eitaa logo
موعود
1.9هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
275 فایل
🔸کانال رسمی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر «عج»🔸 🔹پایگاه اینترنتی موسسه موعود: 🔸fa.mouood.com 🔹فروشگاه اینترنتی: 🔸shop.mouood.com 🔹 ارتباط با موعود: 🔸Eitaa.com/mouood_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
2️⃣ 🔘 مادران کربلا: قمر 🔷 مادر شهید ▪️ , مادر و به مشهور بود. او زنی شجاع و دلیر از یکی از طوایف مسیحی بود. او، پسر و همسر پسرش به دست امام حسین(ع) مسلمان شدند و با حضرت راهی گشتند. ▪️ ام وهب، پسرش را تشویق به جنگ می کرد و از جنگاوری خود او نیز در مقاتل سخن به میان آمده است. او با عمود یکی از خیمه ها 2 تن از سربازان عمر بن سعد ملعون را به دوزخ فرستاد و از طرفی با سر بریده ی پسر خود نیز فرد دیگری را کشت. ▪️ او زمانی دست از جنگ کشید که امام حسین (ع) او را خطاب قرار داده و فرمودند: «ای مادر وهب! تو با پسرت به خدمت جناب رسول خدا (ص) مشرف خواهید شد. به سوی خیمه برگرد که جهاد از زنان برداشته شده است.» 🔷 آخرین لحظه ی شهید ▪️ وهب، تازه داماد بود. در صورتش برق جوانی و طراوت می درخشید و وقتی رجز می خواند، همه از هیبتش عقب می رفتند. امّ وهب، شانه های نازک عروسش را گرفته بود و آرامش می کرد و گاهی وقتی جنگ سخت می شد و هانیه تاب از کف می داد، به او نهیب می زد که: «بنگر شجاعت شوهرت را!» ▪️ وهب برای خداحافظی بازگشت. خون و عرق از سر و رویش می چکید ولی همچنان لبخند می زد. به سمت مادر و همسرش دوید و از مادرش پرسید: «مادر مهربانم! از من راضی شدی؟» امّ وهب چشم از هانیه که خیره به وهب نگاه می کرد، برداشت و گفت: «هنوز نه! زمانی راضی می شوم که در مقابل امامت تو را کشته و به خون غلتیده ببینم.» 🔷 وداع ▪️ سر وهب درست در دامن مادرش افتاد. چیزی نمانده بود که هانیه از هوش برود. ولی مادر، از جا برخاست و با قدمهای محکم به سمت لشکر لعینان رفت. سر را بدون نشانه گیری به میان لشکر پرت کرد و فریاد زد: چیزی را که در راه خدا داده ایم، پس نمی گیریم! 📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ج 1، ص 865. @mouood_org