگی شیعی هم آنچنان غنایی را در خود می دید که به این زودی ها خود را محتاج و نیازمند غرب نمی دانست. 💠 با این حال با تشکیل اولین «لژهای فراماسونری» در ایران، که به همت سفارت امپراطوری انگلستان صورت گرفت، ما شاهد ظهور منورالفکرهای فرنگی شده ای بودیم که همه چیز غرب را از دریچه تنگ گشوده در دهلیز لژ می‌دیدند. 💠 اینها پیشاهنگان تجدد و پیام آوران تمدن غرب بودند، بی آنکه پیوند حیاتی و تاریخی خود را با شرق حفظ کنند یا غرب را آن چنان که هست، به نحوی اصولی بشناسند. تجدد، مفهومی جز نفی گذشته و مآثر تاریخی گذشته نداشت و از این حیث، آدم متجدد کسی بود که خود را از همه قیود و سنن پوسیده و مندرس گذشته آزاد می‌دانست و می خواست «از فرق سر تا نوک پا فرنگی» بشود. و در عمل دیدیم که فرنگی شدن هم در ادراک «اصول» تمدن و فرهنگ غربی و کسب فروع آن نبود، بلکه در پوشیدن لباس فرنگی و تراشیدن ریش و برداشتن عمامه و چادر و حاکمیت فرهنگ ژورنالیستی مبتذل غرب زده خلاصه می شد. 💠 استاد دکتر احمد فردید که نخستین طرح کننده مسئله غرب زدگی در «ایران» بودند. همین معنا را سالها بود که در خلوت و جلوت فریاد می کردند و مخصوصا بر نقش فراماسونرها و بهائیان و صهیونیست‌ها تأكید داشتند بدون آنکه در وضع آشفته فرهنگی ایران شنونده ای داشته باشند. ماحصل کلام این است که در ایران هرچیز از جمله علم و فلسفه، می بایستی از فیلتر سیاست استعماری می گذشت تا قابلیت جذب و تحصیل داشته باشد. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 مراحل تفکر غربی در ایران - قسمت اوّل 💠 ما مراحل خاصی را در مسیر تفکر غربی در ایران ملاحظه می کنیم: 💠 ابتدا چند رساله محقر و مبتذل در زمینه فلسفه و علوم و اجتماعيات و هنر غربی منتشر می شود که به جای بررسی و تحقیق، تنها شیفتگی و ذوق زدگی نویسندگان را نسبت به غرب ناشناخته نشان می دهد. 💠 سپس با دوره نسبتأ نظام یافته ای روبرو می شویم که دوره ستایش از علوم دقیقه به جای پرداختن مستقیم به آنهاست. علوم زیستی نیز بخشب از علوم دقیقه دانسته شود و داروینیسم، حاکم ژورنالیسم بازاری و دانشگاهی باشد، منورالفکر و روشن فکر کسی بود که در مجالس و محافل از گرد بودن زمین یا علت باد و باران و وجود میکروب در غذا داد سخن بدهد و چنانچه منورالفکر دو سه تا جزوه و مجله هفتگی هم خوانده بود باب بحث داغ دیگری را می گشود که آن چانه زدن بر سر بوزینه بودن با بوزینه نبود پدر انسان بود! 💠 پس از این دوره با دوران ستایش از علوم اجتماعی مواجه باشیم. علم الاجتماع قلابی غربی زندگی گیاهی خود را مدتها بود که آغاز کرده بود اما به دلایل فراوانی که عمدتأ سیاسی و فرهنگی بودند هیچگاه جدی تلقی نمی شد. فقط در سالهای نخستین بعد از رضاخان بود که تبلیغات علنی سیاسی و ایدئولوژیکی مارکسیستی در سطح وسيع آغاز شد و همان طور که می‌دانیم وجه اساسی آن بر اقتصادیات و اجتماعيات مبتنی بود. 💠 این تبلیغات هرچند از حیث علمی جدی و عمیق نبود و خصیصه ای کاملا شعاری و به مفهوم اخص کلمه تبلیغاتی داشت، با این حال در قشر روشنفکر و درس خوانده آن زمان تأثیری عمیق برجای گذاشت و توجه آنان را از ستایش علوم دقیقه به ستایش علوم اجتماعی معطوف داشت. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 مراحل تفکر غربی در ایران - قسمت دوم 💠 پرداختن به مسائل و روانی فردی در دوره خفقان سیاسی و اجتماعی بهترین گریزگاه برای روشنفکرانی بود که در هر موقعیتی می‌خواستند به هرحال حرفی زده باشند. 💠 و از چهره‌های سرشناس این دوره‌اند و کتاب نوشته آمریکایی نوشداروی همه جراحات و آلام بود. 💠 با رفرم قلابی ششم بهمن و تغییر صورت ظاهری جامعه ایرانی که مقتضای سیاست جدید آمریکای بود، بسیاری از روشنفکران سرسخت به آینده امیدوار شدند و با ملاحظه رگه‌های و در رسوبات سیاسی آن روز به نوعی شناسایی و همکاری با رژیم تن دردادند. 💠 برخی مثل حتی در رأس اقدامات انقلابیه رژیم قرار گرفتند و بعضی هم نظیر توده‌ایها لاس بیهوده می‌زدند. مابقی نیز با استفاده از آزادی به دست آمده برای چپ معتدل اجاق خاموش علوم اجتماعی مارکسیست‌ مآب را بار دیگر برافروختند. 💠 کتاب » وشته دو آمریکایی با رنگ و لعاب رقیق شبه مارکسیستی مترجمش، ، ملقمه عجیبی بود که به بازار آمد و انجیل روشنفکران متعهد شد، بعد هم یکی از این نخبگان جامعه شناسی روستایی نوشت و به عنوان بیان یک واقعیت عینی، شاهانه را انقلاب معرفی کرده و آن هم از آب تکان نخورد. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 مراحل تفکر غربی در ایران - قسمت سوم 💠 با تورم تحقیقات جامعه شناسانه و ظهور جامعه شناسان نابالغی که در سال اول و دوم دانشگاه برای تحقیق درباره واقعیات اجتماعی یکسره راهی دار التأدیب و زندان‌های عادی و دبیرستان‌های دخترانه و سرانه و احیاناً چند روستای دم دست می‌شدند و انبوهی از آمار را در مورد سن و جنس و وضع خانوادگی اقتصادی و اجتماعی برای اساتید مربوط سوغات می‌آوردند، ایران به تمامیت رسید و دوره‌ای از تمایل به فلسفه طلیعه خود را آشکار ساخت. 💠 عامل اصلی این تمایل، جنبش‌های مسلحانه‌ای بود که با الهام از قیام عظیم پانزدهم خرداد به رهبری امام خمینی (ره) مسیر تازه‌ای را سر راه خلق نشان می‌داد. 💠 پاکبازانی که آغازگر این جریان بودند، پوسته ضخیم روشنفکری رایج را دیدند و پا به عرصه‌ای نهادند که فرجامی جز کشته شدن نداشت. 💠 بدیهی است که عالم این آغازگران، عالمی بود که در آن، انسان همخانه مرگ و قریب به نیستی بود و نیازی به آن نداشت که با اباطیل روشنفکرانه به جاودانگی برسد. 💠 آنها که در گمنامی مطلق تک تک با گروه گروه کشته شدند، محرکی غیر از تحقیقات حقیر و آراء سخیف علوم اجتماعی قلابی داشتند. آنان در جستجوی معنایی دیگر از زندگی و مرگ بر آمدند و افق‌های تازه‌ای را در شناسایی طلب کردند. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 مراحل تفکر غربی در ایران - قسمت چهارم 💠 از همان اوان مشروطه تاکنون علیرغم همه فراز و نشیب‌ها و در کنار همه جریانات، ریتم تندی به طور منظم و دائم تکرار می‌شود که هرگز کندی و کاستی نیافته است. و آن ترجمه و تألیف تواریخی است که به همه زمینه‌های گذشته ما التفات داشته و هویت فرهنگی ما را کشف و اعلام کرده است. 💠 این جریان عظیم فرهنگی عمدتاً از ناحیه اداره می‌شد و می‌شود و لذا رنگ و لعاب تجددخواهی و سیانتیسم و تساهل و واقع بینی قرن هجدهم در سراسر آن مشهود است. 💠 مع‌الوصف در چند ساله اخیر مارکسیستی به صورت رقیبی تازه و زورآور وارد میدان شده است. ما ناگفته نگذاریم که وقوع چنین جریانی تنها از ناحیه ترجمه ‌هاست! چه، مؤلفان مارکسیست وطنی، غالباً چه مستقیم و چه غیر مستقیم تربیت و فرهنگ ماسونی دارند. 💠 دلیل آن هم ستایش بی‌حدی است که این حضرات از سردمداران فراماسونری در تمام آثارشان به عمل آورده و آنان را پیشگامان ترقی و تجددی دانسته‌اند که سرانجام به انجامیده است. 💠 باید توجه داشت که همه این مراحل که برشمردیم منازلی هستند که روشنفكر متجدد غیر مذهبی در سیر تاریخی خویش در آن سکنی گزیده و از آن عبور کرده است، تا به اینجا و تا امروز. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 بروز اشرافیت ماسونی در فرهنگ 💠 از حیث فرهنگی اگر بخواهیم اشرافیت را در یک خصیصه عمده خلاصه کنیم، باید بگوییم که آن تظاهر و افتخار طبقه‌ای به داشتن امتیازات اکتسابی و غیر اکتسابی است که یا ندارد یا اگر هم دارد، آن امتیازات فی نفسه دارای ارزش و اعتباری نیستند ولی در نظام اجتماعی و فرهنگی غلط، ارزش شناخته شده و منبع قدرت و نفوذ بشمار می‌روند. 💠 اصل و نسب خانوادگی یک امتیاز غیر انسانی و شانسی محسوب می‌شود که فقط نصیب افراد معینی می‌گردد. اما قدرت و ثروت و مکنت و تجمل، امتیازاتی هستند که در پرتو نبوغ و لیاقت افرادی که این صفات را از خانواده اصل و نسب ‌دار خود به ارث برده‌اند، کسب می‌شود! 💠 پس فرمول، دوطرفه است: اصل و نسب والای خانوادگی، نبوغ و لیاقت و موفقیت را موروثی می‌ند و از سوی دیگر قدرت و تجمل، دلیل بر حیثیت و شرافت و اصالت خانوادگی فرد است. 💠 طبقه شریف، شرافت ذاتی خود را در تمام ابعاد زندگی از مسکن و پوشاک گرفته تا آداب پیچیده اجتماعی و فرهنگی متجلی و آشکار می‌سازد و در هر زمینه، خود را از دیگران متمایز و متفاوت می‌نماید: 💠 اگر مردم در جنوب شهر ساکنند، آنها به شمال شهر رو می‌آورند. اگر توده لباسش را با طرح و فرم خودمانی شده انتخاب می‌کند، آنان خلافش را که کاملاً بیگانه و غریب است انتخاب ‌میکنند و حتی اگر عامه فرم انتخابی آنها را بپذیرد، اینان به فرم‌های سنتی و طرح‌های اصیل ایرانی می‌چسبند تا با عوام مخلوط نشوند! عامه به سوسیس و کالباس اقبال کنند، اینان دیزی‌خور و قهوه خانه نشین می‌شوند! 💠 منورالفکری که سرش در آخور فراماسونری بند است، رسالت و مأموریتش را آن‌قدر درست انجام می‌دهد تا آنکه به جای عین الدوله، رضاخان را بر سر کار می‌ آورد، چرا که جریان فرنگی شدن ترقی و تجدد بایستی سرعت بگیرد: قباها از وسط قیچی شده و به کت تبدیل می‌ گردد عمامه آخوندها از سرشان برداشته می‌شود و همه باید کلاه فرنگی (پهلوی!) سرشان برود، چادر از سر زنان کشیده می‌شود تا اگر یکشبه علیا حضرت کاترین کبیر و الیزابت نمی‌شوند لااقل والا حضرت اشرف پهلوی بشوند و از زاویه خانه در متن اجتماع وارد شوند! 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 بوروکراسی و ماسونگری در ایران 💠 دستگاه اداری پهلوی، نوبنیاد همه منورالفکران را به خود جذب کرده و برای هر کدامشان به نسبت کارآیی جیره و مواجب تعیین می‌کند. 💠 هرچند آخوندها نوکر دولت شدن را حرام اعلام می‌کنند و مؤمنان را از خوردن نان دولت باز می‌دارند، اما منورالفکران که تابع آخوندها نیستند به ریششان می‌خندند. 💠 اگر دیروز مجرد منورالفکری سبب تشخص بود، امروز کافی است بگویید اداری هستید! اداری، منورالفکری است و منورالفکر، اداری است اگر اداری باشی هر دختری را که خواستی به نکاحت در می‌آورند. لازم نیست چیزی داشته باشی همان اداری بودن یک سروگردن که هیچ، زمین تا آسمان از دیگران بلندترت می‌کند. 💠 پس بوروکراسی پهلوی چند خاصیت داشت: اولاً، همه منورالفکران را جذب می‌کرد. ثانیاً، همه‌شان را از حیث مادی وابسته می‌ساخت. ثالثاً، همگی را تحت نظام و مقررات در می‌آورد. رابعاً، بدان وسایل، کنترل و هدایت‌شان می‌کرد و هر نوع حرکت خلاف آمد را نیز در نطفه خفه و خنثی می‌ساخت. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 زبان خاص روشنفکران! 💠 زبان اشرافی، هم از حیث به کار بردن کلمات خاص و نامأنوس (که در سطح شعور عوام نیست) و هم از لحاظ مضامین، به نحوی است که عامی را اگر هم بخواهد با سواد و روشنفکر باشد، از تماس و التقاط با اشراف باز می‌دارد. 💠 به صدر مشروطه برمی‌گردیم. منورالفکر کیست؟ چه هیئت و منشی دارد؟ و به کدام تکیه‌گاه آمیخته است؟ 💠 شعر که می‌گویند، اگر زبان خاص نداشته و مثل دیگران باشد اصالت ندارد، اگر نقاشی و مجسمه‌سازی است، باید، ویژگی‌های خاص! هنرمند را به نحوی عرضه کند که با کار دیگران اشتباه نشود حالا اگر این با وارونه کردن کار دیگری باشد، مهم نیست. 💠 به هر حال چیز تازه و نویی است و نواصالت دارد حتی اگر اعلامیه سیاسی هم می‌نویسند باید آن‌قدر لغات نامأنوس فرنگی و یا جدید الولاده و من درآوردی وطنی استعمال کنند تا عوامل کالانعام باورش بشود که واقعاً با افراد فهمیده و سطح بالایی سروکار دارد و برای فهم مفاهیم حضرات، باید کلاس‌ها و دوره‌هایی را زیر نظارت دقیقشان طی کند! 💠 اگر از ارتجاع سخن می‌رود، مقصود آخوندهای نعلین پوشی است که از یک شهر کوچک و خاک آلود کویری به کمک میلیون‌ها ناآگاه بی‌سروپا می‌خواهند روشنفکران تهران تر و تمیز و شیک را اداره کنند. 💠 مسئله این نیست که کارگران و دهقانان و توده مردم زبان شیرین ادبی و علمی و فلسفی این حضرات را نمی‌فهمند، بلکه بحث بر سر آن است که حتی خودشان هم زبان یکدیگر را نمی‌فهمند و مدام در نقدها و ضد نقدهای خویش منظور اصلی خود را از فلان جمله و فلان کلمه توضیح می‌دهند تا سوء تفاهم برطرف شود! چرا؟ چون انحطاط فرهنگ و تفکر در زبان تجلی می‌کند و واژه‌ها و جمله‌ها و عبارات به تبع انحطاط معنا به ابتذال و پوسیدگی می‌رسند. 💠 شما ساده‌ترین کلمات خودشان را انتخاب کنید و مضمونی را که در ذهن پرورانده‌اند در قالب آن کلمات جمله کنید و به مردم ساده شهری و روستایی بگویید. ببینید آیا چیزی دستگیرشان می‌شود یا نه؟ اگر دیدید که سر تکان می‌دهند و تصدیق می‌کنند، به جای آنکه ذوق زده شوید در رفتارشان دقت کنید و ببینید چقدر متأثر از حرف‌های شماست. آن وقت تازه در می‌یابید که آنها راهشان بالکل جدا از شماست و با یک فرمان امام همه آنچه را که در مغزشان ساخته و پرداخته‌اید باد هوا می‌کنند! 💠 داستان آن کشیش روس بیمارستان روسیه در تهران را به خاطر بیاورید که با خدمت به بیماران و جلب محبت آنان، سعی در موعظه و هدایتشان داشت، ولی هر بار که سخنش تمام می‌شد، مردم برایش صلوات می‌فرستادند و اجرش را به امام حسین(ع)، و حضرت عباس(ع) حواله می‌کردند! 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org
🔘 بیگانگی و جدایی نتیجه فرهنگ روشنفکری 💠 از آنجا که اشرافیت روشنفکری، عوام را نمی‌پذیرد، خواهان تشخص و امتیاز است، در بطن طبقه و قشر خود نیز گرفتار این امتیازطلبی و تشخیص است و برای همین مدام در حال انشعاب و تفرق است. 💠 به عبارت بهتر، اشرافیت روشنفکری با نظام ملوک الطوایف بیشتر سازگار است تا با تمرکز و اطاعت از رهبری واحد. این است که هر روز شاهد ظهور یک امیرنشین جدید در جزیره روشنفکران هستیم. با اسم و آرم و خط مشی جدید. 💠 اصلاً همزبانی و همدلی از بین رفته و جای آن را بیگانگی و جدایی گرفته است. اگر فرضاً با یکی از اعضاء یا سمپاتهای گروهی سیاسی محبت کنید، می‌بینید که اصولاً حرف‌های شما را طور دیگری می‌شنود بدون آن که ظاهراً سوء نیتی در کار باشد. 💠 مثلاً اگر حتی حرف خودشان را تکرار کنید، انکار می‌کنند یا اگر خلاف موضعشان صحبت کنید گمان می‌کنند که دارید تأییدشان می‌کنید! 💠 نزدیک شدن و دور شدن گاه و بیگاهشان به این گروه و از آن گروه، دلیل بر همین عوضی شنیدن! و عوضی برداشت کردن است. 📚 « » 📬 خرید از یاران شاپ b2n.ir/74172 @mouood_org