2️⃣
🔘 مادران کربلا: قمر
🔷 مادر شهید
▪️ #قمر , مادر #وهب_بن_عبدالله و به #ام_وهب مشهور بود. او زنی شجاع و دلیر از یکی از طوایف مسیحی بود. او، پسر و همسر پسرش به دست امام حسین(ع) مسلمان شدند و با حضرت راهی #کربلا گشتند.
▪️ ام وهب، پسرش را تشویق به جنگ می کرد و از جنگاوری خود او نیز در مقاتل سخن به میان آمده است. او با عمود یکی از خیمه ها 2 تن از سربازان عمر بن سعد ملعون را به دوزخ فرستاد و از طرفی با سر بریده ی پسر خود نیز فرد دیگری را کشت.
▪️ او زمانی دست از جنگ کشید که امام حسین (ع) او را خطاب قرار داده و فرمودند: «ای مادر وهب! تو با پسرت به خدمت جناب رسول خدا (ص) مشرف خواهید شد. به سوی خیمه برگرد که جهاد از زنان برداشته شده است.»
🔷 آخرین لحظه ی شهید
▪️ وهب، تازه داماد بود. در صورتش برق جوانی و طراوت می درخشید و وقتی رجز می خواند، همه از هیبتش عقب می رفتند. امّ وهب، شانه های نازک عروسش را گرفته بود و آرامش می کرد و گاهی وقتی جنگ سخت می شد و هانیه تاب از کف می داد، به او نهیب می زد که: «بنگر شجاعت شوهرت را!»
▪️ وهب برای خداحافظی بازگشت. خون و عرق از سر و رویش می چکید ولی همچنان لبخند می زد. به سمت مادر و همسرش دوید و از مادرش پرسید: «مادر مهربانم! از من راضی شدی؟»
امّ وهب چشم از هانیه که خیره به وهب نگاه می کرد، برداشت و گفت: «هنوز نه! زمانی راضی می شوم که در مقابل امامت تو را کشته و به خون غلتیده ببینم.»
🔷 وداع
▪️ سر وهب درست در دامن مادرش افتاد. چیزی نمانده بود که هانیه از هوش برود. ولی مادر، از جا برخاست و با قدمهای محکم به سمت لشکر لعینان رفت. سر را بدون نشانه گیری به میان لشکر پرت کرد و فریاد زد:
چیزی را که در راه خدا داده ایم، پس نمی گیریم!
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ج 1، ص 865.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org